سایر منابع:
سایر خبرها
زنده ماندنم معجزه است
اما همکلاسی هایم که بعد از چند روز به ملاقاتم آمدند به من گفتند که وقتی روی زمین افتادم، پسرچاقوکش دو ضربه دیگر به کتفم و آخرین ضربه را به سرم زد که چاقو داخل سرم گیر کرد. شانس آوردم که بچه های دانشگاه مانع شدند و اجازه ندادند که او دوباره چاقو را بردارد. او می خواست جانم را بگیرد. حتی در بازجویی ها هم اعتراف کرده که قصد کشتن مرا داشته است. بعد از حادثه چه شد؟ پسرهای کلاس او را ...
وسوسه سرقت ما را قاتل کرد
روز بعد از حادثه با کلیدی که داشتیم، وارد خانه مقتول شدیم و گاوصندوقش را سرقت کردیم. پس از اعتراف متهم، مأموران همدست وی را بازداشت کردند. عباس هم در بازجویی ها حرف های احسان را تأیید کرد. دو متهم در ادامه صحنه قتل را بازسازی کردند. صبح دیروز دو متهم برای آخرین دفاع به دادسرای امور جنایی منتقل شدند. دو متهم مقابل قاضی پرونده با اظهار پشیمانی حادثه را توضیح دادند. یکی از متهمان گفت: ما قصد قتل نداشتیم، اما وسوسه سرقت از خانه مرد پولدار ما را قاتل کرد. متهمان به زودی پس از صدور کیفرخواست در دادگاه کیفری محاکمه خواهند شد. ...
آبروی خانواده ام را بردم
مقداری سنگ نظرم را به خودش جلب کرد. وقتی نزدیک شدم، دیدم روی پتو مقداری سنگریزه و خاک ریخته شده است. با کنجکاوی سنگ ها را کنار زدم که پای انسانی را داخل پتو دیدم و بلافاصله موضوع را به مأموران کلانتری خبر دادم. مأموران در نخستین گام هویت مقتول را که مرد 72 ساله ای به نام اصغر اهل تهران بود، شناسایی کردند. در تحقیق از خانواده مقتول مشخص شد اصغر از مدتی قبل با مرد 52 ساله ای به نام سیاوش ...
من عاشق پسر داییم بودم / همدیگر را ملاقات کردیم و من کلید در ورودی مجتمع را به او دادم
زمین را به نام من کرد تا آنها را بفروشم. پس از فروش زمین ها، او 20 میلیون تومان به من داد . چند روز بعد عشرت با من تماس گرفت و مدعی شد زمین ها متعلق به شوهرش بوده و او متوجه فروش غیرقانونی زمین ها شده است. او مرا ترساند و گفت که باید رحمان علی را بکشیم. من ابتدا قبول نکردم اما اصرارهای عشرت و ترس از شوهرش باعث شد که قبول کنم. روز حادثه به خانه آنها رفتم. وقتی رحمان علی وارد خانه شد با چوب ضربه ای به ...
خانم منشی به هر دو مدیر شرکت بله گفت!
شما خانم دانشجو؟ نگفتی چه رشته ای قبول شدی؟ مهندسی عمران. پس خانم مهندس باید صدات کنم؟ خنده ای تلخ گونه کرد و آهسته گفت:چی فکر می کردم چی شد. گاهی گل های زینتی خانگی درست می کردم افسوس که نمی دانستم روزی گل وجود خودم در تند باد روز گار پژمرده خواهد شد. مشتری پرو پا قرص کلاس های فنی و حرفه ای بودم، به آینده بسیار امیدوار بودم. پدرم کارمند بود و مادرم خانه ...
آیا عروس این بلا را سر خواهر شوهرش آورده؟
...، باورکنید مرد ناشناسی که کاپشن و کلاه به سر داشت اسیدپاشی را انجام داده است. او چطور وارد خانه شما شد؟ صبح حدود ساعت 9 بود که زنگ خانه ما به صدا درآمد و من بدون آنکه بپرسم چه کسی است، در رابازکردم. بعد از آن به دستشویی رفتم، که ناگهان صدای فریاد فاطمه را شنیدم. وقتی بیرون آمدم، دیدم مردی با کلاه و کاپشن بالای سرش ایستاده است. مرد ناشناس با دیدن من به سمتم آمد و مرا هل داد که روی من هم ...
سخن روز مطبوعات تهران؛ از وضعیت 800 زن زندانی تا التهاب بازار ارز
ایران آنلاین / این چه شوریست که... این روزها بسیاری از اندیشمندان و دلسوزان جهان نسبت به آینده جهان نگرانند. احتمالا اکثر این اندیشمندان غزل منسوب به حافظ با این مطلع که این چه شوریست که در دور قمر می بینم/همه آفاق پراز فتنه و شر می بینم را نشنیده باشند، اما این اثر تا حدود زیادی وصف حال آنان به شمار می رود. افزایش اقبال به اندیشه های راست افراطی، دیگری ستیزی، شوونیستی و... را این روزها به سادگی در ...
طالبی: منورالفکرها از هولوکاست ایرانی حمایت کردند!
کارگردان یتیم خانه ایران گفت: تاریخ نشان می دهد که جریان منورالفکری ما از اول به بیماری ضدمردم بودن و عشق به فرنگ و آداب و رسوم و فرهنگ فرنگی مبتلا بوده است. آن هم به طور بدخیم. تا حدی که جاسوسی برای آنها و خیانت به ایران را نوعی خدمت در جهت آدم کردن ایرانی جماعت می دانستند!
معرفی بهترین فیلم های تماشاگر پسند 2016
. The BFG دختری به نام سوفیا در مرکز این داستان قرار دارد. یک شب که سوفیا تا نیمه های شب نمی تواند به خواب برود و در حال نگاه کردن به بیرون پنجره است متوجه موجود غول پیکری می شود که از کنار خانه همسایه ها عبور می کند و از داخل پنجره اتاق خواب به درون خانه ها می دمد. این غول سوفیا را می بیند او را می گیرد و با خود به شهرش می برد. 47 Meters Down موضوع این ...
ادب اوباما، شرافت اوباما و نقض آفتاب تابان
سرویس سیاست مشرق - روزنامه ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه ها و نظریات اصلی و اساسی خود می پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می توان آنرا سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله های روزنامه های صبح کشور با گرایش های مختلف سیاسی را می خوانید: ******* کیهان وطن ...
عکس ها و تصاویر خصوصیم را در معرض دید گروه می گذاشتم / سپهر با شنیدن حرف های من سکته کرد
پنجم بیشتر درس نخواندم و به انتظار آمدن یک خواستگار در خانه نشستم. 17 ساله بودم که روزی بدلیجات پشت ویترین یک مغازه توجهم را جلب کرد در حالی که گردنبند بدل چشمانم را خیره کرده بود ناگهان متوجه لبخند فروشنده جوان شدم که با نگاهش مرا به داخل فروشگاه دعوت می کرد. آن روز من هم لبخند بی معنی زدم و پا به داخل فروشگاه گذاشتم. چند تکه از بدلیجات را قیمت کردم و سپس با این بهانه که پول خرید آن را ...
بسته خبری سفیر شنبه 13 آذرماه 1395
پایگاه تحلیلی خبری هم اندیشی: سبک زندگی اسلامی/ امام حسن عسکری علیه السلام :دوخصلت است که بالاترازآنهاچیزی نیست:ایمان به خداوسود رساندن به برادران ➖ تحف العقول ص489 _____________ telegram.me/joinchat/AovqjTxG4fyF_y9_ATG2Ow صفحه اول روزنامه های امروز شنبه 13 آذر 1395 _____________ telegram.me/joinchat/AovqjTxG4fyF_y9_ATG2Ow نقشه آب ...
بازیگران جنایت های سریالی
زندگی می کنند. این جرم شناس درباره تیپ شخصیت این افراد می گوید: کسانی که جنایات خشن مثل قتل را مرتکب می شوند، قدرت سازگاری و سازش با جامعه و فضای اجتماع را ندارند. اگر بررسی کنید، می بینید که بارها از مدرسه یا خانه فرار کرده و دست به سرقت زده اند، خانواده از هم پاشیده ای دارند، در کانون اصلاح و تربیت حضور داشته اند و میزان سازگاری آنها با خانواده و مدرسه بسیار کم بوده است. ...
سیمین دختران فراری و زنان معتاد را به مردان هوسران می فروخت / من هم با پاهایی لرزان به سوی خانه اش رفتم!
به گزارش سرویس حوادث " جام نیوز "، وقتی سیمین دستگیر شد، ترس عجیبی سراسر وجودم را فرا گرفته بود. می ترسیدم مأموران به سراغ من هم بیایند. چند روز بود که در خانه ام پنهان شده بودم، اما وقتی موادمخدری را که در دست داشتم، مصرف کردم و خماری به سراغم آمد، برای آگاهی از سرنوشت سیمین، در حالی که اطرافم را می پاییدم به طرف منزل او حرکت کردم. آن روز همسایه سیمین مطالبی را برایم بازگو کرد که از شدت ترس ...
زمانی که عکس های زن جوان را در مراسم عروسی دیدم وسوسه شدم / او را مجبور کردم که به خواسته ام تن دهد
جای رفتن به خانه پدر و مادرم در شهرستان، به تنهایی در این شهر زندگی کنم. هر چند پدر و مادر پیرم با تصمیم من مخالف بودند اما کارم را دوست داشتم و نمی خواستم سربار آنها باشم تا اینکه از چند روز پیش با تهدیدهای مرد ناشناسی مواجه شدم. این مرد در ابتدا تلفنی تماس می گرفت و می گفت که عکس های خصوصی مرا در اختیار دارد و می خواهد آنها را برای پدر و مادر پیرم بفرستد و به آنها بگوید که با من رابطه ...
نقشه هالیوودی برای سرقت از طلافروشی
سوار بر خودروی سوناتا، دست و پا و چشمان مرد طلافروش را بستند و او را ربودند. 24ساعت بعد مرد طلافروش مقابل افسر اداره آگاهی، نشسته بود تا جزئیات 24ساعت اسارت در بند آدم ربایان را شرح بدهد. او گفت: مأموران قلابی مرا به زیرزمین خانه ای در منطقه پاکدشت بردند. هرچند در بین راه چشمانم را بسته بودند اما وقتی رهایم کردند متوجه شدم که مرا به پاکدشت برده بودند. در آنجا با تهدید ...