سایر منابع:
سایر خبرها
قصه تلخ و شیرین غربت برای یک زوج زابلی
قرار بود ابراهیم مرخص شود و او را به خانه ای که نماینده شهر زابل قول داده بود، ببریم، تلفنش از دسترس خارج شد و دست ما به جایی نرسید. دنیا روی سرم خراب شده بود و نمی دانستم با چه رویی به صورت ابراهیم و همسرم نگاه کنم. با اصرار و التماس توانستم یک روز دیگر از بیمارستان برای ترخیص ابراهیم فرصت بگیرم تا جایی را پیدا کنم. اما از آنجا که از پس اجاره های بالای تهران برنمی آمدم، بعد از کلی این در و آن در ...
اشد مجازات برای عاملان گران ترین آدم ربایی پایتخت
ماجرا بی اطلاع بودند. سپس یک روز 3نفری سوار بر ماشین بر سر راه علی قرار گرفتیم و به عنوان مسافرکش او را سوار خودروی مان کردیم. آن روز من راننده بودم و برای اینکه علی من را نشناسد کلاه و عینک داشتم. بعد از اینکه او را سوار کردیم همدستانم او را با تهدید ساکت کردند و در نهایت علی را به باغ بردیم. متهم ادامه داد: چند ساعت بعد یکی از همدستانم با خانه پدر علی تماس گرفت و با تهدید گفت باید برای آزادی ...
ماجرای جمع کردن بدن تکه تکه شهید دستغیب
نشده بود. ظاهراً آقا به پسر بزرگشان آیت الله سید محمدهاشم فرموده بودند که شب بیا خانه ما و یک استخاره هم بگیر. آقا آمدند و در آستانه در ایستادند و گفتند: استخاره خیلی خوب آمد و تاخیر هم جایز نیست آقا فرمودند: صلوات بفرستید و همه صلوات فرستادند. آقا از دائی من پرسیدند: بفرمائید که صحبت خانم چه هست؟ من گفتم: صحبتی ندارم، فقط می خواهم به کارم ادامه بدهم. باز آقا فرمودند: در مورد مهریه چه ...
جانباز فتنه 88 و شهیدی که پیکرش بازنگشت
بود می رفتیم. خیلی به او وابسته بودم. با اینکه اغلب اوقات تنها بودیم و به ناچار کارهایم را خودم انجام می دادم، اما این ها از وابستگی من به او کم نکرده بود! شاید همیشه امید این را داشتم که روزی همه این سختی ها تمام می شود و ما هم زندگی آرامی خواهیم داشت... خدا ملیکا را 13 بهمن 1389به ما هدیه داد چند روزی سرکار نرفت درست مثل حنانه بعد چند روز شیرینی خرید و کل محل کارش را شیرینی داد. ملیکا چون بچه ...
سرنوشت سیاه یک شرور
ام زندگی می کند و من نیز که کوچک ترین پسر خانواده هستم نزد پدرم در منطقه خواجه ربیع زندگی می کنم. سه خواهر و سه برادر دارم که به جز خواهر کوچکم بقیه ازدواج کرده اند. این درحالی است که پدر و برادرهایم به مواد مخدر( Drugs )اعتیاد دارند و من هم قرص های مخدر مانند ترامادول استفاده می کنم. پس از جدایی پدر و مادرم دیگر راهنمایی در زندگی نداشتم و هر طور که می خواستم رفتار می کردم. چاقوکشی و دعوا و مشروب ...
از فال فروشی در خیابان تا بازیگری روی صحنه
کار و خیابان و آنجا با معلم ریاضی ای رو به رو می شوند که بعدها کنار درس دادن هایش برایشان از هنری حرف می زند به نام تئاتر! اتوبوسی به نام هوس را دیدم، عاشق بازیگری شدم بعد از تمام شدن نمایش و رفتن تماشاچی هر کدام از بچه ها گوشه هایی از کار را به دست می گیرند و شروع می کنند به جمع و جور کردن صحنه تا حاضر شوند و فردایی دیگر خودشان را برای اجرای بعدی آماده کنند. عارف غلامی و امین ...
روایت یک روزنامه از فساد و فحشا در محله شوش تهران
اندازه کافی دیر کردی. نگران نباش با یه چایی خوردن نه فساد تمام می شود و نه تو مصلح می شوی. مضاف بر اینکه معتاد ها هم وقت و زمان خودشان را دارند. جرم و جنایت هم همچنین. همه روز و همه ساعت که نمی شود جرم مرتکب شد. یک ساعت دیرتر می رسیدید همه چیز تمام شده بود و باید خیابان شوش را از سر تا ته جارو می کشیدید. اما خب نگران نباش! سوژه ات سرجایش محفوظ است. هنوز ساعت خلافکاری تمام نشده. لبخندی زد و ادامه داد ...
جدایی از شوهر عاشق سرقت
پول مواد نداشتم که دست به کیف قاپی زدم. من دزدی را دوست دارم و وقتی پول به دست می آورم، خوشحال می شوم. در این مرحله از تحقیقات، همسر مرد سارق به قاضی پرونده گفت: من دیگر نمی توانم با این شوهر معتاد زندگی کنم. می خواهم از او جدا شده و حضانت دختر 13 ساله ام را خودم به عهده بگیرم. من 14 ساله بودم که با او ازدواج کردم. به خاطر دخترمان خیلی تلاش کردم او اعتیادش را ترک کند که بی فایده بود ...
جزییاتی تازه از پرونده قتل یک شهردار و همراهش/ محاکمه جوانی که به دختر مدل تجاوز کرد/مرگ جوان بخاطر مواد ...
خانه در فردیس کرج برای نجاتش از دست یک پسر کمک خواست . همان موقع چند مرد با شنیدن فریادهای او به طرف پراید مشکی دویدند، به همین خاطر راننده نتوانست دختر جوان را همراه خود ببرد و با سرعت پا به فرار گذاشت. با اعلام این ماجرا به مرکز فوریت های پلیس 110، بلافاصله گشت پلیس برای تحقیق و بررسی در این باره به سفره خانه اعزام شد. دختر جوان در حالی که بشدت اشک می ریخت، مدعی شد که از جنوب کشور به کرج ...
آدم ربایی 5 میلیاردی با آموزه های زندان
مناسب آن را اجرا کردیم. ایستگاه محاکمه دو همدست غلام هم در بازجویی ها به جرمشان اعتراف کردند. با کامل شدن بررسی ها سه متهم به جرم آدم ربایی مجرم شناخته و در شعبه هشتم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی اصغرزاده محاکمه شدند. ماجرا از زبان گروگان ابتدای جلسه پسر نوجوان در جایگاه حاضر شد و در شرح ماجرا گفت: روز حادثه بعد از تعطیلی مدرسه کنار خیابان ...
کار کثیف پسر افغان با "شهلا" در خانه مجردیش + عکس
اهالی ساختمان شده اما شهلا به این اعتراض ها بی تفاوت بوده است. کارآگاهان در این مرحله پی بردند که شهلا 2 بار به خاطر نگهداری مواد مخدر به زندان رفته است. قتل زن تنها تحقیقات فنی و پلیسی ادامه داشت تا اینکه مشخص شد جوان افغان که به خانه شهلا رفت و آمد داشته غلام 23 ساله است که وی نیز در کار خرید و فروش مواد سابقه زندان دارد و در این مرحله ماموران متوجه شدند که غلام از ...
ازدواج مرد اعدامی با دختر 16ساله برای نجات!
پسر دانشجویی که به اتهام تجاوز به مرگ محکوم شده بود، وقتی فهمیدبا دامادشدن خانواده ای که خواستار اعدامش بودنداز مرگ نجات می یابد از خوشحالی اشک شوق ریخت. به گزارش ایران، دانشجوی بیست و دوساله ای که به جرم تعرض به یک دختر 16 ساله به اعدام محکوم شده بود در حالی که یک سال شب و روز با کابوس مرگ بر فراز چوبه دار روبه رو بود وقتی از زندان به دادگاه تجدید نظر احضار شد نمی دانست چه سرنوشتی در ...
مسائل اجتماعی و سیاست های غلط دولت
رابطه به حضور مردم و نهادهای مردمی برای حل مسائل اجتماعی به فرارو می گوید: اول از همه دولت باید ساختارهای خود را اصلاح کند. دولت نباید از زیر بار مسئولت شانه خالی کند و نسبت به پیامدهای سیاست گذاری هایش بی تفاوت باشد و حساسیتی نشان ندهد و همینطور دولت نباید به مردم به گونه ای نگاه کند که انگار توان اجرایی ندارد و می خواهد از آنان به عنوان ابزار کمکی استفاده کند. وی در همین رابطه ادامه ...
ستاره فوتبال ما یک داور است؛ علیرضا فغانی
نمی شد چون همه می دانند خودم هم فوتبال بازی کرده ام و جدا از اجرای قوانین آن طرف قصه هم بوده ام و هستم چون هنوز هم مرتب با دوستان می روم فوتبال. شما قبل از داوری فوتبالیست حرفه ای بودی، الان پشیمان نیستی که فوتبال را ادامه ندادی و داور شدی؟ - نه، به هیچ وجه، بالاخره پدرم داور بود، این داور شدن در خانواده ما کشش ایجاد می کرد، برادرم هم داور شده و ... خانواده چطور ...
مرد جوان از درخواست همسرش شوکه شد / با دیدن زن تنها در خیابان، تصمیم بدی گرفتم
روز طول نمی کشید و دوباره سراغ مواد لعنتی می رفتم. به همین دلیل همسرم مجبور شد که در یک تولیدی مشغول به کار شود و خرج و مخارج زندگی مان را تأمین کند اما من که به خاطر اعتیادم از کار بیکار شده بودم برای تأمین هزینه مواد مجبور به دزدی شدم. گاهی اوقات از دیگران سرقت می کردم و گاهی هم از زن و بچه ام. هر چیزی که به نظرم ارزش فروختن داشته باشد را برمی داشتم.از گوشواره های دخترم گرفته تا گونی ...
شوهرم دوست صمیمی مرا باردار کرد / تازه داماد خیلی زود از عروس جوان دل کنده بود!
نمی کرد، اما وقتی آزمایش های پزشکی این ماجرا را به اثبات رساند من هم از او طلاق گرفتم تا این که مدتی بعد با برادر دوست خواهرم ازدواج کردم تا تجربه های تلخ گذشته را فراموش کنم ولی هنوز یک ماه از زندگی ما در یکی از شهرهای مرزی خراسان رضوی نمی گذشت که فهمیدم همسرم قاچاقچی موادمخدر است و همه سرمایه مرا نیز صرف خرید مواد مخدر کرده است. این در حالی بود که من دخترم را باردار بودم و در صورت اعتراض زیر ...
عاقب زندگی یک زن با همسرش کثیفش/تجاوز به دختر ژیمیناست کار/قتل در خانه مجردی+عکس
وسایل جهیزیه همسرم و حتی گونی برنج خانه را می فروختم. وی افزود: دیگر داخل خانه چیزی برای فروش نبود به همین خاطر کیف قاپی می کردم و در این مدت چند بار بازداشت شدم و در همه این روزهای سخت همسرم و دخترم تنهایم نگذاشتند و همیشه منتظر آزادی Freedom ام بودند اما من دوباره دزدی می کردم. امیر ادامه داد: روز گذشته هیچ پولی برای خرید مواد نداشتم تا اینکه زن جوانی را در خیابان خلوت دیدم و تصمیم به ...
قصه خشونت علیه زنان را پایانی نیست
. همسر مادر مردی جا افتاده بود که از ازدواج اولش یک پسر داشت. پذیرفته بود که مادر همراه من و خواهرم به خانه اش برود. دیگر یادم نمی آید از آن تاریخ به بعد صدای خنده ای از ما شنیده شده باشد. چند ماه اول همه چیز در سکوت پیش می رفت. بارها در خفا شنیده بودم که مادرم دوباره آماج تحقیرها به خاطر ما قرار می گیرد. از اینکه چرا تلویزیون روشن می کنیم؟ چرا از حمام استفاده می کنیم؟ چرا در یخچال را باز می کنیم و ...
بیانات در خطبه های نمازجمعه تهران
ائمّهالمسلمین و حماهالمستضعفین. و صلّی علی بقیّه اللَّه فی الأرضین. اوصیکم عباداللَّه بتقوی اللَّه. یا ایّهاالّذین امنوا اتّقوا اللَّه و قولوا قولاً سدیدا .(1) همه شما برادران و خواهران و خودم را به رعایت تقوای الهی، مراقبت از رفتار و گفتار و نیّات خود و استمداد از خداوند برای پیمودن راه او و راه حق، دعوت و توصیه می کنم. امروز اگرچه روز ولادت موسی بن جعفر علیه ...
صحبتهای قابل تامل عارف در روز تولدش
می رفتم. تقریبا تا زمانی هم که دیپلم بگیرم در بازار حضور داشتم و زمان بیکاری و تعطیلاتم را در مغازه پدرم سپری می کردم اما ادامه تحصیل هم از خواسته های همه جوانان آن زمان بود. در آن سال ها سبک کنکور تشریحی بود و به همین دلیل بچه های شهرستان امید زیادی به قبولی نداشتند. به همین دلیل همان زمان هم که ما دبیرستان بودیم، امیدی به قبولی نداشتیم. من چون درس می خواندم و درسم هم خوب بود، معلم ها پیش بینی ...
ناگفته های صریح عارف از زندگی شخصی و سیاسی اش
.... تقریبا تا زمانی هم که دیپلم بگیرم در بازار حضور داشتم و زمان بیکاری و تعطیلاتم را در مغازه پدرم سپری می کردم اما ادامه تحصیل هم از خواسته های همه جوانان آن زمان بود. در آن سال ها سبک کنکور تشریحی بود و به همین دلیل بچه های شهرستان امید زیادی به قبولی نداشتند. به همین دلیل همان زمان هم که ما دبیرستان بودیم، امیدی به قبولی نداشتیم. من چون درس می خواندم و درسم هم خوب بود، معلم ها پیش بینی قبولی ...
باورم نمی شد که همسرم با پول های من چه کارهای کثیفی می کند!
را ردیف کرده و برای خودش نقشه می کشید. برای مرد، زن گرفتن از خرید یک کت و شلوار هم ساده تر به نظر می رسید. شاید او وقتی می خواهد لباس یا کفشی بخرد بیشتر از این حرف ها حساسیت به خرج می دهد. بعد از طلاق فهمید چه بلایی سرش آمده است. او زخم خورده شلاق بی معرفتی و خیانتی شوم شد که تاب و توانش را برید و امان از کف داد. خانواده مرد جوان از روز اول می گفتند عادی و منطقی زندگی کن ...
سلام بمبئی چگونه الگوهای فروش سینمای ایران را تغییر داد؟/ بی هنر پرفروش!
گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو- محمد توانگر؛ جنس سلام بمبئی جور است. مجموعه کاملی از کلیشه های سینمای بفروش و زرد را تقریباً به طور کامل در اختیار دارد. پسر جوان ایرانی، دختر بزک شده ی هندی، خواننده ی مشهور و همسر تازه اش، ماشین های مدل بالا و یک دوجین سکانس های قدم زدن دختر و پسر جوان در سواحل بمبئی! این ها، مواد لازم برای ساخت یک فیلم هندی-ایرانی ِ تجاری است که این روزها بر پرده سینماهای کشور رفته ...