سایر منابع:
سایر خبرها
روایتهای عجیب از زندگی و مرگ تختی
کلاس ششم بود و ما کلاس دوم. پس از رفتن به دبیرستان مروی آلوده کشتی شدم! پس از آن به دبیرستان مروی رفتیم که یک دبیرستان تازه تاسیس بود که در سال 1325 افتتاح شده بود. در آنجا مکانی داشتیم که تشک کشتی در آن پهن کرده بودند و دقیقا آن چیزی بود که ما می خواستیم. فعالیت کشتی را در آنجا جدی تر شروع کردیم و سه چهار ماه بعد در مسابقه های آموزشگاه ها که آن زمان به صورت خیلی گسترده ...
هرگز فراموش نمی کنم از کجا آمده ام/ تهران و برلین را دوست دارم
...> - سال گذشته و در همین ایام بود که برای خرید از خانه بیرون رفتم تا یکسری وسیله و خوراکی برای خانه بگیرم که در همان بین یک فروشگاه اتومبیل را دیدم که نمایندگی شرکت مازراتی بود. * خودتان آن زمان چه ماشینی داشتید؟ - من؟ یک "پورش کاین" داشتم که اتفاقا خیلی هم آن را دوست داشتم و با آن راحت بودم اما یکمرتبه وقتی نمایندگی مازراتی را دیدم رفتم و نگاهی به ماشین هایش انداختم. ...
آشنایی با نفرات برتر جشنواره لقمان حکیم/جمیلیان: آینده پژوهش در دانشگاه آزاد اسلامی روشن است/ایده اولیه ...
ثبت اختراع اول شدم. جمیلیان در خصوص فعالیت های علمی خود ابراز داشت: تعداد 90 مقاله پژوهشی به زبان اصلی نوشته ام و در حدود 4 ثبت اختراع انجام داده ام و تاکنون دو ثبت اختراع در آمریکا در اداره ثبت اختراعات آمریکا داشته ام. وی ادامه داد: اختراعی که رتبه اول را در جشنواره کسب کرد در مورد بیمارانی است که فک بالایشان رو به عقب است با توجه به اینکه دستگاهی که به صورت متداول استفاده ...
گفتگوی منتشر نشده با - سیمین بهبهانی -
...، مکث می کرد، لبخند می زد و به سوالات پاسخ می داد. در همان لحظات بود که باز می توانستی بوی بهار را در کنارش حس کنی. امید و عشق را ببینی و به این فکر کنی که جسم، چه بهانه کوچکی است برای پیرشدن! گفت و گو با سیمین بهبهانی می تواند انگیزه ها و دلایل متفاوتی داشته باشد. اما در آن آبان طلایی سال 1385 تنها به خاطر پروژه ای دانشگاهی در باب زیبایی شناسی در ادبیات ایران بود که با او در خانه اش ...
ایرج؛ نابغه آواز ایران در راه است
بود و صاحب صدایی است که هرگز در تاریخ موسیقی ایران مانندی نخواهد یافت. خورشیددوست ادامه می دهد: از مدت ها قبل مترصد نوشتن مطلب و کتاب درباره ایرج بودم. این کار را از هنگامی آغاز کردم که اینترنت در ایران کم کم رو به سر و سامان یافتن آورد. قبل تر چنین امکانی فراهم نبود و فقط غبطه می خوردم که چرا نمی توانم از ایرج بگویم. بعدها که شبکه های اجتماعی اینترنتی شکل گرفت از همان سال های اولیه ...
اسمال گوریل
ازش اشکال می پرسیدم. - چیزی هم بلده یا مثل خودته؟ - نه آقا، مخش خیلی کار می کنه. - پس همیشه پیش هم بشینین. من که به حرف هایشان گوش می کردم، داد زدم: آقا من از این ته، تخته رو نمی بینم. آقای کاظمی خودش را به نشنیدن زد و از کلاس خارج شد. کیف گوریل کوک بود. ازش پرسیدم: چیه؟ چرا بندری می رقصی؟ خندید. از آن روز به بعد بچه ها ...
نفس عاشقان نوستالژی را قلقلک می دهد
. کیارستمی طعم گیلاس را که ساخت خیلی فحش شنید و به آن فیلم گفتند گدا گرافی، اما الان می گویند چه فیلمی بود. او همان دهه 70 گفت مردم ما آنقدر مترقی شده اند که بعضی ها ی شان به درد فلسفی می رسند. نیما یوشیج را زمان خودش زدند و فحشش دادند و گفتند این شعر نیست و شعر باید وزن داشته باشد، اما سال ها بعد همه شعر بدون وزن گفتند و پست مدرن شدند. برای من مهم نیست فیلم نفس جایزه نگیرد و دیده نشود. برایم این مهم ...
پاداشی که یک اسیر به خاطر توهین نکردن به امام گرفت!
خواهد مرا بکُشد، اما چون هر دو پایم مجروح بود، تصور نمی کردم به پای مجروحم شلیک کند! دو گلوله به هر دو پایم شلیک کرد. در اوج ناباوری خیره نگاهش کردم. می خواستم قیافه اش را برای همیشه به ذهن بسپارم. گلوله ها یکی پشت ماهیچة بالای ران پای راستم و دیگری پایین ماهیچة پای چپم اصابت کرد. (1) پی نوشت در پاورقی مربوط به این خاطره در کتاب پایی که جا ماند آمده است: هنوز که سال ها از آن روزها می گذرد، جای آن دو گلوله سرگرد بعثی روی پاهایم هست. همیشه آرزو می کردم روزی جنگ می شد، سالم بودم و در عملیاتی با او روبه رو می شدم. ...
قرار شوم در خانه مخروبه / دوئل مرگبار 2 برادر
رو شدم. ترسیدم و ماجرا را به چند نفر از دوستانم گفتم و آنها هم جسد را دیدند و بعد به پلیس زنگ زدم. او را چند بار همراه برادرش که او نیز معتاد بود هنگام جمع کردن ضایعات دیده بودم. با توجه به گفته های این مرد، ماموران به تحقیق از دوستان وی پرداختند که معلوم شد مرد معتاد درست می گوید. مقتول و برادرش با هم ضایعات جمع می کردند که روز آن دو را با هم دیده اند. همین سرنخ کافی بود که ...
زن جوان گرگ بازار دلار
سرمایه کارش را از همان 50 میلیون تومانی برداشته است که بعد از طلاق از شوهرش به عنوان مهریه دریافت کرده بود. زنی با صدای دو رگه که به قول خودش حالا گرگ بازار شده است . خودش می گوید که پیداکردن کار پارتی می خواهد برای همین است که مردانه به بازار زده است و دلالی دلار پیشه کرده است. زنی که حالا یکه و تنها میان دلالان مرد سبزه میدان تهران حسابی جلب توجه می کند. زنی که اعتقاد دارد اقتصاد ...
معمای تحلیل
مقامات چینی، سنگاپوری، ویتنامی و اندونزیایی را تماشا کنید. این کشورها چون توانا هستند، آرامش دارند و نیازی نیست عصبانی شوند. برای این نویسنده طی سال ها چهار بار اتفاق افتاده که با فردی گفت وگویی داشتم و بعدها متوجه شدم آن فرد در شیمی، فیزیک یا اقتصاد جایزه نوبل برده است. این در حالی بود که طی چندین ساعت گفت وگو، این افراد هیچ اشاره ای یا اَدایی که مخاطب را متوجه نوبل کند از خود بروز ندادند ...
دخترم گفت وقتی من نیستم، دوستم با زنم در خانه ام خلوت می کنند...
چه بکنم، دود و آتش فضای خانه را فرا گرفته بود و داشتم خفه می شدم، یک لحظه به حیاط رفتم تا نفس بگیرم و بعد هم برای نجات دخترم به داخل خانه بازگشتم. دستش را گرفتم و بیرون کشیدم، اما فایده ای نداشت او سوخته بود. دیگر فرصتی نبود که همسرم را نجات دهم. چرا در را روی همسایه ها که برای کمک به تو و خانواده ات آمده بودند، باز نکردی؟ چون ترسیده بودم و فکر می کردم که اگر در را باز کنم ...
بلای که سر زن مست در پارک ملت آمد
داده ام و به سوی خانه مجردی بنیامین به راه افتادم. او مرا چند روزی در آن لانه فساد نگه داشت تا که برای او و دوستانش بساط مشروب خوری و استعمال را فراهم کنم. مدتی صبر کردم و این گونه به زندگی با او ادامه دادم تا این که یک روز موضوع ازدواج دائم را مطرح کردم اما او گفت: همین یک ماه عقد موقت هم برایت زیاد بود! دیگر چیزی نمی شنیدم. دنیا پیش چشمانم تیره و تار شد و با مصرف مشروب آن خانه را ترک کردم و در پارک ...
ترس عروس 13 ساله در شب حجله از داماد 31 ساله / آن شب کتک خوردم و ...
.... این بارآستین دست راستش را بالا می زند و دوباره رد بریدگی را نشانم می دهد: یک بار هم در خانه ناپدری رگم را زدم. یکی از دوستانش را به خانه آورده بود و مشغول کشیدن مواد بودند. عصبانی شدم و دست انداختم یکی از عسلی ها را برداشتم و داد زدم تمامش می کنید یا نه؟ بعد برای این که بترسند و بساطشان را جمع کنند، با شیشه رگم را زدم.از زندگی با ناپدری ام خسته شده بودم. پسر بزرگ ترم را پدرش با ...
فردای آن روز وقتی زنم را با آن وضع دیدم خشکم زد!
در خانه ما بود، بعد به آپارتمان شان رفت، یک ساعت بعد هم تماس گرفت و گفت شوهرش به خانه آمده است. صبح روزبعد وقتی دیدم از دخترم خبری نیست به خانه آنها رفتم که دامادم در را باز کرد و در کمال ناباوری ام گفت که فرنگیس فوت کرده. زمانی که وارد اتاق خواب شدم او را در حالی که چادر نماز به سر داشت روی صندلی دیدم! همزمان با این تحقیقات، همسر فرنگیس دیروز به دادسرای جنایی احضار شد. مرد میانسال زمانی که مقابل ...
شوهرم این جریان را متوجه شود بیچاره می شوم! / فکرش را نمی کردم که ارتباطم با این مرد به اینجا کشیده شود!
این بود که با اصرارهای من همسرم یک دستگاه گوشی تلفن هوشمند برایم خرید و از آن روز به بعد وارد شبکه های اجتماعی شدم. در این میان یکی از کانال های گروهی را پیدا کردم که اعضای آن به مباحث مذهبی، روان شناسی و جامعه شناختی می پرداختند. من هم که از این مطالب لذت می بردم بلافاصله عضو این گروه شدم تا به اطلاعات علمی بیشتری دسترسی داشته باشم با آن که دو فرزند سه و شش ساله داشتم اما بیشتر اوقاتم را ...
این خانم برای زندگیش چه راه کثیفی را انتخاب کرده است!
ورودشان به اتاق، قاضی محمود سعادت پرونده و مدارک ضمیمه آن را بررسی کرد. بعد از چند لحظه رو به مرد، گفت: همسرتان درخواست مطالبه مهریه داده اند، آیا امکان پرداخت مهریه را دارید؟ مرد جواب داد: یقیناً مال و اموالی ندارم که بتوانم 114 سکه طلا یکجا را پرداخت کنم. اما سعی می کنم بتدریج آن را بپردازم. چند ماه پیش هم که مرا تهدید به مطالبه مهریه کردند، عرض کردم که نیازی به شکایت نیست. مهریه حق ...
وقتی فهمیدم باردار شده است دنیا روی سرم خراب شد و ...+فیلم و عکس
حجم ویدیو: 37.04M | مدت زمان ویدیو: 00:07:03 به گزارش رکنا، روز یکشنبه 5 دی ماه امسال مرد جوانی با حضور در کلانتری 103 گاندی از ماجرای کشتن اعضای خانواده اش در24 آذر ماه سال 93 خبر داد. این مرد برای افشاگری پیش روی ماموران اداره 10 پلیس آگاهی تهران قرار گرفت و گفت: به خاطر اختلافاتی که با همسرم داشتم تصمیم به قتل او و فرزندم گرفتم و با گذشت 2 سال از این ماجرا به خاطر عذاب ...
سِوایگ و تأثیرات فرویدی
که ابتدا با نگاهی سرد و تحقیرآمیز به بازی مک نر با راوی -چند روز قبل- نگاه می کرد، اکنون بدون قیدوشرط از فرد بیگانه یا همان دکتر ب می خواهد که اگر دوست داشتند فردا یک دست بازی دیگر کنند، از ساعت سه در اختیار هستم ,5 تا اینجا هیچ اتفاق مهم روان کاوانه ای رخ نداده است: ممکن است دکتر ب قبلا شطرنج باز بوده و یا شطرنج همچون سرگرمیِ جالب مورد توجه او قرار داشته است اما وی تمایلی برای قهرمانی ...
سه پسر جوان با تهدید چاقو مرا تسلیم نیت شیطانی شان کردند و ..+ تصویر
به گزارش سرویس حوادث جام نیوز ، روز 11 آذر ماه سال جاری دختر 23 ساله ای با حضور در کلانتری 132 نبرد از ماجرای گرفتار شدن در دام مردان شیطان صفتی پرده برداشت. این دختر در حالی که اشک می ریخت به ماموران گفت: روز گذشته خانه یکی از دوستانم در بلوار ابوذر بودم و پس از ملاقات دوستم قصد رفتن به خانه را داشتم که پراید سیاه رنگی جلوی پایم توقف کرد و من که فکر می کرد پسر جوان مسافرکش است سوار بر ...
دال ؛ گروهی صمیمی از دکتر مهندس ها (2)
شود که ممکن است در زمان خودش مخاطبش را پیدا کند، بعد دوباره ایده جدیدی به وجود بیاید. این به خاطر همان گذر سریع است که گفتیم. الان ما به سرعت به سمتی حرکت می کنیم که تاریخ مصرف هنرمان هم به همان نسبت کوتاه می شود. در اروپا یک روش یا جریان ممکن است 10 سال روی بورس بماند اما در ایران به یک سال رسیده است. الان هرکسی طلایه دار قضیه است و برای اولین بار ایده ای را مطرح می کند، تمام توجه ها ...
معمای شاه حاصل خرد جمعی است/بیشتر نقدها، تخریب بود
این حرف که قرائت های مختلف از یک واقعه تاریخی اشتباه است، نادرست است و فیلم سازها می توانند قرائت های متفاوتی از دوره پهلوی داشته باشند. به گزارش ایسنا، محمدرضا ورزی ، کارگردان سریال معمای شاه که پنجشنبه شب (16 دی) در برنامه شهر فرهنگ شبکه خبر حضور یافته بود، درباره فعالیت خود در ژانر تاریخی تلویزیون گفت: من از دوران کودکی تاریخ معاصر ایران را دوست داشتم و نزدیک به 20 سال است که در ...
شهیدی که در سایه نام برادر گمنام ماند
صاحب خانه پرسید: چرا بر می گردید؟ مجید با زبان بچگی اش گفت: چون ترانه گذاشتید. صاحب خانه نگذاشت بیاییم. نوار رو هم خاموش کرد... قبل از انقلاب از خرم آباد می آمدیم قم؛ برای زیارت. بعد هم یک سَری می رفتیم جمکران. یک بار مجید خواب بود دلمان ن یامد بیدارش کنیم، از مسجد که آمدیم بیدار شده بود. گفت: خواب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را دیدم؛ ایشان آمدند کنار من و دستی به ...
روزهای سیاه زندگی ندا
کودک شیرخواره اش را رها کرد و رفت پی زندگی اش . از آن به بعد به پدربزرگ و عموهایم تحمیل شدم. از نظر رفاهی مشکلی نداشتم، اما عاطفه را باید از آدم های کوچه و خیابان گدایی می کردم و بعد از مدتی هم مانند تفاله دور انداخته می شدم. تنها سرمایه من خانه پدری ام بود که فروختند و به حساب بلندمدت سپردند، حالا پس از گذشت 16 سال یک دختر میلیونر شده بودم، اما نمی توانستم تا 18 سالگی از آن پول استفاده کنم، چون ...
جهان کتاب شماره 332 منتشر شد
، هشت کتاب معرفی شده است: حدیث دوست: هدیة دوستان به عبدالله کوثری در هفتادسالگی او/ به خواستاری مرتضی هاشمی پور؛ نقش فرهنگ جهان گرای ایران در زلال آیینة تاریخ/ عزت الله فولادوند؛ بر تارک طوفان: ملامصطفی بارزانی به روایت مطبوعات ایران/ بهرام ولدبیگی؛ بهیموت لویاتان را آموزش می دهد/ جفری وگان، ترجمة حسین بشیریه؛ خواب و رویا فراسوی مرزها/ لوییز مارلو، ترجمة مریم وِتر؛ سوار بر سورتمة آرتور شوپنهاور/ یاسمینا رضا، ترجمة حامد فولادوند؛ مخلوقات یک روز/ اروین د. یالوم، ترجمة حسین کاظمی یزدی؛ تمرکز/ دانیل گلمن، ترجمة حمیدرضا بلوچ. پایان بخش این شماره، تازه های بازار کتاب از فرخ امیرفریار است. ...
امیر آقایی:در فیلمنامه اولیه پایان نامه بازی می کنم
. دلیل کناره گیری من این بود که سناریو عوض شد، هر جفت فیلم نامه ها را هم دارم. روز اول یا دوم فیلم برداری بود که فهمیدم چند سکانس کاملا عوض شده است. من به این موضوع اعتراض کردم، خیلی بد با من حرف زدند من هم گفتم خیلی خب پس تا ته اش برویم. بعد از آن دو سال ممنوع الکار شدم. – تا پیش از همکاری با نوید محمدزاده در فیلم بدون تاریخ بدون امضا هیچ فیلمی از او ندیده بودم. وقتی همبازی شدیم خیلی ...
قلعه نویی:برانکو حرف غیرفنی نمی زند/لیست استقلال به من چه ربطی دارد؟
سر تمرین ما حضور یافت و از ما خواست به خاطر تیم ملی در برخی بازیها به آندرانیک تیموریان و جواد نکونام استراحت بدهیم. وی افزود: ما هم به خاطر منافع تیم ملی بازی هایی که فاصله نزدیکی داشتند به جواد استراحت می دادیم و این کار ما بر اساس همان توافقاتمان با تیم ملی بود. گذشت تا اینکه یک روز صبح وقتی از خواب بیدار شدم دیدم روی تلفنم اس ام اس های زیادی آمده که موضوع آنها درگیری شب گذشته نکونام ...
ایرانگردی با روزی فقط 35 هزار تومان
خانمی آشنا شدم به نام خانم"مهسا همایون فر" که پارسال به ایران آمده بود. این خانم با موتور در حال جهانگردی است. برای همین من وقتی او را دیدم به این فکر افتادم که چه ایده خوبی و ای کاش من هم بتوانم این ایده را عملی کنم. همین موضوع هم بعدها منجر به آشنایی من با "برادران امیدوار" و بعد آغاز سفرهایم شد. برای سفرهایتان هدف داشته باشید من دوست داشتم همیشه در طول سفرهایم یک کار مثبتی ...
"دخترم مانع ازدواجم بود، کشتمش"
به گزارش ایران خبر ، دوم فروردین ماه سال جاری زن جوانی در محله خزانه تهران در تماسی با پلیس 110 اعلام کرد دختر خردسالش فوت کرده است. پس از حضور پلیس در محل حادثه بیتا با ابراز ناراحتی و گریه گفت: معمولا وقت هایی که بیرون از خانه کارم زیاد طول نمی کشید، مریم را در خانه تنها می گذاشتم، این بار هم وقتی می خواستم برای خرید به مغازه بروم، مریم را با خودم نبردم؛ او مشغول بازی بود. بعد از اینکه کارم ...
کوبایی که من می شناسم
پس از درگذشت فیدل کاسترو، رسانه ها و برخی از چهره های سیاسی و دانشگاهی در ایران عموما از این شخصیت اسطوره ای کوبا تقدیر و تمجید کردند. برخی روزنامه های اصولگرا که همذات پنداری بیشتری با رهبر کوبا داشتند، با تیتر یکی تحت عنوان خداحافظ رفیق فیدل با ایشان وداع کردند. البته افراد معدودی هم با یاد و خاطره از این چریک پیر، نقدهای ظریفی ارائه کردند. رئیس جمهور دوران اصلاحات ضمن بزرگداشت این رهبر فقید، اعلام کرد که اگر بنا بر انتخاب بین فیدل کاسترو و ماندلا باشد، او ماندلا را انتخاب خواهد کرد و... . ...