سایر منابع:
سایر خبرها
سریال پاپ جوان چطور سریالی است؟
. در حال حاضر خیلی خوشحالم که می توانم از وقتم استفاده کنم و خودم انتخاب کنم که در آینده چه کار کنم. به خاطر فیلمبرداری پاپ جوان مدت ها در سفر بودم. الان می خواهم خانه باشم و برای فرزندانم پدری کنم. کتاب می خوانم و آشپزی می کنم و سعی می کنم کارهای جدیدی یاد بگیرم. دوست ندارم تمام روزم را با تلفن همراهم بگذرانم. سرم از این درد می گیرد. شبکه های اجتماعی چیزی است که باعث می شود احساس کنم ...
این کارهای کثیف عادت همسرم از قبل ازدواجش هم بود! / با دیدن آن صحنه خشکم زد و شوکه شدم!
.... به همین خاطر از خانواده اش برای نجات همسرم کمک خواستم ولی آن ها نه تنها ناراحت نشدند بلکه مرا وادار به سکوت کردند و هشدار دادند که به زندگی همین گونه ادامه بدهم، چرا که این کار ها مربوط به دوران مجردی اش است. تصمیم گرفتم موضوع را با پدر و مادرم در میان بگذارم که اردشیر متوجه شد و گوشی همراهم را از بین برد و رفت و آمدم را قطع کرد. تازه فهمیدم همسرم از نظر روانی دچار ...
دختر 17 ساله وقتی از پیش امیر بازگشت، باردار شده بود!
ندا با ترس و وحشت و گریه های بی امان وارد اتاق مشاوره شد. پس از چند لحظه وقتی مشاور کلانتری را در کنار خود دید آرام گرفت. حرف های مشاور باعث شد به او اعتماد کند و رازش را به او بگوید. رازی که مدتی بود بر زندگی اش سایه اندخته بود. داستان زندگی اش را با معرفی خود شروع کرد. ندا هستم 17 ساله و مجرد، پدرم را در یک سالگی از دست دادم و مادرم هم بی رحمانه کودک شیرخواره اش را رها کرد و رفت پی زندگی ...
با پارچه بافی 300 نفر را صاحب شغل کردم
برای من می آورند؛ اما من باز از آن ها می خرم که دلسرد نشوند. به خاطر همین دو سال است من دیگر عضوگیری نمی کنم؛ چون اگر کسی عضو شرکت بشود در قبال او ما مسئولیم. اما دیگر نمی توانیم اعضای بیشتری را حمایت کنیم و نمی توانیم از این 300 نفر تعداد را بیشتر کنیم. از سال 90 که بانوی بصیر ایرانی معرفی شدم، میراث فرهنگی یک خانه قدیمی برای آموزش و کلاس ها در اختیار ما گذاشته که حالا به عنوان مرکز تخصصی نساجی ...
زن دلال، گرگ بازار دلار!
؟ می گویم: برای همین دلال شدی؟ می گوید: مملکت با دلالی می چرخد! شغل درست و حسابی کجا بود؟ می خواستم با مهریه ام خانه بخرم و دست بچه هایم را بگیرم و به خانه خودم بروم؛ اما دیدم شغل نیست یا اگر هست با درآمدش زندگی ام نمی چرخد وارد بازار شدم. می پرسم: پس کجا زندگی می کنی؟ می گوید: خانه پدرم. البته تصمیم داشتم تا بازار راکد است یک آپارتمان کوچک بخرم ولی باز هم ...
ناگفته هایی خواندنی از زندگی و مرگ تختی
به گونه ای که متوجه نشود ببین خانه شان کجاست. خلاصه من رفتم و پس از طی کردن کوچه پس کوچه های باریک دیدم که به یک خانه رسید که به سمت پایین چند پله می خورد و آن جوان وارد آن خانه شد. وقتی برگشتم تختی گفت خانه را یاد گرفتی که من هم گفتم بله. موقع برگشت با ماشین به جلوی خانه رفتیم و آن خانه را نشانش دادم. به تختی گفتم برای چه می خواستی که او هم در جواب گفت به نظرم آن فرد آشنا آمد. بعد این ...
نفس عاشقان نوستالژی را قلقلک می دهد
من نیاز به بازیگر جوانی داشتم که بتواند سختی های کار تولید را تاب بیاورد. قرار گذاشتیم اما هر دو شک داشتیم که خانم جوانی می تواند این نقش را بازی کند یا نه. با شبنم مقدمی هم از نزدیک آشنا نبودم. اتفاقا گلاره عباسی که از دوستان نزدیک من است نقش کوتاهی در فیلم داشت آن هم به خاطر نزدیکی چهره اش به شخصیتی که آن را بازی می کرد. با آقای احمدی هم از سر فیلم شیار 143 آشنا شدم و چند بازی متفاوت از او دیدم ...
قرار شوم در خانه مخروبه / دوئل مرگبار 2 برادر
رو شدم. ترسیدم و ماجرا را به چند نفر از دوستانم گفتم و آنها هم جسد را دیدند و بعد به پلیس زنگ زدم. او را چند بار همراه برادرش که او نیز معتاد بود هنگام جمع کردن ضایعات دیده بودم. با توجه به گفته های این مرد، ماموران به تحقیق از دوستان وی پرداختند که معلوم شد مرد معتاد درست می گوید. مقتول و برادرش با هم ضایعات جمع می کردند که روز آن دو را با هم دیده اند. همین سرنخ کافی بود که ...
داستان زندگی دختر گدایی که مدل شد!+ تصاویر
دور باطل آوارگی و اعتیاد به مواد مخدر گیر افتاده و باید افسار زندگی اش را دست خودش بگیرد. خوشبختانه دوستان، اعضای خانواده و متخصصین به موقع به داد لورنا رسیدند و مسیر زندگی اش تغییر کند. لورنا سپس وارد کمپ های ترک اعتیاد شد و پس از آن نیز در مدرسه هنر ثبت نام کرد. لورنا تاکر در کنار ویوین وست وود سال بعد، دوباره از طرف یک موسسه مدلینگ معروف به لورنا پیشنهاد شد. این ...
بلای که سر زن مست در پارک ملت آمد
زن جوانی که با حالت غیرطبیعی در پارک ملت مشهد دستگیر شده و مدعی بود هیچ کسی را ندارد، به کارشناس و مددکار اجتماعی کلانتری سجاد مشهد گفت: بدبختی و بیچارگی من از زمانی شروع شد که خواستم به روز و به قول معروف آنلاین باشم. به همین خاطر هم قید همسر و فرزندم را زدم تا با آن مرد حیله گر ازدواج کنم اما او روزگارم را سیاه و مرا همانند نخاله ای بی ارزش خوار و ذلیل کرد. قبل از طلاق زندگی آرام و ساده ای را ...
17 دی نکاتی که در مورد فضای مجازی باید بدانیم!
ما را از یاد آنها برده است. به دلیل تعدد شبکه های تلویزیونی و ماهواره ای دیگر فراغتی برای والدین باقی نمی ماند تا به فرزندان خود برسند در خانه که وارد می شویم والدین پای تلویزیون و فرزندان هم در شبکه های اجتماعی در حال چت هستند خاطرم هست که مربی پرورشی یکی از مدارس به بنده می گفت: یکی از دانش آموزان مرتب سر کلاس چرت می زد، علت را که جویا شدم گفت: پدرم تا ساعت 3 شب پای ماهواره می نشیند ...
ترس عروس 13 ساله در شب حجله از داماد 31 ساله / آن شب کتک خوردم و ...
رابطه نامشروع داشت. وقتی موضوع را به شوهرم گفتم، کتک مفصلی زد و از خانه رفت. همان طور که حرف می زند، نگاهم به مچ دست چپش می افتد. رد بریدگی زخم کهنه ای روی آن می بینم. دلیلش را می پرسم. سهیلا رد زخم را با انگشت لمس می کند و ادامه می دهد: از زندگی خسته شده بودم و می خواستم خودم را راحت کنم. آن روز من و پسر کوچکم در خانه تنها بودیم. تیغ را برداشتم و کشیدم روی مچ دستم. خون فواره زد ...
عملی عجیب و باورنکردنی / جوانی که دو مرد را به بالین همسرش فرستاد!
به گزارش سرویس حوادث جام نیوز ، رسیدگی به این پرونده زمانی در پلیس آگاهی گنبدکاووس کلید خورد که مردی مضطرب با مراجعه به مأموران، اعلام کرد 2 مرد سیاهپوش مسلح، وی را زمانی که در خانه اش خوابیده بود مورد ضرب و شتم قرار داده و بعدهم متواری شده اند. در پی این شکایت، بلافاصله مأموران وارد عمل شده و با تشکیل تیم ویژه ای، تحقیق برای شناسایی و دستگیری تبهکاران آغاز شد. تا اینکه مأموران کلانتری ...
فردای آن روز وقتی زنم را با آن وضع دیدم خشکم زد!
در خانه ما بود، بعد به آپارتمان شان رفت، یک ساعت بعد هم تماس گرفت و گفت شوهرش به خانه آمده است. صبح روزبعد وقتی دیدم از دخترم خبری نیست به خانه آنها رفتم که دامادم در را باز کرد و در کمال ناباوری ام گفت که فرنگیس فوت کرده. زمانی که وارد اتاق خواب شدم او را در حالی که چادر نماز به سر داشت روی صندلی دیدم! همزمان با این تحقیقات، همسر فرنگیس دیروز به دادسرای جنایی احضار شد. مرد میانسال زمانی که مقابل ...
این خانم برای زندگیش چه راه کثیفی را انتخاب کرده است!
ورودشان به اتاق، قاضی محمود سعادت پرونده و مدارک ضمیمه آن را بررسی کرد. بعد از چند لحظه رو به مرد، گفت: همسرتان درخواست مطالبه مهریه داده اند، آیا امکان پرداخت مهریه را دارید؟ مرد جواب داد: یقیناً مال و اموالی ندارم که بتوانم 114 سکه طلا یکجا را پرداخت کنم. اما سعی می کنم بتدریج آن را بپردازم. چند ماه پیش هم که مرا تهدید به مطالبه مهریه کردند، عرض کردم که نیازی به شکایت نیست. مهریه حق ...
مرد جوان از زنش چه عملی را دید که قصد داشت هر چه زودتر او را طلاق دهد؟
و با ما قطع رابطه کردند. در این مدت همیشه تنها و بی پول بودیم. تا جایی که پژمان افسردگی گرفت و شروع به آزار و اذیت من کرد. به من حتی نگاه هم نمی کرد و سر هر چیز کوچکی دعوا به راه می انداخت. سعی می کردم او را درک کنم، ولی دیگر تحمل این زندگی برایم دشوار شده بود. پژمان هم مثل من فکر می کرد. برای همین یک شب از من خواست تا برای همیشه از هم جدا شویم. اول مخالفت کردم ولی وقتی بیشتر فکر کردم متوجه شدم ...
زن جوان از ترس از دست دادن زندگی و آبرویش راز شوهرش را در دل نگه داشت!
نشانش دادم و گفتم این سیمکارت مال کیست؟ انکار کرد و گفت مال من نیست. در دوران عقدمان علاوه بر خیانت، رفتارهای زشت زیادی از او دیدم. متوجه شدم خیلی راحت و مثل آب خوردن دروغ می گوید، برخلاف این که ادعا می کرد چشم پاک است، اما این طور نبود و جلوی چشمم به زنان و دختران دیگر زل می زد و ابایی نداشت متوجه کار زشتش شوم. با وجود این که رفتارهای مرد جوان، او را بسیار آزار می داد، نمی خواست زندگی ...
وقتی فهمیدم باردار شده است دنیا روی سرم خراب شد و ...+فیلم و عکس
آنجا با او آشنا شدم. مگر با رضایت خودتان ازدواج نکردید. پس چرا اختلافتان به اینجا رسید؟ نمی دانم چرا ازدواج کردم. من اصلا فکر ازدواج نبودم و بیشتر فکر دوستی بودم تا ازدواج، اما به خاطر مادرم که روی تخت بیمارستان بود و از من می خواست که قبل از مرگش داماد شدنم را ببیند تن به این ازدواج دادم. قبل از ازدواج با هم اختلاف نداشتید؟ مشکل ما از روز اول شروع شد و ...
روزهای سیاه زندگی ندا
جابجا کنم، امیر را دیدم دست در دست دختری همسن و سال خودم. مغزم از کار افتاده بود. آیا باید خوشحال باشم از این که سر بزنگاه متوجه خیانتش شدم یا ناراحت از این که تنها مرد مهربانی هایم را از دست دادم. با او تماس گرفتم و گفتم که همه چیز را دیده ام، گفت دیوونه تو تنها عشق منی، توضیح می دهم. ساعتی بعد ترمز کرد و سوار شدم، فقط می خندید و می گفت خوشحالم که برات مهمم. مرا به خارج از شهر برد و نقشه ...
آیا امیدی به تغییر عربستان هست؟
به دادرسی دارد باید با ریشی ژولیده در آنجا حضور یابد چرا که ریش ژولیده نشان از تقوا دارد. در دادگاه شماره 39 راننده تاکسی جوانی با ظاهری بسیار تمیز و آراسته که پدر 6 فرزند بود برای طلب عفو بخشش به مقامات دادگاه التماس می کرد. قاضی او را به جرم شرب خمر به 80 ضربه شلاق محکوم کرده بود. مرد جوان با همان حالت التماس آمیز می گفت: "اما پلیس به من گفت اگر من به گناه خود اقرار کنم مرا خواهید بخشید" و قاضی ...
آدم ربایی به خاطر عشق به بچه
را در یک کفش کنند و بخواهند که بروند. من هم بچه هایشان را برداشتم و با خودم به شهر دیگری بردم. قصدم فقط مسافرت بود و می خواستم چند روز از من و بچه ها دور باشند تا بتوانند درست فکر کنند. خوشبختانه نقشه ام گرفت و آنها از تصمیمی که گرفته بودند منصرف شدند. با بچه ها چه کردی؟ هیچی، بعد از چند روز خوشگذرانی و تفریح به شهرمان برگشتیم. آنها حتی روحشان هم از این ماجرا با خبر نشد ...
خاطرات رایزن فرهنگی ایران در ترکمنستان از آیت الله شرعی
مرحوم پرداخته است که در ادامه آن را می خوانید؛ دریافت خبر درگذشت حجت الاسلام والمسلمین شیخ محمدعلی شرعی بسیار برایم سنگین بود و عذر حضور در مراسم این مرد بزرگ بیشتر متاثر کرد اما با توجه به حق بسیار زیادی که ایشان بر گردن بنده وامثال ما داشتند، بر خود فرض دانستم به یاد استاد فرزانه چند سطری را در وصف احوالات شان بنویسم. تابستان سال 1361 بود که خرمشهر آزاد شده بود واحساس کردم ...
معمای 7 ساله قتل یک نوعروس
خیابان 17 شهریور برگشتم، با جسد خونین همسر جوانم به نام هستی روبه رو شدم. در حالی که شوکه شده بودم و نمی دانستم چه کار کنم، موضوع را بلافاصله به مادرم خبر دادم. بعد هم مأموران پلیس به خانه آمدند. در بررسی ها مشخص شد همسر نوعروسم با 11 ضربه چاقو کشته شده است. جلال - 35 ساله - که برای بازجویی های فنی به اداره آگاهی منتقل شده بود، در تمامی مراحل تحقیقات منکر جنایت شد تا اینکه چهار ماه پس از ...
عذاب وجدان های اعتراف برانگیز
ناصرخسرو خریده بودم ابتدا بیهوش کرده و سپس آنها را خفه کردم. در این مدت تصمیم گرفتم مادرم را هم به قتل برسانم، اما او متوجه شد و مرا از خانه اش بیرون کرد. عذاب وجدان در تمام این سال ها لحظه ای مرا رها نکرد و حتی چندباری تصمیم به خودکشی گرفتم که موفق نشدم درنهایت خسته از زندگی پر از عذاب و تنش خودم را معرفی کردم. اختلاف شخصی، انگیزه تیراندازی مرگبار در ماجرای دیگر جوان 24 ساله ...
دو قلوها قربانی جنایت
باز نکرد به همین دلیل تصمیم گرفت با استفاده از کلید یدک وارد خانه شود، اما متوجه شد در از داخل قفل و کلید پشت آن است. زن جوان که بشدت نگران شده بود در تماس با پلیس موضوع را اطلاع داد. دقایقی بعد ماموران خود را به محل حادثه رساندند و وقتی در را شکستند خود را در برابر جنازه حلق آویز شده حسن دیدند. این مرد با شکستن پنجره خودش را از نرده آویزان کرده بود، البته روی گردنش نیز آثار ضربات چاقو وجود داشت که ...
شوهرم رفتارهایش بچه گانه است،طلاق می خواهم
متوجه شدم که دست به چه اشتباهی زده ام. آرمان آنچه تصور می کردم نیست. او بچه است و رفتارهای بچگانه ای دارد. نمی تواند کار کند و هرجا که می رود به خاطر سر به هوایی اخراج می شود. مرتب با دوستانش بیرون می رود و وقتی هم اعتراض می کنم مثل بچه ها قهر می کند. او حتی یک ذره هم زندگی مان را جدی نگرفته و فقط به فکر تفریح و شوخی است. از قهر کردن هایش هم که نگویم بهتر است. مثل بچه ها می ماند، کافی است به او ...
همسر شهید: به من قول داده بود یک بار دیگر رهبر انقلاب را از نزدیک ببینم، با شهادتش به قولش وفا کرد/ راحت ...
سالاری امروز گذری مختصر از زندگی همسرش با رجانیوز داشته است. معرفی شهید مریم سالاری سال 1356 در بندرعباس متولد شدم. عبدالحمید هم دوم شهریورسال 1355 در روستای سردر از توابع شهرستان حاجی آباد هرمزگان به دنیا آمد. دوران کودکی تا پایان راهنمایی در همان روستا می ماند، به خاطر نبودن دبیرستان جهت ادامه تحصیل به شهر بندرعباس می آید. سال اول دبیرستان بود که وارد نیروی انتظامی می شود، چند ...
مرثیه ای برای جهان پهلوان؛ تختی زنده است؟
دارم (1956) یک سال بعد به استانبول رفتم اما این بار نه در وزن ششم و نه در وزن هفتم بودم بلکه چشمم به دنبال کسی بود که خیلی بیشتر از من مدال داشت. آن شخص "حمید کاپلان” نام داشت که اهل آنکارا بود. متاسفانه من توفیق مقابله با او را نیافتم و در اثر کمبود وزن و نداشتن تجربه کافی مغلوب غولهای شوروی و آلمان شدم ولی خودم و همه اطرافیان خوب می دانستیم که من کمتر از آنها نبودم، در آن سال کاپلان ...
دامی که عضو یک حزب تندرو برای محمدرضا لطفی پهن کرد/آیا لطفی ساواکی ست؟
همین راستا آقای سایه به آقای معروفی گفته بود به لطفی بگویید به رادیو بیاید تا او را ببینم. اما من اصلا دلم نمی خواست به رادیو بروم. آن زمان رادیو برایم حالت خوبی نداشت؛ یعنی روسای شاه را دوست نداشتم. بالاخره به رادیو و دفتر آقای سایه رفتم؛ آقای شهبازیان هم پشت پیانو نشسته بودند. یک کاپشن سربازی به تن داشتم و مو هایم بلند بود. آقای شهبازیان اول چند تا نت را زد و سایه گفت: آقای معروفی خیلی از شما ...
پسر عمویم در حیاط فهمید قصد ازدواج با او را ندارم ولی کار خودش را کرد و
. من هیچ علاقه ای به حامد نداشتم و نمی دانستم چطور باید مخالفتم را با این ازدواج اعلام کنم. پدرم که این مخالفت را توهین به برادرش می دانست و مادرم هم که کاری از دستش برنمی آمد. به همین خاطر تصمیم گرفتم آن شب به خانه عمویم نروم. به اتاقم رفتم و در را قفل کردم. پدرم وقتی متوجه تصمیم من شد داد و فریاد راه انداخت. صدایش را می شنیدم که به مادرم گفت: به پریسا بگو یا امشب خانه خان داداشم می آید ...