سایر منابع:
سایر خبرها
روایت مادر و دختر از دیدار با آیت الله هاشمی
تمام سوالات به طور مسلط پاسخ دادم و تشویق همه حضار را به دنبال داشت. هر دو دیدار به این ترتیب بود؟ بله؛ هر دو محفل انس با قرآن بود و مکان هم مجمع تشخیص مصلحت نظام بود که در این دو دیدار خانواده ام نیز حضور داشتند. بعد از این دیدار در بین همکلاسی ها و هم سن و سال ها از این دیدارها تعریف می کردید یا اینکه در مقایسه با آنها احساس غرور کنید؟ همانطور که گفتم قبل از آن با مقام ...
مرحوم دولابی: دل متعلق به دلبر است
...: مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: بچه ها را چنین دست خالی، حساب نکنید. آنها همه معصوم اند. تا پانزده سال در دامان عصمت اند و کارشان بسیار اساس دارد. رنجش شان و رضایت شان اساس دارد. از آنها یاد بگیرید، ولو پایین تر هستند، ولی آدمی قاعده را یاد می گیرد. ولی آدمی معلم اوست، مشروط به اینکه علم داشته باشد. وقتی علم ندارم چه معلّمی هستم؟ معلّم من همان بچه است، به من ولایت هم دارد. مرا دوست هم ...
بازیگران واقعی برای ازدواج های دروغین
به گزارش شهروندالبرز ، همسریابی! حتما شما هم برای یک بار که شده این واژه 4 سیلابی را از دیگران یا هنگام بازکردن یک سایت شنیده یا به چشم خود دیده اید. اما این بار ماجرا به یک برنامه تلویزیونی ترکیه در خارج از ایران که مخاطبان و شرکت کنندگان ایرانی زیادی دارد، باز می گردد. برنامه هر روز بعدازظهر در لوکیشن جذاب با حضور افراد زیادی انجام می شود. مجری برنامه یک خانم است. یک طرف ...
قلقلی از سال ها حرف نگفته اش می گوید!
به گزارش ملیت به نقل از روزنامه مردم سالاری،وقتی یادداشت میثاق چوگان(همکار کرمانشاهی) ام را که به عشق قلقلی نوشته و در مجله ای چاپ شده بود نشانش دادم برق خوشحالی را می شد در چشم هایش دید. می گفت: می بینی؟! هنوز بچه های دیروز هوای من را دارند. از قول من حتما از ایشان تشکر کن و من چقدر حس خوبی داشتم وقتی اینها را می شنیدم و قهرمان بی زبان کودکی ام را از نزدیک می دیدم و صدایش را برای اولین بار می شنیدم. نشد که به او بگویم د ...
یک آخ بزرگ به تلفن های همراه!
سه بدون دخالت من و به صورت بالقوه خوشنویس هستند. چقدر اهل طبیعت و سفر هستید؟ البته به دلیل مشکلات فیزیکی دیگر نمی توانم. قبلا اهل طبیعت بودم. بیابان های سلمانیه در شرق تهران را هر روز عصر می رفتم گشت می زدم. همان موقع برنامه های استاد شاهین فرهت در رادیو بود و خودم را موظف می دیدم برنامه هایش را گوش دهم. طبیعت چقدر بر تصویرگری ها و نقاشی های شما اثر گذاشت؟ ...
خاطرات ناگفته ام آبروی برخی را می برد!
، می خواهم نظر شما را درباره کتاب هایی از این دست که تاکنون منتشر شده، بپرسم. در کنار همه فوایدی که انتشار این گونه کتاب ها دارد، نباید از یاد برد که معمولا خاطره گو از نگاه خود یک واقعه و رویداد را بیان می کند و به جنبه های دیگر ماجرا کم اعتناست. بنابراین ممکن است ما با روایت های یکسویه مواجه شویم. از نظر شما اساسا این نوع واقعه نگاری و سبک نگارش چه آسیب هایی به همراه دارد؟ من با خاطره ...
علیرضا دیگر تحمل روشنک را ندارد / او بی آبرویی راه می اندازد
تر است. اوایل زیاد خانه شان می رفتم، اما بعد از بی احترامی هایی که کرد، دیگر نرفتم. بس که بی آبرویی راه می اندازد. رفتارهای زنم قابل پذیرش نیست و اذیت می شوم. تازگی ها هم لج کرده که می خواهم بروم سرکار، اما من مخالفم. با ادامه تحصیلش مشکلی ندارم و می تواند درس بخواند، اما در حد لیسانس. چون خودم لیسانس هستم و دوست ندارم تحصیلاتش بالاتر از من باشد. هم دوست ندارم از من بالا باشد هم این که پولش را ...
من، زن و زندگی ام را دوست دارم و نمی خواهم او از جریان من و دختر جوان با خبر شود!
نگه داشتم و به همسرم گفتم: چند دقیقه بیرون می روم... و با سرعت خانه را ترک کردم و به کوچه رفتم و گفتم: خانم، من با شما نسبتی ندارم. ما عقد کردیم تا کارت راه بیفتد، بعد هم شما از من جدا شدید.... سعی می کردم آرامشم را حفظ کنم اما او دستم را خوانده بود و بین حرفم آمد و گفت: من طبق اسناد محضری همسر تو هستم. مرا انکار کنی، مدارک محضری را که نمی توانی! در حالی که بشدت عصبانی بودم فریادزنان ...
من و فرزانه از هم دور و دورترشدیم چون راه دیگری نداشتیم / صدای پسرعمه آزارم می داد!
.... همچنین زوجین می توانند با کمک و راهنمایی از مشاور و متخصص و آموزش مهارت های زندگی پایه های زندگی شان را محکم کنند تا دچار مشکل و معضلاتی از این دست نشوند. ایران 110 این اخبار داغ را از دست ندهید: اقدام باورنکردنی یک زن با دختران نوجوان با شبیه سازی ظاهری مردانه! شوهرم مرا به خانه راه نداد و سرگردان به راننده مسافر کش پناه بردم! ...
سه پیشنهاد خیلی خوب از سایر کشورها دارم
شخصا خیلی سخت است که روزی این گونه شرایط را تحمل کنم، به همین دلیل محل برنامه را ترک کردم چون امکان داشت شرایط روحی ام بدتر شود. * نظر شما در رابطه با شهدا و تاثیری که بر زندگی ما دارند چیست؟ - من برای خودنمایی این حرف ها را نمی زنم، اصلا آدمی نیستم که خودنمایی کرده باشم. واقعا یک درصد هم نمی توانم خودم را جای چنین افرادی بگذارم. قبل از المپیک خیلی ها در مورد عملکرد من پیش ...
بیانات در دیدار مردم آذربایجان شرقی
باید شکر کرد، خدا را باید سپاس گفت که دلهای مردم را به این جهت متوجّه کرد. نکته ی مهم این است که در طول سال با پول سازمان سیا و سازمان موساد و دستگاه اطّلاعاتی و جاسوسی انگلیس و دلارهای نفتی قارون ها صدها رسانه علیه انقلاب حرف میزنند. در طول سال شب و روز مشغولند؛ ده ها سیاسی ورشکسته ی فراری را که از ایران فرار کرده اند پیدا میکنند، یک مزدی بهشان میدهند تا بنشینند تحلیل بنویسند، خبر بنویسند ...
موسویان:تلاش احمدی نژادبرای جاسوس خواندنش
در حرم امام التماس کردم که راهنمایی ام کرده و تکلیف مرا روشن کند. جمعه شب با قطار همراه با خانواده ام برگشتیم. نیمه های شب در مسیر بازگشت در قطار خوابیده بودم که خواب مرحوم پدرم را دیدم به چشمی که مرا احضار کرده است.سال ها بود که خواب او را ندیده بودم. از بس راجع به شما توسط شخصیت های مختلف دو جناح احضار شده بودم، با خود گفتم پدرم هم در مورد آقای موسویان احضارم کرده است. خیلی ترسیده بودم. درمنزل ...
با قاطعیت می گویم احمدی نژاد تمام شده است
*اگر منافع کشور را در نظر بگیریم، قطعا فرآیند آشتی ملی تسریع و تسهیل می گردد؛ با چنگ انداختن بر صورت دیگری، آشتی ملی تحقق نمی یابد *ما از اخلاق فاصله گرفته ایم؛ باید فضا را برای مخالف فراهم کنیم * قطعا ایده آشتی ملی تحقق پذیر و برای تامین منافع ملی مطلوب است *احمدی نژاد به ما گفت، شما وزراء از امروز دیگر وزیران ایران نیستید بلکه وزیران کل جهان هستید، و ...
مرا پس از 6 ساعت شکنجه نیمه شب در اتوبان رها کردند/تهدیدم کردن تا به پلیس چیزی نگویم+عکس
شده) چطور شما را ربودند؟ عصر شده بود ومن به سمت خودریم در حال حرکت بودم که آدم ربایان به زور من را سوار ماشین کردند و بلافاصله چشمانم را بستند، یک ساعت داخل ماشین بودم که احساس کردم ماشین وارد یک جاده فرعی شده است. زمانیکه مرا از ماشین پیاده کردند زمین خاکی بود، من را به داخل محلی ناشناس بردند و بعد از چند لحظه دست و پایم را بستند و بعد از چند لحظه چشمانم را باز کردند. دو مرد ...
جلال حسینی: اگر مقصر بودم، از تمام ایران عذرخواهی می کنم
روم کمیته انضباطی، شما هم بیایید تا ثابت کنم مقصر نبودم. چطور ثابت می کنی؟ فیلم را می گذاریم و توضیح می دهم. اگر مقصر بودم، از تمام ایران عذرخواهی می کنم. اگر هم نه که محرومیت مرا لحاظ نکنند.
گفت وگو با - سعید عبداللهی - عکاس باسابقه حوزه موسیقی به بهانه دریافت گواهینامه در سمینار کانن
...، برای کار هنرمند دست وپاگیر است. اگر توجه کرده باشید، بسیاری از منتقدان سینما و سخت گیرترین شان نمی توانند فیلم یا لااقل فیلم خوب بسازند. من فکر می کنم دلیل این مسأله همین مزاحمت دانایی است. ناگفته نماند که من خودم را هنرمندی در آن سطح ها نمی دانم که این حرف ها در مورد من صادق باشد. همان طور که گفتم من فقط می خواهم در هر جا که چشمم را پشت ویزور دوربین قرار می دهم، بهترین عکسم را ...
یک مورد عجیب؛ اسیدپاشی که با قربانی خود ازدواج کرد!
همیشه دلم می خواست روزی رو به روی یک اسیدپاش بنشینم و صاف توی چشم هایش خیره شوم بپرسم چرا؟ از پدرشوهر معصومه، شوهر سمیه، برادرشوهر زیور، شوهر محبوبه و... سال ها صبر کردم تا بالاخره آن روز رسید. امروز قرار است توی چشم های شوهر محبوبه نگاه کنم و بپرسم چرا؟ چه شد که یک شیشه اسید دستت گرفتی؟ آن موقع در ذهنت چه می گذشت؟ همان موقع که سوزاندی و نابودی کردی، چه احساسی داشتی؟ روزهای بعدش چه؟ امروز با پاهای خودش آمده تا داستانش را برایم تعریف کند، چشم در چشم. ...
ویسی: شاید غیبت سید جلال به سپاهان آسیب بزند
...> ویسی در مورد اینکه آیا هوادارانی که علیه این تیم در اصفهان شعار می دادند، شناسایی شدند یا خیر و آیا فردا در ورزشگاه حاضر می شوند گفت: آنها شناسایی شدند اما نمی دانم فردا به ورزشگاه می آیند یا خیر، وی در مورد اینکه او با گواردیولا مقایسه می شود، گفت: ببینید که او در بارسا چطور بود و الان آن موقعیت ها را ندارد. این اتفاقات در فوتبال می افتد و این طور نیست که الان من با این نتایج به خانه ام ...
یک ساعت با کارگردانی که خود را میراث زنده تئاتر می داند
...، زبانشان را صحبت نمی کردم، کارگر ساده بودم و در کارخانه کار می کردم. آنجا من با دوگونه رفتار متضاد و خیلی با شدت برخورد کردم که قبلاً در زندگی ام تجربه نکرده بودم، یکی این بود که آدم های غریبه خیلی با من مهربانی می کردند و سخاوت نشان می دادند. همیشه به سفر می رفتم. در دهات ها بودم. به خانه مردم می رفتم و از آنها خواهش می کردم در طویله شما بخوابم. آن آدمی که در را باز می کرد، می گفت بفرمایید ...
قطع 4 انگشت دست یک کارگر 16 ساله/ پشت پرده قتل دو کودک توسط مادرخونخوار/ترور در کهنوج/قتل در زندان/ ...
زندگی کند. بچه هایش مخالف این ازدواج بودند و سرانجام به خواسته شان رسیدند. آنها باعث جدایی پدرشان از ما شدند و او بار دیگر به همسر سابقش برگشت و من و دو فرزندم را ترک کرد. تنها برای ما خانه ای اجاره کرد و مهریه ام را داد. ماهی 500 هزار تومان نفقه به حسابم واریز می کرد. خودم هم خیاطی می کردم و با هر سختی زندگی را می گذراندیم .ولی نبود سرپرستی بالای سرمان برایم زجرآور بود. نمی خواستم دختر و پسرم بی پدر ...
زندگی پزشک قلابی میان زباله های اعیانی + عکس
برای عروس خانم در شب عروسی + عکس وقتی تصویر داخل گوشی همراه زنم را دیدم شوکه شدم! دختر جوانی که از بس زیبا بود خودکشی کرد! + عکس وقتی صدای زنم را در کوچه شنیدم خودم را سریع رساندم / شب حادثه دوستم در خانه ما بود! دختر نوجوان در بیمارستان متوجه شد باردار است! سوءاستفاده از دختران در ترکیه / حادثه ای تلخ از زبان یک دختر ایرانی! ...
پاسخ های جالب وزیرخارجه عمان به BBC
شود آنگاه بگوید بیایید مرا نجات بدهید. شما منظورتان چه کشوری بود. بن علوی پاسخ داد: کسی که مشکل داشت. بی.بی.سی: چه کسی؟ بن علوی: هر کسی [می تواند باشد] بی.بی.سی: آیا می توان حرف شما را بر ائتلافی منطبق دانست که عربستان علیه حوثی ها در یمن راه انداخته است؟ بن علوی: هر کسی از [کشورهای عربی] که باید با کشورهای عربی کاری مشترک برایش انجام داد قبل ...
خانم وکیلی که بازیگری را انتخاب کرد! +عکس
. حتی به نظرم کتابی را هم که می گویند بد است، یا خوب نیست، یا معمولی است ترجیح می دهم خودم بخوانم تا بفهمم خوب است یا بد. در چه رشته هایی ورزش می کنید؟ شنا می کنم و بدنسازی می روم. متاسفانه در سال های اخیر شاهد بودیم برخی بازیگران زن دست به عمل جراحی زیبایی زده اند. نظر شما در این رابطه چیست؟ این موضوع در جامعه ما اپیدمی شده است. منتها چون هنرمندان بیشتر ...
نویسنده ای که غم نان ندارد، نویسنده نیست!
...> اصلا چگونه می توان با وجود غم نان نوشت؟ همان طور که بزرگان ما نوشتند. مرحوم سپانلو می گفت یک روز که در خانه شاملو جلسه ای داشتیم، کار به درازا کشید و من تکه کیکی که روی طاقچه بود برداشتم خوردم. چند روز بعدش که شاملو را دیدم خندید و ازم پرسید: تو آن تکه کیک را خوردی؟ گفتم: بله من خوردم. آن وقت شاملو گفت آن تکه کیک همه چیزی بود که برای نهار داشتم. حکایت گرفتاری های مالی مرحوم گلشیری را ...
پسرک واکسی
... گفتم: بله می دانم، می خواستم امتحانت کنم! نگاهی بزرگوارانه به من انداخت، زیر سنگینی نگاه نافذش له شدم. گفت: تو؟ تو می خواهی مرا امتحان کنی؟ واژه تو را چنان محکم بکار برد که از درون خرد شدم. رویش را برگرداند و رفت. هر چه اصرار کردم قبول نکرد که بیشتر بگیرد. بالاخره با وساطت دوستانم و با تقاضای آنان قبول کرد اما با اکراه. وقتی که می رفت از پشت سر شبیه مردی بود ...
دخل و خرج تئاتر ایران در گفت و گو با ایرج راد
به گزارش تیتر شهر :ایرج راد، مدیرعامل خانه تئاتر در گفت وگویی با ما به مشکلات تئاتر در کشور ما اشاره می کند. وی تاکید دارد تئاتر هیچ نسبتی با صنعتی شدن ندارد و نباید هم داشته باشد، زیرا به محض اینکه از تئاتر انتظار اقتصادی داشته باشیم، احتمال تجاری شدن آن و استفاده از عناصر غیرهنری در آن بیشتر از دغدغه های ارزشی و فرهنگی می شود. نگاه شما به تئاتر به عنوان یک شخصیت فرهنگی چیست و آیا این ...
گفتگو با اسیدپاشی که با قربانی خود ازدواج کرد
عصر بانک ؛ ایران در ادامه نوشت: صورتش را تصور می کنم؛ نمی دانم چرا ناخودآگاه چهره پاشا اسیدپاش فیلم لانتوری با آن موهای فرفری و رنگ شده جلوی چشمم می آید؛ عاشق کور. آیا او شبیه نوید محمدزاده بازیگر نقش پاشا ی لانتوری است؟ می دانم به جوانی نوید نیست و دهه چهارم زندگی اش را می گذراند. دوستانم سفارش کرده اند مراقب خودم باشم. گفته اند بالاخره کسی که یک بار اسیدپاشی کرده، ممکن است باز هم بکند. می گویند نمی ترسی تنها بروی؟ نمی ترسم. اسیدپاش و انگیزه هایش را ...
امام فرمودند: کسی حق توهین به متهمان را ندارد
پیرمردی به اسم قائم مقام رفیع - که به خانه ایشان می آمد و با شاه ارتباط داشت- دادند که زود به شاه برساند. ایشان در نامه نوشته بودند: دستت را به خون این بچه سیدها آلوده نکن. شاه و خانواده اش برای اسکی به آبعلی رفته بودند، نامه رادید وگفت فدائیان اسلام را اعدام کنید، اما بگویید که نامه بعد از اعدام به من رسیده است! خود شما هم برخوردی با مجیدی داشتید؟ بله، در وقت تنفس دادگاه به ...
آنان که به ناامیدی فرصت جولان نمی دهند...
کارآفرین جایی برای فروش محصولاتم داشته باشم. این کمک بهتر است یا من دستم را جلوی مردم دراز کنم و بگویم لباس ندارم، غذا ندارم و... من با حمایت های مردم به این جا رسیده ام. مردم از افرادی مثل من بسیار حمایت می کنند و قدر هنر ما را می دانند. یک بار به اصفهان و هشت بهشت رفتم. همان روز در جمع مردم گفتم زمانی که داشتم برای عروسک هایم دست و پا می بافتم، با خودم گفتم ای کاش این جوری که من دارم برای عروسک ...
پوریا پورسرخ چگونه بازیگر شد ؟
رستاخیز چند کار را رد کردم، به خاطرش خودم را سرزنش نمی کنم. در آستانه 40 سالگی خیلی مسائل مهم تر از سینما دارم که به آنها فکر کنم. وقتی در دورهمی های دوستان سینمایی می بینم همه حرف شان و زندگی شان درباره سینماست که به فلانی زنگ بزنیم در پیش تولید است و این حرفه، شاخ در می آورم. من اگر بروم بنشینم در جمعی ببینم حرف سینماست، به بهانه ای از جمع جدا می شوم. اصلا حوصله اش را ندارم. می گویم سینما بخشی از ...