سایر منابع:
سایر خبرها
اجرا نمایش مداربسته در تئاتر مستقل تهران
دیگر هم از طریق دوستانم آشنا شدم و از آنها تست گرفتم. در نهایت به این 9 نفر روی صحنه رسیدم که همه شان دانشجویان و فارغ التحصیلان رشته سینما و تئاتر هستند. این کارگردان افزود: همیشه دوست داشتم که برگردم و در ایران کار کنم، قبلا هم در سال 1386 یرما را در ایران کار کرده بودم و بعد هم کاریزما که البته به اجرای عموم نرسید. از همان موقع هم که به کانادا رفتم به برگشت به ایران فکر می کردم چون ...
فضای مجازی آبرویم را برباد داد
کرده است. با این حرف ها مصمم شدم تا با مسعود ارتباط داشته باشم. از شب بعد عکس های زیبایی از خودم فرستادم تا بداند با چه کسی مراوده دارد و ارتباط با دوستم را قطع کند. خلاصه رقابت بر سر زیبایی ادامه داشت تا این که مسعود در پیامکی نوشت از من خوشش آمده و ارتباط خود را با دوستم قطع کرده است. خوشحال از این موضوع 5 ماه به ارتباطم با او ادامه دادم. دیگر درس هایم ضعیف شده بود و خانواده ام به من شک کردند ...
کتاب صفر تا صد مالیاتی رونمایی شد
با توجه به ورود به چند موسسه نتوانستم آن طوری که انتظار داشتم خودم را به روز کنم. به همین خاطر 2 سالی را رایگان در یکی از شهرکهای صنعتی به عنوان کمک حسابدار گذراندم تا آهسته آهسته وارد دنیای زیبای حسابداری شوم. بعد از چند سال به یکی از افتخارات بزرگ دست یافتم یعنی مدیر مالی پروژه ی ملی کشور به نام احداث اتوبان همت – کرج . ولی این پایان کار من نبود و تازه از طریق این شرکت با چندین شرکت زیرمجموعه ...
در دولت هیچ خبری از عملیاتی شدن مهندسی فرهنگی شنیده نمی شود/استعداد تکرار فتنه 88 وجود دارد؛ 9 دی برای ...
تریبون دانشگاه است، محیط امن است، هیچ کدام از اینها دیده نشده است از این دوستان ولی الان یک کسی یک درشتی در کلام یا در نوشته داشته باشد این را تبدیل به یک غائله ای می کنند و کل کشور را بابت آن بسیج می کنند. حالا بماند من آن زمان فقط این نبود که گفتم به وظیفۀ انقلابی ام عمل بکنم و حق انقلاب را بخواهم ادا بکنم، این یک بخش قضیه بود، یک بخش دیگر هم به عنوان یک پدری که می دیدم اینها هم سن بچه های خودم ...
آزاده صمدی: تئاتر قلبم را به هیجان می آورد
آموزشگاه می رفتم کار بسیار دشوار بود و فضای رقابتی متفاوتی وجود داشت. یک روز اعلام کردم دیگر به آموزشگاه نمی آیم و درحالی که شاگرد اول آموزشگاه بودم هیچ مقاومتی نشد. وقتی دلیل را پرسیدم پاسخ این بود که اینجا نمونه بسیار کوچک فضای سینما است. تو اگر این را تاب نمی آوری، دوام آوردن در سینما که اصلا ممکن نیست. پاسخ برخورنده ای بود. همین نکته موجب شد مقاومت کنم. ولی همان دوران شاهد اتفاق هایی ...
زنم خیلی جوان است می خواهیم طلاقش بدهم / مرد 70 ساله بهانه ای عجیب داشت!+عکس
وقتی از من خواستگاری کرد شوکه شده بودم ولی او هم فهمیده بود جوابم مثبت است اما خانواده ام... . ثریا در ادامه گفت: وقتی موضوع خواستگاری را به خانواده ام گفتم بشدت با من مخالفت کردند، خصوصاً اینکه در ازدواج اولم نیز همسرم 12 سال از من بزرگتر بود و به دلیل برخی مشکلات از هم جدا شدیم. پدر، مادر، خواهر و برادرهایم همه با من مخالفت کردند ولی من تصمیم خودم را گرفته بودم حتی اختلاف زیاد سنی ...
مرگ مرموز شوهر در پی رابطه پنهانی همسر
، جزئیاتی از زندگی برادرش گفت که ظن مأموران را نسبت به همسر متهم برانگیخت. او گفت: موضوع مرگ برادرم را از طریق همسرم متوجه شدم. سر کار بودم که همسرم با من تماس گرفت و گفت همسر برادرم تماس گرفته و گفته است برادرم کامران خودکشی کرده است. من هم بلافاصله به آنجا رفتم. اما فکر می کنم موضوعات دیگری هم در میان است و برادرم خیلی مشکلات داشت و با همسرش درگیر بود. او متوجه شده بود لاله همسرش با مردی رابطه دارد و ...
خاتمی 25 خرداد 88: باورکنید نقطه فشار به رهبری همین جاست!
با نگاهی دقیق تر به محتوای اظهارات اصحاب فتنه مشخص می شود که هدف اصلی فتنه سال 88، نه ابطال انتخابات و نشانه روی احمدی نژاد که ابطال اصل ولایت فقیه و نشانه روی رهبر معظم انقلاب بود؛ هدفی که در شعارهای مرگ بر اصل ولایت فقیه نیز از زبان اغتشاشگران جنبش سبز شنیده می شد. موارد زیر تنها مشتی از خروارها و اندکی از بسیارها اسناد و شواهد فتنه گران در راستای نابودی ودیعه امام خمینی(ره) است. پیشاپیش از انتشار عبارات توهین آمیز و الفاظ رکیک به کار رفته علیه رهبر معظم انقلاب عذرخواهی می شود. ...
فردریک بَکمن از مردی به نام اُوِه می گوید
بسیاری از جمله کتاب های بزرگسالان را خوانده بودم، در هشت سالگی کتاب ارباب حلقه ها ی تالکین را خوانده بودم. اگر بپرسید آیا از همان کودکی برایتان روشن بود که می خواهید به عنوان یک نویسنده، به قول معروف، چرخ زندگی تان را بچرخانید، جواب می دادم: نه، من اصلا هیچ برنامه ای برای نویسنده شدن نداشتم. من نویسنده شدم، چون می نوشتم. من برحسب تصادف نویسنده شدم. وقتی شما متعجب می شوید، که ...
برزای؛هواداران استقلال به من می گویند هازارد / کاپیتان هاماربی به من گف بیا تیم ما
سهمیه ای برای آسیا گرفتیم که به نظرم بد نبود و خدا را شکر با شکست السد توانستیم به مرحله گروهی لیگ قهرمانان برسیم. * آقای قلعه نویی زنگ زد که بیا آمدن من به استقلال خیلی ساده اتفاق افتاد. زمانی که در راه آهن بودم آقای قلعه نویی زنگ زد و گفت اگر به استقلال بیایی خوشحال می شویم. به همین سادگی من به استقلال رفتم. اولین بار وقتی در تمرین تیم حاضر شدم، خیلی به من روحیه دادند. ...
انتقام "خواننده زن ایزدی" از داعشی ها+عکس
کرده ایم. پدرش چند ماه قبل از تولدش به جنگ رفت و اسیر شد. او به مدت ده سال پدرش را ندید و معتقد است این دوری، سبب شد خوانندگی در او ریشه کند. خیدر گفت: "زمانی که بچه بودم مادر و مادربزرگم همیشه گریه می کردند و منتظر بازگشت پدرم از اسارت بودند. این مسئله باعث می شد ناراحتی ام را ابراز کنم. هرگز دوران خوشی در زندگی را تجربه نکردم. به همین دلیل خواننده شدم." خانواده خیدر چوپان و ...
نوجوانی که به خاطر 70 هزار تومان قاچاقچی شد!
پاکدشت دستگیر شدم. می خواستم عصای دست پدرم باشم که خودم را گرفتار کردم و پدرم را به مصیبت انداختم. در ادامه قاضی عبداللهی- رئیس شعبه چهارم دادگاه کیفری- از متهم نوجوان به پرسش و جو پرداخت و گفت: محمد چند کلاس درس خوانده ای؟ تا اول دبیرستان. اما به خاطر مشکلات مالی خانواده ام نتوانستم ادامه تحصیل بدهم. اما عاشق درس بودم! برادر یا خواهری هم داری؟ فقط ...
کمبود کتاب خواندن و تعمق در اندیشه سینمایی/ بسیاری در فیلمسازی می گویند به مخاطب باج نمی دهیم
. گذرآبادی ادامه داد: بدون هیچ برنامه ریزی و به خاطر استقبالی که از کارم صورت گرفت، وارد این حوزه شدم. من شم خوبی در انتخاب کتاب داشتم و هنوز بعضی از کتاب های ترجمه شده ام بعد از 20 سال چاپ می شود. متأسفانه انتخاب کتاب خوبی طی این روزها صورت نمی گیرد که دوست دارم در این رابطه صحبت کنم. او خاطرنشان کرد: تا به حال ندیدم کتاب خوب سینمایی چاپ شود و طرفدار نداشته باشد. واقعیت این ...
نسبت یک بازیگر زن با دکتر مصدق + عکس
را حفظ هستم. این بازیگر درباره اولین تجربه بازیگری اش توضیح داد: فیلم ماهی کامبوزیا پرتوی اولین تجربه ام بود، ایشان برای فیلم گلنار با دفتر مادرم کار می کردند و من هم همیشه آنجا بودم، به مادرم پیشنهاد دادند که من نقش گلنار را بازی کنم که مادرم موافقت نکردند، قبل از این فیلم آقای پرتوی داشتند ماهی را کار می کردند و قرار شد نقش کوتاه یک دختر بچه را بازی کنم و ابتدا ماهی و بعد گلنار را بازی ...
آلخاندور آمنابار؛ لاتین تبار سینما بلد
بخواهم الان در موردش صحبت کنم. اگر شش سال پیش از من پرسیده بودید می گفتم می خواهم فیلمی در مورد شیطان بسازم که موفق شدم. فیلم شناسی الخاندرو آمنابار • پایان نامه (1996) • چشم هایت را باز کن (1997) • دیگران (2001) • دریای درون (2004) • آگورا (2009) • بازگشت (2015) داستان و فیلمنامه آن در آن زمان خیلی ارزشمند جلوه کرد و بعدتر نسخه هالیوودی ...
گفتگو با پدیده شمشیربازی ایران، مجتبی عابدینی
مسابقات جوانان طلا گرفتم و همان سال برنز بزرگسالان آسیا را هم گرفتم. آن هایی که در این شرایط درس خوانده اند، می دانند چقدر کار سختی است. اما در همان اوضاع فوق لیسانس مدیریت ورزشی ام را گرفتم و الان دانشجوی دکترای همان رشته ام. بعد از ازدواج هم همیشه شرایط سخت تر می شود؟ 11 سال است که ازدواج کرده ام و با همه مسئولیت ها و هزینه هایی که درگیرت می کند، به آدم محکم تری تبدیل شدم ...
گفتگو با عکاس آیت الله هاشمی
طریقی خودم را به بالای ماشین رساندم. وقتی مستقر شدم و از بالا این همه جمعیت را دیدم، واقعاً مانده بودم و به یاد لحظه ای افتادم که امام رحلت کرده بودند. تابوت مثل نگینی بین جمعیت بود. زمانی که هلی کوپتر را دیدم، متوجه شدم که جمعیت عظیمی آمده. تلاشم بر این بود که لحظه هایی از آن را بالا ثبت کنم که در تاریخ بماند. جناب عالی و دیگر کارمندان مجمع که کار ایشان را می دیدند، الان در چه شرایطی ...
قتل زن تنها برای سرقت 6 النگو
دوست مقتول بود برای ادامه تحقیقات به عنوان تنها مظنون پرونده به پلیس آگاهی فراخواندند. این زن در تحقیقات به افسر تحقیق گفت: مقتول و من، سال ها با هم دوست بودیم و به خانه یکدیگر رفت و آمد داشتیم. امروز که برای سرکشی به خانه اش رفته بودم، هر چه زنگ در آپارتمان را زدم کسی پاسخگو نبود. نگران شدم. زمانی که پلیس آمد و واردخانه دوستم شدم، دیدم او به قتل رسیده است. جز من دو نفر ازدوستانم هم به خانه او در ...
خوابی که مجری معروف زن تلویزیون را به پابوسی امام رضا(ع) کشاند+عکس
غروب بر می گردد. آن روز خورشید غروب کرد و هر چه زنگ می زدم معین رضا پاسخگو نبود. خیلی دلواپس شده بودم. بالاخره. گوشی تلفنش را جواب داد و گفت: در هنگ مرزی تایباد هستند و ماموریت شان دو روز طول می کشد. با شنیدن این حرف کمی ناراحت شدم و گفتم: قول دادی زود برگردی و حالا حرف دیگری می زنی! ناهید زیارتی در حالی اشک می ریخت، افزود: خانه پدرم رفتم و تا آخر شب دمق بودم. ساعت 11شب بود که خوابیدم. اما نیمه ...
زندگی مردی که دستپخت مادرش را می خورد فروپاشید
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : همسر این مرد که همراه او برای درخواست جدایی به شعبه 268 دادگاه خانواده آمده است در توضیح ماجرای زندگی اش به قاضی می گوید: آقای قاضی شوهرم دستپخت مرا نمی خورد. او هر شب به خانه مادرش می رود، شامش را می خورد، ناهار فردایش را هم می گیرد و به خانه می آید. هر بار هم که اعتراض می کنم، خیلی راحت می گوید از دستپخت تو خوشم نمی آید و به دستپخت ...
روایت عفت مرعشی از سخت ترین و شیرین ترین روزهای زندگی اش با آیت الله هاشمی
شریک می شدم. در مدت های طولانی که ایشان در زندان و زیر شکنجه بود باید از یکطرف برای نجات ایشان که تا اعدام هم پیش رفته بود می جنگیدم و از طرف دیگر فرزندانمان را که کوچک بودند، نگهداری می کردم. در شرایطی که به دور از خانواده و اقوام در تهران بودیم، در آن دوره بازداشت سال 1343 فاطمه که خردسال بود، به بیماری فلج اطفال دچار شده بود و محسن هم که دو سه سال بیشتر نداشت، خیلی به پدرش وابسته بود ...
25 سال پیش که ازدواج کردند فکرش را هم نمی کردند چنین پیش بیاید!
به گزارش سرویس حوادث جام نیوز ، بالاخره به آخر خط رسیدند. با دریافت حکم طلاق، زن می ماند و مرد می رفت. 25 سال پیش که ازدواج کردند فکرش را هم نمی کردند که روزی از هم جدا شوند اما حالا آن روز رسیده بود. چراکه تصمیم به مهاجرت راه زن و شوهر میانسال را از هم جدا می کرد. مرد تنها به دادگاه آمده بود. ضرورتی هم به حضور زن نبود، همه کارهایشان را یکی دو هفته قبل انجام داده بودند و فقط ابلاغ حکم ...
سردم بود جابر چیزی بهم داد که احساس سرما نمی کردم / از نواب تا صادقیه را پیاده رفتم
آمد وسط، دیگر بحث مسئولیت بود و نمی توانستم بی تفاوت باشم. با خودم گفتم الان دیگر وقتش است که مواد را کنار بگذارم. در مدت دو هفته ای که از خانواده زنم وقت گرفته بودیم، تصمیم گرفتم نکشم تا آزمایش که دادم مشخص نشود. مواد را که کنار گذاشتم، رنگ و رویم باز شد. بعد از دو هفته هم عقد کردیم. یک ماه بعد از عقد، دوباره رفتم سراغ مواد. جابر که مصرف مواد را شروع کرد، شست همسرش خبردار شد، اما هرچه ...
واکنش جالب یک کیف قاپ پس از دستگیری /من همزاد دارم؟!
...، برای این که من سابقه دار بودم، مرا بازداشت کردند. سابقه داری؟ چه سابقه ای؟ سرقت، یعنی کیف قاپی. چند تا؟ زیاد بود. دقیقا یادم نیست، اما بیش از 180 شاکی داشتم. چند ساله بودی؟ 18 سالم بود که وارد باند سرقت و کیف قاپی شدم. برای چی وارد این باند شدی؟ فکر نکنید که من برای اسمش در این کار رفتم. هیچ احتیاجی به اسمش ...
وقتی امید آمد عروس 30 روزه بودم، وقتی امیدم را سر راه گذاشتم صدایی به من زندگی داد
اش گرفته بود. اما حالا بعد از چند روز گرسنگی راه دیگری برای خودش پیدا نکرده بود. کالسکه را جلوی خانه مجلل گذاشت و آرام آرام دور شد. آهای خانم! صبر کن. چه کسی او را دیده بود؟ سر برگردانید. زنی سالمند از میان پنجره نگاهش می کرد. برگرد؟ برگشت. پیرزن لیوان شربت را به دستش داد. سال ها پیش تنها دخترم با نوه کوچکم در دریا غرق شدند، حالا تو آمدی و من فکر می کنم آنها برگشته اند. آن اتاق، اتاق دخترم بود! اخبار زیر را از دست ندهید: ...
در میانه های راه شاهرخ آبمیوه ای به من داد که با خوردنش بیهوش شدم! + عکس
اما وی مدعی بود که می تواند با دسته چک برایم از بازار جنس بگیرد به همین خاطر شماره تلفنم را به او دادم. وی ادامه داد: آن روز پس از خداحافظی به خانه رفتم تا اینکه چند روز بعد شاهرخ با من تماس گرفت. او به بهانه اینکه می خواهد مرا به تولیدی لباس یکی از آشنایانش ببرد با من قرار گذاشت. از سوی دیگر از من خواست تا طلاهایم را همراهم بیاورم تا پس از آن به مغازه اش رفته و طلاهایم را با طلاهای ...
ناگفته های مهدیه محمدخانی ، خواننده موسیقی سنتی
بگویم بیشترین شوق زندگی ام را در آن لحظه داشتم. به ایران برگشتم و منتظر شروع کارگاه شدم. اما متاسفانه استاد به مدت یک سال به ایران برنگشتند و در انتظار برگشت ایشان بودم تا اینکه استاد بعد از یک سال به ایران بازگشته و کلاس های کارگاه آواز آغاز شد. در واقع استاد شجریان وارث و حافظ موسیقی گذشتگان ما هستند و با انتخاب های درست ابیات و تلفیق درست اشعار و تغییر در ادوات و بیان تحریرها و سلایق و خلاقیت های ...
معلول یاسوجی که یارانه اش 2 سال قطع شده است+ تصاویر
رفته و هم به مادر. آنها اهل روستای چین از توابع بخش لوداب شهرستا بویراحمد هستند. نزدیک به دو سال است که در حاشیه های شهر یاسوج با همه مشکلاتی که دارد زندگی می کند . بعد از معرفی یکی از دوستان برای تهیه گزارش به خانه این معلول رفتم. از کوچه پس کوچه ها گذشتم تا به خانه ای رسیدم، دو راه روی تنگ را پشت سر گذاشته و توسط یک درب آهنی وارد خانه شدم در ابتدا ظاهر ان را دیدم گفتم به ...
این دختر25ساله از مردان دلربایی میکرد - همدستانش افراد اغفال شده را شکنجه می کردند!
. او که با دیدن فیلم گویی به حقیقتی تلخ پی برده بود در حالی که به سختی سخن می گفت: ماجرا را این گونه توضیح داد که حدود 3 ماه قبل زن جوانی به مغازه ام آمد و گفت: بیا مرا صیغه کن! 2 بار دیگر هم او را دیدم اما این بار حدود ساعت 11 شب از خانه خارج شدم و به منزل او در منطقه گلشهر رفتم که ناگهان چند نفر روی سرم ریختند و با شمشیر و چوب و قمه کتکم زدند سپس دست و پاهایم را بستند و مرا مورد شکنجه های وحشیانه ...
هم بازی اژدها
هم به همان حالت دچار شده بودم. اژدها جلو آمد و جلو آمد. به نظرم رسید که هر چی جلوتر می آید کوچک تر می شود. اما وقتی رسید بالای سرم هنوز خیلی بلند بود. سرش را پایین آورد و مرا بو کرد. با خودم گفتم حتماً دارد بو می کند ببیند خوش مزه هستم یا نه. خواستم فریاد بزنم به خدا من خوش مزه نیستم. بعضی وقت ها هم خیلی بدمزه ام، یعنی گوشت تلخم. چون همیشه مامان این را به من می گوید. اصلاً ...