سایر منابع:
سایر خبرها
قانون بچه ها/ خرگوش بل گوش
. اشکاشوازگونه هاش کنار کشید. گفت بهش عزیزکم، گریه نکن. یه نشونی بده بلکه بدونیم، چپ بریم یاکه به راست. خرگوشک فکری کرد. ناگهان ازجا پرید. یادش اومد اطراف شهر قشنگ رودخونه داره ، یه پل و یه عالمه گل خونه داره. لاک پشت گفت: این وره شهرقشنگ ولی یه کم دوره .اگه با سرعت بریم می رسیم تا نوره. بل گوش تا اینوشنید، جستی زدوتند دوید . لاک پشت هم بس که آروم می رفت اونو ندید. رفت ورفت تا که رسید به بل ...
تفاوت تفریحات ما با اونا!
سخن حکمت آمیز همراه با کمی فحش! بچه ها رو یکی پس از دیگری بدرقه می کنه و در ادامه سخنانش را با شکایت از تأمین اجتماعی به پایان می بره! او معتقده که چرا بازنشسته اش نمی کنن؟ تا پس از آن به درجه پپوشت پلشت نائل شود! پپوشته خودم/ سن: به تو چه؟ اصلاً دوست ندارم بگم/ ما هم مثل پدر از صبح تا شب می لُکّیم(1) و تازه آخر شب با انبوهی از کارِ نکرده می یایم خونه و استرس اینا که فردا چه خاکی ...
با عباس آقا اینا بریم سیلِ رودخونه و تارم!!
...! بعدِ هف هش ماه بی بارونی، ایطو بارونی خوشالی ندَرَه؟ لباس هایش را عوض کرد، چادرش را روی سرش انداخت و از در رفت بیرون... - من برم بینم عباس آقا اینا نیخوان برن سیلِ رودخونه و تارم، منم همراشون برم. دو سه ساعت بعد بی بی در را باز کرد و چادرش را انداخت گوشه اتاق... - وووووی ننه ا... اکبر... ووووی ننه شکر خدا، قربون بزرگی خدا بشم. چه اُووی، چه رودخونه ای ...
کسب و کار فامیلی سر چهار راه
کشد و می گوید: خانم همه چیز دست خود ما زن هاست بیخود می کنه کسی مزاحم بشه خودمان حسابش را می رسیم. ساعت 4 بعد از ظهر است و هر لحظه به اتومبیل های داخل میدان توحید اضافه می شود ولی هنوز تا ساعت 10 شب که اوج کاسبی شان است، زمان زیادی باقی مانده.رحیمه پول هایش را گوشه روسری اش پیچیده گره روسری را باز می کند. از 10 صبح 60 هزار تومان دخل کرده است. هوا رفته رفته رو به تاریکی می رود ...
خنده های شدید یک آقای خوشبخت!
...> میوه فروش تهدیدکنان ازجا بلند می شود:" گفتم برو بالا! چرا نمی فهمی؟! شاید می خوای این دماغ استخوونی و راه نفس تو بگیرم و خلاص؛ فاتحه!" - نه استاد، تورو خدا رحم کن! - پس برو بالا؛ خیلی بالا وگرنه این قدر می زنمت تا جونت درآد! و سنگ سنگین ترازو را بالای سر می برد:"میری بالا یا...؟!" جوان قلباً دلش نمی خواهد قیمت را بالا ببرد؛ او خود مدت ها است مزه لیمو ...
طنز؛ من زن ملانصرالدین ام
ابراهیم افشار در ضمیمه طنز روزنامه قانون نوشت: من زن ملانصرالدین ام. البته زن عقدی اش که نه، صیغه ای اش. فکر نکنید که تو سینما و کافی شاپ و جشنواره و استادیوم و پاساج باهم آشنا شدیم، نه، مرا در سایت صیغه دید و یک دل نه صددل عاشقم شد. اما از روزی که آمدم خانه اش، هرروز و هرروز کتکم زد. راسّیت اش، دیگر از دستش به تنگ آمده ام. تو همین ولنتاینی که گذشت، دیدم برای خرش یک پالان ملیله دوزی ...
چره گیلکی گب نمی زنیم؟
یعنی چی؟ منم گفتم خانم معلم. انه میگن روغن پیت. اگه اونه سر تانه یه دونه خوله باز کنیم روغن دیر بیجیر میاد اما اگه دوتا خوله باز کنیم روغن بختربیجیر میاد! بازین امی معلم دجوری منو تنبیهه کرد کی هنوز مرا به خواب میاد. کی چره فارسی خوب حرف نمیزنی.! بیجیر چی هست؟ با بیگی پایین!مثن من اگر گوفتیم پایین دونیا به خی رو سلامت بوستی؟ بیجیر مگه هو پایین نیست؟ فقط انه سرو مچه فرق میکرد دیگه.معنی کی هو معنی ...
مزاحمی که انتقام می خواست
حوادث مجازی من و همسرم از خیرین هستیم و هر وقت دستمان برسد، کمکی می کنیم. روزی خانمی را دیدم که مقداری صنایع دستی در پیاده رو چیده بود و می فروخت. با او حرف زدم و دلم سوخت. پیشنهاد کردم چند وردست بگیرد و با سرمایه ای که به او می دهم، کارگاه صنایع دستی بزند. خوشحال شد و کار را شروع کردیم و با کمک شوهرم کارگاه تقریباً مجهزی راه انداختیم. آن خانم هم خواهرش و سه نفر از دوستانش را آورد و مشغول تولید کارهای سفالی و وسایل تزئینی شدند. دو ماه ضرر داشتند، بعدش افتادند روی دور سود. آن ک ...
شهیدی که با فتح فاو فاتح قلب همگان شد+عکس
تو جاده آبادان به اهواز که میومدم یک تریلر کانتینردار جلو من میومد و چند بار ازش جلو زدم باز اون جلو زد تا معراج شهدا با هم بودیم... بعد که تو بیمارستانها پیداشون نکردم انگار چیزی حس کردم کسی بهم میگفت دنبالشون نگرد،پیدا شدند.اومدم خونه امانیه بچه ها دور هم نشسته بودند محمد اومد جلوم، سعی کرد خوددار باشه تا آروم به من خبر بده، ولی بی قرارتر از اون بود،خودش را تو بغلم انداخت و بغضش ترکید ...
گزارشی تکان دهنده از گرسنگی در شب های تهران
: پول بهش ندی ها، میده خرج عملش، نفرین مادرش می مونه پشت سرت ، سقلمه زده اند بهمان که نگاش کن، مردک عاطل باطل، معلوم نیست واسه چی زنده است. اینا رو این طور نبین ها، میلیونی درآمد دارن، اونم از جیب ما . پیرمرد اما داغان تر از این حرف هاست. لنگی که به دست بسته در تابش نورِ بی رمق چراغ های خیابان هنوز خیس از خون است. صدایش از لای سبیل های بلند و زردش نمی آید. هزاری را که می بیند، از جا جست ...
مهدی برام مثل نور بود/ سوریه از حضرت زینب خواستم بهم صبر بده
. این دفعه از خودش چهارتا عکس گرفته بود یکی رو مادربزرگش برداشت یکی رو هم خاله اش. گفتم برو عکستو قاب بگیر گفت نه این زشته یه عکس خوشگل تر می گیرم اون رو برات قاب می کنم. گفت به یک شرط میرم قابم می گیرم. گفتم چه شرطی گفت اینکه همین عکسم سرقبرم باشه. گفتم اگر به این شرطه نمی خوام. گفت مادر آگه شهید بشم چکار می کنی. گفتم من خودمو می کشم. گفت نه مادر هیچوقت همچین کاری نکن. مثل کسی که بهش واضح شده ...
متهمِ چشم زاغ
...> واقعا نمیفهمی؟ نفهمی؟ کوری؟ مهدی مهدوی کیا و علی کریمی و کریم باقری رو تحقیر میکنی؟ تو خودت ته حقارتی خانم تف به قلمی که دست امثال توئه هزاران تف عالی..دمت گرم..خیلی مردی در اصطلاح باید بلند شد از جا و لایک کرد .. درون خانم شقایق اشک ریز ، دونالد ترامپی است ، شاعر مسلک که خوب بلد است کلمات رمانتیک را کنار هم بگذارد و متنی پر از احساس و (البته به شکلی حیرت آور مبتذل ...
در سریال آمریکایی نمایش داده می شود: حمله اسراییل به تهران و یک نیروگاه اتمی ایران
و اصلا نیازی نیست که ایران وارد یک جنگ با اسرائیل بشه.ایران فقط باید مردم دنیا رو از واقعیت وجودی اسرائیل آگاه کنه که البته این کار هم توسط خود مردم در همه جای دنیا داره اتفاق میفته. اسرائیل در برابر یک گروه نظامی نتونست از خودش محافظت کنه بعد شما اومدی اینجا اسرائیل رو برا ما باد کنی و به ما تلقین کنی که باید تا ظهر امام زمان دست روی دست بگذاریم؟! مگه خوابش رو ببینی. برووووو. خودتی!!! ...
طنز؛ از سرویس بیمار عمل شده با گارانتی 5 هزار کیلومتر تا دلمه پیچیدن ملانیا ترامپ!
پلاتینش برده باشی مکانیکی، ولی وقتی مکانیک شمع و پلاتین را باز می کند، متوجه شود واشر سر سیلندر و دلکو و پمپ بنزین و کوئل و سگ دست خودرو هم مشکل دارد و باید باز شود؟ آیا بدن انسان به مراتب پیچیده تر از موتور خودروی شما نیست؟ آیا ور رفتن با دلکو سخت تر است یا لوزالمعده انسان؟ عوض تشکرتان است که بیمار بعد از این عمل، کلا تا 10 سال سرویس نمی خواهد؟ تا 5هزار کیلومتر گارانتی طلایی اش بکنم خوب است؟ بعد ...
با پورشه مسافرکشی نکن!
: حقیقت رو؟ یعنی بهش بگم از اول کلک زدم؟ گفتم: آره! شما با نیرنگ وارد شدی و با نیرنگ بیرون رفتی. بازم بهش وعده دروغ دادی و گفتی بعد از کنکور به طرفش می ری و قصد اول و آخرت ازدواجه، ولی مطلب از اول معلوم بود. شما خودت می دونی که مثل پسرهایی که شخصیت خوبی ندارن رفتار کردی. یعنی بهش دروغ گفتی، به قصدت رسیدی، ازش سیر شدی و بلاتکلیف ولش کردی. درسته؟ درنگی کرد و گفت: درسته... من خیلی بدم و مثل پسرهای نامرد ...
مردم اهواز نه از آسمان سهمی دارند و نه از زمین و نه از آب/ خوزستان از یاد رفته..
؟ حالا به کی شکایت کنیم؟ سهم ما اینه از زندگی، تو اهواز در هر خونه ای رو بزنی یا جانباز داره یا شهید داده، برید حال جانبازای شیمیایی اهوازو بپرسید، چرا سراغ اونا نمی رید؟ چون فراموش شدن سرش را پایین می اندازد و به تاسف می گوید: میدونم اینا رو نمی تونید بنویسید اما می گم که بدونید تو اهواز چه خبره متولد آبادان است و 15 سالی می شود در اهواز ساکن شده، از بهبود شرایط بعد از باران پنجشنبه می ...
روزمرگی های مش اسمال
داشتم آشپز ذوب آهن بود، از اون خیلی چیز یاد گرفت دست پختش خیلی خوبه. بعداز ظهرها تا میرم نماز میخونم، بعدش حج خانم ناهار رو میکشه و بعدهم یه دو ساعتی میخوابیم و بعد هم با نوه چی بازی می کنیم. ماهم دیگه پیرمردیم اونم انرژی اش زیاده. من سه دوره تو اتحادیه بودم با همکارا دور هم جمع میشدیم، 15 سال پیش، ولی الان نه دیگه اتحادیه هم نمیرم. کلا مشتری های ما همه شون آشنان از دروازه دولت تا ...