سایر خبرها
دست راست اصغر وصالی با دست خالی به جنگ تانک ها می رفت
انقلاب پیروز شد، اواخر خرداد سال 58 علی سپاهی شد. یعنی بعد از گذشت یک ماه و چند روز از تشکیل سپاه، عضو این نهاد انقلابی شد. آن موقع دیپلم ریاضی اش را گرفته بود. خوب یادم است اولین بار همان بهار 58 او را در لباس پاسداری توی پارکی در خیابان زرکش نارمک دیدم. واقعاً که این لباس ابهت خاصی به او بخشیده بود. به جرئت می توانم بگویم از همان لحظه یک روز استراحت نداشت تا زمان شهادت که پنجم شهریور ماه 1360 بود. در ...
حجت الله متعلق به این دنیا نبود
که به گسترش فرهنگ معنوی اهل بیت عصمت و طهارت کمک کند. همین طور بتواند جوانان را به این هیئت جذب کند. در اثر همین اقدامات بود که هیئت او به مساجد و دیگر هیئات و حسینیه ها کشیده شد و خود حجت مداحی آن را برعهده گرفت. پدر شهید رحیمی بیان کرد: حجت شخصیت خاصی داشت و همه افرادی که او را می شناختند از او به خوبی یاد می کردند که این هم از لطف خدا و اهل بیت(ع) است. پسرم بعد از سال 86 به عنوان ...
بنیاد در آینه مطبوعات
جانبازی بر گردن دارد. علی به علت ضایعه نخاعی بیش از یک سال است خانه نشین شده است، او با معرفت و انگیزه قدم در این جبهه گذاشته و حالا هم از این که مجروح در بستر افتاده و توان راه رفتن ندارد، پشیمان نیست. می گوید: هیچ وقت از راهی که رفته ام پشیمان نیستم و اگر جانباز شدم لابد لیاقت شهادت را نداشتم . در یکی از شب های سرد زمستان راهی خانه آن ها می شوم. در کوچه پس کوچه های منطقه گلشهر در حاشیه شهر ...
خاطراتش را لحظه به لحظه ثبت می کرد/ شهید رحیمی خواب شهادتش را دیده بود
برادر شهید که از هنرمندان، اساتید هنر و معلم است، ضمن خوش آمد گویی، گفت: شهید روحیات جالبی داشت در مسجد امام حسن(ع) محله ملک الشعراء فعالیت فرهنگی می کرد و مطالعه کتاب های مذهبی یکی از علاقه مندی های او بود ، هرگاه بچه ها سوالی داشتند از او می پرسیدند و نقش محوری او مشهود بود. حسن رحیمی که خود از عکاسان انقلاب اسلامی و دفاع مقدس است، در ادامه می گوید: شهید نقش برون مرزی در جنگها داشت و به او ...
کاش من هم از آن عصاها برمی داشتم!
را دیدم که اسم یوسف علی روی آن نوشته شده بود. بارها من به خانواده ها خبر شهادت فرزندشان را داده بودم حالا باید خود را به روستا می رساندم و می گفتم: اوغلون شهید اولوب ننه. (مادر! پسرت شهید شده) حدس می زدم مادرم هم خواهد گفت: یوسف علی! روسفیدم کردی. نزدیک روستا که رسیدم شیخ صفر عبدی را دیدم. از دیدنش خوشحال شدم. بارِ خبر شهادت یوسف علی را روی دوش او گذاشتم. در حیاط خانه پدرم با شنیدن صدای ...
همسر شهید: هنگام شهادت خواسته بود سرش را بلند کنند تا به آقا سلام دهد/ به قبر شهید صدرزاده اشاره کرد و ...
.... اولین فرصت را پیدا می کرد می آمد و بیرون می رفتیم. زیارت مزار شهدای گمنام زیاد می رفتیم. همیشه در صحبت هایش می گفت: خوش به حال پدرم که زمان جنگ بوده. چقدر خوب می شود فرصتی پیش بیاید ما هم برویم. بعد که موضوع عراق و داعش پیش آمد مدام در تلاش بود که به هر نحوی اعزام شود. مدافع حرم شدن سجاد سجاد سال پیش برای دفاع و جنگ با داعش به عراق رفته بود. با شهید صدرزاده و جانباز ...
کرمانشاه- ایرنا- شهید مدافع حرم 'سجاد حبیبی' از جوانان دیار سرزمین عشق است؛ او در بهمن 94 حین انجام ...
افسری را(که در سال 86 تبدیل به مجتمع دانشگاهی حضرت امیرالمومنین شد) برای ادامه خدمت برگزید و تا زمان شهادت به عنوان مربی سلاح و جنگ افزار در آن مکان مقدس مشغول فعالیت شد. در ادامه گفت و گوی خواندنی خبرنگار ایرنا با پدر و همرزمان این شهید مدافع حرم می خوانید؛ پدر شهید حبیبی که از سرداران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بازنشسته این ارگان مقدس می باشد، در گفت و گو با خبرنگار ایرنا، می گوید ...
از دست و دلبازی دو جیبش سوراخ بود!/ شرط مادر برای رفتن پسرش به سوریه چه بود؟
نیروهای خودی و دشمن مانده بودند و محمد می خواست تا آنان را به عقب برگرداند، به ما نگفت که برویم، ابتدا خودش برخواست و بعد نیروها که مشاهده کردند، مافوق آنان چه قصدی دارد از جا برخواستند و با او همراه شدند و این گونه شد که تیری به قلب محمد اصابت کرد و در روز اول ماه مبارک رمضان سال 95 به شهادت رسید. به محمد و راهی که انتخاب کرد افتخار می کنم مادر شهید اسدی خاطرنشان کرد: از ...
مادری که سنگ صبور تنهایی هایش گریه های شبانه بود
آسمان آبی و هوای پاک پایتخت او و همسرش را 50 سال قبل به تهران کشاند؛ خانه ای در محله زرگنده خریدند و صاحب پنج فرزند به نام های محمدرضا، محمود، فاطمه، زهرا و احمد شدند. محمود بسیجی فعال در مسجد و پایگاه های بسیج شد و چندین ماه در جبهه بود که دردرگیری با اشرار سیستان و بلوچستان شهید شد. محمود و مهران دوستانی بودند که همراه با هم در این درگیری به شهادت رسیدند، پیکر مهران را سه روز بعد از عملیات پیدا ...
به بهانه چهارمین سالگرد شهید مدافع حرم سید حمید طباطبایی مهر/ سردار بی ادعا و سرباز ولایت که التماس هایش ...
. خدا کند دچار تصادف و بیماری نشوم. دعا کن خدا گیرم را برطرف کند و من را در زمره شهدا قرار دهد. از مکه که آمده بود مادرم می گفت : پیشانی ام را بوسید و گفت : مامان جان شما که قابل ندانستی برایم دعای شهادت کنید من در این سفر معنوی از خداوند خواستم مرگم را شهادت رقم بزند. مادرم گفت : بغض گلویم را گرفت و اشک در چشمانم حلقه بست و گفتم : انشاالله بعد از صد و بیست سال. همیشه به مادرم می گفت : تو ...
قتل به خاطر ماشینِ مدل بالا
دو مرد جوان که برای رسیدن به پول ماشین مدل بالا فردی را دزدیده و او را به قتل رسانده اند، در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شدند. به گزارش شرق، آبان ماه دو سال قبل مردی به مأموران پلیس مراجعه کرد و گفت که پسر جوانش دزدیده شده است. او گفت: پسرم برای فروش ماشین با دو مشتری سوار ماشین شد و رفتند که دوری با هم بزنند، در این مدت من دوبار با پسرم صحبت کردم و بار آخر متوجه حرفی از سوی ...
پتو پلنگی
فهمیدم سر کارم گذاشتی. یکی از بچه ها که رفته بود مرخصی از حرف های پدرت فهمیده بود که آزارش به مورچه هم نمی رسد. به پدرت گفته بود، آخر چرا این بیژن را این قدر تو بچگی کتک زدی؟ پدرت خندیده و گفته بود، خود بی شعورش این را گفته است؟ بعد تعریف کرده تو از بچگی دوست داشتی شر و ور به هم ببافی و همه را سرکار بگذاری. یک روز که رفته بودم گروهان سوم، یکی گفت، رضادوست توی گروهان شماست؟ گفتم آره، گفت، هنوز هم عاشق ...
شیر مجنون هنوز 33سال بازنگشته/قائم مقام فرماندهی لشگر31عاشوراو حماسه ساز مجنونی که تا اخرین نفس با جان ...
سازی و تزکیه نفس شهید نیز بیشتر از این دوران به بعد بوده است. تحصیلات : در سال 1355 ظاهراً بعنوان تحصیل به خارج از کشور سفر می کند ، ابتداء به ترکیه و از ترکیه جهت گذراندن دوره چریکی عازم سوریه میشود و بعد به آلمان رفته و در دانشگاه اسم نویسی کرده و فقط یک هفته در کلاس درس حاضر می شود. فعالیت های شهید باکری پس ازپیروزی انقلاب اسلامی هجرت امام مد ظله ...
جانبازی که با عصا به "کروبی" حمله کرد
شناسه خبر : 0003499 جمعه 06 اسفند 1395 - 01:00 به گزارش پایگاه خبری جامعه خبر، 17 بهمن 1357 روز ماندگار و لحظه تغییر روند زندگی "مجتبی سلیمانی" متولد 1335 است که در آن روزگار، تنها 22 سال بیشتر از بهار زندگی اش نمی گذشت که با اصابت گلوله به پای چپش از پشت بام خانه سقوط کرد و به گفته خودش از دیدن شور آزادی و جشن انقلاب محروم شد و به مدت یک هفته در کما به سر برد. این جانباز دوران ...
ان شاءالله این دفعه با جعبه بر می گردم +عکس
و پس از نشان دادن رشادتهای بسیار، سرانجام ششم اسفندماه سال 1362 در عملیات خیبر، به آرزوی دیرین خود، یعنی شهادت در راه خدا دست یافت و آسمانی شد. برادر بزرگوار شهید، زندگی پرافتخار برادر شهیدش را اینگونه شرح می دهد: برادر من جزء گردان 144 لشکر77 خراسان بود. ایشان تا زمان شهادت جمعا 14 ماه خدمت کرد. 3 یا 4 ماه از این 14 ماه را در پادگان آموزشی بیرجند سپری کرد و بقیه را به طور مرتب در جبهه ...
گشایش نمایشگاه بزرگ شهرک آسمانی فاطمیون در تبریز
های بنی هاشم، روضةالنبی، مسجدالنبی، جریان سقیفه، غرفه خانه ی حضرت زهرا(س) و غرفه قبرستان بقیع، بیت الاحزان، چاه حضرت علی(ع)، باغ فدک و نمایشگاه کتاب و محصولات فرهنگی مذهبی است . همچنین بعد از مدینه نمادی از واقعه کربلا و یادمان شهدای هشت سال دفاع مقدس با ساختاری ملموس از فضای جنگ و شهدای جبهه مقاومت اسلامی، تداعی کننده مرام و مسلک رهروان راه ولایت در معرض دید زائران قرار می گیرد . بر اساس این گزارش ...
زندگی اسفبار دختر شهید و چهار فرزندش در مخروبه! +عکس
تا دیشب در هیچ جای شهرم ندیده بودم. مگر میشود سقف خانه ای در شهر باشت، هنوز الوارهای چوبی باشد؟ این صحنه رو بیشتر در خانه های قدیمی روستایی دیده بودیم. خانه ای یک اتاقی، که همه چیز در همان یک اتاق خلاصه می شد. بعد از احوال پرسی مرد خانه شروع به صحبت کردن کرد: جوان و تازه ازواج کرده بودم، با آنکه شغلی نداشتم ولی با کار و کارگری می خواستم زندگی خوبی برای خانواده ام ...
همت، کریمی، برونسی و باکری ها در ماه دوازدهم آسمانی شدند
در برابر ارتش عراق مقاومت می کردند هنگامی که همت برای بررسی وضعیت جبهه جلو رفته بود بر اثر اصابت گلوله توپ در نزدیکی اش همراه با معاونش اکبر زجاجی، در غروب 17 اسفند 1362 در محل تقاطع جاده های جزایر مجنون شمالی و جنوبی به شهادت می رسد. شهید عباس کریمی؛ ایستاده در غبار تاریخ شهادت 23 اسفند 1363 عباس سال 1336 هجری شمسی در قهرود کاشان چشم به جهان گشود. دوران ابتدایی را در این ...
جلیلی و بقایی هم راه خود را جدا کردند
در این اطلاعیه آمده است: همچنین ضمن احترام به جبهه ها و جریان ها و گروه های سیاسی فعال در چارچوب نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران یادآوری می نماید مهندس سیدپرویز فتاح هیچ گونه عضویت و وابستگی به گروه ها و جریانات سیاسی ندارند . نامزد اصلحی که غایب بود هنوز نامزد نهایی انتخاب نشده، هر دسته و گروهی سعی دارد نامزد خودش را اصلح جلوه دهد؛ برای مثال دیروز درحالی که شایعه شده بود اصولگرایان به ...
من وارث بستنی اکبرمشتی هستم
چندنفر را برای یادگرفتن غذاها و خوراکی های فرنگی به خارج از کشور می فرستند که فردی به نام محمد ریش هم با آنها می رود و آنجا بستنی سازی یاد می گیرد. محمدریش وقتی بر می گردد این فن را به اکبرمشتی یاد می دهد و چون اکبرمشتی خیلی کاری و زحمت کش بوده باهم در محله خیابان ری در سال 1320 یک بستنی فروشی راه می اندازند. اما محمدریش خودش بعد دوسال کنار می کشد و نام اکبرمشتی روی بستنی فروشی می ماند. این بستنی ...
نگاهی به زندگی و شهادت سیدمصطفی میرشاکی از شهدای قرآنی لرستان
. شش ماه نخست دوره را در سراب اردبیل سپری کرد و نقش مهمی در بیداری سربازان هم دوره خود داشت، مدتی بعد به خاطر کسب معدل بالا، به عنوان سپاه دانش به روستای قاسم آباد الیگودرز اعزام شد. در آن جا با پاره کردن عکس شاه ملعون، مبارزه خود را با رژیم آغاز کرد، مبارزه ای که از سال ها پیش در دل سید جای خودش را باز کرده بود، در پی این اقدام، خبر به ژاندارمری محل رسید و به دنبال آن توسط ساواک دستگیر و به ...
صحت در عمل عامل موفقیت در کارآفرینی است
به گزارش خبرگزاری برنا از همدان، مؤسس و بنیانگذار گروه تولیدی مهرام در مراسم بزرگداشت روز مهندس که در دانشگاه صنعتی همدان برگزار شد، اظهار کرد: کارآفرینی مفهوم بزرگی است که در دو سه سال اخیر در دانشگاه ها تدریس می شود. وی با بیان اینکه آنچه در دانشگاه ها تدریس می شود با آنچه کارآفرین برای جامعه خلق می کند، متفاوت است، عنوان کرد: نمونه های شاخص کارآفرینی ایجاد موضوعات و طرز تفکر جدید در ...
فرمانده ای که آرامش جبهه ها بود
یار داد و عاشقانه پر کشید. ششم اسفند و سالروز عملیات خیبر نام یک فرمانده دلاور را برایمان تداعی می کند؛ حمید باکری، جانشین لشکر 31 عاشورا، در سومین سال جنگ در حالی که هنوز بهار زندگی اش به 30 سال نرسیده بود، به شهادت رسید ولی در همین مقطع کوتاه حرف ها و خاطرات زیادی را از خود به یادگار گذاشته است. شهید باکری قبل از پیروزی انقلاب برای تحصیل به آلمان می رود. او سعی می کرد روزهای سخت غربت ...
بسته شعری ویژه شهادت حضرت زهرا (س)
مولا پوشاند در شب پر زدنش، قاتل مولا شده بود آه تا صبح دگر دیدهٔ او باز نشد درد پهلو دگر انگار مداوا شده بود دست می شُست ز جان، لحظه به لحظه مولا گر چه زهرا خودش از قبل مهیّا شده بود بر علی آن شب جانکاه چهل سال گذشت بعد از آن قامت خیبرشکنش تا شده بود همه گفتند علی عاقبت از پا افتاد هر چه شد، آه پس از ...
از موتورسواری با همسر تا عمو بادکنکی بچه ها
گفتم اگر با همین پراید تصادف کنیم که همه دارای مان رفته، وقتی گفتم برویم واحدهای در حال ساخت دایی و برادرشان را ببینیم، آقا مرتضی گفت، خانوم مگر ما می توانیم خانه بخریم؟ گفتم خدا درست می کند حالا برویم ببینیم، رفتیم خانه ها را دیدیم، بعد هم وام گرفتیم و بعد از سه سال از شروع زندگی مان، توانستیم خانه بخریم. به عمو بادکنکی بین بچه ها معروف بود جرجانی در ادامه از ویژگی های خاص اخلاقی شهید ...
میدان عاشقی تسلیم ترس نیست / اشک راهکار رسیدن به شهادت...
تولدش با ولیعهد پهلوی، جمشید گذاشته اند، سال ها بعد در نوجوانی، همزمان با وقوع انقلاب اسلامی خود نیز دچار تحول و دگرگونی در اهداف و آرمان ها می شود. همین انقلاب درونی باعث می شود که او در اولین اعزام به جبهه نام خود را به علی خوش لفظ تغییر دهد و سرانجام زندگی اش هم تغییر کند. علی پانزده ساله در عنفوان جوانی با اصرار فراوان خود به جبهه اعزام می شود و آنجاست که درمی یابد شهادت ارمغانی است که با ترک ...
علیرضا کلید را پشت در می گذاشت تا کسی نتواند وارد خانه شود / مادرش مچ او را در پشت بام گرفت + عکس
مادربزرگم مرا بردند به خانه دایی ام. چند روز آنجا بودم تا این که قطع مصرف شدم. بعد هم آمدم به تهران. بارها و بارها ترک کردم و باز رفتم سراغ مواد. این ترک کردن ها و دوباره شروع کردن ها خسته ام کرده بود. خانواده ام اذیت می شدند و همه زجر کشیدن هایشان را به چشم می د یدم. این را یادم رفت بگویم که چهار بار به خاطر خریدو فروش مواد دستگیر شدم و به رفتم و روی هم رفته پنج سال حبس کشیدم. از هر روشی برای ...
دعای خیر
...> هر سال خانه تکانی که به مرحله اتو کردن رو میزی ها می رسید نوید تمام شدن کار ها و نزدیک شدن به ایام خرید عید را می داد. آن روز وقتی من و سارا، مادر را در حال اتو کردن رومیزی ها دیدیم حسابی خوشحال شدیم. لبخندی به هم زدیم که یعنی خدا رو شکر که تمام شد. مادر که خنده شیطنت آمیز ما را دید گفت: چیه شیطون بلا ها به چی می خندید؟ سارا با یک سینی چای آمد کنار مادر نشست و شروع کرد کمر و شانه مادر را مشت و ...
مردم ما ثابت کردند پای تعهدات خود ایستاده اند
عترت است که امنیت داریم. این مرجع معظم تقلید عمل به تعهدات را شرف مردم ایران دانست و اظهار داشت: مردم ما در جریان دفاع مقدس و بعد از آن هم ثابت کردند پای تعهدات خود ایستاده اند و این شرف ماست؛ غربی ها حتی بعد از قطعنامه در سال 67 که مردم ما از جبهه ها برگشتند، فرصت را غنیمت شمردند و به وسیله منافقین عملیات مرصاد را شروع کردند، اما ما بعد از پذیرش قطعنامه 598، با این همه مصیبتی که از صدام ...
هر صبح چشم به راهش هستم...
که در پیام هایش برایم می نوشت. سرکار که بودم هر بار که دلش تنگ می شد می گفت: یه عکس یهویی بفرست . می فرستادم. او هم برای من از سرکار عکس می فرستاد. اولین بار که به او لباس مخصوص کارکنان آتش نشانی را دادند تا وارد خانه شد، احترام نظامی گذاشت و گفت: خبردار! بعد خواست برویم عکاسی. گفتم: حسین جان! این موقع شب کوتاه بیا . اصرار کرد. رفتیم. خیلی شوق داشت. وقتی می گفتم: مواظب خودت باش، می خندید ...