سایر منابع:
سایر خبرها
شهیدی که پای رفاقت جان داد
عبدالرضا از رو به رو می آمد صحنه ی عجیبی دیدم خدا را شاهد می گیرم سر تا پایش را نوری فرا گرفته بود با خودم گفتم عبدالرضا که سبزه رو است چرا اینقدر سفید شده؟ وقتی به هم رسیدیم مقداری پسته که برایش آورده بودم به او دادم. مادر شهید : بار اول چند روز در جبهه ماند و برگشت بار دوم که می خواست اعزام شود، جعبه بیسکویتی برایش خریده بودم و با خودم به مسجد جامع بردم ولی اصلا خودش را نشان نمی داد خیلی ...
ماجرای مشاهده شیطان توسط آیت الله حق شناس در خیابان
توانم بکنم .(سوره ابراهیم آیه 22) إِنّهُمُ اتّخَذوا الشّیاطینَ أولیاء (سوره اعراف آیه30) خودشان خواستند یک ولی دروغین]را[. یک داستان برایتان عرض کنم بلکه از خواب بیدار شوید. یک آقای خوبی بود خیلی وقت است که من ایشان را ندیده بودم. گفتند ایشان منزل یک آقایی مهمان بود و در زدند. سر ظهر بود . کیه ؟ دیدند یک درویشی است.آقا دید یک درویشی آمده. عیب نداره بگو بیاید داخل. آمد ...
واقعیت شاهان قاجار به مراتب مضحک تر از چیزی ست که نشان دادیم/جانشینی قوام پس از مصدق، تله دربار بود/ هیچ ...
نقش خلج) : من جزو کسانی بودم که شناخت زیادی از قوام نداشتم. علیرغم اینکه گفته می شود ما باید به واسطه کارمان تاریخ را و دست کم تاریخ معاصر را بشناسیم اما نمی دانم چرا درباره ایشان اطلاعات زیادی نداشتم و خود این نمایش به من خیلی کمک کرد. بهرحال در شرایطی که امروز زندگی می کنیم آدم هایی مثل او را داریم یا داشتیم. نگاه من را به ویژه به تاریخ معاصر تغییر داد که با دقت بیشتری به آن بپردازم و از این حیث ...
زیر تخت پنهانش کردم! - داستان کوتاه
همیشه چیزهایی را می خواستم که برای من نبود. با تمام وجود از دیدن اسباب بازی دوستانم لذت می بردم و از وسایل خودم بدم می آمد. البته وقتی به بابام می گفتم فلان چیز را می خواهم بدون معطلی برایم می خرید ولی باز هم به اندازه وسیله ای که دست دوستم می دیدم من را خوشحال نمی کرد. وقتی به دیگران می گفتم وسایلشان را دوست دارم سریع به من می دادند. سنم کم بود ولی یاد گرفته بودم که چطوری از چیزی ...
زندگی فرزندم با آتش بازی دیگران نابود شد
، مشغول قاطی کردن مواد محترقه بودم، یک آن دیدم، بچه ای سیم ظرف شویی که به یک سیم مفتولی پیچیده شده را می چرخاند، نمی دانم، این بچه از کجا پیدایش شد، خواستم بگویم، نچرخان، که فرصت پیدا نکردم این جمله را بر زبان بیاورم، همه چیز در یک ثانیه اتفاق افتاد، وقتی به خودم آمدم، دیدم آتش شعله ور شد، سوزش شدیدی را در دست و صورتم احساس کردم، در همان لحظه پیش خودم گفتم بد بخت شدم و از این به بعد باید خانه نشین ...
ماجراهای آقای هیجانی!
داشت و هر روز از من می خواست که هرچه سریع تر او را به صدا و سیما ببرم تا رمز و راز شادی و خوشحالی و هیجان همیشگی خود را افشا کند و... اما راستش من می خواستم کاری کنم که او از این فکر منصرف شود و دست از سرم بردارد:” ول کن جون بچه هات؛ تو هم عجب حوصله ای داری ها؛ حالا فکر می کنی برای مردم خیلی مهمه که بدونن تو چرا همیشه شاد و شنگولی؟!” – بله که مهمه؛ مردم باید باور کنن که با غصه ...
ویسی: برای ساختن زمین تنیس مورد تمسخر قرار گرفتم
شدم . اعزام به آمریکا برای آموزش بیشتر تنیس فدراسیون تنیس از طرف انجمن فرهنگی ایران و آمریکا دو بازیکن جوان را به آمریکا اعزام کرد که یکی من بودم تا آموزش ببینند. سرپرست اعزامی هم دوره های مربیگری را پشت سر گذاشت. سه ماه در آمریکا زیر نظر بهترین مربیان آموزش دیدم. وقتی برگشتم خیلی ها علاقه داشتند از من تنیس یاد بگیرند . از این رو به این فکر افتادم خودم باشگاهی را دایر کنم. ...
جزییات تکان دهنده از تصادف های ساختگی
ضربه به استخوان نازک نی ساق پا وارد شود. چشم هایم را بستند و یک حوله هم داخل دهانم گذاشتند؛ صورتم روی زمین بود و دست پیمانکار را محکم گرفته بودم، دیگر چیزی نمی دیدم ولی همه چیز را حس می کردم، داشتم خودم را برای ضربه آماده می کردم. سه بار میله را آرام روی پایم زد که صدایش هنوز توی سرم است. سه ثانیه طول کشید و میله به پایم نخورد، دانستم موقع ضربه نهایی است و ضربه وارد شد. طرف دست گذاشت روی استخوانم و ...
سه نکته ای که مبلغان در برخورد با کودکان باید مدنظر داشته باشند
از تکلیفش نماز خواندن برایش مشکل شده است و به سختی نماز می خواند و سستی می کند. من هم گفتم برای وضویش یک چارپایه بگذارید. مدتی بعد که مرا دیدند گفتند راهکارت معجزه کرد و از من خواستند که فلسفه این کار را بگویم که گفتم: خودم ؛ و توضیح دادم که من وقتی کوچک بودم برای نماز به مسجدی می رفتم اگر محل شیر آب بالا بود و دست من به سختی می رسید از مسجد، نماز و نماز خوان ها و حتی امام جماعت مسجد بدم می آمد ...
بنیاد در آینه مطبوعات
می آید. وی افزود: همچنین درصدد هستیم سال آینده کنگره بزرگداشت شهدای مدافع حرم و کنگره بزرگداشت شهدای منا را در ایام حج سال آینده برگزار کنیم. عابدی مقدم ادامه داد: ما در بنیاد شهید پاسخ گوی نیازهای درمانی و معیشتی شهدا هستیم اما در بعد عاطفی و تکریم از خانواده شهدا دست نیاز به سمت نهادها و سازمان ها دراز می کنیم. وی افزود: تفاهم نامه و هماهنگی با ائمه جمعه داشتیم که همه مساجد استان در روز ...
گفت و گو با احمد پژمان، خالق زیبایی های سخت
...> شما همچنان با ذهنی پویا مشغول خلق موسیقی هستید. و وقتی آدم با شما گپ می زند با یک روحیه جوان و به روز مواجه است که خیلی جدی فقط درباره موسیقی حرف می زند و به حواشی هم کاری ندارد. بسیاری از هنرمندان نسل بعد از شما که بعضی شان شاگرد شما هم بودند در حال حاضر دیگر حرفی برای گفتن ندارند. نه این گونه نیست. شاید به خاطر شرایط موجود دل مرده شده اند. شما می گویید این روحیه در شما دارد ...
آینده موسیقی، به سلیقه جوانان وابسته است
جهت تدریس موسیقی به هنرستان دعوت کردند. در صداوسیما هم توسط آقای شاهزمانی دعوت به تدریس شدم و همچنین در حوزه هنری هم کلاس هایی برایم ترتیب دادند و اینچنین بود که در سه مکان آموزشی مشغول تدریس شدم، سال 1370 تدریس موسیقی در هنرستان و صداوسیما تعطیل شد و من تدریسم را تنها به حوزه هنری معطوف کردم و در سال 1380 هم آموزشگاه موسیقی خودم را تأسیس کردم. فعالیت های اجرایی شما به چه صورت بود؟ ...
اعتقادی به مافیای بازیگری ندارم
برای خودم این نوع نقش ها جذاب تر است. برای این سریال و نقشی هم که بازی کرده ام، کامنت های خوبی گرفتم. | با این حساب از حضور در این کار راضی بودید. اما به عنوان یکی از بازیگران این مجموعه، فکر نمی کنید که این سریال ریتم کندی دارد و برخی صحنه ها در اورژانس می توانست مهیج تر باشد؟ – اگر منظورتان سکانس های مربوط به اپیزودی است که من بازی کرده ام، باید بگویم که قرار بود این داستان 4 ...
روزهای پایانی هفته درختکاری و داستان دانش آموزانی که به مادرانشان درختی هدیه کردند
اضافه شدند. پس از اینکه قطار بچه ها از حرکت ایستاد، یکی از مربیان مهد با شادابی از ویژگی های درخت برای بچه ها می گفت. او می گفت که همین کاغذ هایی که در دستان شماست حاصل قطع درختان است پس مواظب باشید در استفاده از کاغذ اسراف نکنید. نکته بعدی را که متذکر شد یاد دوران دبستان خودم افتادم که چند تا از محاسن وجود درخت را حفظ کرده بودم تا هر وقت معلم سوال پرسید بلد باشم. وجود سایه، میوه، تولید ...
بازار هنر، امضای هنرمند را می خرد
امروز طی کرده برای مان گفته است که در ادامه می خوانید. قصه مداد سه رنگ و شروع نقاشی کردن شما چه بود؟ حدود 5 یا 6 ساله بودم، عمویم در سفارت انگلیس کار می کرد، یک روز برایم مداد عجیبی آورد که نوکش سه رنگ بود، قرمز، آبی و سبز. نخستین نقاشی ام را با آن مداد کشیدم، یعنی نقاشی که کمی برایم جدی تر بود، یک زن با دامن ماکسی نقاشی کردم که هنوز هم فکر می کنم بهترین نقاشی دوران زندگی ام است. بعد به ...
نابرابری زنان و مردان در نمایش خانم ایکس
ایران آنلاین / با عاطفه درباره خانم ایکس گفت و گو کرده ایم که در ادامه می خوانید: آقای عاطفه از تجربه قصه نویسی تان با انتشار چند مجموعه داستان موفق در ایران و اروپا بگویید. من همه چیز را با تئاتر آغاز کردم و خودم را مدیون تئاتر و صحنه می دانم. از 14، 15 سالگی در تئاتر همدان در نقش ها و نمایش های مختلف برای کارگردانان بزرگ همدان بازی کرده ام. بعد هم دانشجوی تئاتر شدم و اواخر دهه هفتاد ...
از پیله امن خود بیرون بزنید و شغل دلخواهتان را آغاز کنید
یک برنامه ریز حساب تمام وقت منصوب نکرد، پس او به ذهنش رسید که این کار را به صورت آزادکاری دنبال کند. او می گوید: بالاخره در دسامبر 2008 از شغلم استعفا دادم. به کمک شبکه حرفه ای که برای خودم ایجاد کرده بودم، دو ماه بعد موفق شدم یک شغل به صورت آزادکاری با 35 ساعت کار در هفته در یک شرکت معتبر پیدا کنم. در این مدت آموختم چیزی که دقیقا به دنبالش هستم در مشاغل ثابت وجود ندارد، از این رو هشت ماه بعد شرکت ...
این خاک تو را عاشق می کند
رمضان سال 61 بود. چند نامه از علی اصغر آمد و بعد ارتباطمان قطع شد. دلم قرار نداشت. رفقایش می گفتند خبری ندارند. یک ماه از رفتنش می گذشت تا اینکه یک روز، وقتی خانه یکی از همسایه ها رفته بودم، پدرم آمد دنبالم وگفت بیا برویم خانه. حسم گفت اتفاقی افتاده. رمق از دست و پاهایم رفته بود. به خانه که رسیدم فهمیدم دیگر علی اصغرم را سرپا نخواهم دید . با گفتن هر کلمه در مورد نحوه شهادت فرزند، گویی تکه ای از قلب ...
بری جنکینز: مهتاب را در 10 روز نوشتم!
سینمای سیاه پوستان آمریکا تا به امروز چنین تصویر دقیقی از جامعه رنگین پوستی ندیده است. فیلم با دقت مشکلات سیاه پوستانی را که با فقر دست وپنجه نرم می کنند بررسی و پیامدهای آن را بازگو می کند. فیلم مهتاب در مورد سه مقطع مختلف زندگی سیاهپوستی خلافکار است. شخصی که در آینده ای نه چندان دور به فروش مواد مخدر رو می آورد و برای خود تشکیلاتی گرد می آورد اما دوران کودکی و نوجوانی بسیار سختی را ...
رونمایی از تازه های نشر روشنگران/مولفان و مترجمان از کتاب هایشان گفتند+عکس
...> * پشت حصار نویسنده: محبوبه بهزاد فرشید رمان پشت حصار داستان زندگی کودکانی است که در پرورشگاه زندگی می کنند و اتفاقاتی که در آنجا برایشان می افتد. نویسنده ی رمان به انگیزه هایی که باعث شد نگارشِ این داستان را آغاز کند اشاره کرد: اولین بار که تصمیم به نوشتن گرفتم زمانی بود که تازه به اتریش آمده بودم. یک مصاحبه ی ساده ی تلویزیونی انگیزه ام شد برای نوشتن این کتاب. وقتی یکی از ...
مصاحبه اختصاصی حکیم مهر با کارشناس دامپزشکی قزوین
ام که خدمت آن ها ببرم و نظر آن ها را جویا شوم. این 2 مرجع تشکر کرده اند اما نظر نهایی را مشروط به دیدن نحوه ذبح کرده اند. اگر ایرادی گرفته شود، مربوط رو به قبله بودن ذبح است که آن هم با امکاناتی که روی دستگاه تعبیه شده است، قابلیت تنظیم را دارد . با این دستگاه حقوق حیوان نیز بیشتر حفظ می شود. در حال حاضر ذابح پای خود را روی گردن گوسفند قرار می دهد درصورتی که با این دستگاه دست خود را ...
برپایی چهارشنبه سوری در آرامش
به صورتم زدند؛ بعد گفتند ضربه مغزی مهم تر از سوختگی است و او را به بیمارستان دیگری ببرید. بنابراین او را به بیمارستان حضرت رسول(ص) بردم و فوراً آنجا از سر پسرم عکس انداختند و گفتند که یکی از مویرگ های مغز بر اثر انفجار پاره و خون در مغز جمع شده و هر لحظه امکان دارد که به کما برود. دست پسرم را گرفته بودم و از او سؤال می کردم تا ببینم مشکلی برای حافظه اش ایجاد شده یا نه ، پسرم هشیار بود و من را ...