سایر منابع:
سایر خبرها
متهم به قتل: صدایی به من گفت که خواهرم را بکشم!
، اولیای دم در جایگاه حاضر شدند. فرزندان مقتول درخواست قصاص کردند و گفتند حاضر به گذشت نیستند. شوهر مقتول نیز به عنوان وارث فرزند فوت شده اش درخواست قصاص کرد و گفت: شب حادثه من در خانه نبودم، من همیشه در خانه ام هستم و آن یک شب خانواده ام را تنها گذاشته بودم که این اتفاق افتاد. من و زنم در کنار 3 فرزندم زندگی خوبی داشتیم، بعد از مرگ همسرم یکی از فرزندانم هم فوت کرد و به خاطر مصیبتی که به زندگی مان ...
گفت وگوی منتشرنشده از عارف لرستانی
خرند و نمی توانند آن را در خیابان پارک کنند، بعد مجبور می شوند آن را بفروشند. مدام نگرانند که خطی روی آن بیفتد. اگر بخواهند به مهمانی بروند و آن خانه، پارکینگ نداشته باشد، یا نمی روند یا با آژانس می روند ؛ خب این چه کاری است که آدم چنین ماشین هایی بخرد؟ من هر جایی که بخواهم، ماشینم را پارک می کنم و می روم. اگر کسی به شما بگوید که می خواهد بازیگر شود، به او کمک می کنید؟ یک بار ...
طلاق، پایان خیانت اینترنتی همسر
را دوست داشتم. با کم و کاستی های زندگی مان ساختم. زن جوان ادامه داد: همه چیز خوب پیش می رفت تا این که از چند ماه پیش متوجه تغییر رفتار او شدم. کمی دیر به خانه بازمی گشت. بهانه می آورد که در اداره جلسه دارد. زیاد با من حرف نمی زد. مدام سرش در گوشی تلفن همراهش بود. یک روز به طور اتفاقی گوشی اش را که جا گذاشته بود، نگاه کردم. از چیزی که دیده بودم، شوکه شدم. او به من خیانت کرده و حرف های ...
ماجرای نیمروز نیمی از حقیقت را نگفته است
مجاهدین خلق در سال 1360 و به طور ویژه بمب گذاری در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی و دفتر نخست وزیری است؛ تحرکاتی که در این فیلم با خواندن بیانیه یکی از زنان عضو سازمان در مقابل دانشگاه تهران آغاز می شود، با فعالیت های اطلاعات سپاه برای مقابله با آن ها ادامه می یابد و در نهایت با انهدام خانه زعفرانیه به پایان می رسد. محل مناقشات بر سر این فیلم میان منتقدان اما نه بر درستی و نادرستی وقوع و یا تداوم زمانی ...
اصول سیاست و کشورداری از نظر سعدی
از قتل سه برادر خود، به سخن سعدی استشهاد می کند که: ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند (براون،1351:563). 11.سپردن سلطنت به جانشین طبق سنّت دیرینه هر پادشاهی قبل از مرگ خود، فرد مناسبی را جانشین خود قرار می دهد که این مقام نیابت در درجه ی اول از آنِ پسر پادشاه خواهد بود. همچون آلب ارسلان که پسرش بعد از وی تاج پادشاهی را بر سر نهاد، و یا همانند ابوبکر سعد که ...
سرخط ...
حتی زنگ آخر را هم بپیچانم تا از کوچه پس کوچه های خیابان پاسداران، جلدی خودم را برسانم زمین چمنی واقع در نازی آباد دوست داشتنی! مربی ما عمران عزتی بود که ایام جوانی، رفاقتی هم با پدر داشت، عمدتا در همین مستطیل سبز و حواشی آن! قبل یا بعد تمرین، گاهی برایم از خاطرات فوتبالی بابااکبر سخن می گفت که خوب یادم هست، هنگام بیان یکی از همین خاطرات، مهدی رحمتی هم سر رسید! آقاعمران، همان روز، همان جا، به گلر سوم ...
موتورم را فروختم، اسلحه خریدم و ...
شب قبل از مجددا سر پول با او دعوایم شد و برای همین از خانه بیرون زدم. همه جوانب را در نظر گرفتم و حتی پیش بینی مرگم را هم کرده بودم. صبح آن روز در حالی که صورتم را پوشانده بودم اسلحه به دست داخل مؤسسه مالی و اعتباری خیابان چمن شدم و با تهدید کارکنان و مشتریان آن حدود 3میلیون تومان را سرقت کردم و بلافاصله با یک دستگاه موتورسیکلت کردم. این ها گوشه ای از اظهارات متهم پرونده از مؤسسه مالی اعتباری ...
شاهزاده ها هم افسردگی می گیرند!
مادرم در 12 سالگی موجب دش تا دست کم 20 سال تمامی احساستم از کار بیفتد و تاثیری بسیار جدی نه تنها روی زندگی شخصی من، که روی تمامی کارهایم گذاشت. من احتمالا به نابودی کامل روانی بسیار نزدیک بودم چون از هر زاویه ای که به رخدادهای زندگی خودم نگاه می کردم جز بی معنایی و حزن چیز دیگری نمی دیدم. روش من برای مقابله با این اندوه این بود که سرم را مثل کبک توی برف فرو کنم و اصلا زیر بار نروم که فکرم ...
این جوان، ایثار را به نمایش گذاشت
شدیدی هم دارد. نمی دانم چه شد که سرنوشتش برایم مهم شد. یعنی ابتدا قصد اهدا نداشتید؟ نه، ولی تحت تاثیر سخنرانی ای بودم که چند روز قبل در مسجد امام زمان(عج) شنیده بودم. سخنران آیه 32 سوره مائده را می خواند و معنی می کرد؛ آیه ای که می گوید هرکس جان یک نفر را نجات دهد گویی جان همه مردم را نجات داده است. معمولا کسانی که کار خیر می کنند جمله ای مشترک دارند و می گویند با ...
این دختر 70 سانتیمتری، یک کارآفرین نمونه است
. حرف و نگاه سنگین مردم باعث شده بود تا پدر و مادرم از وجودم خجالت بکشند و مرا با خود بیرون نبرند. حرف مردم باعث شد تا 26 سال تمام خانه نشین باشم و تنها و تنها از بالکن خانه دنیا را تماشا کنم. از نگاه مردم فراری بودم و یک بار وقتی همراه مادرم به عروسی رفته بودم حرف های آنها باعث شد تا دیگر به هیچ مراسمی نروم. فریبا از روزهایی گفت که با وساطت خواهرانش اجازه می گرفت که به خانه آنها برود و ...
امید تازه دختر نوجوان برای نجات پدرش از قصاص
بیرون آورده شد و در بازجویی های دقیق نیز گفت: من قصد قتل نداشتم، اما از مدت ها قبل با همسرم اختلافاتی داشتم و مدتی قبل از قتل هم مبلغ 200 هزار تومان از او قرض کرده بودم که روز حادثه او برای چندمین بار موضوع پول را مطرح کرد و جروبحثمان شد و چند دقیقه بعد از درگیری درحالی که در خانه نشسته بودیم و من دستم را به سمت ظرف بردم تا شیرینی بردارم، به من پرخاش کرد و ماجرا بالا گرفت و من گردن او را فشار دادم ...
زندگی هایی که بر آب رفت
... راستش نمی دانم در آینده چه اتفاقی برای من که حالا همه اعضای خانواده ام را از دست داده ام، اتفاق می افتد. جعفر آهی از ته دل کشید و دهیاری روستا را ترک کرد. سیل 12 خانه را با خود برد تیم پایگاه بین شهری جمعیت هلال احمر امام علی (ع) بناب اولین اکیپ امدادرسانی بودند که به محل حادثه رسیدند. یکی از اعضای این تیم در شرح آنچه به هنگام وقوع حادثه دیده می گوید: ماشین ما بعد از ماشین های ...
انجام 37 عمل جراحی بر روی صورت جوان کهگیلویه و بویراحمدی + تصاویر
او تازه داماد است و اوایل سال 96 ازدواج کرده است. از او خواستم برایم بگوید وقتی که سه ماهه در گهواره بوده چه اتفاقی برایش افتاد؟ خودم که به یاد ندارم اما خانواده ام اینگونه برایم تعریف کرده اند سه ماهه بودم که مادرم من را در گهواره گذاشت و به بیرون رفت. در گذشته بخاری ها درون دیوار بودند ، بخاری ما نیز چند متری کف زمین درون دیوار بود، مادرم گهوراره را زیر بخاری می ...
خواهرم را کشتم چون فکر می کردم در غذایم مواد ریخته است
کارآگاهان به تحقیق از دختر مقتول پرداختند که خبر قتل را اعلام کرده بود."چند سال قبل و به دنبال جدایی پدر و مادرم، من به همراه دو خواهر دیگرم در این خانه زندگی می کردیم. تا اینکه دو خواهرم ازدواج کردند و رفتند. دیروز دایی حسن که در شهرستان زندگی می کند تماس گرفت و گفت که به تهران آمده است. بعد هم به خانه مان آمد و با هم شام خوردیم. پس از شام من به خانه دوستم رفتم و صبح وقتی به خانه برگشتم با جسد ...
پزشکی همه عشق من است
کردید؟ یک زمینه ذهنی داشتم، یادم می آید یک متخصص هندی در تبریز بود که در بخش جزامیان قره باغی کار می کرد، من با بچه این پزشک هم بازی بودم و با او انگلیسی حرف می زدم که این دوستی به رشد زبان انگلیسی در آن سن و سال به من کمک شایانی کرده بود. آن پزشک هندی از مشتریان پدرم بود و پیش او تا روزی که بعد از چند سال ماموریتش به پایان رسید و از تبریز رفت احترام خاصی داشت که برای من خیلی جالب بود ...
بیانات در دیدار فرماندهان و کارکنان ارتش
) صحبت خصوصی کرده بودم -یا دو به دو یا با حضور بعضی دیگر- میدانم این فکر قلبی و عمیق امام بود که باید ارتش را حمایت کرد، باید ارتش را حفظ کرد، باید ارتش را تقویت کرد که انصافاً فکر درستی بود. همین ارتش در همه ی قضایای بعد از انقلاب درخشید؛ حالا [اگر] انسان بخواهد یکی یکی بعضی از قضایا را بیان کند دشوار میشود. مثلاً در مقابل توطئه های درون ارتشی، بیش از همه، خود ارتش ایستاد؛ این خیلی مهم ...
دختر جوان: پدرم قاتل است
نهایت پس از 19 روز بستری در بیمارستان جان باخته است. در حالی که بررسی ها نشان می داد زن فوت شده دقایقی قبل از حادثه با شوهرش درگیری داشته است مأموران تحقیقات خود را درباره راز این سقوط مرگبار آغاز کردند. برادر زن فوت شده در ادعایی گفت: من همراه خانواده ام در شهرستان زندگی می کنیم، اما خواهرم با شوهر و دو فرزندش در تهران زندگی می کرد. چند روز قبل دختر خواهرم تلفنی خبر سقوط مادرش را به ...
زودتر اعدامم کنید تا از سرطان نمرده ام
.... به هم وابستگی عاطفی داشتیم . پدرم سالی که من عقد کردم سرطان گرفت و فوت شد. مرگ او ضربه سختی به من زد. مدتی افسرده بودم. طول کشید تا حالم بهتر شود. چند سال بعد حامی دیگرم که مادرم بود، فوت شد. مرگ او نیز بیماری سرطان بود. همین موضوع شوک شدیدی به من وارد کرد. عذاب وجدان داشتم . گمان می کردم شاید اگر من با توجه به مخالفت آنها ازدواج نمی کردم آنها اکنون زنده بودند. خودم را در مرگ آنها مقصر می ...
شهربانو وقتی خواب بود بالای سرش رفتم و ... / بعد از شام بدنم داغ شد و او خوابید به سراغش رفتم+عکس
مرد معتاد که دو سال قبل در توهم ناشی از مصرف شیشه خواهرش را به قتل رسانده بود، روز گذشته محاکمه شد.چهاردهم آذرماه سال 93، مأموران کلانتری 118 ستارخان از قتل زن میانسالی در خانه اش باخبر و در محل حاضر شدند. جسد متعلق به زن 55 ساله ای به نام شهربانو بود که با ضربات چاقو کشته شده بود. دختر مقتول که با مأموران تماس گرفته بود، گفت: بعد از طلاق پدر و مادرم همراه مادرم زندگی می کردم. روز گذشته دایی ام ...
10 صبح وقتی به خانه آمدم در اتاق مادرم با صحنه زشتی روبرو شدم و
عادی نداشتم. با اینکه من سابقه بیماری روانی ندارم اما چند سال قبل وقتی سوار موتورسیکلت بودم تصادف Crash کردم و دچار ضربه مغزی شدم و از آن به بعد قرص مصرف می کردم. حالا هم از خواهرزاده هایم می خواهم که من را ببخشند. در پایان این جلسه قضات دادگاه وارد شور شدند تا در این باره تصمیم گیری کنند. ...
جانباز دفاع مقدس شهید مدافع حرم شد
رژیم بعث بودند. نیروهای این حزب زیر نظر سپاه پاسداران فعالیت می کردند. اولین آشنایی شما و شهید چطور رقم خورد؟ دایی من و برادرم با ایشان ارتباط دوستانه داشتند و با توجه به شناختی که بین خانواده ها وجود داشت، به خواستگاری من آمدند. آن زمان ایشان سرپرست فنی کارخانه بود. من و همسرم در 26 دی ماه سال 1373 با هم ازدواج کردیم. خانم امینی می دانستید با کسی زندگی می کنید که یک رزمنده خستگی ...
موج دوم اکران به گیشه رسید
اکران شود. ویلایی ها قصه همسران خانواده های فرماند هان سپاه و ارتش در سال 1365 است که سختی ها، فرزندداری این زنان و ثانیه ها و لحظاتی سخت در زیر باران موشک های رژیم بعث عراق را به تصویر می کشد. این فیلم در جشنواره سی و پنجم فیلم فجر یکی از برترین فیلم های این دوره بود که با موضوعی متفاوت، جذب مخاطبان از هر نوع سلیقه را به همراه داشت. جایزه زرین بهترین فیلم از نگاه ملی که به ماجرای ...
روحانی :دولت با همه توان در کنار مردم استان های سیل زده خواهد بود
هماهنگی بسیار خوبی هستیم و نماینده ولی فقیه در آذربایجان شرقی که در مقاطع مختلف و مسایل مختلف در قبل و بعد انقلاب در خدمت ایشان بودیم و مسئولان لایقی که این جا همواره داشته است، فرصت بزرگی است. وی اظهار کرد: نیروهای مسلح این دیار اعم از ارتش، سپاه، بسیج و نیروی انتظامی نه تنها در این حوادث و حوزه امنیت، بلکه همواره در صحنه بوده اند. رییس جمهوری کشورمان یادآور شد: حادثه سیلی که پیش آمد ...
دختر دانشجو: پدرم بعد از کتک مفصلی که به مادرم زد، او را از بالکن به حیاط پرت کرد
ولی مادرم می گفت به خاطر شماها طلاق نمی گیرم. بیش از 20 سال مادرمان سختی کشید و حرفی نزد. روز حادثه از صبح پدرم دعوا راه انداخته بود و بعدهم از خانه بیرون رفت. چند ساعت بعد که برگشت به مادرم گفت چرا خودت را گرفتی.باهمین حرف ها جنجال به پاکرد و مادرم را به باد کتک گرفت. طوری او را کتک زد که احساس کردم صدای خرد شدن دنده هایش را شنیدم. با دیدن این صحنه در دومین روزعید عصبی شدم و از اتاق ...
مایلی کهن: مسلمان مگر چه کم دارد که می خواهد با این مدل موها مطرح شود
شخصیتی زمین تا آسمان است. بعد هم از شما یک سوال دارم مگر قبل از کی روش تیم ملی به جام جهانی نرفته است؟ چرا اما او دوبار تیم ملی را پشت سرهم به جام جهانی برده است. طوری درباره صعود به جام جهانی صحبت می کنند که انگار فقط ایشان تیم ملی را به جام جهانی برده است. نباید هدف مان فقط رسیدن به جام جهانی باشد. همه ما دوست داریم تیم ملی موفق شود و از این موفقیت خوشحال می شویم اما تنها صعود ...
گپ و گفت با آتوسا حجازی درباره پدرش
مختلف را به او و خانواده اش تبریک یا تسلیت می گویند؛ اتفاقی که باعث شده تا دختر حجازی احساس کند یک چیز در زندگی اش هیچ وقت کهنه نمی شود و آن یاد و خاطره پدرش است. * هنوز هم با گوشی ناصرخان تماس می گیرند؟ واقعا نیازی نیست که من از مردمی بودن پدرم تعریف کنم. مردم زیادی که پدرم را دوست داشتند قبل و بعد از تعطیلات نوروز در تیم های مختلف که پدرم مربی بود سال نو را تبریک می گفتند و ...
جنگ تمام شده بود، اما جنگ تحمیلی هنوز در خانه ما ادامه داشت
، دیگر به خانه نخواهد آمد. نزدیک به شش ماه، نبود پدر را با تمام وجود لمس کرده بودم، اما، باز هم امید داشتم که خواهد آمد. خدانگهدارت پدر! شفیع ما در روز قیامت باش. حالا من شده بودم "فرزند شهید "، نبود پدر در تمام مراحل زندگیم برایم مشکل بود. موقع یک خرید ساده، زمان برگزاری آزمون کنکور و خیلی وقت های دیگر جای خالیش را حس می کردم، اما لحظه ای که این خلأ را با تمام وجودم احساس کردم، روز ...
مهمترین سکانس تلویزیون در سال گذشته کدام بود؟
هایی باشد که می خواهند به چنین موضوعاتی بپردازند. در این سریال به خانواده ها گفتیم که افرادی اینچنینی (معتاد) را رها نکنید و مدام مراقب شان باشید و خانواده های این افراد در بازخوردها از ما تشکر کردند. بیماران مبتلا به ام اس از ما تشکر کردند وی در همین زمینه بیان داشت: در یکی از قصه های ما الهه دختری که به بیماری ام اس مبتلا بود را نشان دادیم و بعد از آن خانمی که با این بیماری ...
گفتگوی خواندنی با بازیکن آلبانی تبار پیشین و بازیگر فعلی تلویزیون ایران / هنوز به دنبال پولم هستم
می آیی که فکر نمی کردی. من آن موقع داشتم لیگ سوم آلمان بازی می کردم. چند سالتان بود؟ آریفی:27 ، 28 سال بودم من لیگ سوم آلمان بازی می کردم. یک آقایی آمد سر بازی مان. بعد بازی در وی آی پی با من گفت من فلانی هستم از ایران، یک تیم هست در ایران که یک فوروارد لازم دارد. تو فکرش هستی که بیای ایران بعد در موردش حرف زدیم. آن شخص گفت که تیم پیام مشهد بازیکن می خواهد. اون موقع مربیش ...
نشست خبری فیلم هفت و پنج دقیقه برگزار شد
او درباره مشکلات اکران داخل و خارج از کشور هفت و پنج دقیقه توضیح داد: اختلافات ما یک سال بعد از برگشت گروه به ایران تقریبا حل شده بود و یکی از شرکا کنار رفت و بنیاد فارابی سهم او را خریداری کرد. پس از آن فیلم می توانست به سرعت به اکران در بیاید. قرار ما از روز اول این بود که اکران فیلم از فرانسه شروع شود و بعد هم در کل کشور. به همین دلیل است که فیلم بیشتر رنگ و بوی فرانسوی دارد تا ایرانی. علاوه ...