سایر منابع:
سایر خبرها
امید تازه دختر نوجوان برای نجات پدرش از قصاص
برای چندمین بار موضوع پول را مطرح کرد و جروبحثمان شد و چند دقیقه بعد از درگیری درحالی که در خانه نشسته بودیم و من دستم را به سمت ظرف بردم تا شیرینی بردارم، به من پرخاش کرد و ماجرا بالا گرفت و من گردن او را فشار دادم، بعد او روی زمین افتاد و من خانه را ترک کردم. بعد از 10 دقیقه برگشتم و دیدم که همسرم فوت کرده است. آن موقع خیلی ترسیده بودم، برای همین به هر زحمتی بود در چاه فاضلابی را که در اتاق ...
قلعه نویی: استقلال را بردیم اما دست مان خالی است/ در یک سال گذشته 10 بار هم از خانه بیرون نرفتم
منظور شما از تاکتیک چیست! ما چند کرنر و ضربه ایستگاهی داشتیم؟ شما بگویید منظورتان از بار فنی چیست تا ما هم بدانیم. قلعه نویی ادامه داد: بازی امروز را بردیم و خوشحالیم، اما دست مان خالی است و باید از بازیکنان جوان استفاده کنیم. البته هادی محمدی در بازی بعدی به ما می رسد، اما فکر کنم ادینیو تا پایان فصل نباشد و شاید در فینال جام حذفی به ما کمک کند. کرار هم می تواند در ادامه به تیم ما اضافه ...
همسر شهید: به او گفتم من را هم با خودت ببر گفت می رویم تا راه باز شود تا با هم برای زیارت برویم / زهرا ...
.... از همسرم هفت سال کوچک تر بودم. مشابهت فامیلی ما برمی گردد به نسبت فامیلی که با هم داشتیم. فامیل دور بودیم، تازه وارد سن 16 سالگی شده بودم که سر سفره عقد نشستم. سال 81 بود. مراسم جشن عقد ما در خانه و خیلی هم ساده برگزار شد. برای عروسی هم تصمیم گرفتیم که به پابوس امام رضا(ع) برویم. دو سال بعد یعنی سال 83، رفتیم مشهد و بعد از بازگشت از آن سفر، زندگی مشترک مان را شروع کردیم. حسن آقا یک ...
سه فرزند شهید پس از سی وپنج سال به هم رسیدند
همراه شان برم آقای ایران پاک دوست همسرم که او هم شهید شده است اجازه نداد. در هر صورت مختار با نجمه ازدواج کرد و صبح روز بعد از ازدواج شان به درخواست من با نجمه به خانه ما آمدند و قرار شد این قضیه ازدواج بین ما بماند. پس از چند ماه زمانی که خانواده ام ماجرا را فهمیدند به خانه ما آمدند اما نگذاشتم که به همسرم چیزی بگویند. چند ماه از ازدواج شان گذشته بود که نجمه باردار شد و مخالفتش با ...
رها کردن جسد مقتول وسط حیاط بیمارستان/مشخص شدن وقت دادگاه برای رسیدگی به پرونده پزشک تبریزی/اقدام جنون ...
مقتول پرداختند که خبر قتل را اعلام کرده بود."چند سال قبل و به دنبال جدایی پدر و مادرم، من به همراه دو خواهر دیگرم در این خانه زندگی می کردیم. تا اینکه دو خواهرم ازدواج کردند و رفتند. دیروز دایی حسن که در شهرستان زندگی می کند تماس گرفت و گفت که به تهران آمده است . بعد هم به خانه مان آمد و با هم شام خوردیم. پس از شام من به خانه دوستم رفتم و صبح وقتی به خانه برگشتم با جسد مادرم روبه رو شدم اما هیچ ...
این دختر 70 سانتیمتری، یک کارآفرین نمونه است
. حرف و نگاه سنگین مردم باعث شده بود تا پدر و مادرم از وجودم خجالت بکشند و مرا با خود بیرون نبرند. حرف مردم باعث شد تا 26 سال تمام خانه نشین باشم و تنها و تنها از بالکن خانه دنیا را تماشا کنم. از نگاه مردم فراری بودم و یک بار وقتی همراه مادرم به عروسی رفته بودم حرف های آنها باعث شد تا دیگر به هیچ مراسمی نروم. فریبا از روزهایی گفت که با وساطت خواهرانش اجازه می گرفت که به خانه آنها برود و ...
شاهزاده ها هم افسردگی می گیرند!
...> شاهزاده هری فاش ساخته که چگونه بر اثر احساسات ناشی از مرگ دایانا، دو دهه اسیر خاموشی هیجان های خود بوده و این مسئله را چند سال بعدتر فهمیده است. این شاهزاده گفته است که تا مدت ها زیر بار نمی رفته که دچار مشکل است و هر چند خودش می دانسته که دارد عذاب می کشد اما راه مقابله با این رنج را بلد نبوده. او اظهار کرده: من می توانم با اطمینان بگویم که از دست دادن مادرم در 12 سالگی موجب دش تا دست کم 20 سال ...
هرچه خودم خواست نه آن می شود، هرچه خدا خواست همان می شود/ یونس برای رسیدن به کمال فقط شهادت را کم داشت
پدر و مادر مهربانم و خواهران و برادرانم که ما را با لطف ها و کمک هایشان شرمنده ساخته اند و سلام و درود برشهیدان و رهبرانقلاب امام خمینی که ما را از خواب گران بیدار کرد و درود و سلام بر پیامبر بزرگوار اسلام حضرت محمد(ص) و به امامان شیعه علیهم السلام درود و سلام باد. درصورت وداع گفتن این دنیای خاکی چند وصیت مختصردارم که انشاءلله عمل شود. امیدوارم پدر و مادرم و برادرانم و خواهرانم با تمام ...
طلاق، پایان خیانت اینترنتی شوهر
لباس سفید به خانه اش آمدم و می خواستم با کفن سفید از خانه اش بروم. اما صدافسوس که او راهی برای ادامه زندگی برایم نگذاشت. اگر از خودش بپرسید از عشقمان می گوید و این که چقدر او را دوست داشتم. با کم و کاستی های زندگی مان ساختم. زن جوان ادامه داد: همه چیز خوب پیش می رفت تا این که از چند ماه پیش متوجه تغییر رفتار او شدم. کمی دیر به خانه بازمی گشت. بهانه می آورد که در اداره جلسه دارد. زیاد با من ...
برادران سقزی که جوانمردانه در برابر گروهک های ضد انقلاب ایستادند
به گزارش راهنمای سفر من به نقل از شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از پیشمرگ روح الله، پیشمرگ مسلمان کرد شهید احمد جوانمردی در روز سوم دیماه سال 1335 در روستای تموته از توابع شهرستان سقز دیده به جهان گشود. پدرش محمد کشاورزی می کرد و مادرش بانو پریزاد به کار خانه داری مشغول بود. احمد دوران کودکی را در زادگاهش پشت سر نهاد، اما زمانی که به سن یادگیری علم و دانش رسید به دلیل نبود امکانات ...
من به سوی آرزویم شهادت پرواز می کنم
به گزارش راهنمای سفر من به نقل از شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از پایگاه خبری خمین نیوز؛ احمد قطب زاده فرزند ابراهیم در سال 1342 در روستای چهارچشمه از توابع شهرستان خمین در خانواده ای مومن و مذهبی و محروم دیده به جهان گشود. صغری عبداللهی مادر شهید قطب زاده از ویژگی های فرزند شهیدش گفت: در دوران کودکی بسیار آرام بود، پیش از آنکه به مدرسه برود سواد خواندن و نوشتن را به واسطه خواهران ...
ابد و یک روز
به گزارش ، سمیه قرار است ازدواج کند، خانواده او در حال تدارک مراسم عروسی هستند. اما ناگهان می فهمند محسن برادر خانواده که قرار بود در کمپ ترک اعتیاد باشد از آن جا فرار کرده و قرار است به خانه برگردد. با بازگشت محسن و فهمیدن اینکه سمیه قرار است ازدواج کند خانواده درگیر یک چالش اساسی می شود. چالشی که بیشتر بین مثلث مرتضی برادر بزرگتر، محسن و سمیه در می گیرد. نکته ها: – ابد و ...
چرا عارف لرستانی ماشین گران قیمت نخرید؟
... چرا عارف لرستانی کرمانشاهی است؟ نیاکان من مهاجر بودند ؛ خیلی سال پیش، از ایل بختیاری به کرمانشاه کوچ کرده اند و الان تمام لرستانی هایی که در کرمانشاه زندگی می کنند از مهاجران هستند. ممکن بود اگر من عارف کرمانشاهی بودم، آن موقع می رفتم در لرستان به دنیا می آمدم. خودتان را لر می دانید یا کرد؟ الان دیگر خودم را یک ایرانی می دانم ولی چون از مهاجرت ما، خیلی نسل ...
ماجرای رزمنده ای که هشت روز در سردخانه بود!
بستری شدم، روز یک شنبه ساعت 8 صبح به اتاق عمل رفتم و تا 12 شب در اتاق عمل بودم. برادرم می گفت جلوی اتاق عمل داد و فریاد می زدم جنازه برادرم را تحویل دهید تا ببرم، بعد از عمل دکتر بیرون از اتاق به برادرم گفته بود برادر شما سالم است، خدا را شکر کن. بعد از عمل 9 ماه در بیمارستان بستری بودم، در این مدت حالم روز به روز بدتر می شد، ناگهان یک روز در اثر قطع شدن یکی از رگ های اعصابم ...
زندگی هایی که بر آب رفت!
زدگان به گفت وگو نشستیم، لباس های یک دست مشکی آنها نشان از داغداری روستا بود. روستایی که در ابتدای فصل بهار تعدادی از عزیزانش را از دست داد. جعفر جوان 22 ساله یکی از روستاییانی است که رخت سال نو را با رخت عزا عوض کرده، او در حادثه سیلی که یک هفته از آمدنش می گذرد، پدر، مادر، دو برادر، دو برادرزاده و برادر زن خود را از دست داده و تنها بازمانده خانواده هشت نفره است. او در توصیف روز حادثه ...
صدایی به من گفت که خواهرم را بکشم!
دم در جایگاه حاضر شدند. فرزندان مقتول درخواست قصاص کردند و گفتند حاضر به گذشت نیستند. شوهر مقتول نیز به عنوان وارث فرزند فوت شده اش درخواست قصاص کرد و گفت: شب حادثه من در خانه نبودم، من همیشه در خانه ام هستم و آن یک شب خانواده ام را تنها گذاشته بودم که این اتفاق افتاد. من و زنم در کنار 3 فرزندم زندگی خوبی داشتیم، بعد از مرگ همسرم یکی از فرزندانم هم فوت کرد و به خاطر مصیبتی که به زندگی مان وارد ...
شهدای دفاع مقدس عارفان و سالکان الی الله بودند/ چشم دل باز کن جان بینی
تا اینکه در عملیات بدر شهید شد! وی ادامه داد: دائم در فکر این بودم که چه شد بعد از چند روز مهدی چنین حالتی پیدا کرد روزی برادرش سید اصغر واعظ را در یکی از گروه ها دیدم جلو رفتم و موضوع مهدی را به خوبی برایش توضیح دادم در آخر دلیل موضوع را پرسیدم، گفت: وقتی مهدی به خانه آمد گفت مادر من تمام رزائل اخلاقی را از خود دور کردم و در عین حال هیچ مشکلی برای اعطای جان خود در راه خدا ندارم! با اصرار ...
این جوان، ایثار را به نمایش گذاشت
آنچنان درد وحشتناکی داشتم که مدام ذکر می گفتم تا آرام شوم . از قبل از روز پیوند بگویید، از اولین دیدارتان با مجید وخانواده اش؟ مجید اهل مشهد بود ولی به خاطر بدهی90 میلیون تومانی و شرایط بد مالی که داشت به یکی از روستاهای اطراف کوچ کرده بود و درآنجا در یک اتاق مستاجر بود. روزی که به خانه اش رفتم، دیدم او از من گرفتارتر است و نیاز جدی به کمک دارد. خانواده مجید فکر می کردند من ...
نشست تاریخ شفاهی کتاب با حضور مدیر نشر پرتو برگزار شد
اسماعیلیان گفت: متولد هفدهم مهر 1315 در شهر دهاقان؛ جایی بین شهرضا و بروجن استان اصفهان هستم. چهار برادر و یک خواهر دارم. مادرم زود از دنیا رفت و من در آن زمان کم سن و سال بودم. فرزند سوم خانواده بودم و پدرم کشاورزی می کرد. شیخ اسدالله، برادر بزرگم در نجف درس خواند و می خواست طلبه شود و استادش آیت الله خویی بود. فرزند دوم عزیزالله، فرزند سوم من بودم، فرزند چهارم الیاس و فرزند پنجم خواهرم بود. عموی من ...
روایت تلخ گوشه ای از زندگی فرزند یک "جانباز شهید"
پدر که رفت دیگر خیلی سخت تر شد. با وجود اینکه می دانستم پدرم شهید شده است و دیگر نزد ما نیست، نمی دانم چرا قبول نبودنش، برایم مشکل بود. تا مدتی بعد از شهادت پدرم، انتظار آمدنش را می کشیدم. با وجود اینکه مراسم تشییع و خاکسپاریش را دیده بودم، ولی دوست نداشتم که باور کنم، دیگر به خانه نخواهد آمد. نزدیک به شش ماه، نبود پدر را با تمام وجود لمس کرده بودم، اما، باز هم امید داشتم که خواهد آمد. ...
زندگی تلخ جوان 33 ساله کهگیلویه و بویراحمدی/انجام 37 عمل جراحی بر روی صورت+تصاویر
فرد متولد 1362 و اهل روستای پس رش قلعه ریسی شهرستان کهگیلویه است او تازه داماد است و اوایل سال 96 ازدواج کرده است. از او خواستم برایم بگوید وقتی که سه ماهه در گهواره بوده چه اتفاقی برایش افتاد؟ خودم که به یاد ندارم اما خانواده ام اینگونه برایم تعریف کرده اند سه ماهه بودم که مادرم من را در گهواره گذاشت و به بیرون رفت. در گذشته بخاری ها درون دیوار بودند ، بخاری ما نیز ...
فرزندان شهید پس از 35 سال دوری به هم رسیدند
حضرت فاطمه (س)بود روضه خوانی یکی از دوستان اقوام دعوت بودم یکی از اقوام مادرم گفت یک رازی بین من و تو است و میخواهم برایت بازگو کنم و بهم گفت مادرت زنده است و شخصی که بزرگم کرده بود فوت شده بود و وقتی به خانه برگشتم با خاله ام تماس گرفتم و خاله ام منکر شد بعد وقتی گفتم اگر راستش رو بهم نگید پس از آزمایش D.N.A همه حقایق مشخص می شود و پس از آن همه ماجرا رو برایم تعریف کرد و پس از 35 سال خانواده ام را پیدا کردم و همه ی این جریان را میزارم پای حکمت خداوند. انتهای پیام/ فرزندان شهید مختار نورمندی شهید مختار نورمندی ...
جایگاه روحانیت و دردسرهای آخوندبودن
من هم بالکل نمی دانست چه بگوید. او در سیاست کاره ای نبود، بلکه یک امام جماعت ساده در یک مسجد محلی بود. اگر پای درد دل برخی از روحانیون محله ها و کسانی که اساسا با حاکمیت کاری ندارند بنشینید، حرف های عجیبی می شنوید. اینکه بارها در خیابان بهشان گفته اند مارمولک، یا گفته اند حاجی به شما بنز نرسید؟ و ... . یک بار از زبان یکی از بستگان روحانی ام شنیدم که روزی با خانواده اش در ماشین نشسته ...
ماجرای نیمروز نیمی از حقیقت را نگفته است
که نمی خواهد از آن ها یاد کند، این فیلم را نوعی یادآوری و فراخوانی خاطره تجربه زیسته خود خواند و درباره سابقه آشنایی اش با سازمان مجاهدین خلق گفت: من در این سال ها [سال های 60] در جبهه مقابل مجاهدین خلق بودم، مجاهدین خلق را از نزدیک می شناختم. قبل از انقلاب سمپات سازمان بودم، از بعد از سال 54 و تغییر مواضع، همراه با دوستان دیگری که انشعاب کردند و به فکر طرحی دیگر افتادند، برای ادامه مبارزه چریکی و ...
اصول سیاست و کشورداری از نظر سعدی
از قتل سه برادر خود، به سخن سعدی استشهاد می کند که: ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند (براون،1351:563). 11.سپردن سلطنت به جانشین طبق سنّت دیرینه هر پادشاهی قبل از مرگ خود، فرد مناسبی را جانشین خود قرار می دهد که این مقام نیابت در درجه ی اول از آنِ پسر پادشاه خواهد بود. همچون آلب ارسلان که پسرش بعد از وی تاج پادشاهی را بر سر نهاد، و یا همانند ابوبکر سعد که ...
ثبت آثار دفاع مقدس؛ استمرار گفتمان مقاومت و ایثار
را به درد آورد، باعث اندوه مردم دیگر شهرها نیز شد. به دنبال درگذشت این مجاهد خستگی ناپذیر، پیام تسلیت هایی از سوی مسئولان محلی و استانی فرستاده شد و مصطفی رحمانی فضلی، وزیر کشور هم با سر زدن به خانه شهید، با اقوام و خانواده حاج عبدالواحد حسن زاده دیدار کرد. در دفاع مقدس افراد زیادی از این خانواده شهید و جانباز می شوند و هر کدام سهمی در دفاع از شهر پاوه در زمان انقلاب و دفاع مقدس ایفا کرده اند. ...
از آدم زنده باید ترسید نه اسکلت مرده!
بروم اصلا سابقه نداشت کسی از خانواده دور باشد. اولین باری که برای حفاری رفتم پدرم زنگ زد و گفت: چندوقت می خواهی بمانی؟ گفتم: یک هفته پدرم گفت: یعنی چی که دختر یک هفته خانه نباشد؟ آن موقع 21 سال داشتم و به قزوین رفته بودم که به دلیل نزدیکی راه می توانستم هفته ای یک بار به تهران بیایم. البته الان دیگر عادت کرده اند که بعضی مواقع خانه نباشم. از چه زمانی به صورت حرفه ای وارد کار باستان شناسی ...
سرخط ...
...، تضعیف شدید سرمایه اجتماعی، وضعیت سیاست خارجی کشور و وضع اقتصادی کشور، باید گفت وضعیت آسیب های اجتماعی نیز در کشور در هیچ شرایطی از ابتدای پیروزی انقلاب تا سال های اخیر این گونه نبوده است. بررسی برخی شاخص های حوزه های اجتماعی و جرم در دولت قبل نیز مؤید این نظر رئیس جمهور است. از سال 1384 تا 1390 روزانه 70 نفر به جمعیت کشور افزوده شدند. شاخص طلاق به ازدواج از 10 درصد در سال 1384 به 18 درصد در سال ...
موتورم را فروختم، اسلحه خریدم و ...
شب قبل از مجددا سر پول با او دعوایم شد و برای همین از خانه بیرون زدم. همه جوانب را در نظر گرفتم و حتی پیش بینی مرگم را هم کرده بودم. صبح آن روز در حالی که صورتم را پوشانده بودم اسلحه به دست داخل مؤسسه مالی و اعتباری خیابان چمن شدم و با تهدید کارکنان و مشتریان آن حدود 3میلیون تومان را سرقت کردم و بلافاصله با یک دستگاه موتورسیکلت کردم. این ها گوشه ای از اظهارات متهم پرونده از مؤسسه مالی اعتباری ...
الف مثل انتظار/مادری که 31 سال در انتظار پسرش ماند
گذشته به کربلا رفتم و از امام حسین(ع) خواستم که اگر پسرم زنده نیست نشانه ای از او برسد و امام حسین (ع) حاجتم را داد و چند ماه بعد از اینکه برگشتم خبر رسید و یک پلاک و چند تکه استخوان تحویل دادند و در گلزار شهدای یافت آباد به خاک سپردیم. نگران بودم بیاید و خانه را پیدا نکند 31 سال انتظار کشیدن کافی بود تا مادر دلش نیاید که خانه را بفروشند و یا حتی به مشارکت بگذارند ...