سایر منابع:
سایر خبرها
دیه 800 میلیون تومانی برای رهایی از قصاص
مقتول نداشتم فقط به خاطر تذکرات متعدد او عصبانی شدم و مرتکب قتل شدم. در این هفت سال دوبار عذاب مرگ را چشیدم. از دادگاه تقاضا دارم با توجه به تحمل سال ها حبس در مجازاتم تخفیف دهند. در ادامه وکیل متهم خلاف اظهارات روز بازجویی در دفاع از موکلش گفت: مو کلم در زمان درگیری در محل حادثه نبود و با تماس برادرش به آنجا رفت. او وقتی چاقو از دست مأمور پلیس افتاد، آن را برداشت و ناخواسته به مقتول اصابت کرد و ...
نقشه زنانه برای انتقام از صاحبخانه
به گزارش جام نیوز ، چند روز قبل مردی میانسال به مأموران پلیس فتای مشهد خبر داد در دام زنی فریبکار گرفتار شده است. او توضیح داد: مدتی قبل همسرم فوت شد. در شبکه اجتماعی با زنی آشنا شدم که گفت تنهاست و قصد ازدواج دارد. من هم که تنها بودم تصمیم گرفتم با او ازدواج کنم. مدتی که از رابطه مان گذشت از من خواست عکس های خصوصی ام را به او بدهم که قبول کردم. بعد از آن بود که رفتارش عوض شد و گفت اگر 200 میلیون ...
گروگان گرفتن مادر و کودک برای فرار از دست پلیس
به گزارش سرویس حوادث جام نیوز ، ساعت 20:45 شامگاه شنبه دوم اردیبهشت ماه امسال مأموران کلانتری 125 یوسف آباد هنگام گشت زنی در خیابان فجر دوم حوالی منطقه امیرآباد به مرد جوانی که ابتدای کوچه ای در حال پرسه زدن بود، مشکوک و برای بررسی موضوع به وی نزدیک شدند. مرد جوان با دیدن مأموران وحشت کرد و پا به فرار گذاشت. بدین ترتیب تعقیب و گریز مأموران و مظنون فراری آغاز شد تا اینکه مرد جوان ناگهان کلت کمری ...
دزدیدن دختر جوان توسط خواستگار مجنون
تحقیقات در پی مراجعه مردی به اداره پلیس و اعلام ربوده شدن دخترش آغاز شد. او در توضیح ماجرا به مأموران گفت: امروز صبح دخترم برای رفتن به دانشگاه از خانه بیرون رفت اما دیگر برنگشت. من که به شدت نگران شده بودم هرچه با موبایلش تماس گرفتم، جواب نداد. مطمئن بودم که حادثه ای برایش رخ داده است. بالاخره یکی از تماس هایم پاسخ داده شد اما آن طرف خط به جای دخترم، جوان آشنایی به نام سعید جواب داد. سعید ...
آرین فریبم داد چرا که بعد از ارتباطمان به من گفت دیگر گمشو دختر!
هنگامی که از مدرسه به خانه باز می گشتم موتورسواری مرا تعقیب می کرد. من هم طوری که او متوجه نشود زیرچشمی نگاهش می کردم، تا این که مهر او در دلم نشست و به لبخندش پاسخ دادم. او روز بعددر یک کوچه خلوت شماره تلفنش را به من داد و من که شیفته چهره زیبا و لباس های شیک آرین شده بودم، بلافاصله بعد از این که به خانه رسیدم، با او تماس گرفتم. آن روز حدود دو ساعت تلفنی با یکدیگر صحبت کردیم، ابراز علاقه ...
همسفری که بازنگشت
، سر زدیم تا شاید ردی از او پیدا کنیم. خواهرم جایی نداشت که برود. خانه و زندگیش تهران بود، همه شهر های استان گیلان را دنبالش گشتیم. از همه اقوام و آشنایان حتی دوستان خانوادگی قدیم سراغ او را گرفتیم اما انگار آب شده بود، رفته بود توی زمین. بیچاره بچه هایش آنها هم خیلی اذیت شدند. همه ما دنبال او بودیم. هر چند وقت یک بار هم با کلانتری و آگاهی تماس می گرفتیم اما آنها هم می گفتند پیگیر هستیم و خبرمان می ...
سرگذشت تکان دهنده دختر یک استاد دانشگاه تهران
یک دختر هم اثر کند و موجب شود راه را از بیراه بشناسد، برایش کافی است. از این گذشته امیدواراست این حرف ها پلی شود میان او و مادرش که استاد دانشگاه تهران است و چه بسا رحم کند و آغوش به روی دخترش بگشاید. رنجنامه سیاه خیلی زود طعم تنهایی را چشیدم. مادرم آن روزها دانشجوی کارشناسی ارشد بود و پدرم شغل آزاد داشت. صبح های زود که مادرم بیدارم می کرد تا موهای بلندم را ببافد، می فهمیدم وقت ...
دام دکتر قلابی برای زنان مطلقه و بیوه!
.... هفته گذشته زنی 38 ساله و تحصیلکرده با مراجعه به پلیس آگاهی تهران از کلاهبرداری 27 میلیون تومانی مردی در فضای مجازی خبر داد. با ارجاع پرونده به پلیس فتا، تحقیقات دراین باره آغاز شد. این زن در اظهاراتش به کارآگاهان گفت: مدتی پیش در یکی از سایت های همسریابی با مرد جوانی آشنا شدم. این فرد که خود را دکتر و متولد سال 1350 معرفی کرده بود، مدعی شد: پدر، مادر و همسرش چندی قبل دریک تصادف ...
آرزو دارم آقا به خانه ما بیاید
دختر و 4 پسر، پسرها شهید شدند و دخترها هستند. مجید، مرضیه، مریم، محمد در خرمشهر دنیا آمدند و منصوره در تهران. اول مجید شهید شد و بعد محمد. هر دو در گردان کمیل لشکر 27 محمد رسول الله بودند. مجید پیک گردان بود و محمد خمپاره انداز. محمد متولد آذر 44 بود و مجید فروردین 46. *همراه شهید جهان آرا 14 سالم بود که ازدواج کردم و یک ماه بعد از ازدواج محمد را باردار شدم. محمد 40 روزه بود که ...
همه چیز درباره شهاب جوانمردی، مدیرعامل فناپ
...> پلی تکنیک من فوق لیسانس را در رشته معماری سیستم های پیشرفته قبول شدم و چون آن طرف در علامه حلی معاون پژوهشی بودم این بار خیلی درسم را جدی گرفتم و خدابیامرز دکتر فخرایی که استاد مدعو بود، کلی از ما مقاله و کار خواست که همه را تحویل دادم و دو ترم اول بسیار جدی خواندم. ترم های بعدی را تحت تأثیر کارم کمی حضورم کمتر بود ولی با آمدن دکتر اکبری به دانشگاه من مسئول مسابقات ACM شدم. دانشگاه را ...
خفه کردن زن جوان با روسری/قتل به خاطر آرایش غلیظ/ربودن دختر جوان از جلوی دانشگاه
بازگرداندن دخترم نبود اما پدرش آنقدر اصرار کرد تا بالاخره فرشاد به سمت تهران آمده اما درمحلی نامعلومی مخفی شده است. با این شکایت تحقیقات پلیسی آغاز شد و کارآگاهان مخفیگاه جدید فرشاد را شناسایی کردند. همزمان پدر زیبا نیز با آموزش های پلیسی، مذاکره با فرشاد را آغاز و او را متقاعد کرد که با این ازدواج موافقت می کند. بدین ترتیب فرشاد پس از سه روز دختر جوان را آزاد کرد. زیبا درپی نجات از چنگ ...
بازخوانی یادداشت های پدر داستان انقلاب
مریم فردی - از میان تمام بازی های روزگار، هرگز به میراث بردن مجموعة خاطرات زندگی یک مرد را تصور نمی کردم؛ مردی که در نوجوانی، دل پر شور و سر سبز دارد و در جوانی قصد قربت می کند و خیز بر می دارد تا پرواز کند تا برِ دوست. مردی که هم نویسنده است، هم معلم است، هم کاپیتان است، هم پدر است و هم خان! است.اما در انبوه این کاغذها که جای عبور دستان اوست، تنها در مواجهه با خود او هستیم. این کاغذهای زرد و کاهی، آیینه روح پاک و وجدان فریادگر او هستند؛ مثل یک موسیقی ناب، با تمام اوج ها و فرودهایش. آنجا که کاغذ روبرویش را ...
می گفت با کسی ازدواج کن که شهید شود
امید این که یک هفته دیگر ایشان را می بینم. یک هفته گذشت دقیقا روز پنج شنبه که قرار بود ایشان به تهران بیاید، پیکر شهید به تهران آمد. فاش نیوز: اگر خوابی از شهید عبدالرضا هم دیده اید بیان کنید؟ - خاطرم هست من برای ازدواج دخترم زینب بسیار حساس بودم. هر زمان که برای دخترم مورد ازدواجی پیش می آمد خوابی را در مورد آن شخص موردنظر می دیدم که متوجه می شدم نباید این ازدواج به سرانجام برسد ...
نسل دیروز... نسل امروز
همنوعان خودم کمک کنم... برای همین پس از تماس با پسر بزرگ آنها قرار ملاقاتی گذاشتم و پسر به همراه دو خواهر و برادر کوچک تر خود به مطب من آمدند و برایم شرح دادند که این موضوع چیز تازه ای نیست و آنها از روز اول به دلیل آنکه هر دو شخصیتی لجباز و خورای دارند با هم در مشاجره و مشکل بودند، اما در نهایت قلب شان برای هممی تپد و محال است که یک لحظه بدون هم بتوانند زندگی کنند... حالا این بار یه کم پدر تندتر ...
آشپز جنایتکار چگونه اجساد زنان را تکه تکه کرد؟ / همسر صیغه ای هم همیشه در کنارش بود! + عکس
مدتی دوباره به زادگاه خود بازگشتم و در رشت با یک زن 45 ساله آشنا شدم. پس از مدتی آن زن را صیغه کردم و با مسافرکشی با یک پراید سفید رنگ روزگار خود را سپری می کردم. این قاتل زنجیره ای در بخش دیگر اعترافات خود افزود: پس از مدتی وقتی دیدم زنانی بدون اعتنا به خطراتی که ماشین های شخصی مسافرکش دارند سئار می شوند تصمیم به قتل آنها و سرقت طلا و پول هایشان گرفتم دو نقشه پیش رو داشتم که متناسب با طعمع ...
دختر دانشجوی مطلقه به دادسرای یافت آباد رفت و راز کثیف پسرجوان دست و دلباز را لو داد!
به گزارش سرویس حوادث جام نیوز ، دختر جوانی به بازپرس گفت: کارمند یک شرکت هواپیمایی هستم. دیروز با خودروی گرانقیمتم به منطقه عبدل آباد رفته بودم تا برای مادرم خرید کنم اما زمانی که برگشتم متوجه شدم شیشه خودروام را شکسته اند و مبلغ 2 میلیون تومان پول نقد، کارت عابر بانکم – با 10 میلیون تومان موجودی – و مدارک شناسایی ام به سرقت رفته است. به دنبال شکایت دختر جوان، بازپرس پرونده دستورتحقیق ...
حتی فکرش را نمی کردم با چنین صحنه وحشتناکی در اتاق خواب دخترم روبرو شوم!
گزارش کرده بود به بازپرس منافی آذر از شعبه سوم دادسرای امور جنایی تهران گفت: هر روز صبح به دنبال دخترم می آیم و باهم به سر کار می رویم. امروزهم طبق معمول به دنبالش آمدم اماهرچه زنگ زدم جوابی نشنیدم به همین خاطرخیلی نگران شدم. چرا که امکان نداشت دخترم بدقولی کند و بدون آنکه به من اطلاع دهد، خانه نباشد و به محل کارش نیاید. بنابراین خیلی سریع به مدرسه نوه ام که نزدیکی خانه بود رفتم و کلید خانه را گرفتم ...
جوانی که دختر مورد علاقه اش را سوار خودرویش کرد و بدون اجازه او را به شمال برد و .. + عکس
بازگردد و او را نزد خانواده اش ببرند اما امیر گوش شنوایی برای التماس های دختر مورد علاقه اش نداشت و با لحنی آرام می گفت که چند روز دیگر با پدرت حرف می زنم و به ازدواج تو و من رضایت می دهد. دختر جوان اشک می ریخت و این درحالی بود که پدر نگران به موبایل دخترش زنگ می زد اما پسر شرور اجازه جواب دادن به دختر را نمی داد تا اینکه پدر امیر که متوجه اقدام عجیب پسرش شده بود با امیر تماس گرفت و از او ...
آرایش تند نرگس باعث شد این عمل زشت را مرتکب شوم و .. + عکس
. وقتی دیدم که او ازدواج کرده برای همیشه رهایش کردم. دوستی من با نرگس در حد چند بار مکالمه تلفنی بود و همین! سپس متهم در آخرین دفاع با پذیرفتن اتهاماتش گفت: این خشم ناگهانی ام بود که باعث مرگ نرگس شد. اما نمی خواستم او را بکشم. کینه هایی که در دلم جمع شده بود باعث شد مرتکب این جنایت شوم اما به شدت پشیمانم! پس از پایان اظهارات متهم، قضات وارد شور شدند تا حکم شان را درباره عامل جنایت صادر ...
حوادث کوتاه از کشور
کشف کردند. وی تصریح کرد: در این رابطه یک متهم دستگیر و به منظور سیر مراحل قانونی تحویل مراجع قضائی شد. بازداشت فرد شرور بوشهر- خبرنگار کیهان: فرمانده انتظامی بوشهر گفت: به دنبال تماس یکی از شهروندان مبنی بر ایجاد جو رعب و وحشت و مزاحمت برای مردم توسط فرد شروری در یکی از محله های شهر بوشهر مأموران پلیس به محل مورد نظر اعزام شدند. سرهنگ ابراهیم عرب زاده افزود: مأموران مشاهده کردند ...
اقدام زشت مادر با دختر خود / پسری که رازشان را لو داد! + عکس
دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست محمد باقر قربان زاده و باحضور دو مستشار پای یز محاکمه ایستادند. در ابتدای این جلسه مادر منصوره در جایگاه ویژه ایستاد و با اشاره به هویش گفت: این زن مدتها دخترم را شکنجه کرد و سپس او را کشت. به همین خاطر برایبش تقاضای قصاص دارم. سپس پدر منصوره روبه روی قضات ایستاد و گفت: بعد از جدا شدن از مادر منصوره که زن سومم بود با مریم ازدواج کردم. او ...
سه سال پس از ازدواجم سایه سیاه پسری به نام جلال روی زندگیم افتاد و
مشهد آمدیم. هنوز به منزلمان نرسیده بودم که دیدم ایوب به همراه دو نفر از دوستانش و یک زن جوان وارد منزل شدند. با پدر ایوب تماس گرفتم اما وقتی وارد خانه شدیم صحنه ای را دیدم که در جایم میخکوب شدم. ایوب در گرداب فساد و اعتیاد فرورفته بود طوری که از دیدن آن صحنه های زشت عرق شرم بر چهره ام نشست. تصمیم به جدایی گرفتم ولی با اصرار بزرگ ترها و صحبت های آن ها به زندگی با ایوب ادامه دادم اما دیگر ...
هاشمی طبا: می خواهم بمانم و تا آخر باشم
...> آقای ظریف گفتند با آقای روحانی دور بعد کار نمی کنند فکر می کنید با شما کار کنند؟ من می پسندم؛ می گویند کسی رفت خواستگاری دختر شاه گفت 50 درصد حل است، الان برای من هم که آقای ظریف را می پسندم 50 درصد حله. از دیدار اصلاح طلب ها با مقام معظم رهبری خبری نگرفتید؟ نه خبری نگرفتم. من تماس سیاسی با کسی ندارم. در کارگزاران نیستم کاملا مستقل شدم و همیشه اینطور بودم. ...
دستگیری جوان متجاوزکار به دختر/جزییات جدید از پرونده قتل وکیل بیچاره
رحم مردی که هیچ انگیزه ای برای قتل ندارد، به زندگی پسر جوانم پایان می دهد. وی با ناراحتی ادامه داد: ظهر روز جمعه 18 فروردین رضا به همراه خواهرش به منطقه کردان رفتند و عصر هم به خانه برگشت. پس از فوت دامادمان رضا دائم به خانه خواهرش آمد و رفت داشت و به کارهایش رسیدگی می کرد. حدود ساعت هفت و نیم بعدازظهر از خانه بیرون رفت تا کمی قدم بزند. اما وقتی پس از چند ساعت برنگشت با تلفن همراهش تماس گرفتم ...
سیره سیاسی امام کاظم(ع) الگویی برای شیعیان
از کسانی بود که ایمان عاریه داشت و خدا گرفت، من او را در آغوش گرفتم و پیشانی اش را بوسیدم. گفتم: پدر و مادرم فدایت باد، از خانواده ای هستی که شایسته چنین مقامی هستند خداوند دانا و شنوا است. زندانی شدن امام کاظم(ع) حضرت امام موسی کاظم (ع) ایَّام امامتش را در میان دو نوع زندان سپری نمود: زندان خانه اش که دور از تماس با مردم از خوف بنی عباس بود، و زندان بنی عباس که شدید الظُّلم و ...
چگونه صلابت و مدارا در سیره امام کاظم (ع) ظهور پیدا کرد؟
افتخار می کنم. امام فرمود: ولی این قضیه در مورد من صادق نیست. نه پیامبر(ص) دختر مرا خواستگاری می کند و نه من دخترم را به او تزویج می کنم، زیرا من از نسل اویم و این ازدواج حرام است، ولی تو از نسل پیامبر نیستی. (11) نتیجه توهین به مقام ولایت هارون از ساحری خواست وقتی امام کاظم (ع) کنار سفره غذا نشست، کاری کند اهل مجلس به ایشان بخندند و امام کوچک شود. وقتی سفره حاضر شد ...
گروگان گرفتن دختر جوان برای شنیدن جواب مثبت
سلامت نیوز : چند روز قبل مردی سراسیمه به اداره پلیس رفت و از پسر جوانی به اتهام ربودن دختر جوانش شکایت کرد. به گزارش سلامت نیوز، جوان نوشت: شاکی در توضیح ماجرا گفت: دخترم مهتاب دانشجو است. او سه روز قبل به دانشگاه رفت. در حالی که عصر در خانه منتظرش بودیم از او خبری نشد تا اینکه نگرانش شدم و با تلفن همراهش تماس گرفتم. پس از چند بار تماس در نهایت دخترم در حالی که گریه می کرد به تلفن من ...
ربیع خواه: یلدا زودتر به دنیا می آمد در جشن قهرمانی بود
روز بود در اردوی عمان بودیم. البته یلدا خانم یک روز زودتر به دنیا آمد. چه کسی خبر تولد فرزندت را به تو داد؟ برادرم! روزی که یلدا به دنیا آمد هرچه با همسرم تماس گرفتم جواب نداد و بابت این موضوع خیلی نگران شده بودم. در این شرایط قرار داشتم که برادرم به من زنگ زد و وقتی دلیل تماسش را جویا شدم خبر داد که در بیمارستان هستند و همسرم در اتاق عمل است. بعد از آن هم که تماس گرفت و خبر خوش ...
دیدار با رهبر معظم انقلاب به روایت متفاوت
؟ سلگی : نمی دانید از شدت ذوق ما چه حالی داشتیم. واقعا لحظه دل چسبی بود. تسنیم: درباره نحوه حضور و دیدارتان با رهبر انقلاب بگوئید؟ سلگی : برای این جلسه فقط از من و حاج میرزا دعوت کرده بودند اما فرزندان و اقوام نزدیکمان که برای مراسم پاسداشت آمده بودند هم اصرار داشتند که همراه ما بیایند، اما خب از آنها اصرار و از ما انکار... بالاخره یکی از پسران به همراه دو دخترم ...
خواستگار شرور، دختر جوان را دزدید تا پدرش به ازدواج رضایت بدهد/ افشای راز عاشق خشن!
آن روز وقتی از دانشگاه بیرون آمدم با خودرویش سد راهم شد و مرا با زور و تهدید سوار کرد و به سمت شمال رفت. من فکر می کردم دیگر آینده ام تباه شده تا اینکه پدرش با ما تماس گرفت و توانست راضی اش کند که به تهران برگردیم.