سایر منابع:
سایر خبرها
همراه با متفاوت ترین فوتبالیست تاریخ ایران
قول فوتبالی ها کهنه شود اما ما بازی می کردیم. به خاطر دارم یک بار، حین بازی انگشتم شکست و افتاد کف دستم! سپس صافش کردم و به بازی ادامه دادم! بعد از بازی انگشتم را گچ گرفتم و هفته بعد زمان آغاز مسابقه، داور گفت که با این دستِ گچ گرفته نمی توانی بازی کنی ، چون ممکن است به دیگران آسیب برسانی. من هم گچ دستم را باز کردم و به همین خاطر، می توانید ببینید که انگشتم کج شده. دقیقاً مفهوم زندگی همین است و من ...
سوالات مهمی که قبل از طلاق باید به آنها پاسخ داده شود
زندگی پذیرا باشد و جایگاه حرمت متقابل پدر و مادر را حفظ کند. تداوم ارتباط و تماس یک روان شناس و مشاوره ویژه طلاق با خانواده فرزندان تک سرپرست برای بررسی و حل مشکلات روانی- اجتماعی در سال های بعد از طلاق ضرورت دیگری است که از معضلات و نارسایی های احتمالی کودکان و نوجوانان جلوگیری می کند.
کرباسچی را تحویل داعش دهید
جنوب و جنون رفتند تا دست آخر، در مسجد جامع خونین شهر نماز فتح بخوانند! و بعد، بیش از پیش متوجه شوند که خرمشهر را خدا آزاد کرد ! سلام بر روح خدا که مدام به ما خدا را نشان می داد! شماری از این شهدای مدافع حرم، اصلا و اساسا خمینی را ندیدند اما با همان روحیه بچه های الی بیت المقدس پای کار امنیت این کشور ایستاده اند! کجا؟! کیلومترها بیرون مرز! که چه بشود؟! که خرمشهر دوباره اشغال نشود! که آبادان دوباره ...
پدربزرگ، قربانی عشق پسر جوان به نوه اش
. افشین را دیدم که جلوی خانه ایستاده و به من فحش می دهد. با او درگیر شدم. کمی بعد برادرم امیر و پدرم آمدند. پدرم از من خواست با افشین دعوا نکنم و با پلیس تماس بگیرم. در همین حین، ناگهان افشین به خانه شان رفت و با یک بطری بنزین که رویش شعله آتش روشن بود، آمد و بنزین را به طرف ما پرت کرد. فکر کردم بنزین فقط روی من ریخته است. به سرعت لباس هایم را از تن درآوردم و آتش را خاموش ...
سیف الله صمدیان: انگار عباس کیارستمی دارد با من زندگی می کند
آقا گفت برویم با این ها صحبت کنیم. رفتیم و صحبت کردیم و تبدیل شد به آخرین سکانس فیلم که دارند بچه را از اوگاندا می برند و به فرزندخواندگی می پذیرند. مادر خانواده یک معلم بود و پدر یک ارتوپد و چقدر این دونفر انسان بودند. ده سال بعد هم در اتریش دنبال آن ها رفتم. چون در ادامه آن فیلم یک کاری دارم می کنم و دیدم یک بچه دیگر هم آورده اند و گفتند سرپرستی دورادور چند بچه دیگر را هم پذیرفته ایم و ...
پسرجوان شیشه ای، پدرش را با چاقو کشت
نصیحتم را داشت اما من بدون توجه به حرف هایش کار خودم را می کردم. ناگهان پدرم در حالی که بسیار عصبانی شده بود، با یک چاقو به سمت من آمد اما من چاقو را گرفتم و به سمتش پرتاب کردم. بعد از شدت ترس از خانه خارج شدم و برای مخفی شدن، نزد دوستانم رفتم تا نهایتا امروز خودم را به پلیس معرفی کردم. سرهنگ کارآگاه حمید مکرم، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران، گفت: متهم با قرار بازداشت موقت در اختیار پلیس است. ...
خواستگار شکست خورده، پدر دختر را با بنزین به آتش کشید
این قتل شدم چون خانواده بهار بدون هیچ بهانه ای به من که خواستگار دخترشان بودم جواب رد داده بودند. آن روز مادرم قبل از من برای گرفتن پاسخ خواستگاری ام به خانه شان در شهرک ولیعصر رفت و من بی صبرانه منتظر شنیدن جواب بودم و هزاران نقشه برای زندگی آینده ام داشتم. سرکوچه آنها منتظر بودم که دیدم مادرم با چهره ای آشفته از خانه شان بیرون آمد و متوجه شدم که خانواده بهار بازهم جواب رد داده اند. از شنیدن این ...
زن 22 ساله ، شوهرش را با شلیک گلوله کشت
...: شوهرم زن آزار بود. چند سال پیش با او ازدواج کردم و حالا دو فرزند 3 ساله و 7 ماهه دارم . پس از ازواج با شوهرم به سلیمانیه عراق رفتم و مدتی در آنجا زندگی می کردیم اما اختلاف فرهنگی ما زیاد بود و همین موضوع باعث شد که مدام شوهرم مرا کتک بزند تا اینکه تصمیم گرفتم به ایران بیایم و نزد خانواده ام زندگی کنم. وی ادامه داد: چند روز پیش موسی به ایران آمد او اسلحه ای را هم باخود آورده بود. در فرصت مناسب اسلحه را از او گرفتم و امروز با قرار گذاشتن با او در خیابان دولت با همان اسلحه او را پس از جرو بحث کشتم. این زن در حال حاضر تحت نظر است تا پرونده این قتل تکمیل شود. ...
کاراکتر کارگر در چهار دهه سینمای ایران
هفته نامه چلچراغ - مرضیه طائب: آثار هنری به این خاطر که برآمده از بستر اجتماعی زمانه خود هستند، وسیله خوبی برای عمیق تر شدن شناخت ما از جامعه و تحولات آن در طول تاریخ به حساب می آیند. ساخته شدن یک فیلم حتی با هدف سرگرم کردن مخاطب برای مدت زمانی کوتاه، می تواند حقایق نهفته زیادی از سبک زندگی، از دور، در کلیت تاریخ و جامعه اش بررسی می کنند.با همین نگاه است که وقتی امروز به تماشای فیلم روسری آبی می ...
توطئه بادیگارد برای کشتن مرد عتیقه فروش
روز گذشته لب به اعتراف گشود و به کشتن مرد عتیقه فروش اعتراف کرد. وی ضمن اعتراف به قتل گفت: هر گاه قاسم قصد خرید و فروش عتیقه داشت، من به خاطر ورزشکار بودن و داشتن هیکل قوی و تنومند- همیشه به عنوان بادیگارد او را همراهی می کردم تا اینکه یک روز، مبلغ قابل توجهی را در یک معامله به دست آورد اما هیچ پولی به من پرداخت نکرد. تا اینکه چند روز بعد به سراغم آمد و 40 میلیون تومان به صورت دستی از ...
آخرین وضعیت رسیدگی به پرونده ابربدهکار بانکی/ماجرای پوشاک قاچاق در خانه یک وزیر/ وقوع پدیده حقوق های ...
وابسته به دولت اینها از گذشته یک پاداش و وام با بهره کم می پرداختند و در موارد نادری حقوق های نسبتاً بالایی می دادند. وی گفت: من در این سخنان گفتم که این موارد در 2 - 3 سال اخیر بوده و در سال های 93، 94 و اواخر 95 این موضوع یک رشد فوق العاده داشته است و یک دفعه حقوق های نجومی واقعاً سرسام آور بود. این مقام ارشد قوه قضاییه تصریح کرد: اصلاً یک مورد هم در دولت های قبل مثل دولت ...
چشم بسته عاشق شدم و ... / پدرم داشت دق می کرد و من روسیاه او و مادرم هستم!
مرد رویاهایم به خواستگاری ام آمد. احترام پدر و مادرم را به خاطر او زیر پا گذاشتم. پدرم داشت دق می کرد. نصیحت های او بی فایده بود. با لج بازی بالاخره بعد از شش ماه درگیری با خانواده، حرف خودم را به کرسی نشاندم. در همان دوران عقد، از کردۀ خودم پشیمان شده بودم اما نمی توانستم حرفی بزنم. امیدوار بودم بتوانم او را با توجه به ابراز علاقه ای که می کند، تغییر بدهم. زهی خیال باطل که خشت اول بنای این زندگی ...
مصاحبه با میثم رستگاری؛ بازیگر نجف آبادی
...: گاهی درخیابان من را می بینند به شوخی می گویند نماله این طرف و آن طرفم را می بینم ببینم چه چیزی ممکن است به من بمالد بعد تازه متوجه می شوم منظورشان دیالوگ نقش نانوایی بوده است نقشی که بازتاب خوبی بین مردم داشت و خودم هم آن را دوست داشتم. میثم رستگاری متولد 1365 اهل نجف آباد اصفهان است. بازیگر توانمند مجموعه طنز خنده بازار که علاوه بر لهجه شیرین نجف آبادی به همراه بازی خوبش ...
لیلا با اینکه به خواستگاری اش رفته بودم اما با پسر دیگر در ارتباط بود و...
کشید ولی به نصایح او گوش نمی دادم. یک روز با دوستان لاابالی تصمیم گرفتیم زورگیری کنیم. می خواستیم پولی برای یک دو سه روزه به شمال جور کنیم. دوستانم به سراغ پیرمردی رفتند که مرا شناخت. او معلم دوران ابتدایی ام بود. داشتم از خجالت آب می شدم. جلوی دوستانم را گرفتم و با ناراحتی به خانه رفتم. قسم خوردم دیگر دنبال خلاف نروم اما دوستانم می ترسند آن ها را لو بدهم. برایم مزاحمت ایجاد می کنند و دست بردار ...
رفته بودم از انباری لواشک بردارم که پسر خاله ام در را بست و ... / پارسال محمود حلالیت خواست اما از دیدن ...
رفته بودم توی انباری که به لواشک های آویزان شده ناخنک بزنم. محمود پشت سرم آمد، در را بست و گفت چون دستم به لواشک ها نمی رسد، بغلم می کند، من هم با خوشحالی قبول کردم و خودم را بالا کشیدم، همان طور که لواشک ها را از روی بند برمی داشتم احساس کردم دست محمود روی تنم حرکت های عجیبی می کند، یکهو دستم شل شد، شروع کردم به تقلاکردن، یک مرتبه عصبی شد. من را به دیوار کوبید و گفت: خفه شو. نفسم بالا نمی آمد، بدنم تازه جوانه زده بود، تر ...
اقدام وحشتناک با زن قهر کرده در نیمه شب جمعه
شوهرم ازدواج کردم و صاحب یک فرزند هستم و پس از ازدواج در تهران سکونت داشتیم تا اینکه از 15 روز قبل به خاطر اعتیاد شوهرم با هم اختلاف پیدا کردیم و به همین دلیل به خانه پدرم در شهرستان جغتای آمدم. وی افزود: شب همسرم برای دیدن من به خانه پدری ام آمده بود که دوباره به خاطر مسئله طلاق با هم جر و بحث کردیم که همسرم از اتاق خارج شد و پس از لحظاتی با پارچی که در دست داشت به سمت اتاق آمد. این زن ...
تصور این که مردی با این شیوه، چشم به ناموس دیگران دارد برایم باورکردنی نبود!
...، به تشریح ماجرایی تلخ پرداخت و به کارشناس اجتماعی کلانتری طبرسی جنوبی مشهد گفت: وقتی خدمت سربازی ام به پایان رسید تلاش کردم تا شغل ثابتی برای خودم دست و پا کنم به همین دلیل به شرکت های خصوصی زیادی سرزدم و شغل های متفاوتی را در شرکت های پیمانکاری یا خدماتی تجربه کردم اما در هر جایی که مشغول کار می شدم، مدتی بعد و تنها به خاطر این که حق بیمه را نپردازند مرا اخراج می کردند و باز سرگردان به دنبال ...
راز ازدواج پنهانی دختر تاجر خودرو با شلیک های خیابان دولت گره خورد / ناگفته های رویا را بخوانید +عکس
واردات خودروی تویوتا است. چند سال قبل از طریق یکی از دوستانش در اربیل عراق مهمانی دعوت بود که مرا همراه خودش به عراق برد. در آن مهمانی موسی مرا دیده بود و به گفته خودش عاشق من شده بود. او در آن مهمانی خودش را به من و پدرم نزدیک کرد تا اینکه به ایران آمد و اصرار داشت با او ازدواج کنم. پدرت با ازدواج شما مخالفت نکرد؟ واقعیتش پدر و مادرم 20 سال قبل از هم جدا شدند. پدرم در ترکیه به ...
اقرار بادیگارد به دار زدن یک مرد 45 ساله
مشخص شدن هویت مقتول کارآگاهان در تحقیقات میدانی متوجه شدند که قاسم در جریان خرید و فروش عتیقه فعالیت می کرد و پسری 23 ساله به نام مهدی که با او همکاری می کرد. بررسی تماس های مقتول نشان داد که او آخرین بار با مهدی قرار ملاقات داشته است، مهدی به عنوان مظنون اصلی مورد تحقیق قرار گرفت. او گفت: من در جریان قتل نقش نداشتم. روز حادثه قاسم به سراغم آمد و 40 میلیون تومان از من پول دستی گرفت و رفت. بعد از آن ...
قتل دوست صمیمی به خاطر زیرخاکی های میلیونی
و با شناسایی مالک خودرو 206 ، کارآگاهان موفق به شناسایی مالک خودرو به نام "قاسم" ( 46 ساله ) شدند . با شناسایی محل سکونت قاسم و خانواده اش در منطقه فرمانیه ، کارآگاهان اطلاع پیدا کردند که قاسم از صبح همان روز کشف جسد از خانه خارج و از بعداز ظهر دیگر پاسخگوی تماس های تلفنی اعضای خانواده اش نبوده است ؛ نهایتا همسر قاسم با مشاهده تصویر مقتول ، وی را به عنوان همسرش مورد شناسایی قرار داد ...
پدر و مادرم به شیراز رفته بودند و من اسیر 3 برادر شیطان صفت منیژه شدم / دختر کنکوری از ترس آبرو سکوت کرد ...
سیاه می شود. رعنا می گوید از اولین که نیم ساعت گذشت، دیگر چیزی برایش اهمیت نداشت. می گوید: اولین نفرشان که تمام شد، نشستند به مشروب خوردن، من گوشه اتاق با تن رنجور افتاده بودم و نگاهشان می کردم. بعد هم که کارشان تمام شد، گفتند اگر صدایم دربیاید، توی محله آبرویم را می برند، گفتند به دامادمان می گویند که خواهرم را طلاق بدهد، گفتند اگر خودم مرض نداشتم، خانه ای نمی آمدم که سه تا پسر عذب دارد. برادر ...
وقتی شرور 25 ساله عاشق نیلوفر دختر محله شد / خواستگار چه آتشی به پا کرد!
دست و کمر دچار سوختگی شدیم و پدرم به خاطر شدت سوختگی در بیمارستان فوت کرد. بعد از انتقال جسد به پزشکی قانونی مأموران پلیس دست به تحقیق زدند و متهم 25 ساله را که دارای سابقه شرارت های زیاد بود شناسایی و بازداشت کردند. او ابتدا جرمش را انکار کرد اما در مراحل بازجویی به جرمش اقرار کرد و گفت: نیلوفر را خیلی دوست داشتم اما خانواده اش با ازدواج ما مخالف بودند. روز حادثه به خانه آنها رفته بودم ...
پدرم از ارتباط من و اسحاق خبر ندارد / شوهرم هم می گفت تا با کسی ارتباط داری و ..! + عکس
.... آن زمان شوهرم می خواست مرا از طبقه پنجم به پایین پرتاب کند. دوبار هم در عراق مرا خفه کرد که بی هوش شدم ولی نجات یافتم. یکبار هم زمانی که حامله بودم آنقدر مرا کتک زد که به بیمارستان رفتم و دکترها گفتند به خاطر کتک های همسرم، قلب پسرم مشکل دار شده است. چرا از او جدا نشدی؟ چرا شکایت نکردی؟ طلاق نمی داد، از طرفی نمی توانستم طلاق بگیرم چون ما طبق قانون عراق ازدواج کرده بودیم. می ...
جزییات قتل وحشتناک پدر توسط پسر شیشه ای
کشیدن شیشه بودم که ناگهان پدرم بالای سرم آمد. ابتدا با صحبت قصد نصیحت مرا داشت اما من بدون توجه به حرف هایش، کار خودم را می کردم و همین موضوع باعث درگیری لفظی من و پدرم شد. ناگهان پدرم در حالیکه بسیار عصبانی شده بود، با یک چاقو به سمت آمد؛ پس از گرفتن چاقو، چند ضربه به سمت او پرتاب کردم. زمانی که پدرم روی زمین افتاد، من نیز از شدت ترس از خانه خارج شده و بلافاصله برای مخفی شدن، نزد دوستانم رفتم تا ...
صدای بلند پرهام زندگی را به نابودی کشاند
خانواده هایمان آشنا شدیم و بعد از چند جلسه صحبت به صورت سنتی با هم ازدواج کردیم. اوایل پرهام را دوست داشتم و احساس می کردم در کنارش خوشبخت خواهم شد. ولی وقتی مدتی گذشت متوجه رفتارهای عجیب و غیرقابل تحملش شدم. پرهام مرد خشنی بود و مرتب سرم فریاد می زد. به هر بهانه ای صدایش را بلند می کرد و داد و بیداد به راه می انداخت. او نه فقط با من بلکه با همه چنین رفتاری را داشت. حتی سر خانواده اش هم فریاد ...
قتل به خاطر اختلاف بر سر ملکی
ماشین او پیاده شده اما پس از مدتی به قتل اعتراف کرد و گفت: قرار بود ملک مقتول را برایش بفروشم. در بین راه متوجه شدم سند با مشخصات خانه نمی خورد. فکر کردم می خواهد از من کلاهبرداری کند. با هم درگیر شدیم. ناگهان کنترل ماشین از دستم خارج شد و به جدول کنار جاده برخورد کردیم. مقتول هم سرش به شیشه جلوی ماشین خورد. او سپس قرص ها و شربت هایی که همراه داشت را سر کشید و چند ثانیه بعد هم فوت کرد. با ...
عزت اللهی: دوست دارم با روسیه همگروه شویم تا برایشان کری بخوانم
چون در آستانه محرومیت بودم و بازی بعدی مان مهم بود، تشخیص داد روی نیمکت باشم تا کارت نگیرم. در نهایت دقایقی بازی کردم، کارت گرفتم و دوباره محروم شدم. بعد از بازی با ترک در تمرین به مچ پای من ضربه خورد و نتوانستم تمرین کنم، اما با این حال کنار تیم بودم و شب قبل از بازی با آمپول و قرص توانستم خودم را به بازی برسانم و در آن بازی مصدومیتم تشدید شد. بازهم با تیم تمرین نداشتم تا بازی با تومسک ...
پسر عاشق پیشه، پدربزرگ دختر مورد علاقه اش را آتش زد
که دایی ها و پدربزرگ مقتول سارا، با قمه و شمشیر مقابل خانه مان آمدند. من اول فکر کردم آنها همان پسرهایی هستند که چند وقت پیش به خاطر سارا با آنها درگیر شده بودم. برای همین یک قوطی حاوی بنزین را برداشتم و خودم را به کوچه رساندم. برای ترساندن شان، قوطی را آتش زدم و به سمتشان پرتاب کردم. من از خودم دفاع کردم، آنها قمه و شمشیر داشتند. متهم که سابقه شرارت در پرونده دارد در آخرین دفاع خود هم گفت: اگر خانواده سارا با ازدواج ما مخالفت نمی کرد، این اتفاقات رخ نمی داد. من قصد قتل نداشتم. در پایان دادگاه قضات وارد شور شدند تا رای نهایی را صادر کنند. ...
از درگیری بر سر حضانت فرزندان تا جنایت مسلحانه
رساندی؟ عید مبعث بود که از عراق به تهران آمدم. بچه هایم را به یکی از بستگان شوهرم سپردم چون پدرم به تهران آمده بود و می خواستم او را ببینم. از طرف دیگر می خواستم درخواست طلاق از همسرم را بدهم و حضانت فرزندانم را بگیرم. می خواستم در تهران زندگی کنم چون از شوهرم خسته شده بودم. بعد از ورودم به ایران متوجه شدم که شوهرم نیز غیرقانونی به ایران آمده. روز حادثه با من تماس گرفت و در ...
بادیگارد تاجر عتیقه قاتل او شد
بعد 40میلیون تومان از من قرض گرفت. همین باعث شد که عصبانی شوم. روز حادثه به بهانه معامله عتیقه او را به خانه یکی از بستگانم کشاندم. وقتی وارد خانه شد، از او خواستم که سهم مرا از معامله عتیقه پرداخت کند اما گفت که پولی ندارد. من هم عصبانی شدم و با طنابی که دورگردنش انداختم، او را به قتل رساندم. وقتی به خودم آمدم ، ترسیدم و به همین دلیل جسدش را داخل ماشینش گذاشتم و در اطراف شهر رها کردم. سرهنگ مکرم، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران با بیان این خبر گفت: برای متهم قرار بازداشت صادر شده و تحقیقات در این پرونده ادامه دارد. ...