سایر منابع:
سایر خبرها
مادر گرامی امام زمان (عج) کیست؟
داری به من بگو تا حاجتت را برآورم. گفتم: پدر جان! اگر در به روی اسیران مسلمین بگشایی و قید و بند از آنان برداری و از زندان آزاد گردانی امید است که عیسی و مادرش مرا شفا دهند. پدرم درخواست مرا پذیرفت و من نیز به ظاهر اظهار شفا و بهبودی کردم و کمی غذا خوردم. پدرم خیلی خوشحال شد و از آن روز به بعد، نسبت به اسیران مسلمین احترام شدید انجام می داد. در حدود چهارده شب از این ماجرا گذشت ...
داماد 3 روز قبل از جشن عروسی، دخترخاله اش را به خاطر یک مرد دیگر طلاق داد
بازی کنم. او و خودم را عذاب دهم. سرانجام از او خواستم با هم حرف بزنیم. بعد سیر تا پیاز علاقه ام به مرد دیگر و این را که به اجبار خانواده ام به او بله داده ام، بازگو کردم. از او خواستم مرا طلاق دهد و از هم جدا شویم. باورش نمی شد و شوکه شده بود. زمانی که ماجرا را از خانواده ام پرسید متوجه شد گفته هایم صحت دارد. خانواده هایمان خواستار جدایی ما نیستند. اما پسرخاله ام قبول کرده که از هم جدا شویم و اکنون ...
رئیسی:برخی با “سایه جنگ” هم تجارت می کنند
ایران را به هم بریزد. طالب زاده: مطلب دیگری وجود دارد که خیلی مهم است و آن هم بحث غفلت است. ما در 10 سال اول جنگ جهاد سازندگی داشتیم که بعد از رحلت امام منحل شد و آن قدرت بسیار قدرتمندی در اصلاح مسائل داخلی کشور بود. برق رسانی، آب رسانی، فاضلاب و هرچه کمبود در روستاها بود بر عهده جهادسازندگی بود و یک لابی بسیار قدرتمندی هم در مجلس داشت. کسانی هم که می خواستند آن را از سر راه بردارند، هر ...
شوهرم در حال خودش نبود / دوستانش با بی حیایی فکر پلید خود را با من عملی کردند و ..!
ایّام مورد مهر و محبّت فراوان خود قرار می داد، ولی پدرم آنگونه که می بایست هیچگاه به اعضای خانواده ش و نظرات آنان هیچ بهایی نمی داد و همیشه حرف ،حرف خودش بود. فراز و نشیب های گوناگون زندگی دوران کودکی را به سرعت در بستر رویاهای عاشقانه، پشت سر گذاشته و به سن پانزده سالگی رسیده بودم که پدرم به اجبار و بدون انکه هیچ نظری از من بخواهد، در برابردریافت مقدار بسیاری پول ،من را مجبور به ازدواج با ...
اعترافات عجیب: باورم نمی شود که سه عضو خانواده ام را کشته ام
و هر لحظه عذاب می کشم. در این مدت خواب شوهر و فرزندانت را دیدی ؟ بله خیلی . با زور قرص می خوابم مدام چهره معصومانه دختر و پسر جوانم را می بینم . آنها فقط نظاره گر من هستند و حرفی نمی زنند، اما شوهرم چهره اش دل نگران است . مدام می گوید برایت می ترسم. با خانواده شوهرت ملاقات داشتی ؟ چند بار تلفنی با آنها حرف زدم، اما نمی آیند مرا زودتر قصاص کنند. ...
تسلیم سختی های زندگی نمی شوم!
؛ سال 76 در کوهپایه کرمان در منطقه تینو به دنیا آمدم، فرزند اول خانواده هستم و دو خواهر کوچک تر از خودم دارم. منطقه ای که ما در آن زندگی می کنیم 35 کیلومتر تا کرمان فاصله دارد و یک جاده فرعی تنها راه ارتباطی این منطقه به شهر است. پدرم کشاورز است و مادرم مثل همه مادران این منطقه خانه دار اما در کشاورزی به پدرم کمک می کند. تا لحظه ای که به دنیا آمدم کسی از معلولیت من خبر نداشت. پدر و مادرم باهم فامیل ...
همسر شهید: به سجاد گفتم 50 ساله که شدی حرف شهادت بزن، او هم گفت شهادت باید در جوانی باشد/ به من گفت ...
ای که پادگان برای روز زن داده است، بدهم به بنده خدایی که لازم دارد؟ گفتم: نه چه اشکالی دارد؟ من از خدام است. من تازه چادر گرفتم فعلاً لازم ندارم. من آن روز نپرسیدم چادر رو برای چه کسی می خواهی، تا اینکه بعد از شهادت همسرم، یکی از دوستانش به من گفت موضوع چه بوده. گفت: در دانشگاه یک دختر خانم بود حجاب خوبی نداشت. سجاد به دوستش می گوید برو با این خانم صحبت کن ببین چرا حجابش این طور است. سجاد به دلیل ...
آقای بازیگر: نگذاشتند در فیلم دیوید لین بازی کنم!
مهرجویی خواندند که...". من دو یا سه روز بعد رفتم پیش مهرجویی دیدم مرتب دارد فیلم را عقب و جلو می کند، گفتم "این فیلم مگه تمام نشده؟" گفت "چرا". خلاصه دو یا سه سکانس از بهترین سکانس های من را درآوردند. بعد که فیلم اکران شد، بچه هایی که روز اول فیلم را دیده بودند، متوجه شدند از جمله هوشنگ حسامی که با من تماس گرفت و گفت: رمضانی فر سکانس های مهم تو را درآوردند. خلاصه بچه های گروه هم فهمیدند و ...
شرح خاطرات شیرین و توفیقات استاد انصاریان
نمی توانست به خاطر حفظ مسائل محرم و نامحرمی مرا با خود به مجالس مذهبی ببرد، قرعه فال به نام پدرم افتاد که در باطن و پیش از ازدواجش آرزو داشت اولین فرزندش چنانچه پسر بود در سلک روحانیت قرار بگیرد و همواره و به ویژه شب ازدواجش برای این منظور دعا کرده بود. ایشان مرا تا حدود 12 یا 13 سالگی به مجالس مذهبی می برد. به یاد دارم که پدرم با آن که کاسب بود و سواد قابل توجهی نداشت در انتخاب مجالس و وعاظ و ...
نگاه آشنا
... دکترش می گفت: هر چه زودتر باید منتقل شود خارج. اما ...؟! تازه آن موقع بود دوزاری ام افتاد که قضیه آن کیف مشتری جلوی بانک و رضا چه بود! پیش رضا کم آورده بودم. از خودم خجالت می کشیدم. رفتم دنبال سند و رضا را از بازداشتگاه بیرون آوردم. جای سیلی را که به او زده بودم بوسیدم و به اتاقم رفتیم. تلفن زنگ خورد. فاطمه، بود نای حرف زدن نداشتم دوست داشتم فقط بشنوم صدایش آرامم می کرد ...
من را وصله جدا در جامعه خطاب نکنید/آرزو داشتم بیماری ام را برای یک خبرنگار روایت کنم
راز پیش خواهرم کرد و در نهایت خواهرم بعد از کلی سرزنش و در کمال بی رحمی، وضعیت مرا به پدرم گفت، خانواده ام من را طرد کردند به مدت یک سال مرا به خانه راه نمی دادند تا اینکه با اصرار مرکز مشاوره و تشریح بیماری و بیان راه های سرایت آن به آغوش سرد و یخی خانواده ام بازگشتم. وی در ادامه گفت: چه استقبال سرد و نا میمونی، آن ها حتی اجازه استفاده از سرویس بهداشتی منزل را به من نمی دادند، در یک ...
همسر بی شرمم قصد دارد حتی ارتباط پنهانی اش را علنی کند!
این مدت با کمک های برادر و پدرشوهرم زندگی مان را اداره می کردیم تا اینکه یک روز خبر آوردند پدرم فوت کرده است. با اینکه او مشکل کبد داشت اما خانواده ام مرا مقصر می دانستند. بعد از مرگ پدرم فرهاد می گفت کار شرکت جور نشده و از طرفی خانواده اش از این وضعیت خسته شده بودند. او تصمیم داشت یک دستگاه مینی بوس بخرد و در این میان اصرار داشت تا خانه ام را بفروشم. ابتدا زیر بار نمی رفتم اما با اصرار و وعده ...
فیلم گفتگو با دختر تاجر خودرو که شوهرش را با گلوله در خیابان دولت کشت+فیلم و عکس
عراق حق طلاق با زن نیست و حتی اگر همسرم نخواهد من نمی توانم زندگی جدیدی شروع کنم و هر روز با این امید زندگی می کردم که فردای خودم و بچه هایم درست می شود. از فرزندانت خبر داری؟ نه، عراق هستند. پدرت متوجه ازدواج و بچه هایت شده؟ شاید الان متوجه این اتفاقات شده باشد. خودت به پدرت حرفی نزدی؟ نه فرصتی نشد که با پدرم صحبت کنم. الان که بازداشت شدی چطور؟ فقط ...
دوستم رازی را در مورد زنم بر ملا کرد که خشکم زد! / او گفت..
زمان پدرم گچکار بود و من هم در کنار او به همین شغل مشغول شدم کمی که بزرگ تر شدم به دنبال سیم کشی و کارهای ساختمانی رفتم. وقتی به سن نوجوانی رسیدم بیشتر اوقات بیکاری ام را در منزل یکی از همسایگانمان می گذراندم که او را خاله صدا می کردم او هم مرا مانند فرزندان دیگرش دوست داشت به همین خاطر حتی برخی از شب ها را در خانه همسایه می خوابیدم تا این که عاشق دخترش شدم. اعظم هم مرا دوست داشت اما وقتی ...
منصور چندین بار پشت سر هم زنم را تنها در خانه گیر انداخته و .. + عکس
دیدنش رفتم و او با حرف هایش اعتمادم را جلب کرد ولی وقتی برای بار دوم به خانه اش رفتم او به من آبمیوه مسموم خوراند و مرا آزار داد. از آن روز به بعد تهدیدهای منصور آغاز شد. او می گفت از من فیلم گرفته و اگر به خواسته اش تن ندهم ماجرا را به شوهرم می گوید و آبرویم را می برد. وی ادامه داد: او با تهدیدهایش دوبار دیگر هم مرا تسلیم خواسته شومش کرد تا اینکه ماجرا را به شوهرم گفتم. شوهرم گفته بود فقط قصد گوشمالی دادن او را دارد من نمی دانستم که فرشاد قصد دارد او را بکشد به همین خاطر اتهام معاونت در قتل را قبول ندارم. در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند. ...
نیکی مظفری: از موقعیت پدرم سوءاستفاده نمی کنم
هم افتاد. من هم به عنوان بازیگر در این فیلم مثل دیگر کارها ضمن یادگرفتن از همکارانم، سعی کردم خودم را به آنها برسانم. پدرتان فیلم را دیده است؟ بله. چه نظری درباره بازی شما داشت؟ پدرم همیشه مشوق من است و انگیزه لازم را به من می دهد. البته جاهایی هم خیلی رک است و بدون این که حتی پیش بینی کنم، مرا نقد می کند؛ نقدهایی که سازنده و کارشناسانه است و بسیار به ...
دوستم قاتل است 8 سال پیش دروغ گفتم + عکس
بیست و چهارم بهمن 85 پسر جوانی به آگاهی رفت و از ناپدید شدن پدر 50 ساله اش به نام اصغر خبر داد. وی گفت: پدرم راننده یک پیکان سفید است که با ان مسافرکشی می کند. پدرم دیروز صبح از خانه خارج شد و دیگر بازن شت. تلاش پلیس برای افشای راز ناپدید شدن مرد راننده اغاز شده بود که دو روز بعد جنازه اصغر در حالی که دست و پا و دهانش با پارچه بسته شده بود در حاشیه جاده ملارد پیدا شد. شواهد نشان می داد ...
معمای 11 ساله قتل یک راننده تاکسی
شکایت این پسر، موضوع در دستور کار ماموران پلیس قرار گرفت و تلاش دراین رابطه آغاز شد. درحالی که ماموران به دنبال ردی از این مرد میانسال می گشتند، خبر رسید که جسد مردی درحاشیه جاده ملارد و درحالی که دست و پا و دهانش بسته شده، پیدا شده است. پسر محمود با دیدن این جسد، پدرش را شناسایی کرد و مشخص شد که این مرد میانسال قربانی یک سرقت مرگبار شده است، چراکه خودروی پیکانش سرقت شده بود. در ادامه پسر مقتول ...
معمای 10 ساله قتل مرد مسافربر
ناگهانی پدرشان خبر دادند. پسر خانواده گفت: پدرم پیکان دارد و با آن مسافرکشی می کند. امروز از خانه بیرون رفت اما دیگر برنگشت. ما هیچ خبری از او نداریم و نگرانش هستیم. یک روز از ثبت این شکایت گذشته بود که جسد مرد میانسال در بیابان های اطراف ملارد پیدا شد. عاملان قتل، دست و پای او را بسته و با پارچه ای، خفه اش کرده بودند. آنها سپس پیکان مقتول را دزدیده و متواری شده بودند. سرانجام با کشف ...
قاتل پیرزن بی گناه به جامعه باز می گردد
بیرون آمد و شروع به داد و فریاد کرد. از آنجایی که مرا می شناخت از ترس آبرو دهانش را گرفتم و او را هل دادم. سرش به دیوار خورد و بیهوش روی زمین افتاد. بلافاصله چهار سکه طلا، 150 هزار تومان پول نقد و سه ادکلن از خانه پیرزن سرقت کردم و گریختم. بعد از کامل شدن تحقیقات و بازسازی صحنه جرم، مأموران پلیس تلاش کردند تا نشانی از بستگان مقتول پیدا کنند، اما این تلاش ها بی نتیجه ماند و اولیای دم شناسایی ...
دختر تاجر ایرانی صحنه قتل شوهر عراقی اش را بازسازی کرد + عکس
: پدرم تاجر است و در کار واردات خودروی تویوتا است. پدر و مادرم سال ها قبل از هم جدا شدند و پدرم برای ادامه زندگی به ترکیه و مادرم به آلمان رفت و من هم در خانه پدری ام با مادر بزرگم زندگی می کردم. من مدتی برای ادامه تحصیل به مالزی رفتم و بعد به ایران برگشتم و لیسانس حقوق گرفتم. چند سال قبل از طریق یکی از دوستان، پدرم در اربیل عراق مهمانی دعوت بود که مرا همراه خودش به عراق برد. در آن مهمانی ابراهیم مرا ...
هالیوودی هایی که ازدواجی موفق داشته اند (2)
ملاقات کردند. کار این زوج در سال 2004 به طلاق کشیده شد، اما اسنوپ و همسرش سال 2008 بار دیگر ازدواج نمودند. اسنوپ داگ در رابطه با زندگی اش اظهار داشته: "من آشفتگی و آزاری که در مسیر کسب موفقیت هایم به همسرم رسید را درک کردم. من متوجه نبودم که با او چگونه رفتار می کنم و چطور او را آزار داده ام. من داشتم به خودم خیانت می کردم. تا زمانی که متوجه شدم باید این زن که مرا دوست داشته و از ...