سایر منابع:
سایر خبرها
خانواده ای که همه پسرانش وقف قرآن هستند+تصاویر
هم قرآن بخوانم. آقای رمضانی آن روزها معلم علوم تربیتی مان بود که در این زمینه خیلی تشویقم می کرد. حتی یک قرآن زیپی به من هدیه داد. از سال چهارم و پنجم ابتدایی، دائم وقتی سر کلاس که بودم، درب کلاس را می زدند و مرا بیرون صدا می کردند. سوار ماشینم می کردند و به اداره آموزش و پرورش می بردند تا در فلان جلسه ای که در اداره شکل گرفته قرآن بخوانم. آن زمان هم به سبک عبدالباسط قرآن می خواندم. با گوش ...
خاطر خواه زن 50 ساله شدم / برای به دست آوردن دلش با دختر 17 ساله آن کارهای کثیف را..!
کردم بهاره همسر صیغه ای من است، به همین خاطر مدرکی برای ازدواج موقت آماده کردم تا با اثبات این موضوع بتوانم شیء عتیقه را از پلیس پس بگیرم ولی بعد از این ماجرا دلباخته آن زن مطلقه شدم و تصمیم گرفتم او را در عقد موقت خودم نگه دارم. در همین رفت و آمدها متوجه شدم یکی از دختران بهاره که حدود یک سال قبل با یکی از هم دانشگاهیانش ازدواج کرده است، زندگی خوبی ندارد. او و همسرش دچار اختلافات شدید ...
باز شدن طناب دار از گردن پسری که خانواده اش را سوزاند
ساله اش در آتش جان سپرده اند و بازماندگان خانواده اشکان – پسر 18 ساله خانواده و مادرش هستند. اشکان که دقایقی بعد به عنوان عامل جنایت دستگیر شده بود به مأموران گفت: به دلیل کینه ای که از پدر و مادرم داشتم نقشه مرگ آنها را کشیدم. برای همین شب قبل یک دبه بنزین خریدم و ساعت 5 صبح زمانی که همه خوابیده بودند خانه را با بنزین به آتش کشیدم. بعد هم خودم فرار کردم. چرا که از اختلاف پدر و مادرم ...
مرگ مادر به خاطر پسری که 3 بار پای چوبه دار رفت
به پزشکی قانونی، خانواده مرد جوان برای تحقیقات به دادسرا احضار شدند. آنها جسد کیان را شناسایی کردند و گفتند مدتی بود که او برای پیداکردن خانه به بنگاه های مختلف می رفت. دراین میان دختر کیان گفت: روز حادثه از بنگاه با پدرم تماس گرفته شد و قرار بود متصدی بنگاه خانه ای را به او نشان دهد. پدرم رفت و دیگر برنگشت. وقتی مأموران به سراغ متصدی بنگاه رفتند، او ابتدا منکر خبرداشتن از سرنوشت کیان شد، اما وقتی ...
مادرانه های دنیای پرزرق و برق مهاجرت
اجازه انجام هیچ یک را نداشتم زیرا در فرهنگ پدر و مادرم، دوازده سالگی سن مناسبی برای یک دختر نبود تا به تنهایی سفر کند؛ ضمن اینکه آفتاب تند ساحل ملبورن پوست تیره مرا آفتاب سوخته تر می کرد. حتی مجبور شدم پنج سال برای خوشایند خانواده ام دندانپزشکی بخوانم و سپس در رشته هنر که زمینه مورد علاقه ام بود ادامه تحصیل دهم. هنوز هم به صورت نیمه وقت به شغل دندانپزشکی مشغولم و اکنون که یک مجسمه ساز حرفه ای هستم ...
دختری از دیار نخل و آفتاب
. پدرم نیز مرا به فراگرفتن مباحث امدادی تشویق می کرد و خود برای نخستین بار مرا در دوره های آموزشی هلال احمر ثبت نام کرد. بدین ترتیب در بهار سال 85 با پیوستن به کلاس آموزشی امداد و کمک های اولیه هلال احمر در زندگیم پررنگ تر شد. خانواده تا چه اندازه حامی و پشتیبان شما بوده اند؟ خانواده من همیشه حامی و همراه من درکارهای بشردوستانه ازجمله فعالیت های هلال احمری هستند و این موضوع علاوه بر ...
ذره بین
منجر به قتل درمجتمعی مسکونی رسید. با حضور ماموران درمحل مشخص شد آتش نشانان پس از خاموش کردن آتش، مادر و پسر 18ساله خانواده را نجات داده اند اما پدر 74ساله، دختر 8 و پسر 12ساله خانواده در آتش سوخته و کشته شده اند. درهمان بررسی های نخست محل حادثه، مشخص شد که این آتش سوزی عمدی بوده است و عامل یا عاملان این حادثه هولناک، در ورودی خانه را با یک قفل آویز بسته و سپس با بنزین خانه را به آتش کشیده اند. با ...
سیل اطلاعات، بسیاری را غرق می کند
زندگی کاری خود را به عنوان یک مدیر بخش نفتی شروع کردم اما بعد از 10 سال یعنی زمانی که 2 سال بود با همسرم ازدواج کرده بودم، برای من و همسرم مشخص شد که گرچه مدیر بودن در بخش نفتی کاملا خوب بود، اما این واقعا همان چیزی نبود که من در زندگی ام می خواستم. بنابراین من استعفا کردم و این تصمیم مثل یک تلنگر بود چون آنها می خواستند من را به یک شرکت نفتی در لیبریا واقع در آفریقا بفرستند تا آن را اداره کنم ...
رزیتا غفاری: اوایل ازدواج مثل عسل نیست!
برقرار می کند. خانم غفاری، نقش خانواده را در جایگاه امروز خود چگونه ارزیابی می کنید؟ در ابتدا پدر و مادرم مخالف ورود من به سینما بودند تا این که بالاخره رضایت آنها را جلب کردم و در رشته کارگردانی وارد دانشگاه شدم. در سال های ابتدایی تحصیلم در دانشگاه، والدینم متوجه علاقه من به این رشته شدند و به تدریج خودشان مرا در ادامه این مسیر حمایت کردند. در خصوص مرحله دوم زندگی ام یعنی ...
بخشش قاتل بعد از سکته مادر
کیفری استان تهران به ریاست قاضی اصغر عبداللهی از جنبه عمومی جرم محاکمه شد و گفت: وقتی چند سال پیش برای اولین بار پای چوبه دار رفتم، مادرم پشت در زندان سکته کرد و چهار ماه پیش فوت کرد. من پنج سال او را ندیدم. زمان قتل هم معتاد بودم و نمی دانم چطور مرتکب قتل شدم. از شما می خواهم مرا ببخشید تا بتوانم برای پسرم پدری کنم. همسرم هم در این مدت از من جدا نشده و در حقم جوانمردی کرده است. در پایان دادگاه ...
از وقتی بچه به دنیا آمده شوهرم می گوید بچه برای او نیست و مثل نامحرم ها با من زندگی می کند / دیشب راز ...
همچنان ادامه داشت و من همه دروغ های او را باور می کردم، تا این که در سال آخر دبیرستان، یاسین مرا از پدر و مادرم خواستگاری کرد. او که با خواهرش به خواستگاری من آمده بود، به دروغ عنوان کرد که پدر و مادرش فوت کرده اند، اما بعد فهمیدم که پدر و مادر یاسین او را به خاطر همین ارتباطات خیابانی از خودشان طرد کرده اند. پدرم به شدت با این ازدواج مخالفت کرد اما من که رابطه نزدیکی با یاسین داشتم و نمی توانستم ...
پای چوبه دار بودم که مادرم سکته کرد و ... + عکس
به زندگی نداشتم. مادرم پشت در زندان دچار شوک شدید شد و همانجا فوت کرد. من در مدت 8سالی که در زندان بودم نتوانستم مادرم را ببینم و حتی در مراسم ختم او حاضر شوم. من خودم را عامل فوت مادرم می دانم واز آن موقع سیاه پوش او هستم. وی ادامه داد: آخرین بار اولیای دم با دریافت دو خانه ای که پدرم داشت و مبلغ 50 میلیون تومان حاضر به گذشت شدند و اعلام رضایت کردند.من در این مدت به اندازه کافی تنبیه ...
مرد همسرکش صحنه جنایت را بازسازی کرد
خانه فرار کرد. در همان وضعیت به سمت تلفن رفتم و شماره اورژانس را گرفتم و کمک خواستم. پسر نوجوان نمی دانست پدر و نامادری اش چرا با هم درگیر شده اند. او گفت: من دوماهه بودم که پدرم از مادرم جدا شد و بعد دوباره ازدواج کرد. نامادری ام مرا مثل بچه های خودش دوست داشت و من هم او را دوست داشتم اما نمی دانم چرا پدرم او را به قتل رسانده و از خانه فرار کرد. با این اطلاعات دستور بازداشت مرد همسرکش ...
بخشش قاتل 73 ساله 14 سال پس از جنایت
قضات دادگاه به زودی در این باره تصمیم گیری کنند. بخشش پسری که قاتل 3عضو خانواده اش بود پسر جوان که در اقدامی جنون آمیز خانه شان را به آتش کشیده و موجب مرگ پدر، خواهر و برادرش شده بود، با بخشش اولیای دم از مجازات نجات یافت و قرار است به زودی آزاد شود. این حادثه ساعت 3 بامداد روز 17فروردین ماه سال 87 در آپارتمانی واقع در فاز 3 مارلیک اتفاق افتاد. هنگام وقوع حادثه ساکنان این واحد ...
بازگشت 3 متهم به قتل از پای چوبه دار
به گزارش خبرنگار ما، اولین متهم پسر 18 ساله ای به نام یزدان است که 16 فروردین ماه سال 88 سه عضو خانواده اش را در یک حادثه آتش سوزی عمدی به قتل رسانده بود. یزدان بعد از بازداشت گفت: من دچار اختلالات روانی و تحت معالجه دکتر بودم. مدتی قبل به خاطر افسردگی شدید به رفتار مادرم مشکوک شدم و تصمیم گرفتم از او انتقام بگیرم. شب حادثه یک گالن بنزین در راه پله گذاشتم و یک پتو روی آن کشیدم. نیمه های شب سراغ ...
6 روز گذشت که مجوز پرواز گرفت!
موبایلش خاموش بود. به هرحال کمی بعد خبر شهادتش را به ما اطلاع دادند. مقارن با شهادت برادرم، پدرمان در خواب دیده بود جواد سوار مرکب سفیدی شده و در دشتی می رود. به عنوان سخن پایانی کمی از خلقیات شهید برایمان بگویید. جواد احترام شدیدی برای پدر و مادرمان قائل بود. من گمان نمی کنم هیچ وقت پایش را جلوی حاج آقا دراز کرده باشد و همیشه دیدار و صله رحم را در فامیل رعایت می کرد و با خودش مهری به ...
پرسپولیس را دوست نداشتم و بالاجبار سرخپوش شدم
. نقل و انتقالات تموم شد، بعد من با خود آقای دایی صحبت کردم حتی روزی بود که مسئول نقل و انتقالات باشگاه ذوب آهن با من تماس گرفت گفت که آقای رویانیان با آقای ابراهیمی تموم کردن که شما برید ذوب آهن. من واقعا تعجب کردم چون می خواستم پرسپولیس باشم. تهران بودم و برای خودم راحت تر بود. بعد من به آقای غلامپور زنگ زدم گفتم همچین بحثی هست، آقای غلامپور گفت حالا من با علی آقا صحبت می کنم. که حتی ...
جهانگیری؛مردی که باید از نو شناخت
که در رشته فیزیک دانشگاه کرمان پذیرفته شد و بعد هم برای ادامه تحصیل در کارشناسی ارشد مهندسی صنایع به دانشگاه صنعتی شریف آمد و دکترای مدیریت صنعتی اش را از دانشگاه آزاد اسلامی گرفت. -سال 58 وقتی 22ساله بود با دختر عمویش ازدواج کرد، منیژه جهانگیری کارشناس ارشد پرستاری است . از زندگی خانوادگی آنها خبری در دست نیست؛ جز اینکه چهار فرزند به نام ها حسین، حسام،فائزه و هدی دارد و صاحب یک نوه به ...
تازه به دوران رسیده!
، او از من خواهان معرفی زنی شد. من در یک مهمانی در باشگاه افسران مادر و دختری را دیدم. دختر در حدود 15، 16 سال و موبور و قد بلند بود. به مادرش نزدیک شدم و خود را معرفی کردم و آدرسشان را گرفتم و ماجرا را به محمدرضا گفتم. گفت مادر و دختر را به سرخه حصار بیاور. آنان را به سرخه حصار بردم. پس از مدت کوتاهی محمدرضا آمد و من آنان را به هم معرفی کردم. آنان مدتی با هم قدم زدند. نام دختر پروین غفاری بود ...
مروارید خراسان/ حسن طالبیان شریف
منقلب شده بودند فرمودند: ایشان برای من هم برادر بود. هم پدر و هم استاد. من کوچک بودم که پدرم فوت نمود. محبت پدر را نچشیدم. ایشان بجای پدر من بود و نمی گذاشت احساس کمبودی در زندگی بنمایم. در تحصیلات حوزوی و اساتید من نیز مراقب بود و از هیچ تلاشی برای رشد علمی من کوتاهی نمی نمود. حاج آقا جلال مروارید حدود 5 سال پیش در مشهد درگذشت و در حرم مطهر امام رضا علیه السلام به خاک سپرده شد. عموی آیت ...
نمیتوام با او ارتباط عاطفی برقرار کنم
...، چهار ماهی است که به اصرار پدر و مادرم با دختر همکار پدرم، عقد کرده ام. دختر خوبی است. با محبت و مهربان. اما من از همان اول که دیدمش به دلم ننشست. با این حال همه گفتند که علاقه بعد از عقد بوجود می آید. الان بعد از چند ماه می بینم که هیچ اتفاقی نیفتاده و ارتباط عاطفی با او برقرار نکردم و نگرانم که نتوانم با این وضعیت وارد زندگی مشترک شوم. اگر کسی چنین مشکلی را با شما در میان بگذارد ...
اعترافات مردی که زنش را در برابر فرزندانش سلاخی کرد
بیمارستان رسانده بود، درباره چگونگی وقوع ماجرا به مقام قضایی گفت: من 2 ماهه بودم که مادرم از پدرم طلاق گرفت و پدرم با مرضیه (مقتول) ازدواج کرد و نامادری ام با محبت مرا در کنار خواهر بزرگم که ازدواج کرده و دو پسر خردسال خودش، بزرگ کرد. شب حادثه نفهمیدم که درگیری بین پدر و نامادری ام به چه خاطر رخ داد؛ ولی وقتی با سروصدای آن ها به همراه دیگر برادرانم از خواب بیدار شدیم، دیدم پدرم در اتاق دیگر با ...
فرجام بد پس از نجات از اعدام/اولین زن با حجاب در تاریخ ماراتن/پرتاب کوچکترین ماهواره به فضا
. ماموران دریافتند که مردم هنگام عبور از این خیابان خودروی پرایدی را درحال سوختن مشاهده کردند و پس از خاموش کردن این خودرو، درصندوق عقب آن با جسد یک مرد روبه رو شدند. بلافاصله جسد به پزشکی قانونی منتقل شد و خانواده اش نیز شناسایی شدند. دختر مقتول در تحقیقات به ماموران گفت: پدرم پس از برداشتن پول، برای اجاره یک خانه به بنگاهی درهمین محل مراجعه کرد و دیگر از او خبری نشد. با این اظهارات ...
مرد مشهدی به صحنه قتل همسرش بازگشت
پسر) داشتم، با مرضیه (مقتول) ازدواج کردم که از وی نیز دو فرزند پسر دارم. وی افزود: از 6 سال پیش که همسر اولم را طلاق دادم، مرضیه علاوه بر فرزندان خودش از فرزندان زن اولم نیز نگهداری می کرد و ارتباط خوبی با آنها داشت. در حال حاضر نیز به جز دختر بزرگم که ازدواج کرده، سه پسرم در کنار ما زندگی می کنند. او در مورد چگونگی حادثه منجر به قتل همسرش گفت: حدود ساعت 2 بعدازظهر چهارشنبه ...
قصدم این نبود که کسب و کارم بشود عروسک؛ عروسک خودش خواست که بشود کسب و کارم!
شبیه به خودم در حال انجام ندادن هیچ کاری، متحول می شوم و جدی می نشینم پای رمانم. عروسک را که ساختم، یک پا بیشتر نداشت، بدون الگو کشیده بودمش و نمی دانستم یک پای دیگرش را کجایش بچسبانم؛ همین شد که عروسک دوم را هم ساختم. البته نه از خودم، از مادرم. بعد تصمیم گرفتم پدرم را بسازم که نساختم! چندنفر که به نظرم آدم های موفقی بودند را ساختم و بعد این ها را گذاشتم توی فیسبوک . خیلی از دوست هایم خواستند ...
شانزده سال بیشتر نداشتم که صیغه شدم و ..!
مدت پدرم نیز با زن دیگری در کرج ازدواج کرده بود و یک بار که به همراه همسرش به مشهد آمده بود به دیدنم آمد و مقداری خوراکی برایم خرید. از سوی دیگر ناپدری ام آن قدر به مادرم اصرار کرد تا مجبور شد مرا به مدرسه شبانه روزی بفرستد تا به قول خودش مقابل چشمان او قرار نگیرم. با آن که در مدرسه شبانه روزی تنها بودم و هیچ کس سراغی از من نمی گرفت ولی از این که مادرم به خاطر من کتک نمی خورد راضی بودم ...
حاج آقا در تقدیم فرزندش به اسلام، هیچ تردیدی نداشت
بود و نمی گذاشت من در همان منزل زایمان کنم که حاج آقا با خانواده من صحبت کردند و من به همراه پدر و مادرم آمدم قزوین، زهرا بچه دوم من وقتی به دنیا آمد آیت اله باریک بین در قم بودند و وقتی شنید فرزندش دختر است بسیار خوشحال شدند. مادر شهید مرتضی باریک بین از مرتضی می گوید: مرتضی بچه بسیار کاری، باهوش و بامحبتی بود و کار مردم را راه می انداخت و یک سال هم ترک تحصیل کرد و گفت من می خواهم کار ...
چوپانی که دست فروش کتاب های خودش است / عاشق شدم؛ نوشتم (عکس و فیلم )
تربت حیدریه، استان خراسان رضوی. چندسالتان است؟ بنده متولد دوم بهمن 1321 هستم، به عبارتی می شود 74 سال و سه ماه و 23 روز . چقدردقیق! آدم باید حساب و کتاب همه چیز را در زندگی اش داشته باشد، اگر نداشته باشد سررشته زندگی از دستش درمی رود. هنوز هم در همان روستای خورق زندگی می کنید؟ بله خانه من آنجاست. دوتا دختر دارم و دوتا پسر که همه را ...
آشنای بیگانه
بالاخره با اصرار فراوان پدرم با دختر یکی از دوستانش ازدواج کردم و از آن صاحب یک فرزند پسر شدم اما بدلیل علاقه ای که به شیرین داشتم هیچ وقت نتوانستم به همسرم آن طور که شایسته اش است محبت کنم و بالاخره هم بدلیل فشار روانی رو به اعتیاد آوردم به طوریکه همسرم به عجز آمد و در خواست طلاق داد و از من جدا شد. حالا دیگر پسرم پنج سال داشت و من که یک معتاد بودم زندگیم را به سختی سپری می کردم تا اینکه ...