سایر منابع:
سایر خبرها
استاد ادبیات:نتیجه سخت گیری تحصیلی پرورش شخصیت هایی چون زرین کوب است
...> * آقای دکتر لطفاً از سابقه آشناییتان با مرحوم استاد ریاحی بفرمایید. - واقعیت این است که من با اسم دکتر ریاحی، مثل اسم بسیاری از بزرگان دیگر، از طریق مجله یغما آشنا شدم. اول باری هم که ایشان را حضوری ملاقات کردم، در دفتر مجله یغما بود. دکتر ریاحی آمده بود به دیدار مرحوم استاد حبیب یغمایی که مدیر مجله بود و با هم دوست بودند. آن دو نشسته بودند و با هم حرف می زدند و من که در اتاق مجاور نشسته بودم ...
40 روز پس از حادثه در معدنی که جان 43 معدنچی را گرفت/ کارگران زنده معدن یورت می گویند
خروجی داشت، شاید بعد از انفجار راهی برای رسیدن به آنها یا خروج گازها وجود داشت. می گویند تونل خروجی نداشت؛ چون برای گذاشتن خروجی تونل باید تعطیل می شد و آنها نمی خواستند تونل اصلی تعطیل شود. کارگران زنده معدن یورت می گویند پیمانکار معدن هر چند وقت یک بار تغییر می کرده و سوابق بیمه ای آنها هم بارها از دست رفته است. کارگران زنده معدن یورت پیمانکاران و مسئولان متخلف معدن را خوب می ...
عطریانفر: قالیباف بازی خورد
مردم و حقیقتا دست تقدیر خداوند است. بعد به چه چیزهایی متوسل می شوند . اگر می خواهید پیوند بزنید با دریا پیوند بزنید، چرا با منجلاب پیوند می خورید؟ می خواهید با حوزه هنر پیوند بزنید آنقدر آدم شایسته پیدا می شود. برو محمد اصفهانی را بچسب، برو به حاتمی کیا بچسب. این بندگان خدا هم که آماده اند و اصلا دنبال سیاست نیستند. مهم این است که یک سیاستمرد با اینها یک حس مثبتی نشان دهد. ...
با تماس مادرم پیشنهاد تیم ” پرسپولیس ” را قبول کردم ؛ همه می گفتند که می خواهند سمت چپ دفاع پرسپولیس ...
پرسپولیس به دو نفر رسید؛ (حاج محمد انصاری دیگر بازیکن پرسپولیس ). شایان مصلح -من که حاجی نیستم. در سپیدرود هم به من می گفتند شایان کربلایی ! از این به بعد هم حاج شایان کربلایی هستم (می خندد). *می گویند مداحی هم می کنی، درست است؟ شایان مصلح -نوکری اهل بیت در هر لباسی افتخار است. من برای اهل بیت (ع) شعر هم می گویم. چه شعر و چه مداحی را من از کودکی دنبال کردم، البته نه به ...
نسل بعدی مروجان علم فضا را در بیرجند آموزش می دهم
از نمازم چون باید صبح زود به پادگان می رفتم بساط صبحانه را آماده کردم و او را صدا زدم. معمولا بعد از نماز عادت داشت همانطور نشسته و تکیه به دیوار چرتی می زد تا من صبحانه را آماده کنم. آن روز وقتی صبحانه آماده شد او را صدا زدم اما دیدم جواب نداد. تکانش دادم و تازه متوجه شدم مرده است! جدای غم از دست دادنش، آشفته شدم که خدایا در این شهر غریب که هیچ کس را نمی شناسم حالا چکار ...
خیاطی که محافظ سیدحسن نصرالله و آیت الله حکیم بود
رفت از زیر قرآن ردش می کردم و پشت سرش آب می ریختم. مسافرت های طولانی، زمزمه این جمله که برمی گردد یا برنمی گردد گاهی دیوانه ام می کرد اما خوب من مادر بچه ها بودم و باید در نبود پدرشان جای خالی او را هم پر می کردم. گاهی دلم پر از غصه می شد اما در نبود همسرم کوه می شدم تا فرزندانم غصه نخورند. با اینکه خویشتن داری می کردم تا بچه ها ترس از دست دادن پدرشان را نداشته باشند اما رضا، پسرکوچکم، هر بار که ...
نگاهی به مجموعه داستان آه ای مامان اثر احمد حسن زاده
...، مثل بچه ها، وقتی راه رفتن آدمیزاد را تقلید می کنند. من هم می نشینم نگاهش می کنم. اصلا کاری به کارش ندارم. این طور مواقع است که حالت چشم هایش مثل چند سال قبل، وقتی بابا و آبجی زنده بودند و تو هم بودی می شود. وقتی سرحال بود. خیلی این نگاهش را دوست دارم. این کار خوشحالش می کند. باید ببینی اش... مجموعه داستان آه ای مامان نوشته احمد حسن زاده در 112 صفحه، شمارگان 1000 نسخه و به بهای 10 هزار تومان توسط نشر نون منتشر شده است. ...
صفای پیرحوائج
.... خاطرات برای حاج آقا معصومی نژاد جذاب است. می گوید خاطره زیاد دارم و پیداست دارد خاطره ها را مرور می کند که لبخندش پررنگ تر می شود. اما از یکی از خاطره ها واقعا به خنده می افتد و می گوید: این خاطره را فراموش نمی کنم. آقایی با چند تا بچه به من مراجعه کرد. کمک گرفت و رفت. مدتی بعد دوباره آمد و گفت برای قدردانی، از دام های خودم برای شما روغن حیوانی تهیه کرده و آورده ام. من گفتم بدون پرداخت هزینه ...
روایتی دست اول از ساده زیستی امام در نجف
و نماز هم در صحن خواندند. بعد هم منزلی گرفته بودند برایشان و ما هم آنجا رفتیم. تسنیم: منزل علمای کربلا ساکن بودند؟ خیر؛ منزلی بود که اجاره کرده بودند، بعد هم آنجا شام دادند و ما شام خوردیم. شب شنبه بود و نصف هفته درس هایمان را تعطیل کرده بودیم تا اینکه امام به نجف آمدند و استقبال شدیدی از ایشان در نجف انجام شد. دو سه روز در خانه آقا بودیم و می رفتیم و می آمدیم. یک حیاط 30 ...
تک خوانی که رئیس بیمارستان شد+ویدئو
شده بودند و گریه می کردند. حتی آقای توکلی هم که چندبار سرود را شنیده بود مدام گریه می کرد و در کل یک فضای خاصی حکمفرما شده بود. آقای توکلی مسئول گروه سرود بچه های آباده الان در شهر یزد یک آموزشگاه موسیقی دارد. تک خوان گروه سرود بچه های آباده البته یک خاطره ویژه هم دارد: وقتی به خدمت امام رسیدیم؛ برایمان خیلی هیجان انگیز بود و یک احساس خاصی به ما دست داد که نمی توان آن را بیان کرد. در زمان اجرا در محضر امام یک حس جدیدی در ما به وجود آمد که با بقیه اجرا ها قابل قیاس نبود. هنوز هم به آن روز فکر می کنم یک احساس عجیبی به من دست می دهد. /منبع : iribnews ...
جزئیات جدید از انتحار تروریست 130 کیلویی+عکس
دبیر اول کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس گفت: آبدارچی تازه داماد و سی ساله مجلس را در عین بی گناهی در حالی که با پای مجروح در حال ترک ساختمان بود با تیراندازی به سرش او را شهادت رساندند. به گزارش وب گشت نسیم دهلران؛ با گذشت پنج روز از رخداد ددمنشانه تروریستی داعش در مجلس و حرم مطهر امام، ابعاد تازه تری از تهاجم نیروهای داعش به ساختمان اداری مجلس آشکار می گردد. محمد جواد ...
تاب 40 روزه
نمی کنند و دیگر دستهای مردانه سختشان، سنگ های زغال را از معدن قدیمی شان از دل بالاترین کوهی که اطرافشان دیده اند خارج نمی کنند؛ دستهای آنها 40 روز است که دست بچه ها و همسرها و پدرها و مادرهای روستایی شان را رها کرده اند و عوضش خاک مرطوب روستاهایی شبیه بهشت، سایه سرشان شده، باز هم بی هوا، در قبرهای گود، شبیه آنچه در همه سالهای کارشان، در معدن بهشان گذشت. 44 مرد کارگر روستایی در آزادشهر حالا ...
مصائب همسر زنی که در خیابان پاسداران غرق شد
برای پلیس و آتش نشانی تعریف کردم. هنوز هم آن صحنه جلوی چشمانم است، من و مریم محکم دست بچه ها را گرفته بودیم، من زودتر رفتم تا خودرو را روشن کنم، دیدم بچه ها دیر کردند؛ از خودرو که پیاده شدم، صدای پرهام را شنیدم که داد می زد: بابا بابا مامان افتاد توی جوی آب. با شنیدن این حرف، خشکم زد، نمی دانستم چه باید بکنم؛ سراسیمه به طرف جوی آب رفتم تا نجاتش دهم ولی شدت آب به قدری زیاد بود که نتوانستم او را بگیرم ...
صادق زیبا کلام ! عذرخواهی کن یک کلام
برگردیم که بچه ما گفت : آب میخوام . به اولین سوپری که رفتم و تقاضای خرید آب کردم کاغذی با هزاران امضاء جلویم گذاشت که این بیانیه برائت از زیباکلام را امضا کن تا به تو آب بفروشم . در میانه راه پدرم زنگ زد که بچه ها را بیار ببینیم . جلوی در خانه که رسیدم شخصی که تا کمر در سطل آشغال فرو رفته بود بطرفم آمد و گفت : داداچ ! شنیدم تو جرت و فرت ژیاد مینویشی . به این ژیبا بوگو دیگه ...
صعود به جام جهانی در توییتر: #بچه ها_مچکریم
.... سلام روسیه. امید توشه: هیچ وقت #تیم_ملی فوتبال ایران، این قدر بدون هیجان نرفته بود #جام_جهانی؛ عادت نداریم بابا. #سلام_جام_جهانی حاج سروش: یه مربی حرفه ای + زیاد خرابکاری نکردن دولت و فدراسیون تو کار مربی = صعود راحت به جام جهانی. #کیروش #جام_جهانی روشن نوروزی: باور کردنی نیست. بدون گل خورده؛ بدون باخت؛ بدون اما و اگر. برای اولین بار نتیجه مدیریت باثبات و ...
خانم دکتر بیمارانش را در قم مجانی درمان می کند + عکس
خمینی(ره) می رسانم آنجاست که متوجه می شوم آگهی دیوار "سرکاری" نیست. خانم دکتر دباغیان با مهربانی نشسته است توی یک اتاق و بیماران سالمند، یتیم و شاید مستمند را مداوا می کند.آن لحظه است که مهربانی را زیر پوست شهرم می بینم. بیماری دختر سه ساله ام را از من گرفت خانم دکتر الهام دباغیان در شهر قم به دنیا آمده و روزهای زندگی اش را در جوار حرم عمه سادات می گذراند. مگر می شود همسایه بی بی ...
امنیتِ نشانه رفته(نگاه)
هشتاد و اکنون نیز درسهایی دارد که گفتنی و شنیدنی است. اعتقادات و تجربه و تاریخ ثابت نموده اند که چرخ امور برسازش با قلدران نخواهدچرخید و اشک کباب باعث طغیان آتش است. اگر نمایش اقتدارسرهنگ ها و سرداران و امیران و بسیجیان جان برکف با شهرهای دشمن کورکن موشکی و شعارهای به واقعیت رسیده و مدافعان غیور و نجیب و مظلوم حرم نبودند و اگر اداره همه امور به دست آنان که آلمان و ژاپن دست بسته را الگو می دانستند و ...
از شگردهای اطلاعاتی تا اعلام آماده باش در تهران
از 50 تن از عوامل مرتبط با گروه تروریستی داعش در چتر اطلاعاتی وزارت اطلاعات. سایت جام جم آنلاین ضمن عرض تسلیت دوباره به هموطنان و خانواده های آسیب دیده این واقعه، بر آن شد تا با دعوت از محمد جواد جمالی دبیر اول کمیسیون امنیت ملی خانه ملت و همچنین جعفر قناد باشی کارشناس مسایل سیاسی منطقه با نگاهی آسیب شناسانه به واکاوی ابعاد ماجرا بپردازد. در ادامه نظر مخاطبان جام جم آنلاین را به این ...
عقل انسان با تابش کلام خدا و ائمه اطهار(ع) بارور می شود
بیان کرد: همه وجود حسین حق است. تَرَی أَعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا که هنوز به ابی عبدالله برنخورده بودند ولی آیه بعد از زمان پیغمبر(ص) به این شکل می آید سراغ ما. مما عرفوا من الحق می بینی اشکشان می ریزد به خاطر حقی که شناختند. امیرالمؤمنین(ع) هر وقت در خانه، بیرون، مسجد و هر جای دیگر که ابی عبدالله(ع) را می دید می گفت: یا ابرة کل مؤمن ، حسین من تو گریه هر مؤمنی را درمی آوری. پس ما هم جزو این آیه هستیم، حتماً که هستیم، چرا نباشیم. حسین حق است، ما با شنیدن اسمش گریه می کنیم. انتهای پیام 313/ ...
آخرین بوسه بر شهید ترور مجلس در داخل قبر
.... روز جمعه تشییع سید بعد از نماز جمعه قم بود و با دوستان هماهنگ کردیم که بعد از اذان ظهر از تهران حرکت کنیم تا روزه بچه ها به مشکل نخورد. یک ربع از ظهر گذشته بود که از تهران بیرون رفتیم. در مسیر مدام تماس می گرفتیم و وضعیت را سوال می کردیم. با سید محمد حسین، آقا زاده سید مهدی تقوی تماس گرفتم که: کجایید؟ گفت: رسیدیم مقابل گلزار شهدای علی ابن جعفر(ع). شما زود خودتان را برسانید . ما هم ...
نقش ایمان به قدر در زندگی
پدید آوریم، در کتابی است. این کار بر خدا آسان است. تا بر آنچه از دست شما رفته اندوهگین نشوید و به آنچه به شما داده است شادمانی نکنید و خدا هیچ خیال پرداز خودپسند فخرفروشی را دوست ندارد. از دیگر کارکردهای مهم و تاثیرگذار باور به مقدرات الهی، تفویض و توکل در امور زندگی مومن است. خداوند در این باره نیز فرموده است: اگر نیکی به تو رسد آنان را بد حال می سازد و اگر پیشامد ناگواری به تو رسد ...
فرازی از وصیت نامه شهید کاشفی خطاب به همسرش
با خدای خود خلوت کردند و در حال عبادت هستند. نمی دانم چرا دست هایم به لرزش درآمده و دوست دارم الان فرزندانم در کنارم نشسته بودند و آن ها را در آغوش می گرفتم. همسرم ؛ از تو می خواهم تا فرزندانم را با تقوا پرورش دهی و همیشه از صبر و استقامت فرزندان امام حسین (ع) برای آن ها بگویی؛ خصوصاً محمد پسرم. چون او مرد آینده خانه تو و خواهرانش است. به او یاد بده صبر و استقامت را و به او ...
بابای خوبم می خواهم مهمان تو باشم
درونی ام این شده بود که: حسین جان حالا وقت رفتن نیست. باید به مدرسه بیایی تا کمکت کنم قلم به دست بگیری و واژه های بابا، ایثار و شهادت را در دفتر زندگی ات حک کنی و در آغوش مادر از لبخندهایش آفرین ها بگیری. مادر می گفت: پسرم برای رفتن به پیش بابا بهانه می خواهی؟ تو را به جدم می سپارم. مادربزرگش می گفت: در همان لحظه های آخر در آی سی یو وقتی می گفتم حسین مامان امیدش به توست تنهایش نگذار چشمانش را ...
داستان زندگی این آدم ها
گفتم که جلسه صحن علنی ساعت یک بعدازظهر به اتمام می رسد. وی افزود: مادرش به من گفت وقتی من خواب بودم مهدیه از خانه خارج شد و هیچ کس در جریان حضورش در مجلس نبود پس از اتمام حادثه بچه های خودمان در لرستان زنگ زدند که مادر خانم هراتی پشت در مجلس منتظر دخترش است و دنبال او می گردد. در این هنگام بود که به خود مهدیه زنگ زدم، در دسترس نبود. به مادرش زنگ زدم گفت که سه احتمال وجود دارد. یا نیروهای ...
هرگاه درباره امام سخن می گفت بی تاب می شد
الله شهید سعیدی آشنا شدید؟ چه عامل یا عواملی زمینه ساز این آشنایی شدند؟ بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد وآله الطاهرین(ع). آشنایی من با شهید آیت الله سید محمدرضا سعیدی(رضوان الله تعالی علیه) از این جهت بود که هر دو مشهدی بودیم و هر دو هم طلبگی را در سال 1321 شروع کردیم. پدر بنده آیت الله حاج سیدعلی علم الهدی بودند و پدر آقای سعیدی هم از محدثین و منبری های ...
گفتگو با قربانیان اسیدپاشی اخیر در جنوب تهران
...، دست ها و رستنگاه موهایش سوخته است، شب حادثه توی پاسگاه از ترس، پشت میز بازپرس رفته و گردن بازپرس را چسبیده بوده و گریه می کرده که نکند مرد را آزاد کنید دوباره روی ما اسید بپاشد و مرد اسیدپاش که دستگیرش کرده بودند نیز با بی تفاوتی به این صحنه نگاه می کرده، چنانکه حتی بازپرس را از کوره به در برده است. با این حال مبینا حالا روی مبل خانه در جوار همسایه ها نشسته و با صدایی واضح به قانون می گوید: من ...
خوش چشم: اگر رسانه را جدی نگیریم، با یک ترقه تروریست ها، بیگانگان ایران را در آتش و خون توصیف می کنند/ ...
خسته شدم اولاً از بس تلویزیون کارشناس آورد و فقط برای خودش، رسانه، منِ تحلیل گر حرف زد، یعنی نقاش و بنا نمی فهمند چه می گوید. ثانیاً کارشناسان آمدند و در لفافه حرف زدند. باید حرف را درست زد. متأسفانه در جمهوری اسلامی ایران کار کردن با رسانه و استفاده درست از آن را بلد نیستند. چند رسانه انگلیسی داری؟ چند رسانه خوب عربی که مخاطب داشته باشد داری؟ آنهایی را که داشتی توانستی نگه داری؟ ...
شب طنز و روضه، شب خنده و گریه/حاشیه دیدار رمضانی شاعران با رهبر انقلاب
هویتش را اثبات کند. مأمور حفاظت شناسنامه را ندیده بر می گرداند و می گوید بابا هر روز سحر داریم می بینیم تان دیگر. یعنی مطمئن است که او همان کسی است که باید باشد. یک هیچ به نفع اسفندقه. اما یک دفعه کارت دعوت از او می خواهد! درست است که در اسفندقه بودن او شکی نیست اما دعوت شدنش هم باید اثبات شود؛ یک- یک! می رویم داخل. ساعت هشت را رد کرده است. شاعرها منظم در صف های نماز نشسته اند و با هم گپ می ...
فضای مجازی و تاثیرگذاری بر افکار عمومی
آنها ناخواسته تا پایان عمر تبعات جدایی والدین خود را با هزینه های گزاف می پردازند؛ از فضای مدرسه و دانشگاه گرفته تا محل کار و تشکیل زندگی مشترک. در ادامه این مطلب آمده است: پدر و مادر عزیزم! من صدای فریاد، شکستن وسایل خانه، فحش و ناسزا و گاهی اوقات درگیری شما را می شنوم و می بینم. می دانم آسیب دیده اید، ولی من هم در عذابم. دائما با دلهره و تنش می خوابم و با ترس از دست دادن یکی از شما بیدار ...
افشاگری کودکان کار روی صحنه تئاتر
مکانی عمومی برای اجرا فکر می کند گفت: من ترجیح می دهم اجراهای ما در همان خانه هنر بماند. چون نگاه هایی که بیرون هست یک دست نیست. بعضی غیرانسانی است و این بچه ها را آلوده می دادند و بعضی از شدت دلسوزی از آن طرف بام می افتند اما در خانه هنر هر چند ورود برای عموم آزاد است اما می دانیم کسانی که به تماشای کار این بچه ها می نشینند معمولا از اعضای جمعیت امام علی هستند و کم و بیش با شرایط این بچه ها آشنا ...