سایر خبرها
منتظری در بهترین زمان ممکن استقلالی شد
شفیع زاده با آقای محمدجواد شفیع زاده جلسه خوبی داشتم. آنها در تمدید قرارداد امید ابراهیمی خودشان پیشقدم شدند و بستر را برای باشگاه استقلال فراهم کردند. ضمن اینکه خانواده شفیع زاده، قول همه گونه حمایت از من و استقلال در طول فصل را نیز دادند و قرار گذاشتیم در این سال سخت، همه جوره از مجموعه استقلال حمایت کنند. ضمن اینکه سال گذشته نیز ما را در روزهای سخت یاری کردند. به جز خانواده شفیع زاده، دوست ...
ماجرای پیامکی که به شهادت محمد کیهانی ختم شد
با توجه به دلایل و منطق هایی که ایشان استدلال می کردند قانع می شدم اما در کنار تمام این حرف ها برخی مواقع منطقی هم بودم و کار منطقی هم انجام می دادم. فکر می کنم در زندگی برای ایجاد تعادل و یک نظم همه چیز به اندازه اش لازم است حتی پافشاری بر نظرات. به نظر شمارفتارهای معنوی و خلوص نیت شهید نشات گرفته از چه رفتار یا موضوعی است؟ همسر شهید: این گذشته است که سبب می شود فرد به اهداف متعالی ...
دام مرد 3 زنه
آفتاب نیوز : به بهانه درس خواندن به خانه همکلاسی ام می رفتم. مهناز دختر خوش سروزبانی بود. برای من که پدر و مادرم تمام وقت درگیر کار و ادامه تحصیل اشان بودند، مهناز یک تکیه گاه عاطفی شد. او با جلب اعتماد خانواده ام، سرنوشتم را تباه کرد. توسط مهناز به سیگار آلوده شدم و بعد هم در فضای مجازی با چند پسر جوان ارتباط برقرار کردم. مادرم که بعد از سه ماه متوجه شد سیگار می کشم حرص و جوش می ...
سعید نعمت الله: نصیحت پذیر نیستم!
رئال را با یکی از قانون های فیلم نامه نویسی که غلو نام دارد، تلفیق می کنم و به نوعی سورئال نزدیک می شوم. شنیده ام که عده ای می گویند تلویزیون عابربانک ماست. من این جمله را قبول ندارم. معتقدم تلویزیون بیش از 60 میلیون مخاطب دارد و لازم است که برای خانواده های گوناگونی که مخاطبان ما هستند، برنامه سازی کرد. به تعبیری تلویزیون باید مانند یک ویدئوکلوپ عمل کند و برای همه سلیقه ها برنامه ای داشته باشد ...
روی تابوت را که کنار زدم ، اشک هایم امانم را برید. گل ها را پر پر کردم و همین طور که حرف می زدم، می ...
محسن در کلامش خیلی به چشم می آمد. از ابتدا چیزی را از من پنهان نکرد و گفت : پاسدار هستم و هر جا اسلام و نظام در خطر باشد باید بروم و اینکه ممکن بود ماموریت های کاری پیش آید و من هم باید همراهش می رفتم و احتمال دارد مدتی از خانواده خودم دور می شدم. بعضی از اطرافیان به من می گفتند عجله نکن، بهتر از محسن هم برای تو می آید، اما من به پدرم گفته بودم او را انتخاب کرده ام. محسن مخالف عقد و ...
به بهانه تولد مسی؛ ابر ستاره ای که بدل ندارد
روز به همراه تیم ملی، جشن قهرمانی در جام جهانی را بر پا کنیم. اسپانیول 0-1 بارسلونا (16 اکتبر 2004، لالیگا) در بازی مقابل اسپانیول رقیب محلی خود در سال 2004، من به عنوان یار تعویضی به جای دکو وارد زمین شدم. به عنوان یک بازیکن جوان، استرس زیادی برای ورود به زمین داشتم. لحظه بسیار مهمی برای من بود. مدت های طولانی به دنبال بعضی چیزها بودم و برای دستیابی به آن، شاید هم کمی عجول ...
سناریوی مرموز اختلاف خانواده اعیان نشین
خارج شده اند از روی عصبانیت تصمیم گرفت تا راز پنهانی را فاش کند و با ماموران کلانتری 141 راه آهن تماس گرفت. او در مقابل ماموران پلیس ادعا کرد: دی ماه سال گذشته بود که همسرم با خودرو شاسی بلند وارد حیاط خانه شد و من که از پشت پنجره او را مشاهده می کردم به دو بسته بزرگ که در پشت خودرویش بود، مشکوک شدم. با سرعت خودم را به حیاط رساندم و زمانی که در مورد بسته های مرموز از او سوال کردم، شنیدم که شوهرم 2 ...
آگهی های عجیب و غریب پارتنریابی !
امکان نداشت، خیلی مهم نیست. می توانیم بعد از کلاس با هم تمرین کنیم. در خانه یا هر جای دیگری که مایل باشد. برای من مهم است که زبانش خوب و در حد خودم باشد تا به هم کمک کنیم. آگهی دهنده ترجیح می دهد با پارتنر معامله برد – برد داشته باشد. یعنی هر دو به هم کمک کنند اما اگر پارتنر طلب حق الزحمه کند، می تواند مبلغی را به صورت توافقی در نظر بگیرد و به او بپردازد. آقایی 36 ساله هستم که برای ...
آرایشگاه زیبا
: ماکیاول آرایشگر بوده. برای رسیدن به هدفش یعنی مدل موی دلخواه، دست به هر کاری میزده. گفتم: لامصب ماکیاول هم عملکردش برام خیلی آشناست. حیف که گفتن نداره. متوجه شدم اصلا از من خوشش نیومد. گفت: مصاحبه تموم شد، خبرت می کنیم. بفرما بیرون. داشتم می رفتم بیرون که چشمم خورد به خودم تو آینه. دیدم دور موهام نیست و فقط روش مونده. شبیه رهبر کره شمالی شده بودم، وقتی داره از موشک های بالستیک جدیدش بازدید ...
درمان نسیه ای
میلیون تومان شد. او می گوید از ما که اتباع هستیم از ترس این که تسویه نکنیم، خرد خرد پول می گرفتند: اولش خیلی خوشحال شدم که دولت ایران بعد از این همه سال به ما توجه کرد، اما باز هم هر کجا می رویم، می گویند شما اتباع هستید، بیمه به شما تعلق نمی گیرد، پس بیمه شده ایم برای چه؟ در خانواده آنها هم بیمار دیابتی و فشار خون دارند که هر هفته نزدیک به 100 تا 150 هزار تومان فقط هزینه های معمولی دارو و درمانشان ...
فلکه اول
| سیدجواد قضایی| مامانم در نزده داخل شد. جلوی آینه دستشویی داشتم ریشم را می تراشیدم. از آخرین باری که خوشگل ترین دختر کلاس گفت ته ریش چقدر به من می آید 8 سالی می گذشت و در تمام این مدت حضور هرگونه وسیله برّنده و حتی کبریت را در جایی که حضور داشتم قدغن کرده بودم. اواخر کم کم سر موهای ریشم موقع راه رفتن زیر پایم می ماند و چند بار با سیم های برق و شارژر جوری به هم گره خوردند که مجبور شدم سیم ها را ...
حکمت این رسم بر من مجهول ماند
است که این زحمت را بخود داده اند؟ گفت من هم بیخبر بودم بعد از آنکه این باقلا را آوردند معلوم شد هروقت سوم ختم کسی بجمعه بیفتد رسم است از خانه دست راست (در صورتیکه رو بقبله و جنوب بایستند) باقلای تازه یا خشک میپزند و برای اهل خانه صاحب عزا میفرستند. ننه زهرا [دایه خانوادگی مستوفی] حاضر بود گفت بلی! این رسم در تمام شهر معمول است. برای همسایه دست چپ خانه ما هم این اتفاق افتاد روز جمعه برای آنها باقلای ...
پانسیون های پول محور
خوب و بد روزگار بسازند. روزگاری که سهم شان از زندگی را؛ زندگی در پانسیون ها و دوری از خانه و خانواده کرده است. خوابگاه های دولتی را قبل از ورود به پانسیون ها تجربه کرده بودم، شاید برای همین است که انتظارم بیش از دیگران بود و می خواستم مأمن دنجی را برای خودم داشته باشم. برای همین سراغ یکی از قدیمی ترین پانسیون های به اصطلاح دانشجویی رفتم؛ نمای بیرونی اش گواه قدیمی بودنش را می داد، داخل شدم ...
زنده ماندن ایشان از نظر علم پزشکی معجزه بود/ مردم برای اهدای قلب جمع شده بودند
کردم و همان موقع با دکتر سهراب شیبانی و دکتر ایرج فاضل تماس گرفتم و از آنها خواستم که حرکت کنند و سربالین آقا بیایند. در جریان جزئیات حادثه ترور قرار گرفته بودید؟ آن لحظه های اول فقط می دانستم که بعد از خواندن نماز ظهر و عصر در مسجد ابوذر، آقا درحال سخنرانی بوده که انگار یک ضبط صوتی روی میز بوده و منفجر شده...آن موقع هنوز از شدت و میزان جراحت خبر نداشتم. کجا حضرت ...
قتل زنی توسط شوهرش تنها یک روز پس از ازدواج!!
خودم خریدم. به خانه آمدم و به سمت همسرم رفتم و او را با چاقو زدم. وقتی این کار را کردم آرام شدم بعد فرار کردم و از شهر خارج شدم. با مشخص شدن این موضوع اولیای دم مهتاب علیه دامادشان اعلام شکایت کرده و درخواست قصاص را مطرح کردند. مادر مهتاب گفت: دخترم هیچ مشکلی نداشت و هر مساله ای بود ما همان روز اول گفتیم البته مساله خاصی نبود و نمی دانم چرا احمد می خواهد ایراد روی دخترم بگذارد. بعد از گرفتن آخرین دفاع در مرحله بازپرسی و صدور کیفرخواست از سوی دادستان قرچک ورامین پرونده برای رسیدگی به شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد و متهم به زودی محاکمه می شود. منبع ...
قهر راه حل جدید مسئولان برای حل مشکلات / بلاتکلیفی دانشجویان در گرمای خوزستان
را به مقصد منازلشان ترک کنند. حال این سئوال پیش می آید شخصی که نتوانست از عهده کار های خوابگاه برآید چگونه عضو شورای صنفی دانشجویان کشور شد در حالی که عملکردش در گویای حالش است. خانواده ها به رسم امانت فرزندانشان را به دست مسئولین دانشگاه سپرده اند تا بتوانند خدمتی کنند به کشور و آینده سازانش باشند، این رسم امانت داری نیست که دختران خوابگاه اینگونه در این شرایط روز ها را سر ...
جزئیات جنایات خرچنگ های سیاه شیطان صفت +عکس
خودرو با زور و تهدید سر مرا به زیر صندلی برد. وقتی مقاومت کردم مدعی شد فقط قصد سرقت دارند. آنها به سمت بیرون شهر رفته و بعد وارد باغی شدند. به سمت من حمله کردند تا مرا مورد آزار و اذیت قرار دهند که با گریه و التماس از آنها خواستم به خاطر امام حسین(ع) به من رحم کنند، اما آنها به مقدسات هم بی احترامی کرده و مرا مورد آزار و اذیت قرار دادند. از ماشین به بیرون پریدم یکی دیگر از ...
کوتاه از سراسر جهان
.... ولادیمیر پوتین در جمع دانش آموزان برتر سال آخر یک دبیرستان گفت: من از یک خانواده کارگر بودم و در آرزوی کار در نیروهای اطلاعاتی وارد دانشکده حقوق شدم. وی خاطرنشان کرد: قبل از مامور امنیتی شدن، آرزو داشتم خلبان شوم، برای همین به کالج هوایی رفتم و در راهروهای آنجا آینده را برای خودم تصور کردم اما سرانجام منصرف شدم. بمب در داخل هندوانه، ابتکار کثیف داعش ابنا: همزمان با گرم شدن ...
عزا گرفته ام چطور از فوتبال خداحافظی کنم
مهم نیست؛ مهم این است که تمام تلاشمان را برای قهرمانی به کار بگیریم. ما باید تلاش کنیم و اگر خوب باشیم در مسیر درست قرار می گیریم. مهدی رجب زاده که روز 31 خرداد ماه 1357 به دنیا آمده چند روز پیش تولد خود را پشت سر گذاشت؛ رجب زاده در پاسخ به سئوالی درباره اینکه آیا فکر می کرده تا این سن به فوتبال ادامه دهد، عنوان کرد: سال اولی که به ذوب آهن آمده بودم جوان و سر حال بودم؛ تازه ...
نقشه ای بسیار عجیب / حسین عقدنامه را از کجا آورد تا بتواند با نیلوفر باشد + عکس
به گزارش سرویس حوادث جام نیوز، وی افزود: پسری که پایش به زندگی دخترم باز شده بود، از نظر من لیاقت او را ندارد. در این مدت دخترم را محدود کرده بودم و رفتارهایش را زیر نظر داشتم تا اینکه روز گذشته وقتی به خانه آمدم، متوجه خارج شدن دخترم از خانه شدم. هرچه منتظر ماندیم، دیگر برنگشت و تلفنش را هم خاموش کرد، حتی با همه دوستانش که احتمال می دادیم به خانه آنها رفته باشد، تماس گرفتیم، اما همه از سرنوشت ...
ادعای یک زن: شوهرم قاتل است
داشت دفتر شرکت را به نزدیکی خانه مان منتقل کنم با هم درگیر شدیم. پس از آن با پسرم از خانه بیرون رفتیم و می خواستیم شب را در شرکت بخوابیم اما همسرم مجددا تماس گرفت و از من خواست تا به خانه برگردم. به محض اینکه وارد خانه شدم پلیس رسید و دستگیرم کرد. من قتلی مرتکب نشده ام و همه اینها زاده فکر بیمار همسرم است. در ادامه قاضی جنایی از زن میانسال خواست تا محل دفن اجساد را نشان دهد اما او مدعی شد که چون شب بود چیزی به خاطر ندارد. با وجود این به دستور قاضی جنایی تحقیقات در این خصوص ادامه دارد. همشهری 110 ...
پوتین چگونه مامور اطلاعاتی روسیه شد
رئیس جمهور روسیه از تلاش خود برای تبدیل شدن به مامور اطلاعاتی سخن گفت. به گزارش ایسنا از ریانووستی، ولادیمیر پوتین در جمع دانش آموزان برتر سال آخر یک دبیرستان گفت: من وقتی تصمیم گرفتم در نیروهای امنیتی کار کنم به بخش پذیرش "کا گ ب" رفتم. وی افزود: من از یک خانواده کارگر بودم و هیچگونه ارتباطات و آشنایی در این مجموعه نداشتم، در آنجا به من توصیه کردند که اول باید دانشگاه را به ...
باز کردن پای شوهر به پرونده قتل خیالی
تا مرا به گفته خودش تنبیه کند. وی در شرح ماجرا گفت: چندسال قبل در روستایی در یکی از شهرهای مرکزی چوپانی می کردم و در کنار آن درس خواندم تا اینکه در رشته مهندسی دانشگاهی قبول شدم. دانشجو بودم که عاشق همسرم شدم و با او ازدواج کردم و الان هم عاشق او هستم. مدتی بعد وارد ساخت و ساز شدم و مسیر زندگی ام تغییر کرد به طوری که الان شرکتی در یکی از خیابان های شمالی تهران دارم. چند سالی ...
منعطف و نقش پذیر
ایده و طرح و همه روزهای سخت و آسان کارآفرینی همه جانبه اش حرف زدیم. از پخش تا تولید تقریبا یک سالی کارهای سفالی می فروختم. بعد از آن وارد کار پخش شدم و سفال های خشک را پخش می کردم. مدتی هم همین محصولات را به تابلو و سایر محصولات تزئینی تبدیل کردیم و پخش کردیم. بعد از گذشت مدت زمانی به لحاظ نیازمان، مجبور به تولید چوب شدیم. از آن موقع به بعد بود که بعد از 5-4 سال فروش و پخش، به ...
جزئیاتی تازه از سرنوشت احمد متوسلیان
خوابیدم و وقتی بیدار شدم آن بالای سر من بود اما هنوز هم نمی توانستم حرف بزنم. آن به من آب داد و مثل یک بچه به من غذا داد. بهم چای داد. آن همه این کارها را با دست خالی انجام داد و زبان ساده عربی با من صحبت می کرد و من را آرام می کرد و از من درباره خانواده و دوستانم می پرسید. من آن موقع نمی دانستم آنها چه کسی هستند و ملیت آنها چیست؟ بار دیگر از هوش رفتم و وقتی به هوش آمدم احمد به من آب و ...
روایت مادرانه لادن طباطبایی از اوتیسم: دنیایشان زیباست
...، متوجه شدم بسیاری از خانواده ها از این مساله حرف نمی زنند و آن را انکار می کنند. برای اطلاع رسانی اوتیسم از سه سال پیش شروع به فعالیت کردم، بهمن سال 93 روی آنتن زنده تلویزیون به عنوان یک بازیگر اعلام کردم فرزندم اوتیسم دارد و بعد از آن هم به هر بهانه ای به اوتیسم پرداختم و خانواده ها را تشویق کردم که از این مساله حرف بزنند. کمپینی هم به مدیریت اشکان خطیبی برای انجمن اوتیسم ایران راه انداختیم و ...
تو از پشت صحنه زندگی من چه می دانی
...: حسن فرامرزی چند وقت پیش این داستانک را از زبان یک اندیشمند شنیدم: در اتوبوسی نشسته بودم که مردی با چند بچه قد و نیم قد وارد اتوبوس شد و در صندلی ای نشست و بعد از آن بچه ها شروع کردند به شیطنت کردن و سر و صدا. من دائماً جلوی خودم را می گرفتم که به این مرد اعتراضی نکنم که چرا سر جایت نشسته ای و بچه هایت را کنترل نمی کنی؟ بالاخره تحملم تمام شد و به سراغ آن مرد رفتم و گفتم: شما که ...
کامبیز دیرباز: بهروز وثوقی، اسطوره من است
متفاوت و جذاب. در این سریال نقشی که به من پیشنهاد شد نقش یک روحانی متفاوت بود که من تا به حال در کارنامه ام نداشتم. رفتم دفتر آقای شفیعی و عذرخواهی کردم و فقط و فقط و فقط برای این که فیلمبرداری آن پنج ماه و همه اش در یزد بود و من واقعا طاقت دوری پنج ماهه از نیاز را نداشتم. هر چی فکر کردم دیدم هیچ چاره ای ندارم. از آقای لطیفی عذرخواهی کردم و نقش قسمت دوست عزیزم برزو هست که الان ...
دلایل رد ادعای سیا در رابطه با نقش آیت الله کاشانی در کودتای 28 مرداد 32
حد عصبانی ندیده بودم.[8] وقوع کودتا، آیت الله کاشانی را نسبت به سیاست بی علاقه می کند؛ به طوری که بعد از کودتا از سیاست کنار می رود[9] و تصمیم می گیرد مدتی به خارج از کشور به یکی از کشورهای مسلمان نشین برود. روزنامه اطلاعات چند روز بعد از کودتا می نویسد: پس از جریان اخیر، اکنون آیت الله کاشانی به هیچ وجه در امور سیاسی مداخله ای ندارند و از کارهای سیاسی به طور کلی کنار گرفته اند و در نظر دارند ...
سحرگاه سیاه دختر نوجوان
...> روز 22 خرداد نسرین همراه خانواده اش پای در کلانتری آبادان گذاشت و زمانی که در برابر مامور پلیس قرار گرفت و با یادآوری صفحه سیاه زندگی اش شروع به گریه کرد و با صدایی لرزان ماجرا را بازگو کرد و گفت: به خاطر بیماری مادربزرگم از ماهشهر به آبادان آمدم و در خانه مادر بزرگم در منطقه جمشیدآباد زندگی می کردم. همه چیز خوب بود تا این که شرایط مادربزرگم سخت تر شد و به بیمارستان منتقل شد. روز حادثه ...