سایر خبرها
آچار فرانسه حاج قاسم که بود؟ / شهیدی که نحوه شهادتش را نقاشی کرد + عکس
دولانیم بالام عکس های روی دیوار، نگاه ها را می دزدند از همان لحظه ورود.... غریبه باشی یا آشنا، ناخودآگاه چشم در چشم می شوی با حامدی که از دو سال و شانزده روز پیش شده یک قاب عکس روی دیوار این خانه. برای اهالی این خانه اما حامد زنده است، درست مثل همان روزها که در همین حیاط می دوید و شیطنت می کرد. همان روزها که کنج همین اتاق می نشست و درس می خواند، همان روزهایی که برای اعزام به سوریه لحظه ...
بهترین بستر برای پخش اعلامیه های امام (ره) کتاب بود
.... با محمدجواد تندگویان نفت قبول شدیم؛ او در دانشگاه شیراز و من در دانشگاه صنعتی شریف. من به نفت علاقه داشتم اما در مصاحبه پذیرفته نشدم؛ چون پدرم زندگی پر مشغله ای داشت و به سربازی نرفته بود و به صورت قاچاق به سفر عتبات رفت. این اتفاقات باعث شد چند باری پدرم را دستگیر کنند. بر همین اساس من در رشته مهندسی شیمی پذیرفته شدم درصورتی که این رشته را انتخاب نکرده بودم. اما وقتی علت پذیرش را جویا شدم ...
برادرم داوطلبانه عازم خرمشهر شد/ پیکر برادرم را از روی پوتین هایش شناختم
به گزارش راهنمای سفر من به نقل از شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ علی حیدر پناهی برادر شهید حجت الله پناهی در گفت و گو با خبرنگار پیشمرگ روح الله گفت: خانواده پدری ام اصالتاً اهل شهرستان سنقر و کلیایی از توابع استان کرمانشاه هستند. من فرزند بزرگ خانواده بودم و 2 سال داشتم که به اتفاق پدر و مادرم به شهرستان قروه مهاجرت کردیم و در این شهر ساکن شدیم. پدرم حاج ابراهیم پناهی مردی زحمت کش و سخت ...
یاری اندر کس نمی بینم...
زمان موسیقی پاپ تازه راه افتاده بود و حتی تلویزیون هم عذر ما را خواست. درخشانی: آن سال، ما را به یک جشنواره موسیقی پاپ دعوت کردند که آنجا حسابی دعوا شد. مسئول آن از ما خوشش نیامد و گفت اجرا را تمام کنید. می گفتند آویژه دیگر کیست؟ چرا خواننده ندارند (می خندد)! بهنا: هر چهار نفر ما، دنبال فکر و ایده های خودمان رفتیم اما من در این سال ها، کارهای آنها را همیشه دنبال کرده ام ...
حاج قاسم چگونه نگذاشت اربیل سقوط کند/ امیرعبداللهیان: رهبری تأکید کردندسوریه نباید تجزیه شود و تروریست ...
خلافت اسلامی سر می دهند و حتماً رژیم صهیونیستی باید یکی از بخش های مورد هدف داعش باشد، ولی هیچ وقت این اتفاق نیفتاد. مدیرکل امور بین الملل مجلس شورای اسلامی در پاسخ به این سئوال که چگونه داعش به صورت برق آسا موصل را تصرف کرد ابراز داشت: از ماه ها قبل جهات مختلف داخلی، منطقه ای و بین المللی روی این موضوع برنامه ریزی و تلاش کرده بودند تا آخرین لحظه طراحی های این موضوع محرمانه بماند. سطح ...
رفیقم شهید شد، کتابش را نوشتم + عکس
حسین محمد خانی در جبهه مقاومت اسلامی از خود نشان داد. یکی از همرزمانش روایت می کرد در مرحله ای کار با نیرو های حزب الله به جایی رسید که ما باید خط را خالی می کردیم و می رفتیم. اما آنها از ما خواستند و اصرار داشتند که شما بروید، ولی عمار باید بماند. عمار برای حزب الله وزنه ای بود. آنها نمی خواستند که عمار خط را خالی کند. همرزمانش می گفتند از آنجا بود که ما متوجه شدیم عمار تنها عمار ما ایرانی ها نبود ...
بسته خبری دوشنبه 19 تیرماه 1396
الله خاتمی در حرم رضوی: آزادسازی موصل فتح الفتوحی برای جهان اسلام است امام جمعه موقت تهران، در حرم مطهر رضوی: بی شک آزادسازی موصل حاصل قدرت مرجعیت حضرت آیت الله سیستانی است که فتوای جهاد دادند و به دنبال آن حشد الشعبی و بسیج، این شجره طیبه شکل گرفت. نمی توان درباره آزادی موصل صحبت کرد و از مدیریت و فرماندهی سردار رشید اسلام، حاج قاسم سلیمانی یاد نکرد. ...
از خون شهدا خجالت بکشید!
داشته باشی بتوانی کار کنی." اسمم داخل لیست بود. اما نه فقط من، بلکه خیلی از خواهران دیگر هم ریالی دریافت نکردند. بعدها فقط یک بار ما را به سوریه فرستادند. زمان جنگ هم چند بار از طرف تهران برای زیارت حرم حضرت معصومه (س) به قم رفتیم. فاش نیوز : چرا آرزو می کردید پای طشت تکه تکه شوید و به شهادت برسید؟ - چون دلم می خواست خدا اسم مرا در شمار رزمندگان بنویسد. آن ها در خط مقدم جبهه ...
کویت را نفرین ما بیچاره کرد نه ارتش عراق!
زدن سیلی برادر کوچک تر به صورت برادر بزرگ تر می دانستند. بیشتر از همه ستوان فاضل و جمیل تا قبل از اشغال کویت با اسرا بحث می کردند و می گفتند: شما ایرانی ها دشمن اعرابید! آن روز به جمیل گفتم: شما که می گفتید ایران دشمن اعراب است؛ حالا با اشغال کویت توسط خودتون، ما دشمن اعرابیم یا شما؟! جمیل جوابی نداشت. دلم می خواست حرف هایی را که سال ها در دلم مانده بود می گفتم. حاج حسین شکری به ستوان فاضل گفت: ما با حمایت مون از مردم فلسطین ثابت کردیم که دشمن اعراب نیستیم. ...
شهیدی که نحوه شهادتش را نقاشی کرد! /تصاویر
از همان لحظه ورود.... غریبه باشی یا آشنا، ناخودآگاه چشم در چشم می شوی با حامدی که از دو سال و شانزده روز پیش شده یک قاب عکس روی دیوار این خانه. برای اهالی این خانه اما حامد زنده است، درست مثل همان روزها که در همین حیاط می دوید و شیطنت می کرد. همان روزها که کنج همین اتاق می نشست و درس می خواند، همان روزهایی که برای اعزام به سوریه لحظه شماری می کرد. اینجا حتی عقربه های ساعت هم با یاد حامد ...
دویست اسیر و یک اسلحه
... محمد، همچون کثیری از بچه های پاکباز جنگ، تمایلی به حرف زدن و گفتن از آن روزهای حماسه و خون نداردچه برسد به اینکه رضایت به چاپ عکس خود بدهد! کمتر حرف می زند اما گاهی که بالاجبار لب به سخن می گشاید خاطراتی شنیدنی و عبرت آموز از هنگامه نبرد با دشمن درون و بیرون می گوید. مهدی فرد دوست صمیمی ام بود. او بود که پایم را به جبهه باز کرد. به قرارگاه ثارالله اعزام شده بودم که او از پادگان ...
درخواست مرکز پیوند استخوان بیمارستان طالقانی از مردم برای اهدای سلول های بنیادی
ها و سازمان های خصوصی هم که تعداد داوطلبان آن ها بالای 10 نفر باشد این مرکز افراد متخصص را بدون دریافت هیچگونه وجهی برای اهدای خون به آن مرکز اعزام می کند. دکتر حاج فتحعلی با تأکید بر این که اهدای خون برای اهداءکننده هیچگونه ضرری ندارد، افزود: چون این مرکز با بانک های اهداء خون جهان در ارتباط است در صورتی کهHALاهداءکنندگان خون ایرانی با بیماران خارجی هماهنگی داشته باشد، سلول های بنیادی این ...
احمد توکلی: مخالف نخست وزیر شدن ولایتی بودم/اصولگرایان به آزادی و نقش مردم کم اهمیت می دهند
، دفتر را جلوی من گذاشت و رفت آن ور اتاق نشست. دفتر را ورق زدم. همه صفحه ها سفید بود. خیلی ناراحت شدم. دلم تاپ و تاپ می زد. به پایان مبحث اول رسیدم. یک خط و نیم نوشته بود: من خبر داشتم که تو زندان رفته ای و افتخار هم می کنم که همسر تو باشم و هر اتفاقی بیفتد مثل زندان و غیره، پای آن ایستاده ام . نتوانستم خوشحالی زیادم را که با خنده بروز کرد، بپوشانم. در آخر مبحث زندگی من نوشته بود: من این را قبول ...
ماجرایی که باعث شد با افتخار چادر را انتخاب کنم
ماه پر هیاهوی زندگی ام چند روز قبل از اعزام جلسه ای به منظور آگاهی از ملزومات سفر تشکیل شد. روحانی کاروان از آمادگی سفر سخن می گفت. از اینکه زندگی در دنیا همانند یک سفر چند روزه است که نیاز به آمادگی و توشه راه دارد هر لحظه که او بیشتر سخن می گفت من تازه پی می بردم هیچ معرفت و آمادگی نسبت به این سفر ندارم . برای همین از وی سوال کردم آیا شخصی می تواند بدون معرفت قدم در مسیر زیارت ...
انتظامی، ناصرالدین شاه مغرور و حاجی واشنگتن ساده لوح
... به جز شما چه کسانی پیش پرده می خواندند؟ ابتدا فقط دو، سه نفر بودند که پیش پرده می خواندند؛ یعنی به جز من مجید محسنی و آقای قنبری هم پیش پرده می خواندند.البته بعدها کسان دیگری هم اضافه شدند. یادم است به خاطر شعری که در پیش پرده خوانی در آن از اصطلاح قاسم کوری استفاده کرده بودم، شهربانی مرا خواست و به من تذکر دادند، حتی مرا دادگاهی کردند. قاسم کوری به کسانی می گفتند که شیک و پیک ...
بسته خبری یکشنبه 18 تیرماه 1396
: حاج قاسم سلیمانی در یکی از سخنرانی هایش گفته عذر دارد، والا می توانست صحنه هایی ناب از قهرمانی فرزندان مقاومت در منطقه را توصیف کند که جملگی تحت تاثیر فرهنگ مقاوت و شهادت در ایران، با زیبایی خیره کننده، شکل گرفته است. پیروزی اصلی آنجا رخ داده و آزادی خاک فرع بر آن است. امروز، فرزندان امیرالمومنین (ع) موصل را به طور کامل آزاد کردند اما این آزادی می تواند مقدمه اشغال مجدد هم ...
قهرمان موتورسواری و آچار فرانسه ای که مدافع حرم شد/ همسر شهید: به همه چیز فکر می کردم جز اینکه روزی ...
+ تصاویر اولین شهید مدافع حرم استان اصفهان مکانیک تانک بود/ همسر شهید: خیلی حرف برای گفتن داشتم، حرف های من و روح الله ماند به قیامت همسر شهید: برای اینکه او را در لشکر فاطمیون راه دهند با لهجه افغانی صحبت می کرد/ حاج قاسم می گفت فکر می کردم سید مصطفی از آن هیکلی ها باشد/ زنده بودن مصطفی را با تمام وجودم درک کردم ماجرای رؤیای صادقه حسین قبل از اعزام به سوریه/ مادر شهید ...
روی خط آفتاب
طلبان حامی نظام هستند. چرا برخی می خواهند آنها را مخالف نظام نشان دهند. چرا آنقدر تندروی می کنند؟ (11/4) 1920- آقایان مسئولان، دلسوزان کشور! بیاییم اختلافات را کنار بگذاریم. به کمک دولت بیاییم تا به اقتصاد مملکت رسیدگی کند. الان منافقین جلسه گذاشتند که بین ما تفرقه بیندازند. کسانی که به رئیس جمهور توهین کردند خواست منافقین و دشمنان را برآورده کردند. (11/4) 1903- برای اولین بار شنیدم ...
سین هفتمتضمین خوشبختی ام نشد!
کارتان به خواست مهر برسد دلم را راضی کردند که من هم پای هزار و سیصد و اندی بایستم. با اینکه از خاله بزرگ برای آن اصرارهایش دلگیر بودم اما حالا همان سنگین بودن مهریه ته دل گرفته ام را روشن کرد. می دانستم که خودش نمی تواند پرداخت کند و از طرفی آدمی هم نبود که زیر دین پدرش رود. چیزی به ذهنم رسید. گذشتن از مهر در ازای حضانت سینا. برای یک لحظه از اینکه به فکر زندان انداختن مرتضی افتاده بودم از خودم ناراحت ...
مشکلات جسمانی آزادگان امروز کاملا نمایان است / آزادگان به نوعی گم شدند /مدیر بنیاد شهید باید درد ...
.... درها باز شد و اعتصاب ها شکسته شد. گاها دو دستگی میان بچه حزب اللهی ها و تعدادی از بچه ها پیش می آمد که حاج آقا وحدت را میان آنها بوجود آوردند. درمدت 4 ماه حضور حاج آقا در اردوگاه، کارهای بسیار بزرگی در اردوگاه انجام شد. زمانی هم که نیروهای عراقی تصمیم گرفتند حاج آقا را از اردوگاه ما ببرند، ایشان کوله پشتی شان را در دست گرفته بودند و از میان بچه ها که عبور می کردند نه یک نفر و دو نفر، بلکه ...
بسته خبری شنبه 17 تیرماه 1396
کردنی نبود؛ جایگاه توتال در توسعه بخش قطری میدان پارس جنوبی، نوعی فاجعه محسوب می شود و همین به افزایش موج نگرانی از امضای قراردادهای جدید دامن می زند. yon.ir/vhOUj ✅ @safir_channel شبکه خبری سفیر, [06.07.17 13:59] yon.ir/MRG0g کارت های ملی قدیمی تا پایان سال 96 اعتبار دارد سخنگوی سازمان ثبت احوال کشور: افرادی که تاریخ صدور کارت ملی قدیمی آنها ...
ماجراهای عجیب معدن طلای المپیک در حال ویرانی
داشتید؟ جالب است بگویم باز گفتند که جا نیست و تو را نمی بریم! بازهم بحث و حرف البته این بار من را اعزام کردند اما اسمم در لیست کاروان نبود و خارج دهکده بودم. در مسابقات حضور داشتم و روز مسابقه فینال هادی، کنارش بودم. در مسابقه فینال همراه دکتر فرهادی هادی را برای مسابقه آماده می کردیم و ذوالقدر در استخر مشغول ریلکسیشن بودند! *در این سالها که شما بودید ذوالقدر یا پولادگر در ...
دست مردم را می بوسم، شرمنده شان شدم
طور است. بعد از بازی نیمه نهایی درد زیادی داشتم و شرایطم خوب نبود. مربی ام نمی خواست روی شیاپ چانگ بروم و مبارزه کنم. او به خاطر سلامتی ام از من خواست در این مبارزه حاضر نشوم؛ اما من نمی توانستم قبول کنم به سادگی بازنده شوم. من نماینده ایران بودم و نمی خواستم به این راحتی مهر بازنده روی پیشانی ام بخورد؛ به همین دلیل به مربی ام اصرار کردم و او هم قبول کرد تا در مبارزه حاضر شوم. من همه تلاشم را کردم ...
وقتی خبر اعزام دوستانم را می شنوم حسرت می خورم/ برای امروزی ها قابل باور نیست که ریالی بابت مدافع حرم ...
کردند روح الله هنوز زنده است ... محمدرضا باشین بلالی دی ... نیروهای جدیدی به منطقه اعزام شده بودند و قرار بود از بین آنها یکی نفر که جسورتر و نترس تر بودد برای رانندگی تانک انتخاب کنیم . در بین نیروهای تازه نفس به محمدرضا فخیمی برخوردیم و او را با خود به خط بردیم . محمدرضا یک نیروی تازه وارد بود اما از دانشکده زرهی آمده بود وهرچند که کم تجربه بود ولی تخصص عجیبی داشت. ...
از تبار مظلومان
...، من با یک گیوه ای که گیوه دوره کرده می گفتند رفت و آمد می کردم. وقتی که به مدرسه می رسیدیم تمام پاهایم پر از گِل بود و وقتی که به منزل برمی گشتیم مجبور بودم قبلاً پاهایم را بشویم تا بتوانم به اطاق بروم. [همان] و در جای دیگر می گویند: در زمستان هنگام رفتن به مدرسه کفشی که مانع رسیدن آب به پاهایم باشد، نداشتم و گیوه ای که بعد از پاره شدن، وصله شده بود می پوشیدم... در آن زمان کفش های لاستیکی در ...