سایر منابع:
سایر خبرها
گفت وگو با 5 دختر نابینا: خانواده ها فرق می گذارند/ مردم می گویند خدا شفا بدهد
...، چون معتقد است اگر کسی ما را بدزدد، باید چکار کند! البته خانواده ما به نسبت بقیه خیلی بهتر هستند و به ما آزادی عمل زیادی داده اند. یکی از دوستان من که نابیناست مادرش اجازه نمی دهد که هیچ کاری را در خانه انجام دهد و همیشه و همه جا مثل سایه به دنبالش است. همین باعث شده که دوست من از انجام کوچکترین کار شخصی هم عاجز است و همیشه باید مادرش همراهش باشد. همین نگرش خانواده ها باعث دید منفی جامعه ...
ترجمه های غلط سنگ مزار سهراب روحش را رنج می دهد
. خیلی سال پیش دیدم تغییراتی در خانه داده بودند اما الآن نمی دانم بر سر آن خانه چه آمده است! پیشه ام نقاشی است سهراب بیشتر خود را شاعر می دانست یا نقاش یا اصلاً کدام را بیشتر دوست می داشت؟ این پرسشی است که شاید بسیاری از ما داشته باشیم اما تنها ما نیستیم که پروانه خواهرش همچنین پرسشی را از او پرسیده و این را جواب شنیده که هر دو برای من یکسان است و همایوندخت هم تعبیر جالبی دارد ...
گفت و گوی صمیمانه با هوشنگ مرادی کرمانی
نویسی داشته اید؟ زمان خیلی کوتاهی در دانشگاه سوره درس می دادم، 3-2 ترم هم ایرانشناسی. ولی واقعیت دیدم نمی توانم کارم را یاد بدهم و اعتقاد پیدا کردم که هنرمند کاری را می کند که فقط یک بار انجام می شود و چون کار او فرمول ندارد قابل یاددهی نیست. در حرفه ای همچون چشم پزشکی، دانشجو بواسطه آنکه مفاهیمی همچون ساختار چشم و... شناخته شده است آن را یاد می گیرد اما به فرض نمی توان اثری همچون ...
برگ هویت فاطمه قلب بزرگ اوست
گرفتن شناسنامه باید پول زیادی بپردازیم و نمی توانیم این پول را تأمین کنیم. سال های پیش با فرا رسیدن فصل مدرسه هر روز با حسرت بچه هایی را که به مدرسه می رفتند تماشا می کردم. چند بار هم به حیاط مدرسه رفتم و از پشت پنجره بچه ها را در حالی که کتاب هایشان را باز کرده بودند تماشا کردم. همیشه دوست داشتم درس بخوانم اما به خاطر نداشتن شناسنامه هیچ مدرسه ای مرا ثبت نام نمی کرد. زهرا چهار سال از من کوچکتر است ...
نجات جان دو کودک و یک مادر در حادثه آتش سوزی شهر مهریز
داشت جمع شده بودند، زمانی که این چشم این زن به من افتاد التماس کرد که بچه هایم رو نجات دهید. باخدا افزود: آتشنشانی از آن محل فاصله زیادی داشت و هنوز هیچ کس در محل حادثه حاضر نشده بود، آن موقع هنوز گروهبان بودم و به عنوان گشت موتوری فعالیت می کردم، با دیدن التماس های این مادر و گرفتاری دو بچه و یک زن سالخورده وارد منزل شدم، خانه شمالی بود و دود فقط از در راهروی ورودی خارج می شد، قبل از ...
مجاهدان افغانی به امام و رهبری اقتدا می کنند
ازدواج کرده بود، همسرش اجازه نمی داد به ایران بیاید. برای همین پدرم رفت خواهرم و بچه هایش را از افغانستان به ایران بیاورد که در مرز افغانستان و پاکستان مفقود شد و تا امروز دیگر او را ندیدیم. در ابتدا که به ایران آمدیم مقیم خراسان رضوی شدیم ولی بعد از مدتی به خاطر اقوامی که در اصفهان داشتیم به مدت هفت سال آنجا ساکن شدیم تا اینکه به علت کارم در شهر ورامین و ری اسکان پیدا کردم. در افغانستان رسم ...
هویت و فرهنگمان در معرض نابودی است/جوان های امروز حوصله کار کردن ندارند
به بعد اوس علی احمدی هرجا در هر کاری که به مشکلی برمی خورد می گفت به من زنگ بزنند تا دعوا و گیر کارشان را حل کنم، ازجمله در کرمانشاه در حمام حسن خان کار می کرد که کارش به مشکل برخورد و به من زنگ زدند و رفتم حقش را برایش گرفتم و مشکلشان حل شد. مردم ایران خیلی کم کتاب می خوانند، چطور باید به کتاب علاقمند بشوند؟ مردم باید متوجه بشوند که موزۀ واقعی، کتاب است. آموزه هایی که در ...
باغ سنگی 10 سال پس از مرگ درویش خان
باغِ سنگی سیرجان هنوز هست اما آوای گنگِ درویش خان 10 سال است که خاموش شده و رازی که با بیابان و سنگ های مشبک و درختان مرده داشت، سر به مهر مانده. رقص میوه های سنگی روی شاخه های هرس شده، نه آن است که 54 سال پیش بود. باغ های سبز هم بعد از بلای خشکسالی مثل گذشته بار نمی دهند، چه رسد به باغ سنگی. میوه های باغ سنگی از شاخه می افتند و این تقصیر موریانه هایی است که در جان کُنده های کهنه رخنه می ...
همه چیز از شبی شروع شد که دیگر ستارگان را درآسمان ندیدم
. در همان زمان دانشسرای مقدماتی قبول شدم. به این صورت بود که در مقطع سوم راهنمایی، بدون گذراندن دوره دبیرستان به دانشکده می رفتیم و بعد از اخذ دیپلم، وارد آموزش و پرورش می شدیم و بعد از آن هم به عنوان معلم ابتدایی مشغول به کار. همین راه را انتخاب کردم و به دانشسرایی در اصفهان رفتم. تمام تابستان را هم در مدرسه غیرانتفاعی کاشان ریاضی و تجربی خواندم چون یکی از این رشته ها علاقه خودم و دیگری علاقه پدرم ...
عینک بزنیم یا نزنیم؟
یک دردسر اضافه همیشه به دنبالت باشد باید قبل از اینکه چشمانت ضعیف شود مراقب باشی نه اینکه بعد از ضعیف شدن مقاوم باشی! در مجموع وقتی از کسانی که از عینک استفاده می کنند سؤال می کنم، اکثراً می گویند روند ضعیف تر شدن چشمانشان کندتر شده. اما خوب، اگر الان می توانی بدون عینک زندگی کنی، بعد از اینکه آن را به چشم زدی، دیگر بدون آن نمی توانی زندگی کنی! (دیروز دعا می کردم که به 5 سال ...
می خواست چیزی از پیکرش بازنگردد
می دیدم بارها در صف اتوبوس ایستاده است، چون آن موقع اتوبوس مختلط بود و می دید جمعیت پر است و خانم ها در اتوبوس هستند. سوار نمی شد. وقتی می آمدم خانه او چند ساعت بعد از من می آمد و می گفت: 10 تا اتوبوس آمد و خانم ها زیاد بودند و من سوار نشدم. وقتی پیاده می آمد پول هایش را جمع می کرد. مجتبی آرام و بی صدا به خانه بازگشت؛ نزد مادر و خواهر و برادرهایش. خانواده ای از چشم انتظاری درآمد ولی هنوز ...
عراقی ها حاجتشان را از مزار یک شهید ایرانی می گیرند
خاکریز دو جداره زمان جنگ شدم؛ خاکریزی که خط پدافندی خودمان بود... سال ها بود که چنین خاکریزی ندیده بودم. هر چه دیده بودم، نمایشگاه بود؛ اما این یکی فرق می کرد. تمام خاطره های زمان جنگ جلوی چشمم آمد. مجید رفت سمت دل خودش و من هم در حال خودم بودم. به سمت تانکر آبی رفتم که با تعدادی گونی متلاشی شده، احاطه شده بود. یک پلیت زنگ زده هم بود که برای شستن ظرف ها و پای بچه ها زیر تانگر گذاشته می شد. اطراف ...
رامین پرچمی: جلوی حضورم در خندوانه را گرفتند / ارشاد اجازه بازی در نقش پلیس خوب را نداد
که یکی از مسئولان ارشاد به من گفت ما از شما گله داریم که نیامدی برای حل مشکل ات! گفتم مگر کسی به من اعلام کرده بود که ممنوع الکاری؟ یا کسی حکمی داده بود و چیزی گفته بود؟ از کجا باید بدانم مشکلم چیست و باید کجا بروم دنبالش؟ گفتند نه؛ شما باید می آمدی و تقاضا می کردی . گفتم من اصلا با این روال آشنا نیستم ولی از این به بعد چشم! اما راستش هنوز هم که می دانم باید پیگیری کنم اما چون خیلی آدم پیگیری نیستم ...
حوزه هنری نباید در مقابل انحصارطلبان منفعل عمل کند
های خارجی ممنوع و محدود شده است تقریباً یک فاجعه ای اتفاق افتاده است که این فاصله اگر یک سال نوری بود، الان صد سال نوری شده است، چون ما هیچ تلاشی نکردیم. وقتی دوربین اختراع شد به عنوان یک پدیده برای مردم جالب بود و مردم به عنوان یک پدیده نگاه می کردند مانند اینکه برای اولین بار هواپیما اختراع شود بعد که مردم کم کم استقبال کردند پیشرفت کرد اصلاً در کشور آمریکایی و اروپایی این فیلم ها در ...
20 خرافه و باور غلط در کشورهای مختلف دنیا
خانه مشاجره ای رخ خواهد داد و خوش یمن نیست، اگر در ابتدای صبح، گربه سیاه ببینید، بد یمن است یا به طور مثال، می گویند که برای در امان ماندن از چشم زخم باید در خانه اسفند دود کرد. از آنجا که هیچ کدام از انسان ها ناراحتی، بد شانسی، غم یا بی پولی را دوست ندارند، بسیاری از آن ها حتی اگر باور عمیقی هم به این خرافه ها نداشته باشند، به این خاطر که این باورها دایم در جامعه تکرار می شود و دهان به ...
شاه باز سدره نشین
همان سبک و شیوه هاو همان مضامین مورد نظر، گوهرهای سفته و سروده های گفته که در دیوان های دیگران یافت می نشود. حافظ دانای زمان خود، فیلسوف، عارف ، عالم، حکیم، مردم شناس و در عین حال منتقد و طنزپرداز است، اما به هیچکدام نامبردار نیست بلکه ترجیح داده رندانه و عیارانه، چون روی گری ساده، گرد عالم درون و صحرای عشق و دلدادگی سیر کند و با کلام خود، همه ی حکمت ها را در قالب غزل بریزد و از این ...
گفتگو با داوود نماینده گوینده و صدا پیشه تلویزیون
درمان می کرد. اما انسان امروز به کجا کشیده شده که سرطان را نمی تواند درمان کند. این درماندة همان زندگی ماشینی شدن امروز است. *قبل از شما اجرای کارهای مستند را چه کسی می گفت؟ **آقای هوشنگ لطیف پور می گفتند. در آن زمان مستند هنوز برای مردم تعریف شده نبود. بعد از انقلاب اولین کار من مستند حس برتر بود که در نوروز پخش شد و خیلی مورد استقبال مردم قرار گرفت و به خاطر همین استقبال این ...
کلاس های استاد شفیعی کدکنی...+ عکسی جالب و دکلمه
شود و انگشت اشاره اش را به سمت چند دانشجوی دکتری می گیرد: همان کتاب شش جلدی ای را که گفتم بخوانید. دقیق بخوانید چون با تمام دقت هایی که خودم کردم، امتحان خواهم گرفت. چشم هایش پشت عینک کائوچویی درشت تر به نظر می رسند. حرفش را یکباره قطع می کند. گویی یاد دغدغه ای افتاده. رو می کند سمت یکی از دانشجوها: - آرش! کارت درست شد؟ - آقای دکتر جلسه افتاد هفته بعد. خنده ای ...
من پرویز شاپورم، مبدع کاریکلماتور
زدند که ادبیات معاصر خودش را به او مدیون می داند اما در همه این صفحه ها که سال به سال روی هم بیشتر تلنبار می شدند، جایی برای پرویز شاپور ظاهرا نبود و این به خاطر تاکتیکی بود که شاپور در سال های بعد از مرگ فروغ در پیش گرفته بود: سکوت. سکوتِ شاپور، در یک دهه پایانی عمرش انگار او را بیش از پیش منزوی و کم رمق کرد و در یک کلام می توان گفت او از تاکتیک خودش خسته شده بود و به چیزهایی پناه برده بود برای ...
خادمان کوچکی که یک هیئت را می چرخانند
؟ خستگی اینجا اذیتتان نمی کند؟ نرگس: مدرسه ما چون 14:30 تعطیل می شود باید سریع خانه بروم و نماز بخوانم و غذا بخورم و باید بدوم تا ساعت 4 بعد از ظهر به هیئت برسم. 5 روز که اینطوری دویدم الان حسابی مریض شدم. اما مزه می دهد. زینت سادات: از مدرسه می آییم. سریع می نویسیم و ناهار و نماز می خوانیم که سریع هیئت بیاییم. زینب: من وقتی از مدرسه می آیم. باید سریع مشق هایم را بنویسم چون باید یک ...
گذار رنج در شعر هلدرلین
، چون که قلب دارم. آیا دوست دارم یک ستاره دنباله دار باشم؟ به گمان ام. چون که این گونه ستاره ها به سرعت پرنده ها یند، آن ها از آتش گدازش می گیرند و در پاکی مانند بچه ها هستند. شادابی پارسایی شایسته ستایش جانِ متین است، جانی که میان سه ستون وزش دارد در باغ. هر آن دوشیزه زیبا جا دارد تاجی از گل مرّ بر تارک خود بنشاند. اما مرّ در یونان است. اگر که یکی در آینه نگاه کند، یکی مرد؛ و در آینه تصویر ...
گمنامی که پس از 35 سال نامدار شد/ شهیدی که از ابتدا آتش به اختیار بود
پسر عمویم بود که همه کارهایش را مجتبی انجام داد. بعد از آن رفتند پادگان امام حسن(ع) که به همراه شهید علی آبادی به جبهه اعزام شوند. من نیز دنبالش رفتم و بدرقه شان کردم. شش-هفت ماه گذشت اما خبری از او نشد. شب ها طوری بود که پدر و مادرم کمتر می خوابیدند و وقتی بچه ها می آمدند فکر می کردم برادرم هم همراهشان هست سریع سر کوچه می رفتم تا آنها را ببینم اما خبری از او نبود. یک سال بعد ساک وسایل و خبرش را ...
پناهگاهی پوشالی در سکونتگاه غیر رسمی
در بدن می لرزد از افسوس های زهرا برای آبی گرم که چهره دوست داشتنی اش را در آن بشورد روی بلوک های سیمانی، گچ ریخته و سقفی از الوارهای چوبی زده است اما هنوز بوی رطوبت در خانه پیچیده و کف زمین که می نشینم از رطوبت سرگیجه دارم. حیدر زمانی چاه کن بود. 35 سال بیشتر در این دنیا نزیسته اما تا خودش به سن و سالش اشاره نکرد نتوانستم تخمین درستی بزنم. بعد از اینکه با جوانی پیر روبه ...
محمدتقی مروت ؛ خرسند از سرنوشتش و شاگردان خسران دیده/ پیشنهاد ثبت میراث عملی و نظری استادالاساتید
بی انتهای تلاوت ایران به چشم خود ندیده باشد. آنها می آیند، می سازند، ثبت می کنند، چون ستاره ای می درخشند، دیگران را بهره مند می کنند و می روند و تا چند نسل بعد نامشان نقل محافل باقی می ماند. او اگرچه در نسل ما و معاصر ما بود، اما هر بار یادی و نامی از او می آید به این فکر می کنم که کاش در عصر دیگری بود، عصری دورتر از اکنون تا قدر بیشتری می دید در زمانی که بود، نه در زمان هجرانش. عصری که ...
کربلا مقابله ایمان واقعی با ایمان های ظاهری است/ هر جا نمایش دینداری بازار داشته باشد،دیندار نمایی ...
، دانستن به مقدماتی نیاز دارد، اگر آن مقدمات حاصل شد، دانش به صورت قهری حاصل می شود، من اگر چشمم سالم باشد، نور کافی وجود داشته باشد، می بینم، وقتی مغز سالم باشد، پیام چشم به صورت سالم به مغز برسد، برای من علم به این امور قابل دیدن، تحقق پیدا می کند، اما این چیزی که می بینم باور می کنم یا خیر، فعل اختیاری است، من به اختیار خودم باور می کنم، به همین دلیل ما در بیداری با چشم سر می بینیم، در خواب هم ...
کشتار در لاس وگاس وقتی همه قانونی تفنگ دارند/ بخش اول
شفقنا- طی سال های اخیر کشتارهای دسته جمعی در آمریکا به شکلی پایدار هم به لحاظ تعداد و هم به لحاظ ابعاد افزایش پیدا کرده است و ما شاهد بودیم که در سلسله این کشتارها اعم از کشتارهای اورورا، نیوتاون، اورلاندو و ... هر حمله جدید بزرگتر و چشم گیرتر بوده است اما حمله اخیر در لاس وگاس ابعادی بسیار بزرگتر و متفاوت تر از قبل حتی به لحاظ استانداردهای خشونت های مسلحانه در آمریکا داشت. با این حال بعد از هر ...
یک داستان آموزنده !
خواست از مدینه به طرف مکه حرکت کند، دستور داد دویست دینار در کیسهء سیاهی ریختند و به فضل بن ربیع گفت این را برای موسی بن جعفر ببر و بگو خلیفه میگوید : ما در این ایام دست تنگ بودیم و بعد از این عطای ما بشما خواهد رسید! چون این وضع را مشاهده کردم برخاستم و جلو رفتم و گفتم: یا امیر المؤمنین! شما فرزندان مهاجرین و انصار و سایر افراد قریش و کسانی که از حسب و نسب آن بی اطلاع هستی تا پنج هزار اشرفی زر سرخ ...
چگونه به شکل مؤثر از دیگران انتقاد کنیم؟
نیست که با انجام رفتارهای ناشایست و غیرقابل دفاع، درعوضِ دست یافتن به نتیجه ی مثبت، خود را انگشت نمای این وآن کنیم و به آبروی شخصیِ خود چوب حراج بزنیم. چه بسا به هوای درست کردن ابرو، چشم طرف مقابل را نیز کور کنیم. شاید همه ی ما نمونه های ذیل را دیده، شنیده یا حتی تجربه کرده باشیم. اعلام انتقاد قبل از بررسیِ تمایل یا عدم تمایل فرد نقدشونده به دریافت نقد تمرکز بر کاستی ها و چشم ...
گلچین زیباترین اشعار درباره غروب
می رسند پدرها و خانه ها آغوش می شوند سراپا غروب ها از راه می رسند و هیاهوی بچه هاست زیباترین ترانه دنیا غروب ها اما به چشم دخترکان شوق دیگری ست شوق دوباره دیدن بابا غروب ها بعد از هزار سال من و کودکان شام تنها نشسته ایم همین جا غروب ها اینجا پدر، خرابه شام است ، کوفه نیست اینجا بیا به دیدن ما با ...
در حوزه میراث فرهنگی چشم پزشک به جای دندان پزشک نشسته است!
فرد سالهاست که با ارائۀ آثار بدیع در زمینۀ گچبری سنتی، شهرۀ ایران و جهان است. وی 17 آذرماه 1324 در اصفهان متولد شده و بیش از 60 سال است که در حرفه هنر گچبری سنتی فعالیت دارد. بخش نخست گفتگوی من با مرتضی مطیفی فرد را می خوانید. چطور به حرفۀ گچبری سنتی وارد شدید؟ من از سن چهار سالگی به مکتب خانه رفتم و آموزش قرآن را فراگرفتم. در سن 7 سالگی به دبستان عصر پهلوی و سپس ...