سایر منابع:
سایر خبرها
اعتراف نامزد دانشجوی پیراپزشکی به قتل همسر
...> ما با هم هیچ مشکلی نداشتیم و همدیگر را دوست داشتیم، اما خانواده او با من مشکل داشتند. زمانی که فهمیدند من وضع مالی خوبی ندارم با این ازدواج مخالفت کردند. آنقدر در گوش زیبا از من بد گفتند که او را تحریک کردند با من بد باشد.تحت همین شرایط رفتارهای او تغییر کرده بود. خواسته هایش همین طور. او مدام دنبال بهانه بود و هر روز یک ایراد می گرفت. برایش طلا می خریدم می گفت چرا برلیان نیست. در ماه دو مانتو می ...
جزییات قتل دختر دانشجو به دست همسر
خودرو ی خود را به مغازه او می برد. چند بار هم من ماشین پدرم را برای تعمیرات جزئی به آنجا بردم. پس از مدتی، پدر همسرم به پدرم گفته بود از من خوشش آمده است و علاقه دارد من با دخترش ازدواج کنم. پدرم هم موضوع را با من مطرح کرد و قرار شد خانواده ها بیشتر با هم آشنا شوند. پس از مدتی، با هم عقد کردیم؛ اما چند وقتی که از ماجرا گذشت، اختلافات من و همسرم شروع شد. او سر موضوعات مختلف که بیشتر آن به خرید ...
6 روز زندگی مرد شیشه ای با جسد همسرش!
. بعد از دو روز جسد او را داخل پتو پیچیدم و به یکی از آپارتمان های خالی از سکنه بردم و آنجا رها کردم. در این شش روز به او سر می زدم و کنارش بودم. سرانجام پنجشنبه 20 مهر امسال طاقت نیاوردم، موضوع را به پدرم گفتم و همراه او به کلانتری رفته و خود را معرفی کردم. با اعتراف مرد معتاد به قتل همسرش، او با دستور بازپرس شعبه اول دادسرای جنایی کرج روانه بازداشتگاه پلیس آگاهی شد. معصومه ملکی - حوادث ...
متهم: مقتول مهدورالدم بود
اینکه مقتول روی زمین افتاد. پس از آن هر دو به خانه برگشتیم، اما بعد متوجه شدم فردای آن روز شوهرم همراه دوستش جسد غلام را در همان باغ دفن کرده اند. بعد از این اظهارات، مأموران به آدرس باغ محل جنایت رفتند، اما با گودالی روبه رو شدند که جسدی در آن نبود. به این ترتیب فؤاد 32 ساله بازداشت شد و تحت بازجویی قرار گرفت. او به مأموران گفت: غلام را کشتم چون مزاحم همسرم می شد و به او تجاوز کرده بود. ...
قتل همسر قبل از رفتن به سربازی
و این اتفاق ناخواسته رخ داد. درباره روز حادثه توضیح بده ؟ قرار بود روز پنج شنبه برای خدمت سربازی اعزام شوم به همین دلیل با زیبا قرار گذاشتم تا با هم حرف بزنیم و دلخوری های گذشته را فراموش کند. زیبا آن روز تا ظهر دانشگاه بود و ظهر با خودروی سمند پدرم به میدان آزادی رفتم و او را سوار کردم. ابتدا ساعتی با هم در حوالی اکباتان دور زدیم و بعد به طرف خانه مان در حوالی یافت آباد به راه ...
عادات بد مالی تان را اصلاح کنید
آن روزهای سخت را داشته ایم. زمانی که تازه ازدواج کرده بودیم خیلی فقیر بودیم. یک میلیون دلار بدهی داشتیم و زمانی بود که ما خانه نداشتیم و در خودروی مان یا روی مبل خانه یکی از دوستان مهربان مان می خوابیدیم. در طول آن مدت، شبانه روز می جنگیدیم تا کسب و کاری راه اندازی کنیم. شما هم می توانید خبر خوب این است که شما هم می توانید همین کار را بکنید. این کار را به یک عادت تبدیل کنید ...
اسمش را بگذارعصیان
و دیپلم افتخار دارد اما حضورش بر صحنه تئاتر،جایی که بهترین انتخاب هایش را داشته است، هر مخاطب پر و پا قرصی را به کنجکاوی وا می دارد.روزهای پایانی تمرین و شروع اجراها بود و حالا این روزها پس از هشت سال دوباره در نقش همای کوکوی کبوتران حرم بر صحنه سالن شهرزاد خوش می درخشد. شروع کارتان با سینما بود. بله، فیلم روسری آبی. چطور شد که انتخاب شدید؟ کلاس های خانم آدینه بود که ...
علی نصیریان: برای استقبال از مصدق تا فرودگاه مهرآباد دویدیم/ به دکتر شریعتی گفتم سخنرانی تان از نمایشی ...
امشب در محضر شما هستم. اسم این برنامه هزار داستان و شبیه به هزاردستان شماست. با فاصله حدود 40 سال از ساخت این دو اثر. به نظرم از هزار دستان حال و احوال خوشی دارید، این بخاطر داستان است یا بخاطر مرحوم علی حاتمی؟ علی نصیریان در پاسخ پرسش شهیدی فرد، به مخاطبان برنامه و حاضران در استودیو گفت: هم موضوع هزاردستان و هم شخصیت علی حاتمی برای من جذاب بود. یکی از خصوصیاتی که من از علی حاتمی دیدم این ...
طلاق منجر به قتل شد
.... البته من به جز درخواست کمک از سفارت افغانستان از جاهای دیگر نیز درخواست کمک کرده بودم، اما کسی به من توجهی نمی کرد تا اینکه روز حادثه بعد از اینکه از سفارت افغانستان به خانه برگشتم، مادرزنم به من پرخاشگری کرد و گفت اگر می خواهی به افغانستان برگردی خودت می توانی بروی، اما اجازه نمی دهم دخترم را ببری. سر این موضوع با هم درگیر شدیم و من که خیلی عصبانی بودم و نمی توانستم خودم را کنترل کنم، به سمت ...
مرگ عروس به دست داماد
ساعت حدود 4 صبح بود. وقتی سر و صداها کمی فروکش کرد همه خوابیدیم. نمی دانم چند ساعت گذشته بود که با گرمای شدید و دودی که وارد اتاق شده بود از خواب پریدم. تمام خانه مان در میان شعله های آتش و دود بود. برای فرار از شعله های آتش، خودم را به اتاق دیگری رساندم. نمی توانستم نفس بکشم. کنار پنجره رفتم تا با باز کردن آن هوای تازه وارد اتاق شود اما نتوانستم. خودم را به کنج دیوار کشاندم و در آنجا کز ...
ناگفته های زندگی قاتل ملیکا +عکس
حضور دارد. او چهار سال پیش از شوهرش جدا شد و همین یک دختر را داشت. می گوید: آن روز ملیکا به خانه دوستش رفته بود تا با تبلت بازی کند. با تاریک شدن هوا نگرانش شدم. همه جا را دنبالش گشتم اما وقتی پیدایش نکردم با پلیس تماس گرفتم. آنها چهار ساعت بعد جسد دخترم را در یک خانه متروکه پیدا کردند. پس از سه روز، ماموران گفتند پسری 14 ساله را به اتهام قتل دخترم دستگیر کرده اند. شنیده ام به خاطر ...
اگر خودمحوری جای خدامحوری را بگیرد، به قهقرا می رویم
نامه ای کوچک خبر سلامتی من را به خانواده و پدرم داد و هر چه خانواده سعی کردند که مرا منصرف کنند نتیجه بخش نبود. از فعالیت های خود قبل و بعد از انقلاب بگویید. رضایی: قبل از انقلاب درس می خواندم و با شروع جنگ درس را رها کردم و به جبهه رفتم. آن زمان به عنوان مُبَلغ وارد جبهه شدم و اواخر جنگ در سال 67 در رشته الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران قبول شدم، ازدواج کردم و با مسائل و ...
قصه پرغصه کارگر زحمت کش بابلسری/ پاکبان بیماری که کسی سراغی از او نمی گیرد
بتواند برای چند ساعت از شوهرش مراقبت کند، می تواند به خانۀ مردم برود و کار کند، اما کسی تحمل شنیدن ناله های شوهرش را که از درد زیاد سر می دهد ندارد. خانمش می گفت: 20 سال است که ازدواج کرده ایم اما صاحب اولاد نشدیم، راضی به رضای خدا هستم. می گفت: شوهرم خیلی زحمت کش بود، آرزوی داشتن یک بچه را همین حالا هم داریم، اما خواست خدا چیز دیگری است. اشک از چشمانش سرازیر شد و گفت ...
خودکشی عروس جوان دو هفته پس از ازدواج | راز مرگ محبوبه چیست؟
ایران نوشت: دختری که برای ازدواج با خواستگارش، خانواده خود را تهدید به فرار از خانه کرده بود، دو هفته بعد از جشن عروسی به زندگی اش پایان داد و راز زندگی عجیبش را به گور برد. اما یک سال پس از این اتفاق مادرش به دادگاه خانواده رفت و مهریه دختر جوانمرگش را خواست. یکی از روزهای سرد پاییزی، زن میانسالی وارد مجتمع قضایی خانواده- ونک- شد و به سمت شعبه 261 دادگاه خانواده رفت. چند هفته دیگر نخستین ...
ورود من به آموزشگاه نابینایان، اولین نقطه ی عطف زندگی ام بود/مسئولان زمینه ی پیشرفت معلولان را فراهم کنند
پشتکار و تلاش و هوش سرشار او سخن میگویند. روح الله طهماسبی نابینایی که پشت ناامیدی را شکست به خبرنگار ما گفت: در خانواده ای نسبتاً شلوغ در شهر آباده طشک از توابع نی ریز به دنیا آمدم، چهار برادر و سه خواهر داشتم و ششمین فرزند خانواده بودم. پدرم کشاورز بود و مادرم خانه دار. سال های اول کودکی را مثل بقیه ی هم سن و سالان خودم به بازی های کودکانه مشغول بودم تا این که سرنوشت آن روی ...
آدم ها می روند و خاطرات شان را می برند
شرجی استان هرمزگان، بدون هیچ امکاناتی مثل کولر شروع کردند و متأسفانه آنچه از دیروز به عنوان خاطرات بد از آن یاد می کنند، نداشتن امکانات رفاهی و خانه و زندگی نیست، بلکه نگاه تلخ جامعه به ترک سرزمین شان و آواره شدن در شهرهای دیگر است. یکی از خاطراتی که مرا تکان داد و به گریه انداخت، مربوط به خانمی بود که با شروع جنگ شوهرش را گم کرده و در آن شلوغی و آشفتگی با یک بچه دو ساله و فرزندی در شکم آواره شده ...
آینده در مسیر زنانه شدن سالمندی
. اومدیم شهر ولی دفترچه روستایی مونو قبول نکردن. گفتن برین مهر بزنین. کسی رو نداشتیم اخه برامون مهر بزنه. چند روز وبال فامیل شدیم تا یکی از سر دلسوزی دفترچه رو برد مهر زد. خدا خیرش بده. غصه اش وقتی بیشتر می شود که پای دختر پیرش هم وسط می آید. شوهرش که از سال ها پیش غزل خداحافظی را خوانده بود و پسر هایش هم که چند سال پیش جوان مرگ شده بودند. فاطمه از درد پا نای بلند شدن ندارد. چادر رنگ و رو ...
ماه عسل
فعالیت سیاسی به زندان رفته است، اما این دفعه به خاطر من او را دستگیر می کنند. روز خواستگاری به او گفتم من در مدرسه کار می کنم و در فعالیت های سیاسی با دوستانم همکاری دارم. او هم گفت من تصمیم دارم بعد از این که ماه عسل رفتیم مادر شوم. در سیزده رجب، روز تولد حضرت علی (ع) عقد کردیم و همان روز با برگزاری یک مهمانی ساده به طبقه سوم نیمه ساخته شده خانه پدرم ر فتیم. در انتظار اذان صبح، نماز می ...
ناگفته های علی اکبر حیدری فرد: اعزام به کهریزک دستور من بود/ سعید امامی سفارش مرا کرده بود
دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت و جانشین ناجا در دوره آقای قالیباف واسطه های بنده بودند. آقای سالک که اکنون نماینده اصفهان در مجلس هستند هم محبت کردند و صحبت کردند. نتیجه چه شد؟ آقای روح الامینی این وساطت ها را نپذیرفتند. پدر و مادرم را یک هفته با دردست داشتن قرآن هر روز صبح به خانه آقای روح الامینی می فرستادم، اما باز نپذیرفت. به وکیل آقای روح الامینی پیشنهاد دادم با توجه به اینکه موضوع ...
گفت و گوی سوشیانس شجاعی فرد با جواد علیزاده، کاریکاتوریست پیشکسوت
...، اطلاعات هفتگی و بعد هم مجله کاریکاتور و البته شانسی که آوردم یکی از کاریکاتورهایم در یک مجله آمریکایی چاپ شد که بازتاب داشت. به هرحال یک جوان کم سن و سال کارش در یک نشریه آمریکایی چاپ شود، آن موقع مهم بود. بله، ما کارهای مان را با پست می فرستادیم و یک روز از مجله کاریکاتور دعوتم کردند به کار و یادم نمی رود نخستین باری که رفتم مجله کاریکاتور (دفترش جایی در خیابان سرهنگ سخایی بود) به آقای دولو ...
بانوی شجاع بندری از رانندگی اتوبوس تا تریلی
به اصطلاح مردانه را دوست داشتم. پدرم مکانیکی داشت. می رفتم پیش پدر مکانیکی کار میکردم. روحیه مردانه ام همیشه همراهم بوده است. در کودکی از تریلی میترسیدم اما پس از ازدواج شیفتهاش شدم. سال 1360 ازدواج کردم همسرم ماشین سنگین داشت. به واسطه کارش زیاد در سفر بود.من هم همراهش میرفتم در جاده کمک حالش میشدم. پیش از ازدواج رانندگی میکردم و گواهینامه داشتم. وقتی خواستم برای تمدید گواهینامه ام بروم گفتم چه ...
عروس 40 روزه تنها مظنون قتل تازه داماد
...> در حالی که تحقیقات ادامه داشت، ماموران متوجه شدند زن مقتول حالش بهتر شده و توسط خواهرش از بیمارستان مرخص شده و به خانه آنها رفته است بنابراین ماموران با اطلاع از این موضوع از آنها خواستند عروس جوان را برای تحقیقات به اداره پلیس جنایی بیاورند، اما روز بعد خواهرزن مقتول به تنهایی در اداره آگاهی حاضر شد و به افسر تحقیق گفت: زمانی که خواهرم حالش بهتر شد او را از بیمارستان مرخص کرده و به خانه مان ...
قتل پیرزن 77 ساله
نمی توانم این وضع را تحمل کنم و موضوع را به نرگس خانم گفتم بعد هم تسویه کرده و اینجا را ترک کردم. دیگر هم خبری نداشتم تا این که شنیدم این حادثه دردناک برایشان اتفاق افتاده و خیلی ناراحت و متاثر شدم. با این که خیلی مرا اذیت کرد، اما هرگز راضی به مرگش نبودم. وی توضیح داد که دو سالی است از شوهرش طلاق گرفته و با مادرش زندگی می کند و در ساعت و روز حادثه هم در خانه بوده و مادرش هم شاهد است. ...
عاقبت دوستی با زن شوهر دار+عکس
نوآوران آنلاین - بیست و چهارم بهمن ماه سال 90، مأموران پلیس تهران جسد زن جوانی را پس از گذشت چند روز از فوتش در خانه اش کشف کردند. بررسی های اولیه حکایت از این داشت که زن 35 ساله که مهوش نام داشت با فشار بر عناصر حیاتی گردن به کام مرگ رفته است. بعد از انتقال جسد به پزشکی قانونی تحقیقات در این زمینه آغاز شده بود که خانواده ای پلیس را از غیبت دخترشان باخبر کردند. مادر وی گفت: مدت ها قبل دخترم از ...
زنم بهم کم محلی کرد و تو خیابان با یکی دیگه آشنا شدم و کشتمش+عکس
نوآوران آنلاین - رسیدگی به این پرونده از بیست و چهارم بهمن ماه سال 90 به دنبال پیدا شدن جنازه یک زن تنها در خانه اش در خیابان سهروردی شمالی در دستور کار پلیس قرار گرفت. شواهد نشان می داد این زن قربانی جنایت یک آشنا شده و به خانه وی نیز دستبرد زده شده است.پلیس به تحقیق پرداخت و دریافت مهناز به تنهایی در خانه مجردی زندگی می کرد و از مدتی قبل با یک مرد جوان در ارتباط بود. بررسی فهرست مکالمات تلفنی ...
مردی که به دخترش تجاوز کرد
شد و گفت: باور کنید من دخترم را آزار نداده ام. همسرم برای اینکه بتواند از من جدا شود چنین موضوعی را مطرح کرده است. او حتی 15 میلیون تومان پول پیش خانه مان را هم از صاحب خانه گرفته است. در این بین زن جوان شوهرش را دروغگو خواند و گفت: این مرد دروغ می گوید. وقتی این شکایت را مطرح کردم شوهرم و پدرش با زنجیر به خانه مان آمدند و من و دخترم را از خانه بیرون کردند. شوهرم از من خواسته تا مهریه ...
روایت هایی از زندگی و مرگ - سهراب سپهری -
حال شنیدن این موضوع غیر منتظره بود و پروانه که انگار داغ دلش دوباره تازه شده است، می گوید: چند سال پیش در دوره آقای بهشتی جلسه ای در میراث فرهنگی داشتیم و با معاونت وقت فرهنگی و آقای امینیان که مدیر میراث فرهنگی کاشان بود، صحبت کردیم و ایشان همان جا ضمانت داد یکی از خانه های کاشان را که مشخص هم شده بود، به موزه سهراب تبدیل کنند و کاری برای شان نداشت. 6 سال صبر کردیم اما هیچ کاری نکردند ...
پای سخن 5 دختر نابینا در آستانه روز جهانی نابینایان / ما هم می خواهیم دخترانگی کنیم
: من بزرگترین مشکلم این است که خواهر و برادر بینایم به من حسادت می کنند. با اینکه خواهرم ازدواج کرده و جدا از ما زندگی می کند، اما نمی گذارند که مادرم من را به جایی ببرد. در حالی که ما باید در اجتماع باشیم تا اگر روزی پدر و مادرمان نبودند، بتوانیم گلیم مان را از آب بیرون بکشیم. خانواده من یک خانواده سنتی ست. پدرم تا مدت ها اجازه نمی داد که به مدرسه بروم می گفت دختر نابینا به مدرسه برود. که چی بشه، تو ...
چگونه انسان به درجه ای بالاتر از جبرئیل(ع) می رسد
...؛ چون باندی که می خواهم تو را پیاده کنم، یک دانه گاو در آن خوابیده و نمی توانم پیاده ات کنم؛ یعنی سیصد فرهیخته فدای خوابیدن یک گاو! این حق است؟ می گوید حق است! میزان هستی؟ یعنی خودت ترازوی تشخیص هستی که خوردن دستشویی گاو حق است؟ خوابیدن گاو در فرودگاه باند و برگرداندن هواپیما حق است؟ سه سال یکبار دولت هند نتوانست جلوی او را بگیرد و الآن پنهانی انجام می گیرد، سه سال یکبار برای اینکه باران ...
انتقام وحشتناک مردی هندی از زن موردعلاقه اش +تصاویر
رویداد24 -مرد هوسران هندی هنگامیکه با مخالفت زن متاهل برای جدایی از شوهرش مواجه شد پس از ربودن پسر 2 ساله اش روی صورت وی اسید ریخت. پسر 2 ساله آدیتا راج قربانی هواس رانی یک مرد شیطان صفت بوده که بارها قصد فرار با مادر کودک را داشته است. سانی مادر این کودک 2 ساله در این باره گفت : من ازدواج کرده و 2 فرزند داشتم اما مردی در همسایگی مان مرتب به من ابراز علاقه می کرد و می گفت تا از شوهرم ...