سایر منابع:
سایر خبرها
حاج احمد با شهادت بازنشسته شد
من با ایشان ازدواج کردم، می دانستم که با چطور انسانی وصلت می کنم. خودم هم به راه و مسیری که انتخاب کرده بود اعتقاد داشتم و سختی نبودن هایش را تحمل می کردم. الان که شهادت قسمتش شده، حداقل از این خوشحالم که مزد یک عمر جهادش را به بهترین وجه گرفت. خون حاج احمد در راه مقدسی ریخته شد. در همان مسیری رفت که خودش دوست داشت. ایشان بارها از من خواسته بود برایش دعای شهادت کنم. شهادت آرزویش بود و شکر خدا که ...
پدر و پسری که برای شهادت از هم سبقت گرفتند
آقا مهدی برایمان بگویید. جعفری: تا به حال اخم مهدی و ناراحتی اش را ندیده بودیم، مخصوصا که با کوچکترها برخورد بسیار خوبی داشت. مادرم را خیلی دوست داشت، آنقدر که هربار مادرم چیزی از او می خواست نه نمی گفت. فوق العاده مهربان بود، از بچگی با مهدی بودم و همیشه من را آبجی کوچیک صدا می کرد. همه پشت و پناهم مهدی بود، اگر چیزی نیاز داشتم به مهدی می گفتم. * چطور شد آقا مهدی به سوریه رفت ...
قرض کی روش از مربیان لیگ برتر: یک روز در هفته بازیکنان را می خواهم
باید در دوران قبل از جام جهانی کنار یکدیگر باشیم. پروژه بزرگ و کار بسیار سختی را پیش رو داریم. هیچ چیز غیر ممکن نیست و همه یک هدف داریم. هدف و رویای ما صعود به مرحله بعدی جام جهانی است. ولی آقایان بدانید کاری که پیش رو داریم، بسیار دشوار است. هدف اول این است که بازیکنان برای رقابت جام جهانی آماده باشند. سطح مسابقاتی که در آن حضور داریم بسیار بالاست. در ماه مه 2018 مشکل بزرگی ...
به خاطر جام جهانی رایگان با اسپانیا و پرتغال بازی می کنیم
باشگاه ها تقاضا داریم که بازیکنان مد نظر تیم ملی یک روز یا یک روز و نیم در اختیار تیم ملی قرار بدهند و بعد از اتمام هر بازی لیگ بازیکنان در اختیار تیم ملی باشند. بازیکنان جمعه بعد از ظهر در اختیار تیم ملی هستند تا شنبه عصر. بازیکنان شنبه و یکشنبه در اختیار تیم ملی باشند و یکشنبه عصر به باشگاه هایشان بروند. از ژانویه این برنامه را اجرایی کنیم. اگر این کار را انجام بدهیم شانس مان را تقویت می کنیم تا ...
کی روش: بازی با مراکش حکم فینال جام جهانی را دارد/ امیدوارم مربیان لیگ به من با 36 سال تجربه اعتماد کنند
جلسه ای بود که من با رئیس فدراسیون فوتبال در مسکو داشتم، در واقع این جلسه نیمه دوم باقیمانده از جلسه قبلی ما بود. این فرصت را داشتیم که یکسری از مسائل که در موردش صحبت کرده بودیم، شفاف کنیم. الان وقت آن است که به طور کامل روی برنامه های مان تمرکز داشته باشیم. وی با بیان اینکه روی برنامه های آماده سازی تیم ملی با جزئیات کامل و توجه زیاد مرور شده است،خاطرنشان کرد: برنامه های تیم ملی اهمیت ...
قبل از عقد از پسر دایی ام باردار شدم - راز عجیب دختر 17 ساله در کلانتری فاش شد!
به گزارش جام نیوز ، با آن که در یک خانواده آشفته و بی سر و سامان رشد کردم و بزرگ شدم اما متاسفانه نتوانستم زندگی و آینده خودم را با عبرت از گذشته به درستی مدیریت کنم و با تصمیمی عجولانه درحالی زندگی ام را به تباهی کشاندم که همه پل های پشت سرم را خراب کرده بودم. دیگر درون چاهی افتاده بودم که خروج از آن برایم امکان پذیر نبود. به همین دلیل برای فرار از آزار و اذیت های دیگران و کتک هایی که تحمل آن را ...
بازگشت به ریشه های خودم را بهتر دانستم
فراموشی سپرده شد. روحیه ی هنری داشتم و در حوزه ی تئاتر، موسیقی و تا حدودی عکاسی فعالیت می کردم. پس از پایان سربازی در موسسه کارگاه آزاد بازیگری تهران که با مدیریت امین تارخ و برخی چهره های مطرح سینما و تلویزیون از جمله خانم فاطمه معتمدآریا، مهدی هاشمی، گلاب آدینه، داریوش ارجمند، مهدی فتحی و اصغر همت فعالیت می کرد، پذیرفته شدم ولی آن را رها کردم. •چه دلیلی باعث شد نیمه کاره دوره ی بازیگری را ...
ما فقط بیماریم؛ مجرم نیستیم
از زندگی خودم خسته شده بودم. پس با اراده تصمیم به ترک گرفتم و الان ده سال است که پاکم. زمانی که تصمیم به ترک گرفتم، با مرکز مشاوره بیماری های رفتاری آشنا شدم و بعد تست HIV دادم و آن زمان بود که فهمیدم دچار این بیماری هستم. اوایل خیلی شوکه بودم. از نظر روحی حال بدی داشتم و آن قدر امیدم به ادامه زندگی کم بود که تصمیم به خودکشی گرفتم؛ اما به هر طریقی بود دوام آوردم و با این ...
دوازده هزار سکه مهریه که زوجی را به دادگاه کشاند
خواندن برای خودم یک شرکت راه بیندازم و جوان های فامیل را دور هم جمع کنم. تا اینکه با بهرام آشنا شدم. او هم از بلند پروازی من خوشش می آمد و تشویقم می کرد. می خواست دانشگاه را رها کند تا با هم آن شرکت را راه اندازی کنیم. اما وقتی پیشنهاد ازدواج داد، شرط کردم باید مدرک تحصیلی اش را بگیرد. اما راستش دلم نمی خواست زود ازدواج کنم. می خواستم به نقشه ام برای تأسیس شرکت برسم. با این حال بهرام واحدهای بیشتری ...
طیبی: برای صعود بی شانس نیستیم
پست دفاع راست بازی کردم اما با حضور این مربی به پست تخصصی خودم برگشتم و توانستم یک گل هم برای تیمم به ثمر برسانم. وی همچنین گفت: من فصلی که در استقلال خوزستان حضور داشتم ابتدا دفاع راست بودم اما زمانی که تیممان به لیگ برتر صعود کرد با تشخیص آقای ویسی و نیاز تیم به دفاع وسط انتقال داده شدم و تاکنون در این پست بازی می کنم و از این تغییر بسیار خوشحالم. طیبی در پاسخ به سوالی مبنی ...
قلعه نویی: به خاطر باخت به پرسپولیس عذر خواهی کنم
این فوتبال نه قشنگی هست و نه آرامش و نه معرفت. خدا لعنت کند آنهایی را که مملکت را به این سمت بردند. وی در خصوص صحبت های علی کریمی در مورد فوتبال گفت: در مورد علی کریمی بگویم که او یک سال در کنار من در تیم ملی بوده و نمی گویم او شاگرد من بوده اما بر خلاف چیزهایی که در مورد او می گفتند و حتی خودم هم روی او ذهنیت داشتم، پسر بسیار خوبی است. اگر کریمی حرفی می زند دلش برای این ...
دیگه بچه نمیخوام، انگار رو ابرام
دوست دارم بغلش کنم و کلی هم احساساتی می شوم، البته نه آنقدر احساساتی که دوباره بخواهم بچه دار بشوم! کنجکاوی هر از گاهی وقتی مادری را می بینم که سه فرزند دارد با خودم می گویم اگر من هم سه تا بچه داشتم چه می شد؟ بچه سوم اگر می آمد چه جور بچه ای بود؟ چه شکلی بود؟ وضعیت خانواده چه شکلی می شد اگر سه یا چهار تا بچه داشتم؟ رابطه ام با همسرم چه طور می شد؟ از خودم می پرسم آیا مادرهایی ...
رانندگی جوان ابرکوهی بدون دست! و آرزوی شرکت در مسابقات رالی +عکس
روحی مناسبی نداشتم، چراکه کسی که تمام کارهایش را خودش انجام می داد، حالا باید منتظر یکی باشد که یک لیوان آب بهش بدهد. وی افزود: هرچند درک اتفاقات ناگهانی برای انسان ها سخت است ولی پس از گذشت چند ماه کم کم به خودم فهماندم که زندگی؛ آن هم نه یک روز و دو روز بلکه بسته به تقدیر خداوند سال های سال همین است و قرار نیست دستانم دوباره رشد کنند. یعقوبی عنوان کرد: جمله معروف خواستن ...
یک نکته از هزاران
تاکنون چه سمت هایی داشته اید؟ من با کنکور سال 1370 وارد دانشکده هواپیمایی کشوری شدم، در رشته کاردانی مخابرات هواپیمایی تحصیل کردم و تنها دوره FIS مراقبت پرواز را در دانشکده به صورت کارآموزی گذراندم. حدود 9 ماه نیز در قسمت مراقبت پرواز مهرآباد فعالیت کردم و بعد با سمت تکنسین مخابرات هواپیمایی به فرودگاه بندرعباس منتقل شدم. دو سال و نیم در فرودگاه بندرعباس بودم و علاوه بر شیفت مخابرات در ...
ملاقات خوبی با وزیر ارشاد داشتم/ قصه های مجید را قرار بود داریوش فرهنگ بسازد
تا ژانری گل می کند، همه می خواهند در همان ژانر فیلم بسازند، تصریح کرد: در سینمای فقیر ایران -فقیر به لحاظ گردش مالی- همیشه همینطوری بوده است. تا کاری گل می کند همه سراغ آن می روند و تا شکست می خورد، سمت و سویشان را عوض می کنند. همه می خواهند کار امتحان پس داده انجام بدهند. کسی حاضر به ریسک نیست. دیگر تهیه کننده ریسک پذیر پیدا نمی شود وی تأکید کرد: در گذشته تهیه کنندگانی مثل ...
در چاه طالبان
مردم نیوز : علی حسینی هستم؛ فرزند نوروز، متولد شهر هرات در افغانستان. سال1359 که جنگ با روس ها در افغانستان شدت گرفت، پدر و مادرم به مشهد مهاجرت کردند و در منطقه درمانگاه سیلوی این شهر ساکن شدند. خانواده ما شش نفر بودند؛ من، سه برادرم و پدر و مادرم. پدر من در هرات آرایشگر بود و به ایران که آمد، آرایشگری را ادامه داد و مغازه سلمانی زد. من در آن زمان پنج ساله بودم. آن وقت ها افغانستانی ها را ...
زندگی سخت قربانیان
. دقیق یادم نمی آید، دستگاه های استوک وارد کرده بودند که ظاهرا ویروس زدایی نمی کرد و با همان خون های داخلی، ما آلوده شدیم، هم من، هم بهروز برادرم. دوبار درمان گرفتم، یک بار پک اینترفرون گرفتم اما چون ایدز داشتم، درمان نمی شدم، بعدش داروی هارمونی برایم تجویز کردند، سه ماه مصرف کردم که ظاهرا درمان شده، در آخرین آزمایش، هپاتیت سی ام منفی شده. الان 20سالی می شود که دارو مصرف می کنم و هر چند ماه یک بار ...
زنان اچ آی وی مثبت و انگ بدنامی
برای پرداخت اجاره خانه اش. او از تفاوت های زندگی اش با زنان دیگر می گوید: نمی تونم بچه دار شم، نمی تونم به بچه ام شیر بدم. نمی تونم به کسی بگم این بیماری رو دارم. می زند زیر گریه و هق هق گریه هایش فضای اتاق را پر می کند. لحظه ای خودم را جای او می گذارم. تحمل این شرایط خیلی آسان نیست..... : خیلی اذیت می شم. یکسری از دوستام رو مجبور شدم کنار بذارم. یکبار دندونپزشکی رفتم، دکتر با ...
ماجرای گزارشی که 13 پارسال منتشر شد!
...، خون می زدم که در نهایت سال 70 یا 71 بود که متوجه شدم به ایدز هم مبتلا شده ام؛ شکایت او نیز به محلی نرسیده بود. از او خواستم که به نوعی دقیق شرح دهد که چه طور به این بیمارستان آمده است؟ می خواستم حافظه اش را مورد بررسی قرار دهم که خودش در جواب اظهار کرد: لحظه ای که منتج به بستری شدنم می گردد، آنقدر حالم بد هست که بعد از ترقی نسبی، به هیچ وجه قادر به متذکری سابق نیستم. او ...
بعد از تشویق رهبری سعی کردم جدی تر شعر بگویم
همان ابتدا آمدید قم؟ بله، از 90 دیگر وارد انجمن قم شدم. هیجان داشتم و هفته ای 15 شعر می نوشتم. بعد از یک جایی به بعد؛ از 92 به بعد در کل حضورم درانجمن ها خیلی کم شد؛ چون هیجان زیادی داشتم و ترس این را داشتم که وارد حاشیه بشوم؛ زیرا حاشیه در هنر زیاد است. از همه کنار کشیدم. بعد در فیس بوک فعال شدم و اشعارم را آنجا منتشر کردم. سال 93 شعری را برای پدرم منتشر کردم که آقای بیابانکی دیده بود ...
دختر رییس فدراسیون روسری بر سر مربی مرد تایلندی کرد / او در هر چهار بازی با چهار روسری مختلف در سالن ...
. من تنها کار فنی انجام می دادم. این اولین بار من نیست که به عنوان سرپرست فنی رقابت ها را برگزار می کنم. در ارومیه و در سال 2005 مسابقات کبدی تهران را نیز به عنوان سرپرست فنی مدیریت کرده ام. وی تاکید کرد: اول این که نمی فهمم که این ماجرا چه ربطی به من داشته و دوم این که خود دختر رییس فدراسیون این مربی را جلوی چشم ما حجاب سرش کرد و به داخل زمین برد. به او گفتم نکن، پاسخ داد "ول کن خانم رحیمی ...
پاراگراف کتاب (144)
جهانی زیاد پایین هست، کوتاهی و کم کاری رسانه های ماست. کتاب، همان که از کودکی برایمان هدیه ای محبوب بود و یادمان داده اند که خوب ترین دوست است! اما این کلام تن ها در حد یک شعار در ذهن هایمان باقی مانده تا اگر روزی فردی از ما در مورد کتاب پرسید جمله ای هرچند کوتاه برای گفتن داشته باشیم؛ و حقیقت این هست که همه ما در حق این دوست کوتاهی کرده ایم، و هرچه می گذرد به جای آنکه کوتاهی های سابق ی خود را جبران ...
ناگفته های دختر هنرپیشه قدیمی از پدرش!
ایران آنلاین / آشا محرابی در قسمتی از مصاحبه اش درباره پدرش حرف های جالبی می زند: در سریال آیینه همبازی اسماعیل محرابی (پدرتان) بودید. آیا مسیر شما برای ورود به دنیای بازیگری با حمایت او هموار شد؟ چون در این صورت این پرسش ایجاد می شود که چرا بعد از آیینه فعالیتی نداشتید؟ نه، به هیچ وجه. در واقع نقش پدرم بیشتر بازدارندگی بوده تا حمایت. در همان دوران با آقای اسماعیل محرابی ...
ادعای عجیب، مرد تایلندی اصلاً سرمربی نبود!
. او تاکید کرد: من آخر بازی به سالن آمدم و این صحنه را که دیدم بسیار ناراحت شدم. خودم روسری را از سر این مربی برداشتم و پرت کردم و گفتم این چه کار زشتی است که انجام شده است؟ همکارانم، شاگردانم و دوستانم که آنجا بودند شاهد هستند. آن ها می گویند که من از ابتدا در سالن بودم و روسری را سر مربی تایلندی کردم در صورتی که من ثانیه های آخر بازی آمدم. مدیر فنی تیم ملی کبدی زنان ادامه ...
معلولیت محکوم به محدودیت است؟!
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از کرد تودی ، با یکی از نفرات برتر کنکور سراسری گفتگویی خواندنی داشته ایم که شما را به خواندن آن دعوت میکنیم. خبرنگار: لطفا در چند جمله خودتان را معرفی کنید: سوران کرمی هستم فرزند حسین که در 13 خرداد 96 در خانواده 4 نفره در روستای حسین آباد شهر سنندج متولد شده ام؛ دوران ابتدایی و راهنماییم را در روستای محل زادگاهم تحصیل کرده و ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (467)
...> 10. خطرناک تر از دختری که موهاشو کوتاه میکنه اون شپشایی هستن که تو سرشن و مجبور شده به خاطرشون کوتاه کنه. این منبع درسی این ترمتونه امتحانم از این کتاب طرح میکنم قیمتشم مناسبه خودم نوشتم. 11. من اگه آمریکا به دنیا میومدم مطمئنا الان چند ترم کلاس زبان فارسی رو گذرونده بودم و در به در دنبال بورسیه دانشگاه سمنان بودم! 12. ولی اگه آهنگ "باز آمد بوی ماه ...
بازیگر فوتبالیست: کلاه پهلوی کارم را سخت کرد! +عکس
در ذهنم شکل بگیرد، هیچ وقت دیالوگ ها را حفظ نمی کنم. حتی زمان بازی در کلاه پهلوی و نقش فرخ هم مونولوگ ها (تک گویی) و اسامی تاریخی زیاد متن را حفظ نمی کردم، بلکه با خواندن زیاد سعی می کنم نقش و دیالوگ ها را مال (متعلق به) خود کنم. درباره پرویز انزوا هم همین طور بود و خیلی روی نقش کار کردم؛ یک بازی حسی و درونی همراه با ری اکشن که خیلی از آن لذت بردم و خیلی هم در آن غرق شدم. من الان نسبت به زمان بازی ...
نقاش ایرانی مقیم ترکیه: هنر در ایران ارج و قرب بیشتری دارد/ جوانان قدر فرهنگ و تمدن ایران را بدانند
شکل سوال و جواب در زیر می آید؛ - س: لطفا برشی از زندگی تان به ویژه دوران کودی و زندگی در تبریز برای ما بگویید؟ - ج: من سال 1323 شمسی در تبریز، محله شهریار در ضلع جنوبی میدان قونقا، به دنیا آمده ام. ابتدایی را در مدرسه خواجه نصیر همان محل خواندم و سپس وارد هنرستان میرک در محل ابتدایی آن واقع در سر کوچه 'صدر' شدم. پس از پایان هنرستان برای ادامه تحصیل به ایتالیا رفتم. پس از ...
زخم های زندگی زخمه های تار
دانشگاه ها تعطیل شد، دانشجوی مهندسی ساختمان بودم. دانشگاه که تعطیل شد، دیدم کاری نمی توانیم بکنیم، در همان زمان پدرم بزرگترین داروخانه و دراگ استور ایران را در مشهد داشت و اداره می کرد و اوایل انقلاب آن را به بخشی از کارمندان خودش واگذار کرده بود. من هم رفتم آن جا و شروع به کار و یاد گرفتن کردم. بعد از مدتی که کار را یاد گرفتم، با توافق آنها، من کارمند پدرم و نسخه پیچ داروخانه شدم. آن زمان تحریم ها زیاد ...
عاقبت داستان مردی که مهریه 12000 سکه طلا را امضا کرد!
تحصیلکرده ها بیکار هستند، مصمم بودم به جای درس خواندن برای خودم یک شرکت راه بیندازم و جوان های فامیل را دور هم جمع کنم. تا این که با بهرام آشنا شدم. او هم از بلندپروازی من خوشش می آمد و تشویقم می کرد. می خواست دانشگاه را رها کند تا با هم آن شرکت را راه اندازی کنیم اما وقتی پیشنهاد ازدواج داد، شرط کردم باید مدرک تحصیلی اش را بگیرد اما راستش دلم نمی خواست زود ازدواج کنم. می خواستم به نقشه ام برای تأسیس ...