سایر منابع:
سایر خبرها
اس ام اس تبریک شب یلدا (8)
پاهایش خیس و کوله بارش لبریز از این همه برگی که از درختان تکانده است.. _______________________________________ از برگ برگ ِ دفتر من پرت می شوند معشوق های خسته ی پایان گرفته ام یلدای چشم های تو را گریه میکنند موهای رنگ و بوی زمستان گرفته ام! _______________________________________ بیا تا در بلندترین فرصت شبانه ...
90 شب برنامه داشته باشی به پرت و پلا گویی می افتی
ندارند و خودشان مدام مشغول دعوا با همدیگر هستند! شما یک شوخی سطح پایین هم کنید می گویند تو دیگر چه می گویی این وسط. یعنی مردم باید بنشینند دعوای اینها را نگاه کنند این بهترین طنز است. متاسفانه دیگر نمی توان زیاد حرف زد مگر اینکه فرصتی پیش بیاید، اما فرصت برای طنز نیست. من هفت، هشت سالی است که طنز را در کل کنار گذاشته ام، ولی گاهی برای دل خودم شعر طنز می گویم. در شب شعرهای طنز شرکت می کنم و شعر می ...
پاراگراف کتاب (146)
به جاش یه قصر از طلا تو بهشتت به من بده و باغ هایی که توش جوی شیر و عسل روونه و حوری و غلمان و ...! این طرز تفکریست که در جامعه ی ما وجود دارد. اما آیا ما فقط برای همین است که وجود داریم و چسبیده ایم به این کره ی کوچک که به دور ستاره ای کوچک می چرخد در کهکشانی که خود ذره ی غباری بیش نیست از عظمت چیزهایی که در این جهان وجود دارد؟ آیا همه ی این ها وجود دارد که ما جاودانه شیر و عسل بخوریم و با حور و ...
جدیدترین فیلم های سینمایی دنیا اینجاست
کنار هم زندگی می کنند. اسمیت و جوئل اگرتون در نقشی غیر قابل تشخیص، نقش پلیس هایی را بازی می کنند که یک شب در گشت معمول خود، با نیرویی عجیب روبرو می شوند. نومی رپیس، لوسی فرای، ادگار رامیرز، مارگارت چو و آیک برینهولتز دیگر بازیگران فیلم سینمایی درخشان (Bright) هستند که مکس لندیس فیلمنامه اش را نوشته و قرار است جمعه آینده در روز 22 دسامبر پخش آن در نتفلیکس آغاز شود. پس از کسب جایزه بهترین ...
ایستایی مطلق رنج در قلعه گنج
.... سجاد هم داخل اتاقش یا به نوشتن فیلمنامه اش فکر می کند و هر از گاهی هم شعر می نویسد. نان اهالی خانه فقط و فقط بر گرده زیاده است. سجاد بدعنق، ناراضی و لجباز است. مدام به خواهر بزرگترش، سودابه که او هم مثل سجاد نمی تواند راه برود، غر می زند بدون هیچ دلیلی. عاشق فیلم و اشعار حافظ و ادبیات و تاریخ است. سجاد 29 سال دارد. 11 سال پیش پاهایش از حرکت ایستاد و دست هایش کج شدند. بیماری ژنتیکی پیش ...
لطفا این کتاب را بکارید ؛ ریچارد براتیگان؛ ترجمه ی مهدی نوید و لیلا صمدی؛ چشمه روح ناآرام آقای شاعر
.... تمام رودها به دریا می ریزند؛ اما دریا هنوز پر نشده است؛ رودها به همان جایی باز می گردند که از آن آمده اند. امروز باران می بارد در کوه ها. بارانی ست گرم و سبز با عشق در جیب هاش چرا که بهار این جاستٌ و خیال مرگ نمی پرورد. بخشی از کتاب حاضر به دفتر شعر ...
زنی که با فرمانده داعش مصاحبه کرد و زنده ماند/ به رهبران داعش گفتم: من متأهل نیستم. نمی توانم با شما ...
دارید؟ آن وقت شروع به صحبت دربارۀ پدربزرگ مراکشی اش کرد که برای آزادی خود علیه استعمارگران فرانسوی جنگیده بود، و می گفت آن جهاد نظیر این جهاد است. او گفت: همۀ این ها نتیجۀ استعمار عراق توسط آمریکاست. اکنون ما مشغول جهادیم تا جهان اسلام را آزاد کنیم . اما پدربزرگ من هم یکی از مبارزان آزادی در مراکش بود. وقتی دختربچه بودم، دربارۀ آن جهاد برایم حرف زده بود، دربارۀ اینکه چطور ...
بیایید، بیایید که جان دل ما رفت/ شهادت عزتمندانه حاج مهدی سامع به ما درس ایثار آموخت
از وجودت شده بود. ارادهٔ مثال زدنی تو با وجود ضعف مفرط جسمی برای همهٔ ما درس زندگی بود. تو واژهٔ ایثار و از خودگذشتگی را در رسیدگی به هم نوعان و به خصوص به معلولان جسمی و حرکتی شهرمان به خوبی تفسیر کردی. معتقدم آرامش دوره حیاتت و مرگ شرافتمندانه ات نتیجه سخاوت و بخشش بدون منت تو بود. ذکر همه خوبی های تو در این مقال نمی گنجد؛ هرگز خنده های بی کینه تو را فراموش نخواهم کرد. شهد شیرین شهادت گوارای وجودت باد. *نویسنده، آزاده و جانباز دفاع مقدس انتهای پیام/ ...
من صغیرم، تو شهیر باش
کتابخانه ای داشت و من هم هر روز به کتابخانه پدرم مراجعه می کردم. به راستی همانطور که حافظ می گوید "آنچه دارم همه از نعمت قرآن دارم"، من هم باید بگویم آنچه دارم از تعلیمات دلسوزانه پدرم دارم. مادرتان چطور؟ در همان دوران کودکی مادرم را از دست دادم، مرگ مادر در باورم نبود . با این واقعه دردناک انگیزه سرودن شعر در من بیدار شد و نخستین شعری که سرودم در سوگ مادر بود: مادرا، مهر تو در ...
بیژن الهی؛ شاعر راز و نیاز و سکوت
زبان تازه است/ دشت ها انتظار نبرده اند/ و روزهاست/ روزهای بارانی/ که تو مرده ای و/ نمی دانی.../ مرا باز می آورند/ از بنفش عطسه آور زنبق ها/ از سنتورهای جوباری/ از روح تو که زلزله ای بود/ تا بهمنی عظیم فرو ریزد/ در جاده های زمستانی سال هزاروسیصدوچند/ از گام های تو/ که در قلب من ندا می داد/ از چشم گربه ام/ که روز را به شب/ از خط به دایره می برد/ از یک دریچه روشن بر فراز سرماها/ تا با کمال احترام ...
دو سیمینِ دلبر ادبیات ایران؛ دانشور و بهبهانی
دو سیمین . این کتاب جدای از این که می تواند بخش مهمی از تاریخ ادبیات این سرزمین را بهتر به ما بشناساند، وجه دیگری نیز از این دو غول ادبیات ایران به ما معرفی می کند. وجهی که شاید برای خیلی ها در پس و پناه داستان ها و اشعارشان پنهان مانده است و آن هم چیزی نیست جز چهره انسانی و مزینی این دو شاعر و داستان نویس. در این نامه ها همه چیز می توانیم ببینیم؛ از نکته هایی درباره زندگی تا نگاهشان به ...
من صغیرم، تو شهیر باش
کتابخانه ای داشت و من هم هر روز به کتابخانه پدرم مراجعه می کردم. به راستی همانطور که حافظ می گوید "آنچه دارم همه از نعمت قرآن دارم"، من هم باید بگویم آنچه دارم از تعلیمات دلسوزانه پدرم دارم. مادرتان چطور؟ در همان دوران کودکی مادرم را از دست دادم، مرگ مادر در باورم نبود . با این واقعه دردناک انگیزه سرودن شعر در من بیدار شد و نخستین شعری که سرودم در سوگ مادر بود: مادرا، مهر تو در ...
دستورالعمل صفوی برای رونق گردشگری!
ملاقات با شهر موضوع ملاقات عنوان پروژه ای است که قاسمی با مشورت سید محمد بهشتی از یک سال قبل آغاز کرده و طی آن روایت هایی راجع به چهلستون می نویسد. او از سه بیت شعر مولانا چه شود گر ز ملاقات دوایی سازی/ خسته ای را که دل و دیده به دست تو سپرد ، من که حیران ز ملاقات توام/ چو خیالی ز خیالت توام و مبارکی شب قدر و ماه روزه و عید/مبارکی ملاقات آدم و حوا/مبارکی ملاقات یوسف و یعقوب/ مبارکی تماشای جنه ...
پیام عاشقانه برای نوعروس که همسایه مرد فضول شده بود!
قدر زندگی اش را بداند و این جرو بحث ها در اول هر زندگی ای طبیعی است. افسوس که نمی دانستم طرح شدن مشکلات زندگی زوج جوان در خانه ام چقدر می تواند آسیب در پی داشته باشد. ایراد من این بود که درباره سیر تا پیاز مشکلات خصوصی زوج جوان، به شوهرم خبر می دادم. همین خطای من باعث شد همسرم درمورد زن همسایه دچار برداشت غلط بشود. یک روز هم زن همسایه و شوهرش با عصبانیت به درِ خانه ما آمدند ...
یک روند یا یک شروع در شعر برای نوجوانان
شعر فروغ همه می دانند همه می دانند که من و تو از آن روزنه سرد و عبوس باغ را دیدیم و از آن شاخه بازیگر دور از دست سیب را چیدیم . سرانجام، کتاب با خواب بیستم به پایان می رسد، خوابی توأم با یک وعده شیرین که تا مدت ها می توان با یادآوری این خاطره های بازگشت ناپذیر سرخوش بود. کتاب با این شعر برمی گردد به آغاز، که با فرازی از همین شعر شروع شده است. گویی دایره ای ...
ترک مادرانه
گذشته اما چسبیده به امروزشان، شده جای زخم های ریز و درشت روی دست ها، شده ناخن های بدریخت، دهان های بی دندان، دندان های سیاه، بدن های بیمار و روح های خسته. خیلی هایشان اما گذشته را گذاشته اند پشت در آهنی بزرگ و آمده اند تو، از حیاطی سرسبز گذشته اند، به آلاچیق ها چشم دوخته اند، از پله ها آمده اند بالا، سفره دلشان را باز کرده و شده اند مددجو. قصه 11 زن اینجا آغاز می شود؛ قصه 11 مادر و پنج کودک، قصه ...
شهید برای برپایی حق جانبازی می کند
روانه ی جبهه شدم که تا با کمترین چیزی که دارم در راه خدا بدهم و با دیگر مجاهدان و برادران بجنگم تا اسلام پیروز شود و حتی اگر لازم شد جان خود را در این راه بدهم و با اراده و آگاهی کامل به جبهه آمدم بدون هرگونه زوری و اجباری پس ای مادر عزیزم، ای مادری که شب ها و روزها به پای من زحمت کشیدی و چه دردسرها و چه مشقت ها کشیدی تا مرا به این سن و سال رساندی ای کسی که با شیره ی جانت مرا بزرگ کردی حق داری ناراحت ...
این شرح بی نهایت
بچه حوری چو عکس ماه که افتد درون چشمه روشن به چشم من همه نزدیکی و ز من همه دوری به لطف آب حیاتی به طیب باد بهاری به بوی خاک بهشتی به نور آتش طوری چو عشق رهزن عقلی چو عقل زینت روحی چو روح زیور عمری چو عمر مایه سوری بتی نه لعبت چینی تنی نه باد بهاری گلی نه باغ بهشتی مهی نه حور قصوری ز شرم روی تو شاید که آفتاب بگیرد کنون که عنبر سارا دمیدت از ...
خودم و زندگانی ام را مدیون شهدای مدافع حرم می دانم
لطف می کنند و تازه ترین کتاب هایشان را می فرستند و من عذاب وجدانم زیاد می شود که چقدر کتاب نخوانده تازه دارم. با وی گفت وگو کردم و قرار گردید کتاب هایم وقف در گردش گردد و دست به دست بین خانواده و دوستان و دانشجوهای بچرخد. از عید غدیر سال گذشته این کار را آغاز کردم و کتاب ها و مجله هایی را که داشتم به دست شان می رسانم تا دست به دست بچرخد و استفاده گردد. رمان می خوانید؟ شعر می خوانید؟ چه ...
مجموعه متنوع شعر درباره زمستان
...> ❆❆❆❆❆❆❆ در زمستان می کند پنهان عبادت را درخت از برون گر خشک بینی از درون سبز و ترست فیض کاشانی ❆❆❆❆❆❆❆ کنون آمد زمستان جدایی بدو در ابر و باد بی وفایی فخرالدین اسعد گرگانی ❆❆❆❆❆❆❆ بی زمستان سرد و آتش و دود لذتی از بهار نتوان یافت شاه نعمت الله ولی ❆❆❆❆❆❆❆ روز تو یک روز به ...
معرفی کتاب داستان کودکان، بخوانید!
. حسنی نگو یه دسته گل درباره تمیزی و حمام کردن و معرفی حیوانات است؛ حسنی ما یه بره داشت درباره آموزش این مطلب است که از پشم بره می شود لباس درست کرد؛ حسنی و گرگ ناقلا در معرفی گرگ و آموزش این مطلب است که گرگ بره ها را می خورد؛ حسنی باباش یه باغ داره هم به معرفی کلاغ، قورباغه، مرغابی، پاپره، جوجه، زنبور، طوطی، لک لک و غاز می پردازد. کتاب شعر دویدم و دویدم منوچهر احترامی نیز به معرفی شغل هایی ...
قصه های شب کودکانه، جوجه اردک
. یک شب که دیگر جوجه اردک زشت نتوانست این همه ناراحتی را تحمل کند از حیاط طویله خارج شد و تا جایی که می توانست دوید . بزودی به جنگل رسید . هر چه جلوتر می رفت پیدا کردن راه سخت تر می شد . اما او به دویدن ادامه داد تا اینکه به نزدیکی مردابی رسید که اردکهای وحشی در آنجا زندگی می کردند . جوجه اردک پشت درختی پنهان شد . احساس می کرد که خیلی تنها و خسته است صبح هنگامیکه تعدادی از اردکها پرواز ...
داستان برای کودکان، قسمت دوم خواب شیرین
...: هفته ای سیاه رنگ، به سرعت برق و باد گذشت. خانه پر از رفت و آمد و صدای گریه و زاری بود. شیرین کوچک از شنیدن این صدا ها بغض می کرد و مدام سراغ سهیلا را می گرفت. روی میز کوچک بالای سالن پذیرایی عکس سهیلا و نادر با نوار سیاه جاخوش کرده بود. خانه مثل همیشه بوی گل می داد ولی این بار فرقش با دفعات قبل این بود که گل ها سلیقه سهیلا نبودند و روبانی سیاه هم دورتادورشان را گرفته بود. بهار ...
خودم و زندگی ام را مدیون شهدای مدافع حرم می دانم
خواست که بیشتر با زینب باشم و با او حرف بزنم. می گفت از تو حرف شنوی دارد و همین امر باعث شد به زینب خیلی نزدیک شوم. با همه گرفتاری هایم، کلی برایش وقت می گذاشتم؛ چون هم احساس می کردم خیلی به او و امثالش مدیونم و هم اینکه شاید مرهمی برایش می شدم. برایم این مسجل شده بود که اگر با زینب همراه باشم دعای روح ا... در حق خودم مستجاب می شود. واقعا هم اثر خیر و برکتش را در زندگی ام دیدم. قبل از آن ...
قصه برای کودکان، قسمت دوم اشک های عروسک
ای نخواستم مزاحم زندگیت باشم. می بخشی اما توضیح دادن من آن موقع دیگر فایده ای نداشت. بهت تسلیت می گویم. می دانم که همسرت را از دست داده ای. شاید این نامه و توضیحات من بی موقع باشد اما نمی خواستم از من عصبانی باشی و اگر زمانی نسبت به من احساس خوبی داشتی بدان که من هنوز به تو فکر می کنم و اگر تو آماده باشی که مرا ببخشی، من آماده ام که دوباره همه چیز را از نو شروع کنیم. خواهش می کنم جواب نامه ام را ...
داستان برای کودکان، خواب شیرین
...: پیام با خجالت و دستپاچگی حال بهار را پرسید و بعد هم بی مقدمه از او خواست تا هرچه زود تر به شهرشان برگردد تا بتوانند درباره چیزهای مهمی که پیش رویشان بود با هم رودرو صحبت کنند. آن شب بهار جواب مشخصی به پیام نداد، یاد ضرب المثل مادربزرگش افتاده بود: کم بود جن و پری تو هم از دریچه می پری! **************** زندگی روال جدیدی به خود گرفته بود. بهار و شیرین به ...
یادداشت سایه رحمتی، اولین زن شعبده باز ایران درباره گزارش 20:30 / افسوس که دیگر مردم نمی خندند
میدانستند لباسهایم بوی تاناکورا میدهد خندیدن، گویا خبر 20:30 را با دورهمی یا خندوانه اشتباه گرفته بودند. میخواهم به 4 سال قبل برگردم زمانیکه از صداو سیما شبکه 1 بمن زنگ زدند و مرا برای برنامه (تصور می کنم صیح و زندگی بود چون از آن زمان تلویزیون نگاه نمیکنم) دعوت کردند. با اشتیاق اجرای برنامه در صدا و سیمای کشورم تنها انگشتر طلای یادگاریم را فروختم تا لوازم شعبده بخرم ، شب را تا صبح در ...
داستان شب کودکان، خواب شیرین
راحت می شد موذیانه بازمی گشت. نادیا باز هم سر زده بود ولی بار مریضی به تنهایی روی دوش های بهار سنگینی می کرد. دفعات پیش نادر و سهیلا هم بودند و بهار متحمل این همه سختی نشده بود. یاد حرف های مادرش افتاده بود: دخترم این کار به این راحتی ها که فکر می کنی نیست. شب وقتی شیرین خوابید، بهار به مادرش تلفن کرد: مامان تو روخدا زود بیا تهران، شیرین مریضه، شب ها می ترسم خوابم ببره تبش بره بالا تشنج ...
تصاویر جنگ هیچ گاه مرا رها نمی کند/ فضاهای انتزاعی هنر برای هنر را نمی فهمم
می شد که تو دفاع مقدسی هستی. من دارم درباره جنگ کار می کنم. گاهی اوقات پشت شانه ام دست می خورد که تو که... ولی می خواهم اینجا بگویم من متاثر از حال و هوای جامعه ام هستم. این بازیگر ادامه داد: من تمام نوجوانی و جوانی ام در کوران جنگ گذشته است. مگر می شود این تصاویر و اجتماع بعد از جنگ مرا رها کند؟ اتفاقاتی که شاهدش هستم. از همه اینها گذشته به رسالت هنر برمی گردد که در عصر حاضر انگار ...
سوپراستار بودن در شعر، بد است یا خوب؟
عظیمی بخشید. با این همه اگر بخواهیم نخستین سوپراستار شعر دوران نو را نام ببریم که تنها و تنها، شعرش موجب سوپراستاری اش بود، کسی نیست جز محمد تقی بهار.[گرچه یکی از مشهورترین تصنیف های دوران نو نیز سروده اوست؛ تصنیف مرغ سحر ] ایرج میرزا به دلیل توجهش به طنز و مضامین فرهنگ کوچه و عارف به دلیل ورود به حوزه موسیقی و تصنیف و خوانندگی، در این انتخاب در حاشیه قرار می گیرند نه به این دلیل که ...