سایر منابع:
سایر خبرها
قصه گیس سفیدها/ واکاوی نقش مادربزرگ در زیست روزمره خانواده و جامعه در آثار نویسندگان معاصر
نیز پس از اشاره به لانه پرستوها در سقف هشتی خانه ها و پرواز لک لک ها بر فراز گنبدهای امامزاده های تهران، همچنین بافت کلی زندگی مودت آمیز اجتماعی میان مردم و قشرهای گوناگون، در توصیف نقش پیرزنان و پیرمردان در تاروپود خانواده های گسترده در گذشته تصریح می دارد حرف اول و آخر با گیس سفیدها و ریش سفیدها بود. به هر خانه ای که سرک می کشیدی پدر و مادر و بچه ها و نوه ها با هم زندگی می کردند. سفره های ناهار و ...
بیستم دی ماه سالروز قتل امیرکبیر ایران
موفق به عزل و پس از چندی قتل او در حمام فین کاشان گردید. امیرکبیر که تلاش های خود را بر برقراری نظم و قانون و به سامان کردن امور متمرکز کرده بود، اصلاحات گسترده ای در زمینه های مختلف به انجام رساند که به سبب ریشه ای و همه جانبه بودن، منافع بسیاری از فرصت طلبان و سودجویان را به خطر انداخت و بسیاری را به دشمنان امیر تبدیل کرد. همان گونه که می دانیم ماجرای قتل غم بار امیر با نام مهدعلیا ...
اسم روستای ما "بهرمان" بود
هر یک از آنها چیزی می دادند و این وضع در همه فصول سال ادامه داشت . اسم روستای ما بهرمان است، یکی از دهات قدیمی نوق – از جلگه های رفسنجان. بهرمان به معنی یاقوت سرخ است. مادرم علاوه بر خانه داری در امور زندگانی با پدرم همکاری داشتند. او هر چند بی سواد بود، اما اطلاعات خوبی از خواص گیاهان دارویی داشت. اطلاعات و تجربیات او برای اعضای خانواده و حتی اهالی روستا سودمند بود؛ چنان که ...
هاشمی سردار جنگ، صلح، اصلاح و اعتدال بود
تغییر دهد و نمی تواند در انحصار یک گروه محدود تندرو قرار گیرد. معاون اول رئیس جمهوری خاطر نشان کرد:در این ایام به عنوان یکی از مسئولان باوجود این که خیلی از دوستانم توصیه کردند که صحبت نکنم، گفتم که می خواهم با مردم حرف بزنم ،ولی اینها آمادگی نداشتند وبهانه های دیگر آوردند، چرا این گونه رفتار می کنید؟ جهانگیری افزود: رسانه ملی باید در خدمت کل مردم ایران حتی معترضان و گروه های دیگر قرار ...
آگوتا کریستف، جدی، غمگین و ناراحت کننده
همه به ما چشم دوختند. اکثر اعضای گروه ما، بچه ها بودند. روستاییانی که به آن ها پول داده شده بود تا به ما غذا و پناه بدهند در خانه های شان از ما پذیرایی کردند. نمی دانم چند روز آن جا بودیم. بعد از آن، شهردار آن جا برای ما بلیت اتوبوس به مقصد وین خرید. ما بعدا پول را به او برگرداندیم. در وین ما در یک پادگان ماندیم. برنامه تان این نبود که به سوییس بروید؟ جایی خواندم که ترجیح ...
تعبیر زیبای یک رزمنده عراقی از "ایرانیان" (بخش اول)
...؛ ولی چیزی نگفتم. مسئول اسلحه خانه رو به من کرد و در حالی که لبخند می زد به شوخی گفت: - راستش را بگو. در جنگ با صدّام چند نفر از ما عراقی ها را کُشته ای؟!! و همه خندیدیم... * ورود به خطِّ مقدمِ منطقه ی عملیّاتی بعد از صرف ناهار، به سمت خط مقدم که همان پالایشگاه شهر بیجی بود به راه افتادیم و حدود صد کیلومتر هم که از زادگاه صدام یعنی شهر تِکریت که تا ...
باغ مادربزرگ ؛ خاطرات باورنکردنی یک زن از دفاع مقدس
چشم همه خاطراتم را می نوشتم، هرگز فکر نمی کردم روزی برسد که خاطرات مادربزرگم را درباره جنگ بنویسم. آن روز ها از شهرمان آواره شده و به خانه مادربزرگ پناه برده بودیم. دلم برای دوستانم تنگ شده بود؛ برای درس و مدرسه، برای خانه و زندگی مان. وقتی پدرم درگذشت، اوضاع بدتر شد. در آن لحظات فقط نوشتن خاطرات آرامم می کرد. چه خاطرات زیبایی! که اگر باقی می ماند، اکنون کتابی بزرگ بود. فتاحی اظهار کرده ...
هاشمی به روایت هاشمی
خیرخواه و انقلابی، بخشی از این مصاحبه را منتشر می کنیم. ادامه مصاحبه را نیز به صورت پاورقی، هر روز در صفحه چهار اعتماد می توانید دنبال کنید. برای روح پرفتوح مرحوم هاشمی، رحمت و غفران الهی را مسألت داریم و امیدواریم که راه اعتدال و عقلانیت، که هاشمی یکی از سالکان نامدار آن بود، کماکان مستدام ماند. لطفا به طور مختصر خود و خانواده تان را معرفی کنید؟ بسم الله الرحمن الرحیم. اسم پدرم ...
روایت حاج قاسم سلیمانی و سرلشکر رشید از شهید احمد کاظمی
، ابتکار، خلاقیت و تدبیرش کالبد شکافی کنیم. این را باید حتما در سازماندهی و عملکرد لشکرش پیدا کرد. من یک جاهایی گفتم احمد در خیلی از ابعاد مسلط بود. من گفتم سه نقطه را در لشکر 8 نجف اگر کسی سر می زد به نقش احمد و مدیریت او پی می برد: یکی اسلحه خانه، یکی حمام و یکی هم آشپزخانه. در این سه جا، می فهمید که احمد چقدر به لجستیک، آموزش، نگهداری و روحیه پرسنل بها می دهد. احمد اصرار داشت که همه جا حمام احداث ...
جزییات خواندنی از زندگی خصوصی غلامرضا تختی و همسرش شهلا
روزگاری را با بزرگ ترین اسطوره ورزشی-اجتماعی تاریخ معاصر ایران سپری کرده است. بچه ته تغاری خانواده توکلی که خود را سرجهازی خواهرش در خانه جهان پهلوان می داند؛ دردانه آقا تختی و همسرش. رضا توکلی بعد از47 سال از مرگ تختی از خاطرات مشترک خود با شوهر خواهرش گفت. توکلی می گوید حالا که شهلا خواهرم مرده است باید واقعیت را گفت. باید مردم بدانند که شهلا توکلی چگونه به وصیت تختی عمل کرد. چگونه با سختی ها ...
بازی نکردن در روزی روزگاری اشتباه بود
همان جا رفتید؟ بله. ما تقریباً هفت ماه باغ بهادران بودیم. هفت ماه بعدش اهالی میمه اعتراض کردند که چطور روزی روزگاری و تفنگ سرپر را تو این جا ساختی. حالا رفتی باغ بهادران؟ احمدجو هم گروه را کوچ کرد و آورد. بقیه اش را در میمه گرفتیم. یعنی ما هفت ماه هم در میمه بودیم. این آدم واقعاً یک آدم خاصی است. یعنی اول این که خیلی شهرش را دوست دارد. میمه را خیلی دوست دارد. مردم زیادآباد ...
اثر دیگر نویسنده کتاب فرنگیس منتشر شد
به گزارش گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان ا ز کرمانشاه ؛ فتاحی نویسنده کتاب گفت:کتاب باغ مادر بزرگ خاطرات واقعی خانم "خانزاد مرادی محمدی" است که در دوران جنگ تحمیلی در شهر روانسر زندگی می کرده است. این نویسنده کرمانشاهی گفت: بخش هایی از این کتاب به ورود مردم پناهنده کرد حلبچه به استان کرمانشاه و پذیرایی مردمان این استان از آنها اختصاص داده شده است. ضمن اینکه یک بخش آن نیز به خاطرات ...
روایت مظلومیت آیت الله هاشمی رفسنجانی از زبان فرزند
بابا آمد، گفتم: بابا! این آقا خیلی مشکوک بود. پرسیدند: برای چه؟ گفتم: برای اینکه 6-5 بار زنگ زد و گفت من نامه می آورم و نامه را نیاورد؛ مطمئناً آمده بود آدرس خانه ما را یاد بگیرد و کاری بکند. چون تازه آقای مطهری را ترور کرده بودند، همه ما حساس بودیم. یادم هست بابا در اتاقی نماز می خواند که رو به روی باغ همسایه بود و مامان مدام می گفت: در این اتاق نماز نخوان؛ بالاخره در این اتاق کشته می شوی. بابا هم ...
عشق به هم نوع شیرین بخش لحظات تلخ بود/ دیدار با امام(ره) روز فراموش نشدنی زندگی فاطمه صلواتی
اهالی جمع شده و کلاه و دستکش می بافتیم، برخی شب ها نیز به غسال خانه رفته و پیکر شهدا را غسل و کفن می کردیم. یک شب خسته در خانه استراحت می کردم که خانم صلواتی به درب خانه مان آمد و گفت: فاطمه جان میدانم خسته ای، اما امروز هواپیماهای دشمن منطقه اسدآبادی را بمباران کرده و مردم زیادی در آتش سوخته اند و نیرو برای غسل و کفن کردن کم داریم. چادرم را سر کرده و عازم غسالخانه شدیم، صحنه های ...
اهالی بهرمان عاشق آشیخ اکبر بودند
معنای یادگیری کل قرآن بود منتها دیگر چه با همکلاسی ها و چه با مدیر مکتب این کار را می کردیم تا روان شویم. منظور شما این است که درآن زمان در کشور مدرسه بود اما در آن روستا همچنان مکتب خانه وجود داشت؟ بله. روستاها عموما مکتب داشتند دلیلش هم این بود که آن زمان حتی فرزندان روستایی هم همه به دنبال تحصیل نبودند و به حد نصاب مدرسه و آموزش و پرورش نمی رسید که مدرسه باز کنند و درآن روستا هم ...
سلام پیرمرد
و 8 در پایین ، یعنی 16 خواب! رضاشاه مانند خیلی از اربابهای دیگر، این خانواده را هم تاراند. روزگار با خانواده مادربزرگ خوب تا نکرد و بعد از مرگ پدر و مادر، دست تقدیر او را به این دهات کشاند. وجود آن اصالت خانوادگی که گفتم، در رفتار او و بچه هایش کاملاً نمایان است. *منزل از سال 86 پدربزرگ و مادربزرگ به منزلی نقل مکان کردند که زمینش از او و ساختش از دایی جعفر بود. قبل از ساختن ...
صدای مردان یاریگر در روزهای قحطی در کرمان
مرکزی صدقات (که اعضای آن همگی ایرانی هستند) اقدامات زیر را برای فقرای شهر به انجام رسانده است: اختصاص باغ اعتماد حضور با اتاق های زیاد و با اسباب و اثاثیه مورد نیاز و گرمایش برای اقامت مستمشندان، اختصاص باغ مجزایی برای زنان مستمند و کودکان؛ پناه دادن به هزار نفر؛ ایجاد یک حمام برای آنها، تأمین البسه مورد نیاز؛ تأمین جیره روزانه برای چای، آش و برنج؛ معالجه بیماران؛ نگهداری از زنان باردار و تأمین شیر ...
رعایت احتیاط برای لرزش غافلگیرانه
و با پسرم تا پایین پله ها سُر خوردیم. بیهوش شدم و وقتی در بیمارستان به هوش آمدم همه به من می گفتند که چه خوش شانسی! گردن وکمرت آسیب دیده و حتی بیم این وجود داشت که قطع نخاع شوی. دست و پای پسرم نیز تماما کبود شده بود و با مسکن روی تخت بیمارستان آرام به نظر می رسید. آنچه در بالا خواندید خاطره یکی از شهروندان ملاردی در شب زلزله 2/4 ریشتری بود. ایران، کشوری لرزه خیز، در منطقه خاورمیانه و ...