سایر منابع:
سایر خبرها
کیانوش عیاری: از این که می گویند به سینمای اجتماعی گرایش دارم، متنفرم
خاطر همین خصلت هایش بود که احساس کردم تنها شدم. زمان مرگ هیچکاک جوان بودم و خیلی چیزی نمی دانستم؛ ولی زمان مرگ تروفو غمگین بودم؛ یعنی فکر می کردم یکی از دوستان خوبم، کسی را که از من حمایت می کند، از دست دادم. شهرام مکری: تروفو در یکی از این نامه ها که برای هیچکاک نوشته، به او گفته می خواهم با شما گفت وگو کنم و برای اینکه خودش را به هیچکاک بهتر معرفی کند، می گوید من یک بار به همراه ...
مورخ باید به روند توسعه و آینده نگری جامعه کمک کند
کرده بودم. بعد از همکاری با جهاد دانشگاهی تهران، تصمیم گرفتم به برازجان برگردم. از محیط شلوغ تهران خیلی خوشم نمی آمد. اتحادجنوب: چه سالی به برازجان برگشتید؟ وقتی به برازجان برگشتید چه کاری کردید؟ در سال 1361 به برازجان برگشتم و دختر خاله ام را نامزد کردم. تربیت معلم شیراز خبردار شده بودند. مرا دعوت به کار در مرکز تربیت معلم شیراز نمودند. گفتم شما از کجا می دانید؟ گفتند ما کتاب تو را درس ...
زلزله کرمانشاه تلخ ترین خاطره ام در سال 96 بود
بهداشت در دانشگاه نیوکاسل انگلیس ادامه تحصیل دادم. در حال حاضر استاد تمام دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی هستم. در چه سنی ازدواج کردید و چند فرزند دارید؟ در سن 28 سالگی با همسرم ازدواج کردم و ماحصل زندگی 33 ساله ما، 3 فرزند است که همیشه خدا را بابت داشتن چنین فرزندانی شکر می کنم. 2 پسر و یک دختر دارم. بهترین اتفاق زندگی تان در سال 96 چه بود؟ عروسی پسرم در ...
آرایشگاه در آن روزها
خواهد به آرایشگاه برود همه ما می دانستیم که یا عروسی یکی از اقوام و آشناهاست، یا نزدیک عید است و یا بالاخره یک اتفاق خوبی دارد می افتد. خواهر بزرگم هم از آنجایی که دم بخت بود و یکی از مشخصه های اصلی دختران دم بخت در آن دوران داشتن موهایی بلند بود برای آراستن زلف هایش با مادرم همراه شد، یادم می آید آن زمان ها که مادرم برای برادرم هم دنبال دختر مناسبی می گشت همیشه موقع تعریف از گزینه های ...
عموی شیرین او را وادار به کار کثیفی کرد
کردند آن زمان من 3ساله بودم که پدرم روانه زندان شد و مادرم نیز از او طلاق گرفت و با یک راننده تاکسی تلفنی ازدواج کرد. آن روزها همه اموال پدرم را هم فروخته بودند تا برای آزادی او هزینه کنند من هم نزد مادربزرگم زندگی می کردم و او مدام از مادرم بدگویی می کرد تا این که مادربزرگم به زاهدان رفت و مرا نزد عمویم گذاشت او مرا معتاد کردند و مجبور بودم با دستور او دست به کار کثیفی زده کنار بانک ها گدایی کنم ...
سال 96؛ آنچه در کهگیلویه و بویراحمد و ایران گذشت! / از سقوط آی تی آر تا سوختن سانچی، انفجار معدن
رحم سپس جنازه را داخل نایلون پیچید و آن را در یک چمدان جاساز کرد و با همدستی برادرش به جاده قم برد. او در بازجویی ها گفت:چون در کودکی از سوی یک مرد جوان مورد آزار قرار گرفته بودم ابوالفضل را کشتم تا سرنوشت شومی مانند من نداشته باشد. اهورا قربانی جدایی والدین اهورا پسر دو سال و هشت ماهه ای بود که قربانی جدایی پدر و مادرش شد. او بیست و دوم مهرماه در یکی از شهرک های ...
تقویم حقوقی و قضایی سال 96
قضاییه تصرف غیرمجاز، تبانی در معاملات غیردولتی، اختلاس و برخی موارد مالی از جمله اتهامات بقایی در این پرونده است . بقایی شش ماه پس از آزادی از زندان، به خاطر بی توجهی به احضاریه های مکرر دادسرا، خرداد ماه سال 96 بار دیگر بازداشت و چند روز بعد با تودیع وثیقه 20 میلیاردی از زندان آزاد شد. او پس از آزادی از زندان، ادعاهایی را در مورد وضعیت برخی زندانیان مطرح کرد؛ ادعاهایی که بنابر اعلام ...
آزادی مردی که قرار بود اشتباهی اعدام شود
ادامه دهد. بعد از اینکه کارهایم را در بازار تهران انجام دادم، رفتم شهر خودم. آقای قاضی من یک کاسب هستم و کار به کار هیچ کس ندارم. به شرفم، به ناموسم آقای قاضی دو سال و دو ماه است در زندان به سر می برم؛ بیخود و بی جهت. حسب بررسی های اداره آگاهی سیم کارت شما و سیم کارت مقتول مقارن با زمان وقوع قتل در یک مکان بوده است و همچنین در شعاع 500 متری از محل وقوع جنایت ردیابی شده است. توضیحی دارید ...
تقوی: اصلاح طلبم / مدیرکل شدنم ربطی به مسائل قومی نداشت / تاجگردون، سرمایه ملی / احمدی، قانون مند / ...
آقای دکتر احمدی، آدم بسیار قانون مند و دوست دارد استان با برنامه اداره شود. نگاه این شکلی دارد و قانون مداری، ضابطه مندی و پیگیری مستمر و نگاه برنامه محوری ایشان می تواند بخش از مشکلات مردم را حل کند. البته خیلی زود است که بخواهیم در باره عمکرد او سخن بگویم. سقوط هواپیمای مسافربری تهران-یاسوج وقت زیادی از استان را به خودش اختصاص داد. الان خیلی زود است که بخواهیم او و معاونینش را ارزیابی کنیم و زمان زیادی لازم دارم، اما در این مدت کوتاه ایشان را آدم موفقی می دانم. ...
مجروحیت پرماجرا
به جبهه بروم و می گفتند: سن شما کم است، باید 18 سال داشته باشید. و من می گفتم من الان 14-15 سال دارم، 4سال دیگر جنگ تمام شده است. درضمن همه دوستان من و همه بسیجی های مسجد اعزام شدند و فقط من با 2-3 نفر دیگر مانده ایم. فاش نیوز: قدتان بلند بود؟ - من آن زمان که 15 سال داشتم، قدم 192 سانت بود. یک نوجوان قد بلند و لاغر بودم، علت به جبهه رفتنم همین قدم بود، که جریانش ...
حکم قطعی راننده وانت دیوانه که سال 96 قیطریه را به هم ریخت
نداشته و برخی می گفتند او تبهکاری فراری بود که پلیس به دنبال او بود. *** اما ماجرا چه بود؟ راننده خودرو وانت پسر جوانی است که در مقطع کارشناسی ارشد مدیریت مشغول تحصیل است. این پسر از دستگیری در مورد علت کارش گفت: پدرم برایم یک وانت خرید تا با کار روی آن خرج تحصیلم را دربیاورم. روز حادثه در نزدیکی پل صدر با یک خودرو 206 تصادف کردم و به آن خسارت وارد شد. چون مقصر بودم از راننده ...
طنز | عید دیدنی
سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا ، گروه طنزنویسان حوزوی عید دیدنی وارد خانه خاله شهناز که شدیم، اولین چیزی که توجهم را جلب کرد، کاسه های پر پسته و بشقاب های پر میوه بود. قبل از ما دایی شهرام و زن دایی آمده بودند. پسر کوچکشان هم که چاقی مفرط را وارد دوران جدیدی کرده و تعاریف سازمان بهداشت جهانی را زیر سوال برده است، مشغول تناول کیک خامه ای و موز برزیلی و پسته رفسنجانی بود ...
سید محمدحسن خامنه ای؛ روایت برادر از برادر (1)
، زرعی، نه مقامی و گره ای. بله، همین طور بوده و ما هم این حس را همیشه داشته ایم در مورد حضرت آقا. اگر اجازه دهید گفتگو را از خانواده شروع کنیم. - پدر ما داماد مرحوم سید هاشم نجف آبادی بود. مادر ما چهار پسر داشت و یک دختر. دوتا پسر بزرگ اخوان بزرگوار آقای سید محمد آقا، سید علی آقا، بین این دو خواهرمان که همسر شیخ علی تهرانی بود، بعد هادی آقا و بعد من. اخوی بزرگ متولد 1315 هستند ...
روایت هنرمند سرشناس از عشقی که عامل موفقیت اش شد
نقاشی شدت پیدا کرده بود تا آنکه در این سال رفوزه شدم و پدرم خیلی از دستم عصبانی و نگران شد؛ من قول دادم که سال بعد هم جبران کنم اما تا کلاس نهم هر سال دو سه تا تجدیدی داشتم زیرا که تمام فکر و ذکرم را نقاشی گرفته بود و روز به روز بیشتر درگیر آن می شدم و در آن سال هم رفوزه شدم. به قول سعدی هزار جهد به کردم که سر عشق بپوشم ولی نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم، من مدام در حال جوشش بودم و از ...
چگونه امام هادی (ع) با اخلاق علوی تشییع را گسترش داد؟
.... هر زورگویی در برابر برتری شما فروتن شده و همه چیز در برابر شما خوار و ذلیل است .(24) محمد بن حسن اشتر می گوید: من همراه پدرم، بیرون کاخ متوکل با جمعی از علویان، عباسیان و جعفریان ایستاده بودیم که امام هادی(ع) آمد. تمام مردم برای ادای احترام و بزرگداشت ایشان از مرکب های خود پایین آمدند و صبر کردند تا ایشان وارد کاخ شود. پس از آن، برخی زبان به گلایه گشودند و گفتند: چرا ما باید به این ...