سایر منابع:
سایر خبرها
اسرار زندگی یک مرد توییتری!
اهواز را هم که نقش بزرگی در پیشرفتم داشت خیلی دوست دارم و پیگیر نتایجش هستم. بعد از آن 2 سال فوق العاده را در ذوب آهن داشتم که در لیگ عالی بودیم و به فینال آسیا هم رسیدیم. به پرسپولیس و تیم ملی رسیدم و کلاً پله پله رشد کردم و به اینجا رسیدم. مادرم همیشه به من می گفت از تو می خواهم مردم دار باشی و قول بده هروقت آدم مشهوری شدی گذشته ات را فراموش نکن و یادت نرود از کجا آمدی. مردم همیشه من را یک آدم ...
به خاطر چشم های شیطانی فتانه همسرم را طلاق دادم و ...
روز باوجدان خودم درگیر بودم چرا که دل بریدن از همسری مهربان و دلسوز و پسری شیرین زبان خیلی برایم سخت بود. با این وجود 500 میلیون تومان مهریه همسرم را پرداختم و او را طلاق دادم با اینکار همه ی از من رویگردان شدند پدرم نیز مرا از کارخانه بیرون کرد. حالا فتانه می گوید تو دیگر چیزی نداری که بخواهم با تو ازدواج کنم نمی دانم چگونه درگیر هوس های شیطانی شدم... از لطف شما سپاسگزاریم! اتصال ناموفق! لطفا بعدا سعی کنید. این نشانی ایمیل قبلا ثبت شده! ...
دستورالعمل های قرآن برای "پدر" بودن
و مادرش به احسان سفارش کردیم مادرش با تحمل رنج به او باردار شد و با تحمل رنج او را به دنیا آورد و باربرداشتن و از شیرگرفتن او سی ماه است تا آنگاه که به رشد کامل خود برسد و به 40 سال برسد می گوید پروردگارا بر دلم بیفکن تا نعمتی را که به من و به پدر و مادرم ارزانی داشته ای سپاس گویم و کار شایسته ای انجام دهم که آن را خوش داری و فرزندانم را برایم شایسته گردان در حقیقت من به درگاه تو توبه آوردم و من ...
می خواستند قاتل رجایی معرفی شوم
از آن چین وچروک ها کم کم پیدا می شود. من وقتی سال 88 به زندان رفتم 67 سالم بود. این سن، مرز پیر شدن است. به هر حال من 5 سال در زندان بودم و در جامعه حضوری نداشتم. معلوم است آن هایی که مرا بعد از 5 سال می بینند در نظرشان خیلی پیر می آیم. نه به خاطر اینکه سختی ها را نتوانستم تحمل کنم و فشارها طاقت فرسا بود؛ برای من زندان دوم راحت تر از زندان اول بود. زندان اول ورودی اش سنگین بود، شکنجه ...
وقتی معلولیت هم مانع پرواز نمی شود/ هنوز نتوانسته ام بهترین عکسم را بگیرم/ لنزهایم فرزندانم هستند
می کردم که هیچ جانی در بدنم نیست، مرا به بیمارستان بردند، به مادرم گفتند حال من خوب است، اما زمانی که من را بروی صندلی گذاشت، تعادلی برای حفظ کردن خود نداشتم و بر روی زمین افتادم، همین باعث شد تا پزشکان در حد آتل بستن کل بدن من تشخیص دهند و بعد هم مرا به شیراز منتقل کنند. 5 ماه از این داستان گذشت که توانستم کمی دست و پایم را تکان دهم و بعد هم به کمک فیزیوتراپی بتوانم راه رفتن را برای ...
دنیای مخفی: زنانی که نمی توانند آزار جنسی را گزارش کنند
سال گذشته، اما هنوز هم بهترین دوست گریس به نام "یانل" کابوسِ بدترین شب زندگی اش را می بیند. او در یک شورش سیاسی در غرب آفریقا دستگیر شد و به زندان رفت. سپس توسط افسران پلیس مورد تجاوز گروهی قرار گرفت. زمانی که آزاد شد، دوستانش در حزب سیاسی کمک کردند تا به لندن برود. ابتدا در منزل دوستانش اقامت داشت، سپس توسط کلیسا در یک خانه شروع به کار کرد. شرایطش درست مانند گریس بود. او بلافاصله درخواست پناهندگی ...
ماجرای جالب نوجوان ایرانی که تبدیل به کارآفرینی مشهور شد
. چند سال بعد کلیمیان نمایندگی فروش خودکار بیک را برای ایران گرفت. مطابق معمول واسطه اش شخصی بود به نام بهنام، نمونه آن را به حجره ما آورد و به پدر نشان داد. پدر مدتی به آن نگاه کرد و بعد از من پرسید چطور می نویسد؟ گفتم: خودکار است، مثل خودنویس احتیاجی به جوهر پر کردن ندارد. و از آن موقع کلمه خودکار روی این وسیله نوشتار باقی ماند. رفوگران ادامه می دهد: فروش خودکار بیک در سال اول و دوم از ...
آشنایی شوم دختر 16 ساله با رامین 40 ساله در پارتی شبانه
کلانتری گفت: سه سال قبل وقتی مادرم را از دست دادم، دچار افسردگی شدیدی شدم، به طوری که کارم به بیمارستان روان پزشکی کشید و چندین ماه بستری شدم. پس از آن که از بیمارستان به خانه بازگشتم، پرستاری از برادر 4ساله و رسیدگی به امور خانه را به عهده گرفتم، چراکه پدرم از صبح تا شب مشغول کار بود. مدتی بعد از این ماجرا، پدرم با اصرار اطرافیان با زن دیگری ازدواج کرد اما من نمی توانستم با همسر پدرم ...
شوهرم اسلحه شاه کشی از جیبش درآورد و به سمت من شلیک کرد و ...
...> این دختر سی و یک ساله که مهرش 264 سکه است، اظهاراتش را اینگونه ادامه می دهد: قبل از عقد با شاهین بارها برای مشاوره قبل از ازدواج نزد مشاور رفتیم که مشاور گفت مشکلی وجود ندارد و می توانیم ازدواج کنیم؛ سرانجام با اصرار خانواده ها به عقد هم درآمدیم، پس از عقد هر بار که با شاهین بیرون رفتیم او مرا به بهانه های واهی کتک می زد، یک بار داخل ماشین مرا می زد، بار دیگر در خیابان مقابل همه مردم؛ این رفتارهای ...
الگوی اشتغال و کاریابی بر اساس مبانی اسلامی
! او را استخدام کن، زیرا بهترین کسی را که می توانی استخدام کنی آن کسی است که قویّ و امین باشد (و او همین مرد است)! (26) (شعیب) گفت: من می خواهم یکی از این دو دخترم را به همسری تو درآورم به این شرط که هشت سال برای من کار کنی و اگر آن را تا ده سال افزایش دهی، محبّتی از ناحیه توست من نمی خواهم کار سنگینی بر دوش تو بگذارم و ان شاء اللَّه مرا از صالحان خواهی یافت (27) (موسی) گفت: (مانعی ندارد،) این ...
چوبه دار؛ آخرین صحنه زندگی 7 قاتل بی رحم
...> صبح روز 22 دی ماه سال 95 بود که جوانی برای انتقام جویی با وجود اینکه 10 روز قبل تر با وثیقه از زندان آزاد شده بود ، ابتدا به خانه یکی از ماموران پلیس حمله در اراک حمله کرد و او و سه عضو خانواده اش را با رگبار کلاشینکف به قتل رساند. سپس به خانه اولیای دم پرونده نزاع منجر به قتل رفت و پدر و مادر مقتول را نیز به رگبار بست تا انتقام جویی او، 6 کشته و 3 مجروح برجای بگذارد. متهم پس از ارتکاب قتل ها ...
نقشه لیدا و پسر جوان برای دختری سفر کرده از ایران به ترکیه
، وضعم روبه راه شد، زندگی خوشی داشتم. مادر انگار دلش برایم تنگ شده بود. به قول خودش یک سال گذشته بود تا خانه ی ژاله را یافته بود و حالا، نمی دانم چرا، ولی دلش می خواست بازگردم. این بار اصرار داشت که با او باشم. ساحره ازدواج کرده بود و او برای پر کردن جای خالی اش به من احتیاج داشت. به او گفتم که هرگزحاضر نیستم که بار دیگر به نزد او بازگشته و به مانند او و دیگر اعضای خانواده ام، درآن خانه ...
رفتار زننده خانم مهندس با شوهر کارگرش / زمزمه های کثیف
بیشتر نداشت که با من ازدواج کرد. در روستای محل سکونت ما مرسوم است که دختران و پسران خیلی زود ازدواج کنند. من نیز همانند دیگر اهالی روستا و به پیشنهاد مادرم با سهیلا ازدواج کردم. این در حالی بود که من سر زمین های کشاورزی دیگران کار می کردم ولی همسرم دوست داشت به تحصیلش ادامه بدهد. من هم مخالفتی با این موضوع نداشتم. وقتی سهیلا دیپلمش را گرفت خداوند فرزندی به ما عنایت کرد اما ...
نبضی که باز نمی ایستد...
اسباب شستشوی ظرف در جلویش قرار دارد، با ظاهری غمگین و نوشته ای در دست که هر عابری می تواند آن را ببیند و اندکی تامل کند: "تنها با یک خرید کوچک خانواده ای را نجات دهید". نامش محسن جعفری است، می گوید: "بیماری من مادرزادی نیست، مادرم برایم تعریف کرده که 3 ساله بودم و تب فلج اطفال می گیرم و مادر من را به نزد دکتر می برد و دکتر به من پنی سیلین تزریق می کند و مادر بعد از دوسه روز می بیند که من ...
گپ نوروزی با نماینده پرسپولیسی مجلس/ اهل توئیتر نیستم/ همسرم بساز است/ مادرم گفت باید پزشک شوی
کمیسیون امنیت ملی ترکیه و بلژیک بودیم که یک چشم پزشک و یک پزشک عمومی از اعضای آنها بودند. دیگر آنکه نماینده ای می تواند در عرصه طب نظامی و بحث بیوتروریسم اظهارنظر کند که پزشکی آشنا به مسائل نظامی و امنیتی باشد. در چه سالی ازدواج کردید و چطور با همسرتان آشنا شدید؟ در سال 1368 ازدواج کردم. همسر بنده در دانشگاه شهید بهشتی هم اتاقی خواهرم بود و بسیار سنتی با یکدیگر ازدواج کردیم. همسرم علی ...
گلایه امین زاده از روحانی/ دروغکی گفتند قوه قضائیه شما را وزیر نکرد!
تابلو سیاسی را بیشتر دوست داشتند چه شد یک مرتبه بعد از 3 سال دستیار ویژه رئیس جمهور در امور شهروندی شدید؟ یک سال آخر ریاست جمهوری آقای روحانی بود که ایشان پیشنهاد دستیار ویژه در امور حقوق شهروندی را به من دادند. با اینکه جایگاهش از معاونت حقوقی پایین تر بود اما چون حقوق شهروندی برای من خیلی مهم بود و این مقام یک پست نوین در دولت محسوب می شد آن را پذیرفتم. آخرین صحبتی هم که در دولت کردم از ...
توضیحات سینا سرلک درباره رابطه اش با محسن چاوشی
هستم و بعد هم عاشق همسر و دخترم، همچنین عشقی دیگر که چند ماه آینده به دنیا می آید ،شدم. مدیری گفت : بخش همسر را بفرمایید چه شد. سرلک ادامه داد: به شدت مخالف ازدواج بودم ،به همه میگفتم ازدواج نکنید چون دوستان تجربه های تلخی داشتند تا اینکه در یکی از سال ها تصمیم گرفتم در کیش زندگی کنم و به یک آرامشی رسیدم، کنسرتی با گروه اینک پیش آمد و بعد از مدتی به تهران آمدم از طریق یکی از ...
از آرزوی شیرین وزیر فرهنگی دولت دهم تا اولویت های دولت برای سال 97
دانشگاه تهران است. سید محمد حسینی داماد مرحوم حاج شیخ عباس پورمحمدی است و علی اصغر پورمحمدی مدیر فعلی شبکه سه و معاونت سابق سیمای سازمان صدا و سیما نیز برادر همسر وی می باشد، اوهمچنین دبیر کل کانون دانشگاهیان ایران اسلامی و عضو شورای مرکزی جبهه مردمی نیرو های انقلاب است. گفت وگوی عیدانه وی با خبرنگار احزاب و تشکل های گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان را می خوانید. آقای حسینی ...
از نحوه ورود به عرصه نمایندگی مجلس تا ماجرای ازدواج با همسرش
. همسر بنده در دانشگاه شهید بهشتی هم اتاقی خواهرم بود و بسیار سنتی با یکدیگر ازدواج کردیم. همسرم علی رغم آنکه شاعر، نقاش و طراح خوبی است اما می گوید کد انتخاب رشته اش را اشتباهی زده و تاریخ دانشگاه شهید بهشتی قبول شده است. *باشگاه خبرنگاران جوان: چند فرزند دارید؟ مجرد هستند یا متاهل؟ جمالی : دو فرزند دختر و پسر دارم که هر دو مجرد هستند، دخترم متولد سال 70 و فارغ التحصیل رشته ...
در تورق تاریخ/ نوشتاری در سالگرد درگذشت زعیم عالیقدر، حضرت آیت الله العظمی بروجردی(رض)
بر فلسفه مسلط شد که او را در حد ملاهادی سبزواری می دانستند. بروجردی جوان و پرتلاش در سن 22 سالگی (1314 ق) به درخواست پدر به بروجرد عزیمت نموده و با اصرار پدر ازدواج نمود و بعد از چند ماه با همسرش به اصفهان بازگشت و به تحصیل و تدریس اشتغال ورزید و آنچنان در فقه و اصول صاحب نظر و دارای مبنا شد که سه تن از اساتیدش اجازه اجتهاد برایش صادر کردند. تحصیلات در عتبات مجتهد جوان به امر پدر ...
نقشه بد زن بیوه برای تازه داماد ساعتی پس از شب عروسی
با آن که 4 سال از آغاز زندگی مشترکم با شیما می گذرد، اما هنوز قیافه گربه ای که دم حجله کشت را از یاد نبرده ام!! درست روز بعد از برگزاری مراسم ازدواجمان بود که همسرم در مخالفت با رفتن به منزل پدرم سیلی به گوشم نواخت که احساس می کنم هنوز... مرد جوان در حالی که به چشمان زیبای دختر کوچکش خیره شده بود با بیان این که مخالفتی با طلاق همسرم ندارم اما نگران سرنوشت و آینده این دختر معصوم هستم به ...
دردسر باردار شدن دختر 17 ساله / امیر می دانست او نه پدر دارد و نه مادر!
بی رحمانه کودک شیرخواره اش را رها کرد و پی زندگیش رفت، از آن به بعد به پدربزرگ و عموهایم تحمیل شدم. از نظر رفاهی مشکلی نداشتم، اما عاطفه را باید از آدم های کوچه و خیابان گدایی می کردم. تنها سرمایه من خانه پدری ام بود که فروختند و به حساب بلندمدت سپردند، حالا پس از گذشت 16 سال یک دختر میلیونر شده بودم، اما نمی توانستم تا 18 سالگی از آن پول استفاده کنم چون پدربزرگم قیم من بود ...
هیچ وقت ندیدم بچه هایم دلتنگی هایشان را به زبان بیاورند/ ماجرای دیدار آقا روح الله با رهبر معظم انقلاب
مدت زندگی، کاری نبود که برایم انجام نداده یا حسرتش توی دلم مانده باشد.با اینکه همش در ماموریت بود یا در خانه نبود. همیشه به آقا روح الله می گفتم آقا اگر من مردم مرا کنار پدر و مادرم دفن کن. آقا روح الله هم در جوابم می گفت خدا نکند آن روزی که من شاهد مرگ تو باشم، من باید زودتر بمیرم.آقا روح الله درست یک روز بعد از سالگرد ازدواج مان شهید شد. صبح روز قبلش زنگ زدم سالگرد ازدواج را تبریک ...
روزهای ترسناک دختر ایزدیِ عاشق
جوان عربی که آفتاب صورتش را سوزانده بود، صحبت می کردند ... همیشه آن صحنه را به یاد می آورم، وقتی که اولین بار برای خرید پیاز به طرفم می آمد ... ترسیده بودم، اما ظاهر مرتب و رفتار مودبش ترسم را خیلی زود از بین برده بود، طوری که به بودنش عادت کرده بودم. شانزده سالم بود که خودم را شناختم ... 14 ماه قبل از فوت مادرم، پدرم بازداشت و به حبس محکوم شده بود و در زندان موصل بسر می برد ... با فوت ...
راز سالم ماندن کتابخانه امیرالمؤمنین(علیه السلام)
، بازم نمی دیدیمش، چون دوست و آشنا جلویش جمع می شدند، من هم بچه شیطانی بودم و درس نمی خواندم، یک روز مادرم به من نصیحت می کرد. ماجرای لامپ فیتیله ای و کتاب خواندن علامه من در خیابان ایران به دنیا آمدم، اولین منزلی که پدرم در تهران ساکن شدند، به طور رسمی بعد از ازدواج با مادرم، در خیابان ایران بود، منزلی در بازارچه سقاباشی، مرحوم سعادت اخوی، منزل خودش در خیابان ایران بود، خانه ...