سایر منابع:
سایر خبرها
اقرارهای علی!
حَیَاتِی فَلا تَقْطَعْ بِرَّکَ عَنِّی فِی مَمَاتِی إِلَهِی کَیْفَ آیَسُ مِنْ حُسْنِ نَظَرِکَ لِی بَعْدَ مَمَاتِی وَ أَنْتَ لَمْ تُوَلِّنِی [تُولِنِی ] إِلا الْجَمِیلَ فِی حَیَات؛ خدایا! اگر گذشت کنی، چه کسی از تو سزاوارتر به آن است؟ و اگر مرگم نزدیک شده باشد و عملم مرا به تو نزدیک نکرده، اعترافم را به گناه، وسیله خویش به بارگاهت قرار دادم. خدایا بر نفسم در فرمانبری از آن، گناه بار کردم، پس وای بر او ...
در نشست خبری الیور استون در جشنواره جهانی فیلم فجر چه گذشت؟
سطح شهر و جشنواره را شاهد بودم. این رفتار از قدرت سینما خبر می دهد. وی ادامه داد: من همیشه سینمای ایران را تحسین می کردم. در این جشنواره نیز حدود 10 فیلم ایرانی و غیرایرانی را دیدم و دوست داشتم. وی در پاسخ به سوالی درباره وضعیت ایران و سینمای ایران گفت: من به خاطر تاریخ ایران به کشور شما آمدم. ایران 2500 سال تاریخ دارد و داریوش و کوروش را. پسرم بسیار به من می گفت که حتما به ...
اما و اگرهای جسد منتسب به رضا شاه
شاه خیلی مهم بود بعید است که رضاشاه را با لباس دفن کرده باشند؛ روزنامه اطلاعات هم همان ایام در خبری که منتشر کرده بود اعلام کرد که وقتی رضاشاه را دفن کردند، لباس های رضاشاه را به همراه وسایلش به موزه تحویل دادند. جنازه رضاشاه را از مصر به مدینه، از آنجا به اهواز و از اهواز با قطار به تهران منتقل کردند. من در آن روز در میدان توپخانه بودم؛ زمانی که برای مراسم تدفین جسد را آوردند لباس به تن داشت و با ...
افاضلی: از بیرانوند گلایه دارم، شکایتش نفت را بهم ریخت
.... ولی در دفاع راست یک بازیکن داشتیم و در قسمت هافبک و مهاجم هم بود. روزی که به این مجموعه آمدیم این ها را می دانستیم اردوی پیش فصل نداشتند و از نظر روحی تیم نابود بود و به خود بچه ها هم گفتم. مثل جای زلزله زده بود و همه چیز از بین رفته بود. البته برای خود بچه ها مثال دیگری زدم و گفتم مثل جاهایی است که معتادها جمع می شوند.یک روز در رختکن به آنها گفتم انگار گودال است و همه جمع شده اید مثل معتادها ...
با پیکر رضاشاه چه کنیم؟
همه چیز آن رژیم را مطلوب ارزیابی کند. همین هفته گذشته در یکی از گروه های تلگرامی خانوادگی شاهد پرخاشگری جوانان خاندان به یکی از انقلابیون سابق که اکنون سال هاست گوشه عزلت گزیده است، بودم که او را بازخواست می کردند که اولا چرا در براندازی رژیم قبل مشارکت داشته است و ثانیا اگر اکنون معتقد است که این نظام آن چیزی نیست که قرار بود باشد، چرا در براندازی آن اهتمام نمی کند. این فضا، حاصل بستن ...
حضور سرزده ی رییس جمهور روحانی در بازار کفش تبریز
مغازه من شد. گیج شده بودم و چند دقیقه ای طول کشید تا به خودم بیایم. ولی خیلی خوشحال شدم. یکی دیگر از مغازه داران هم گفت: خیلی حرف داشتم که بزنم نمی دانم چقدرش را گفتم. دست و پایم را گم کرده بودم اما همکارانم می گویند همه را گفتی خیلی هم تند تند گفتی. در کل فکر کنم خیلی خوب شد که حرف های مان را زدیم. یک کارگر مغازه هم گفت: خیلی خوشحالم که رئیس جمهور را دیدم اما مشکل ما پایین ...
روضه موسی بن جعفر از نذر هایی که زیاد در حرم مطهر رضوی خوانده می شود
کنم . خانم علیزاده هم یکی دیگر از کسانی بود که روضه موسی بن جعفر را برای خواندن درخواست کرد و گفت:، چون امام موسی بن جعفر حاجت دهنده و باب الحوائج هستند دعا همه برآورده میکند ما به دعا های امامان نیاز داریم من نذر کردم و خیلی حاجت گرفتم. محترم خانم مجاوره و بچه های خودش بیمه باب الحوائج کرده و از اعتقادی میگه که با زندگیش عجین شده؛ بچه هام بیمه موسی بن جعفر کردم چهارشنبه ها که ...
الیور استون درباره ساخت فیلم احمدی نژاد می گوید
استون با اشاره به اینکه زمان اکران فیلم اسکندر خیلی بد بود و درست زمانی بود که جرج بوش تصمیم گرفت به عراق حمله کند، گفت: تنها انتقادی که درباره حضور من در ایران مطرح شد از سوی برخی رسانه های افراطی اسراییلی بود که همانها هم ماجرای نادرست مصاحبه و ساخت فیلم از احمدی نژاد را پخش کردند. به گزارش صدای ایران الیور استون با تحسین سینمای ایران گفت: چند سال قبل قصه ای جعلی درباره قصد من از ...
لطفا کمی عصبانی باش! + عکس
...، نه بقیه، یادمان نمی آید که گفته باشد این غذا مشکل دارد. یک بار خانم پیری به خاطر علاقه اش به آقا مصطفی اصرار کرد برای ناهار به خانه اش برویم. وقتی رفتیم خیلی خوشحال شد، چون به خاطر کهولت سن کسی به منزلش سر نمی زد. خورشت قیمه درست کرده بود، من یکی دو قاشق از غذا که خوردم به آقا مصطفی گفتم چرا این خورشت پر زیره است، بعد کمی که نگاه کردم ببینم زیره سبز هست یا سیاه متوجه شدم که غذا پر ...
واکنش مجید مجیدی به یک دروغ پردازی در فضای مجازی/اعتقادات مردم را هدف گرفته اند
مسافتی را تا امامزاده های اطراف طی کنیم و بچه ها اذیت نشوند یک اتاقک کوچک شبیه امامزاده بنا کردیم و چند بازیگر نقش های خود را در آن قسمت ایفا کردند. بعد از پایان فیلمبرداری چون یک بنای معمولی بود آن را جهت لانه گزینی پرندگان سالم رها کردیم و رفتیم. حدود دو سال بعد خبردار شدم امامزاده ساختگی مان تبدیل به زیارتگاه مهمی شده است. اول باور نکردم اما جهت حصول اطمینان به آن روستا سفر کردم، دیدم واقعیت دارد ...
سیروس دین محمدی: اگر از اول بودم شهرداری لیگ برتری می شد
اعتراف می کنم از شرایط امسال راه آهن خیلی دلم گرفت چون حیف بود چنین باشگاهی در تهران با عاقبتی همچون سقوط به دسته دوم روبرو شود. بچه های تیم فعل خواستن را صرف کردند سیروس دین محمدی گفت: خیلی سختی کشیدیم تا شهرداری تبریز در دسته اول بماند، سختی های که کمتر کسی از آنها مطلع شد. در ابتدا که آمدم به خودم گفتم می روم تبریز و تیم شهرم را به هر شکلی شده نجات می دهم که خدا ...
تخریب امامزاده جعلی
وقتی صحت و سقم این داستان را از مجید مجیدی (کارگردان فیلم آن سوی ابرها) پرسیدیم، آن را کاملا تکذیب کرد و با بیان این مطلب که "هرگز در هیچ فیلمی امامزاده ای را نساخته است" گفت: ما فقط در فیلم "رنگ خدا" نیاز به یک سقاخانه داشتیم و آن را ساختیم و اینکه گفته می شود من برای یکی از فیلم هایم امامزاده ای ساخته ام و بعد می خواستم آ ن را تخریب کنم اما اجازه ندادند، درست نیست. ...
تصمیم برای باردار شدن، کاش این ها را می دانستم
دهانه رحم است. من سه هفته بعد از قاعدگی شاهد تخمک گذاری بودم. در مورد آن صحبت کنید و خود را درمان نمایید: یکی از خانم ها در این باره می گوید: من سال ها چالش باردار نشدن خود را از همه پنهان می کردم. اینکار باعث شد از جمع افراد جدا شوم و احساس تنهایی نمایم. سعی کردم با دوستان خود که حتی فرزندی داشتند صحبت کنم. در نهایت به این نتیجه رسیدم که می توانم با مشکلات موجود ...
بیمارانی که در نگاه پزشکان مانند کیف پول هستند!
خودشان پر از استرس است. چرا؟ چون شاید خودشان را گرفتار کرده اند ولی وقتی من آن خانم دکتر متخصص قلب را با آن عینک فریم سبزش می بینم کلی ذوق می کنم و مدام می گویم کاش زودتر تو را در زندگی ام دیده بودم چون رفتار و نشست و برخاست و شیوه حرف زدن این پزشک با تو به کل وجودت آرامش می دهد. اما وقتی چشمم می خورد به آن دکتر متخصص مغز و اعصاب که عین پروفسور بالتازار و به طور وحشتناکی عصبی است، با خودم می گویم ...
روایتی از افغانستان تا لندنستان + عکس
دانستم که این یک حادثه اتفاقی نبوده. حتی پیش از برخورد هواپیمای دوم فهمیده بودم قضیه از چه قرار است؛ و می دانستم کار کیست. به خانه که رسیدیم، تلویزیون را روشن کردم و زدم کانال سی ان ان. حالا، هر دو برج داشتند می سوختند. و مردم در خیابان ها از ترس فریاد می کشیدند. تنها کاری که می توانستم بکنم را کردم: گوشی تلفن را برداشتم و به رابطم در دستگاه اطلاعاتی آلمان زنگ زدم. یک سال و ...
جنایت هولناک پدر مقابل چشم کودکان
ساختمان می ماند و کمتر به خانه اش می رفت و هرازگاهی خانواده اش برای دیدن او به ساختمان می آمدند. غفور خودش به این دو جنایت دست زد و من قاتل نیستم، بچه های زن کشته شده مرا اشتباه گرفته اند. غفور متوجه شده بود همسرش با مرد جوانی آشنا شده و با او در ارتباط است و به وی خیانت می کند. با من در این باره درددل کرده بود. حتی می خواست چندبار زنش را طلاق دهد که این زن مدعی شده بود ارتباطی با کسی ندارد ...
تاملی بر نگرش آیت الله بهجت در باب تشکیل حکومت در زمان غیبت
. من به آقای بهجت گفتم که منظور جهاد است؛ زیرا دفاع بر همه واجب است اما ایشان گفتند که دفاع هم منظور است و بین ما بگومگو درگرفت. این موضوع گذشت تا اینکه روز وفات آقای خویی، آقای بهجت را دیدم و گفتم که یادم می آید که بر سر مقدمه صحیفه دعوا کردم، ایشان هم گفتند که دعوا را به یاد ندارم اما حرفم همان است؛ یعنی گاهی شخص برای خدا هم قیام می کند اما متوجه نیست که چه عواقب و عوارضی دارد. او در ...
تماس معاون اول با دکتری که شغلش جاروکشی است!
در استان خوزستان را به من معرفی کردند. در حال حاضر در آنجا جارو می کشم . درآمدتان چه قدر است؟ با حقوق پایین و روزی 8000 تومان درآمد بسیار شرایط سختی است. این مشکلی است که گریبان بیشتر بچه های کردستان را گرفته است، کار نیست، خودم حاضر بودم اگر مرزها باز بود کوله بری کنم تا درآمدی کسب کنم. اما امکان این نیز از بین رفت . در حال حاضر هزینه های زندگی و اجاره خانه را ...
حکم را که پاره کرد، گرفتندش
یک آقا هست که پدر و مادرش هم همراهش هستند. خانواده هستند. گفت که اینها خیلی به حجاب اهمیت می دهند و چون حیاط خانه ما به خانه آنها دید دارد، این دیوار [اشاره به دیوار بین خانه خودشان و خانه ای که مرتضوی در آن بوده] را می خواهند سایه روشن کنند. بعد که دو شب شد [گذشت]، من به شوهرم گفتم اصلاً از این خانه صدای زن نمی شنوم. رفت و آمدشان هم همه اش از ساعت 2 شب به بعد است. حرف و سروصدایشان هم همه اش ساعت ...
پهلوان حسین رفت جایی که دیگر چیزی نشنود
قرار دارد، این روزها در تمام محله مردم عکس های او را به دیوار زده اند. پدر پهلوان حسین در مورد پسرش می گوید: او مرد بیچاره ای بود که سعی می کرد برای بچه هایش یک لقمه نان در بیاورد . حالا مردم از تمام کابل برای تسلیت گفتن به خانواده این قهرمان کشته شده می آیند و به پدرش برای شهادت پسر تبریک می گویند. خیلی ها بابت اینکه دو روز بعد از کشته شدن پهلوان حسین برای عرض تسلیت به خانه پدرش رفته اند عذرخواهی می ...
آیت الله العظمی بهجت به چه چیزی افتخار می کرد ؟
، خسته می شدیم و دیگر حتی حال صبحانه خوردن نداشتیم. وی افزود: ایشان حداقل پنج یا شش ساعت بیداری کشیده بود، ولی در راه برگشت از حرم انگار تازه همین الآن صبح اول وقت ایشان است. با همه شوخی می کرد و حالشان را می پرسید. آیت الله بهجت هر روز در تمام عمرشان دو ساعت به حرم حضرت معصومه سلام الله علیها می رفت. یکساعت و خرده ای را ایستاده نماز و زیارت می خواند و سپس می نشست. ما پاهایمان درد می گرفت و ...
بازخوانی یک اقدام انقلابی 2| نظر 6 تن از شاگردان امام درباره آیت الله شریعتمداری: متأثر از اطرافیان
حسینیه ای رفتیم و دیدم عکس رضاخان و پسرش همه جاست، گفتم "شما مگر مقلد آقای شریعتمداری نیستید؟"، گفتند چرا، گفتم "آقای شریعتمداری گفته که جایی که عکس اینها باشد کراهت دارد انسان نماز بخواند". خلاصه رفتند و عکس شاه را پاره کردند. من با اینکه ممنوع المنبر بودم روی زمین می نشستم و یک کتابی هم از شریعتمداری برمی داشتم و مطالبی را که بنا بود بگویم می گفتیم و موعظه و نصیحت می کردم و اینها هم دور ما حلقه می ...
تولیدکننده پوشاک ورزشی: بهترین پاداش رفتن روی سکو با لباس ایرانی است
اسپانسرشان شوی. گفتم چه تیمی، گفت تیم چوپان ها. دو تیم از روستاهای اندیمشک بودند که اسپانسرشان شدیم و یک روز قبل از دربی که پای تلویزیون نشسته بودم خارج از کشور، چوپانی را در حال نی زدن نشان می داد که وقتی دوربین جلو رفت، دیدم برند مجید را بر تن دارد که برایم خیلی جالب بود. منبع: روزنامه جوان انتهای پیام/ بازگشت به صفحه رسانه ها ...
سینما به دورهمی گروه های خاص تبدیل شده است/ شرایط تئاتر بهتر از گذشته است
؛ چرا که اولین خاصیت سینما این است که دل به ماجراها بزنیم. در حال حاضر فیلم های عزیزان ما یکی هم از یکی بهتر هستند این را نشان می دهد مثلا در یک جشنواره شاهد هستیم که سه فیلم از یک نفر وجود دارد، این نمی تواند اتفاق خوبی باشد. در نهایت باید باز هم بگویم که همه این حرف هایم به معنای کار کردن خودم یا کار نکردنم نیست، من اگر کار مورد نظرم پیشنهاد نشود، به حرمت سی سال فعالیت هنری ام شاید ...
آخر و عاقبت قاضی که عاقبت خود گرفتار قانون شد/روایت شاعدان عینی: مرتضوی هنگام دستگیری ریش وسبیل نداشت
روشن بزند. بعد که دو شب شد [گذشت]، من به شوهرم گفتم اصلا از این خانه صدای زن نمی شنوم. رفت و آمدشان هم همه اش از ساعت دو شب به بعد است. حرف و سروصدایشان هم همه اش ساعت دو و سه شب به بعد است. - چند نفر بودند؟ - من احساس کردم دو نفر بودند ولی می آمدند و می رفتند. بعد من به شوخی به دخترم گفتم چند روز دیگر از این خانه یک صدایی می آید که کشف بزرگ ترین مواد منفجره (خنده)... به خدا ...
ماجرای عجیب طلاق دو مرد در تهران
گفت : تویی...؟ گفتم منم. اما دیگر خانم نیستم ومرد شده ام! در حالی که از تعجب زبانش به لکنت افتاده بود، پرسید : چطور، آخر چطوری تو مرد شدی؟ گفتم برویم خانه تا جریان را برایت تعریف کنم. به خانه برگشتم و مثل یک دوست،جریان را برایش تعریف کردم . شوهرم گفت : پس در این صورت باید به فکر زندگی ات باشی و زن بگیری ! گفتم متاسفانه همین طور است ...
مهدی فخیم زاده: میخوای اذیت کنی!
کنار آقای انتظامی بازی کنم که هم برای من باعث افتخار بود و هم اینکه یک کلاس درس به شمار می رفت. در آن مقطع زمانی ایشان یک بازیگر سرشناس با چندین جایزه سینمایی بودند و بنده تازه پا به عرصه هنر گذاشته بودم. از سوی دیگر در بین آقایان بازی آقای اکبر زنجانپور و در بین خانم ها فاطمه معتمدآریا، فخری خوروش و گوهر خیراندیش را می پسندم. اگر قصد داشته باشید چند فیلم برجسته تاریخ سینمای پس از ...
مادر چیزی از بهار کم ندارد
. میدان نبرد زندگی برای عکاسی با موضوع محرومیت به روستای یانبلاغ از توابع بخش مراوه تپه شهرستان کلاله در استان گلستان رفته بودم که با عایشه آشنا و در طول 5 روزی که به خانه اش رفت و آمد داشتم عاشق او شدم. اصلاً با من حرف نمی زد اما همه حرکاتش با من سخن می گفتند. وسعت رنج او در قاب دوربینم نشان دادنی نبود اما آن درخت شکوفه کنار حیاط، عجیب به او می ماند. راحله حصاری ...
نیت خدایی ، پیوند آسمانی
جامعه ما با آن دست به گریبان است. رفتن به جبهه 2 هفته بعد از عقد شهید مهدی زین الدین فرمانده لشکر علی بن ابیطالب(ع) در 23 سالگی به خواستگاری رفت. خرداد سال 1361، پس از چند جلسه رفت وآمد، مراسم عقد شهید و همسرش بدون تشریفات خاصی برگزار شد. همسر شهید زین الدین در اینباره می گوید: دو روز بعد از اولین خواستگاری با همان لباس سپاه آمد. صحبت های جلسه دوم کوتاه تر بود. نیم ساعت ...