سایر منابع:
سایر خبرها
روایت دردهای یک جانباز شیمیایی از سیرجان تا اتریش
سال 65 بسیجی بودم و از سال 65 بصورت رسمی به استخدام سپاه پاسداران درآمدم. دو بار مجروح شدم در سال 62 از ناحیه دست در عملیات والفجر4 در منطقه مریوان مجروح شدم و در عملیات والفجر 8 در منطقه فاو شیمیایی شدم که برای مداوا به اتریش اعزام شدم از ناحیه دو چشم بشدت آسیب دیده ام که البته الان یکی از آنها را ازدست داده ام. از لحظه ای که مجروح شدید بیشتر برایمان بگویید. بچه های اطلاعات ...
چگونه در زندگی زناشویی شاد باشیم؟
وقت با عصبانیت وارد منزل نشوید، چرا که در این حالت تنها چیزی که منتقل می کنید اضطراب است. پیشنهاد خوب موقع تهیه کارت های عروسی، به همسرم پیشنهاد دادم که بخشی از کارت را برای نظرها و نصیحت های مهمانان خالی بگذارد. خواندن این موارد بعد از گذشت سال ها همیشه برایم لذت بخش بود. در یکی از آنها نوشته بود: به مشکل حمله کنید، نه به همدیگر. من و همسرم سعی کردیم این توصیه را تا حدودی در ...
مادر معصومه ابتکار: از خدا خواسته ام با لبخند بمیرم
نشانی از یک خیریه ندارد، نه تابلویی، نه نامی و نه تبلیغی. پلاک 5، در میانه کوچه است؛ کوچه ای با ساختمان هایی که نفس شان از پیری، درحال بندآمدن است. خانه قدیمی است، با حیاطی پر از گل که در دو طرف پله های پهن وسط حیاط خودنمایی و شما را به در چوبی زیبا و قدیمی ای راهنمایی می کنند تا پای صحبت های فاطمه برزگر بنشینید. او می خواهد قصه بنیاد خیریه زینب کبری(س) را روایت کند؛ بنیادی که از سال 57 با هدف ...
من با یک "فرشته" زندگی می کنم!
خانواده را در جریان بگذارم. و از طرفی مجروحیت من دقیقا شب عید سال 61 اتفاق افتاده بود، روز سوم فروردین قضیه نخاعی شدنم را به من گفتند. من بازهم اصرار داشتم که ابتدا به اطاق عمل بروم و اگر قضیه خیلی جدی بود خانواده را از طریق دوستان در جریان بگذارم. چهارم یا پنجم عید بود که شرایط نخاعی شدن را برایم شرح دادند و من هم خانواده را در جریان گذاشتم. ابتدا منزل یکی از دوستانمان که تلفن داشتند تماس گرفتند ...
زخم تیغه های چاقو!
نزدیکی منزل پدر عارفه خریدم و آن را به نام همسرم سند زدم. یک سال بعد از آغاز زندگی مشترکمان پسرم به دنیا آمد و من با وامی که گرفته بودم، اتومبیلی را به مناسبت تولد پسرم به عارفه هدیه دادم. همه فامیل این عشق و علاقه را تحسین می کردند تا این که من برای کار در پروژه بزرگ مسکن مهر عازم جنوب کشور شدم کارها به خوبی پیش می رفت و درآمد من هر روز بیشتر می شد اما احساس می کردم روابط من و عارفه کمی سرد شده ...
شیخ همیشه مسلح ، به روایت رسول جعفریان
آید و در حالی که ازدواج کرده در حوزه علمیه آنجا مشغول تحصیل می شود. در اینجا گه گاه نام عالمان آن دیار را از زبان وی می شنویم که خاطراتی از ایشان نقل می کند. از جمله از مرحوم حاج میرزا علی عسکرآبادی که روحانی صریح اللهجه ای بود و مدتها در برابر تجازوات اسماعیل آقا سیمیتقو ایستادگی کرده بود. (ص 35). مدیر مدرسه ای که آقای حسنی در آن درس می خواند در سال 1328 به قم آمد و به جای او آقای حسنی برای ...
رابطه همسرم با دوستانم دوستی ساده نبود در حالی که ....
از شهرستان به مشهد آمده بود. آن شب وقتی دیدم ساغر از دوستانش فاصله گرفته، به او نزدیک شدم و این گونه روابط دوستانه من و او آغاز شد. ما از نظر فرهنگی و اقتصادی تفاوت زیادی با یکدیگر داشتیم اما خانواده ام که از دوستی های قبل از ازدواج هراس داشتند و می ترسیدند موجب آبروریزی برای آن ها شوم وقتی از ماجرای آشنایی من و ساغر مطلع شدند اصرار کردند که با یکدیگر ازدواج کنیم. از سوی دیگر خانواده ...
چگونه با خودشیفته درون مان کنار بیاییم؟
خودشیفتگی شما از کجا آمده باشد و چه آسیبی به شما زده باشد. نمونه ای از این فلش کارت می تواند این شکلی باشد: هر وقت احساس می کنم از دیگران بالاترم و دیگران حق ندارند به من نه بگویند یا به من امر کنند، یادم باشد این احساس، به این خاطر در من وجود دارد که در کودکی بیش از حد امر و نهی شنیده ام یا به من محبت کمی کرده اند. در حال حاضر می خواهم با غرور و زودرنجی جلوی امر و نهی دیگران یا طرد شدن از ...
آن زن گفت من کلفت خانه می شوم؛فقط برای شوهرم بچه بیاور/حالا شوهر وهووام بچه ام را دزدیده اند
در کنار رسیدگی به امور منزل با قالی بافی به معاش خانواده کمک کنم. بالاخره با هر شرایطی بود لقمه ای نان حلال تهیه می کردیم و زندگی را می گذراندیم تا این که جوانی شهری به خواستگاری خواهر بزرگ ترم آمد و آن ها با یکدیگر ازدواج کردند. شوهر خواهرم در یکی از شهرک های حاشیه مشهد و در منزلی اجاره ای زندگی می کرد. او هم یک کارگر ساده بود و وضعیت مالی خوبی نداشت به همین دلیل خواهرم از همان روزهای ...
روزهای پراسترس و کلافه کننده با غولی هایی به نام رهن و تن لرزه هایی به نام اجاره/ جای خالی دولت در بازار ...
...: در طی این هفت سال سختی هایی را برای یافتن منزل متحمل شده ام اما پیدا کردن مسکن در امسال من را کلافه کرده است. این فرد جویای مسکن اجاره ای با اشاره به اینکه همه صاحب خانه ها به دنبال اجاره بالا هستند بیان کرد: به دلیل کاهش درآمد، صاحب خانه ها در تلاش هستند تا همه مخارج یک ماهه خود را از مستاجرین تأمین کنند. *افزایش غیرمتداول اجاره مرا مجبور به تغییر خانه کرد در ...
اختلاف مالی زن و شوهر، راهکار مناسب
...: همیشه غمگین و ناراضی هستم .اتفاقات بد همیشگی شده . 8 سال است ازدواج کردم .و به خاطر مشکلات مالی کاری و ... هنوز فرزندی نداریم . در 12 سالگی یتیم شدم .در 17 سالگی مادرم ازدواج کرد ومن وتنها برادرم تنها زندگی کردیم .بعد از ازدواجم به دلیل تنهایی از طرف همسرم و خانواده اش همیشه مورد آزار و توهین بودم ولی بعد از اینکه به دلیل مشکلات عصبی بارداریم در سال سوم ازدواج به ناهنجاری کشید و دکتر دستور ...
دخالت والدین در زندگی زناشویی، چه کار کنم؟
...: در سن 18 سالگی با پسر خاله خود ازدواج کردم ولی به دلیل بد اخلاقی همسرم و اینکه مرا کتک میزد و دلایل بسیار دیگر با بخشیدن مهر خود از همسر بعد از 3 سال زندگی مشترک جدا شدم. یک سال بعد با پسری آشنا شده و به شدت به ایشان علاقه مند شدم ولی بعد از 2 سال به دلیل عدم رضایت خانواده ایشان از هم جدا شدیم و او مرا تنها گذاشت بسیار سختی کشیدم و مدتها دچار افسردگی بودم. ولی حالا این پسر پشیمان شده و مجدد ...
افکار منفی در ازدواج، چه کار کنم؟
تاثیر منفی گذاشته وحتی اگر لحظه ای به کسی که حتی شک دارم به من علاقه داره فکر کنم حالم بد میشه ،مشاوره رفتم گفتن اول باید به روانپزشک مراجعه کنی . ولی من امکان نداره این کاررو انجام بدم چرا که خواهری دارم که مشکلات عصبی زیادی داشت و از رفتن پیش روانپزشک غیر از سخت شدن زندگیش وزندگی ما هیچی دیگر نداشت .البته من در مورد مشکلات خواهرم خیلی سختی کشیدم ودر منزل هم به گونه ای حدود ده سال نقش مادر دوم ...
دختر قزوینی با اهدای عضو به 3 هموطن حیاتی دوباره بخشید
سرزنش می کردیم. خانم شهاب زاده که دبیر بازنشسته است می گوید: من و همسرم سال 1364 ازدواج کردیم و فرزند اول مان نرگس در سال 1365 به دنیا آمد، وقتی که سال 1370 خداوند نفیسه را به ما داد خیلی خوشحال شدم که دو خواهر همدم همدیگر می شوند. وی بار دیگر شب حادثه را مرور می کند: چشم هایم را باز کردم و دیدم دخترم که تا چند دقیقه قبل می گفت و می خندید حالا روی تخت بیمارستان زیر دستگاه های ...
کلید اضافی
کلام بشود با زن. با شوهرش حرف می زد. بهانه ای می تراشید بالاخره. خدا می داند چند وقت باید در و پنجره ها باز می ماندند تا بوی گند و گه از بین برود. پرده اتاق را از روزی که آمده بودند، یکبار هم نشده بود بالا بزنند یا دست کم دستی به در و پنجره بکشند. همین پرده کت و کلفت بود که کفرش را درمی آورد. همه مستأجرهای قبلی هرچند وقت یکبار پرده شان را باز می کردند و دست به سروروی اتاق می کشیدند. آن وقت او هم ...
همسرداری و فرزندآوری منافاتی با حضور موفق زنان در اجتماع ندارد
نظر می آید این دید ناشی از سخت گرفتن بیش از حد بزرگ کردن یک کودک است و ریشه این سخت دیدن و سخت گرفتن فرهنگی است که می تواند با کار رسانه ای و حضور در کارگاه های مشاوره اصلاح شود، آموزش هایی که می تواند در دوران تحصیل دانش آموزان برای آنها تدریس شود. البته من شخصاً فرزندپروری را در خانه و کنار مادرم با مشاهده بزرگ کردن خواهر و برادرهایم دیدم و تمرین کردم. وی ادامه داد: اگر انتخاب همسر با دید ...
مرد بی رحم به نازنین دختر 13 ساله دوست صمیمی اش هم رحم نکرد! / او به شلاق و تبعید محکوم شد
مطرح کرد و گفت: پرویز دوست پدرم بود. او وقتی فهمید پدرم به زندان افتاده از این قضیه سوءاستفاده کرد به همین خاطر مرا تعقیب کرده و آدرس منزل مادرم را پیدا کرده بود. او با اصرار مرا فریب داد و بارها مرا به منزلش دعوت کرده بود. مأموران پلیس در جریان بررسی های بعد متهم را بازداشت کردند. او در بازجویی ها جرمش را انکار کرد و گفت رابطه او و شاکی در حد پیامک و ملاقات حضوری بوده است. ...
بهترین اثر انتقادی از صوفیان در دوره صفوی
...، و قصور شعور . به گفته وی، ذِکر، امری است که باید آهسته و آرام گفت، و البته نباید به فریادهای مستانه و رقص زنانه مشغول شد: پیش از این دانستی که ذکر قلبی تأثیرش در تنویر روان بیش از مجرّد تحریک زبان است. بلکه ذکر زبانی به منزله قالب بیجان و ذکر نفسانی به مثابه روان است که ساری در سایر جوارح و ارکان است. اما فریادهای مستانه و رقص های زنانه که از صوفیان صادر می شود به این بهانه سلسله ...
گونش: حمایت 70 ساله از کالای ایرانی از پدر تا پسر
محل کارخانه قدیمی مان که الان نزدیک به 200 هزار متر شده است و در تبریز ماندگار شدیم. **در صحبت هایتان به همسرتان اشاره کردید که از اولین روزها در کنار شما و کمک حال شما بودند.چطوری با ایشان آشنا شده و ازدواج کردید؟ روزی که با همسرم ازدواج کردم بهترین روز عمرم بود.5 سال منتظر آن لحظه ازدواج با ایشان بودم .ما هردو بچه محل بودیم ، من 16 ساله بودم و ایشان 13 ساله .مغازه دایی ام که کار می ...
ناسازگاری در زندگی زناشویی، چیست؟
...: حدود 5 سال است ازدواج کرده ام و بچه ندارم شوهرم مدتی است که با من سر ناسازگاری گرفته و در پیگیری امور پزشکی در خصوص بچه دار شدن و برخی امور دیگر با من زندگی طبیعی ندارد و در کل آدم خسیسی است هر بار که با او مطلبی در خصوص پول دادن و خرج کردن مطرح کرده ام حتی در مورد نیازهای زندگی مثلاً میز عسلی پذیرایی مهمان، نتیجه منجر به جر و بحث و دعوا شده و بارها تهدید به طلاق و جدایی نموده است ولی من به ...
اعتماد در زندگی زناشویی، چقدر اهمیت دارد؟
...: من حدود 9 سال پیش تو دانشگاه با شوهرم آشنا شدم بعد از 4 سال رابطه عاشقانه بعد از درخواست من برای ازدواج رابطه مون رو به بهانه بیکاری تموم کردیم من تو اون مدت خیلی ناراحت بودم و عذاب میکشیدم چند بار با گریه و زاری باهاش تماس گرفتم بعد از گذشت چند ماه او گفت دلیل جداییم رابطه پیدا کردن با دختر عمه ام بود الان پشیمونم کمکم کن تا اون رابطه رو تموم کنم میخوام دوباره با تو باشم گفتم باشه بعد از ...