دوشنبه ۰۷ خردادساعت ۱۸:۴۳May 2024 27
جستجوی پیشرفته
صاحب نیوز ۱۳۹۴/۰۵/۲۶ - ۱۶:۱۲

روزی که اسیر شدم...

داستان از این قرار بوده که وقتی من از هوش رفتم این دو نفر که فکر کرده بودند من شهید شدم با مقداری گونی و خاک رویم را پوشانده و رفته بودند و رمل ها نیز مقدار خاک زیادی روی من آورده بود. ... ... ادامه خبر

جستجوگر خبر فارسی، بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است (قانون تجارت الکترونیک). برای مشاهده متن خبری که جستجو کرده‌اید، "ادامه خبر" را زده، وارد سایت منتشر کننده شوید (بیشتر بدانید ...)

برچسب خبرهای مرتبط