دختر15ساله برای پنهان کردن ارتباطش با یک پسر داستان پردازی کرد/3مرد ...
سایر منابع:
سایر خبرها
از پیک موتوری فروش مخدر رکسانا تا سِرو مشروب در سفره خانه ماندانا !
...> * مصرف شیشه در سرویس بهداشتی مدرسه آخرین بار که من کلاس دوم راهنمایی در مدرسه شیشه مصرف کردم که مدیرمان متوجه شد و من را اخراج کرد. آن روز در سرویس بهداشتی شیشه مصرف می کردم که یک دفعه دیدم مدیر مدرسه بالای سرم است. مادرم زمانی که پدرم را کشتند تنها 17 سال داشت و خانوده اش هم قبول نکردند تا مادرم من را نزد خود نگهداری کند و آن زمان مادرم به تهران آمده بود. البته هر وقت ...
شش ماه در انتظار پدر
خبرگزاری مهر ، گروه جامعه_الهه ابراهیمی: اعتیاد بلای خانمان سوزی است که پیر و جوان نمی شناسد. اعتیاد پدر، مادر یا فرزند هر کدام به نوعی یک خانواده را از هم می پاشند. اعتیاد سرآغازی برای تجربه انواع آسیب های اجتماعی برای مصرف کننده است و در این میان اگر فرد مصرف کننده، دختر ازدواج نکرده یک خانواده سالم باشد، داستان دردناکتر می شود. تصور کردن چهره پدری که برای اولین بار متوجه می شود که دختر جوانش ...
اولین شعرم را برای اعلامیه برادر شهیدم گفتم/ روزی که آیت الله علم الهدی فراری ام داد
...، سهم خودشان را ایفا کردند. به خصوص بعد از شهادت برادرتان شهید احمد تاری و اوج گرفتن مبارزات مردم، شما که در مساجد و هیأت ها می خواندید، تعقیب نمی شدید؟ یک بار همین آیت الله علم الهدی مرا از مسجد امام صادق علیه السلام فراری داد. مرحوم ژولیده، شعری با مضمون انقلابی گفته بود و من در مسجد داشتم می خواندم. گرم خواندن بودم و متوجه مأموران ساواک میان جمعیت نشدم. وقتی خواندنم ...
ماجرای زندگی دردناک افسانه دختر مرد پولدار
تجربه کرد وادارم کرد از احسان طلاق بگیرم اما این جدا شدن خیلی طول نکشید. 20 ساله بودم که پدرم فوت کرد انگار غم شرایط من، او را از پا درآورد. بعد از فوت پدرم دوباره با احسان ازدواج کردم اما این با هم بودن دو سال بیشتر دوام نیاورد و این بار خودم از او طلاق گرفتم و برای این که دوباره با او ازداوج نکنم، همسر مردی دیگر شدم تا او مرا از این زندگی نکبت بار نجات دهد اما او بدتر از همسر اولم بود. از آن جا که ...
وظایف مادر نسبت به فرزند، پس خودتون چی؟
بار به من گفت که با زنی در قطار صحبت کرده که در دهۀ پنجاه از کارائیب مهاجرت کرده و بعد، با وجود تمام مشکلات، پله پله در نظام آموزشی پیش رفته تا مدیر مدرسه ای در لندن شده است. وقتی آن زن این توصیه را شنیده که والدین باید خوشحالی بچه هایشان را بخواهند خندۀ شدیدی سر داده، انگار که کل این ایده شوخی وقیحی باشد، یعنی آخرین چیزی که مادری باید برای فرزندش بخواهد. آن زن از مصیبت های جهان آگاهی داشت، اما ...
و در 80 سالگی یکباره نقاش شدم
. روایت های زندگی این نقاش پر از فراز و نشیب هایی است که درباره اش با او گفت وگو کرده ایم. یتیمی و کارگری 2 ساله بودم که مادرم را از دست دادم و پدرم بعد از چند سال با زنی ازدواج کرد که یک دختر داشت. زندگی خیلی سخت بود و من به جای اینکه درس بخوانم باید کار می کردم تا بتوانم زندگی کنم. پدرم مرا در یک قهوه خانه گذاشته بود تا کارکنم. آنجا همه کار می کردند و من از شرایط کار راضی ...
ماساژور ایرانی– تایلندی در دام دزد فرصت طلب
نوشته بود بار اول رایگان است و، اما هزینه آن برای نوبت های بعدی هر جلسه بین 50 تا 60 هزار تومان است. وقتی عکس پروفایل او را دیدم فکر کردم ماساژور زن است و به همین خاطر وسوسه شدم و برای او پیام دادم که نیاز به ماساژ دارم و درخواست نوبت کردم. دقایقی بعد او به من پیام داد و آدرس خانه اش را برای من فرستاد و برای ساعت 5 عصر به من نوبت داد. با دیدن مرد ماساژور شوکه شدم بلافاصله به طرف ...
جرالد مورنین: داستان دیوانه ترین نویسند ه ی زند ه ی دنیا
.... مورنین گفت بعد از آن به اینجا آمدم تا با پسرِ تارک دنیایم زندگی کنم . او ادامه داد ادیبانی که کتاب های مرا ستایش می کنند، به نظرشان اینکه من باید در چنین جایی زندگی کنم عجیب و ناهماهنگ است. اما من با نویسنده ها زیاد قاطی نمی شوم، حرف زیادی برای گفتن نداریم. به نظرم بیشترشان پرادعا و متظاهرند. بنابراین از نظر خودم طبیعی ترین چیز در دنیا این است که در این دوره از زندگی ام اینجا زندگی کنم ...
برانکو: خودم به کی روش گفتم معطل نکن، برو ایران!
موضوعی را برای شما تعریف کنم که تا به حال به کسی نگفته ام. شما هیچ می دانید کارلوس کی روش اولین بار از طریق یک ایجنت در بلگراد با من ارتباط برقرار کرد و بعد به ایران آمد؟ نمی دانستیم. جدا؟ بله، کارلوس کی روش در بلگراد به سر می برد که به من زنگ زد و در مورد ایران اطلاعات گرفت. من زیباترین موارد را درباره ایران به او گفتم. به کی روش گفتم اگر به جمع بندی لازم برای حضور در فوتبال ایران ...
دختر قاتل،هم 3میلیاردتومان باج داد، هم جنایتش لو رفت
به گزارش اقتصادآنلاین، ایران نوشت؛ از آنجایی که هیچ شکایتی در رابطه با مرگ پیرمرد صورت نگرفته و علائمی نیز از وقوع جنایت در صحنه به دست نیامده بود پرونده ای در این رابطه تشکیل نشد. گزارش یک اخاذی با گذشت 3 سال از این ماجرا دختر این مرد برج ساز به دادسرای امور جنایی تهران رفت و از یک مأمور قلابی به اتهام اخاذی شکایت کرد. زن جوان گفت: من برج ساز هستم و وضع مالی خوبی دارم. چند وقت ...
ماه پری با لباس راحتی خانه چاقو به دست ایستاده بود
هم آلوده شدم. این را بگویم که وقتی 15 سال پیش جنازه پدرم را از مکه برگرداندند من هم سیگاری شدم و هنوز سیگار می کشم! تمام خلاف من همان پنج ماه مصرف شیشه بود. شرافتم را در همان بدبختی حفظ کردم. کم کم حرف های شوهرم برای راضی کردن صاحبخانه جدی شد. او این بار وحشیانه کتکم می زد که وقتی دوستانش به خانه می آیند، شرافتم را کنار بگذارم. من یک دختر کرد بودم. مرگ برای من بهتر از این ننگ کثیف بود ...
خاطره بازی با امین الله رشیدی: می خواستم رئیس جمهور شوم!
روزنامه همشهری - مهرداد رسولی: باورش سخت است که یکی از نخستین خواننده های رادیو، چندین دهه خانه نشینی را تحمل کرده و در این سال های نسبتا طولانی، خاموش و بی صدا مانده است. امین الله رشیدی که از معدود خواننده های دهه30 رادیو است، بعد از 2دهه خاموشی در اواسط دهه70 در قاب تلویزیون ظاهر شد اما تصمیم ناگهانی مدیران وقت تلویزیون یک بار دیگر او را به خاطره ای در ذهن دوستدارانش تبدیل کرد که البته هیچ گاه ...
حق السکوت 3میلیاردی در قتل پدر
راز زنی که به خاطر تصاحب اموال پدر برج سازش 2 آدمکش اجیر کرده بود، پس از گذشت 3سال با باج گیری های سرهنگ قلابی فاش شد. به گزارش همشهری، ماجرا از این قرار بود که حدود 2 ماه قبل زنی به نام لیلا به دادسرای امور جنایی تهران رفت و از فردی به اتهام اخاذی شکایت کرد. او گفت: چند وقت پیش در جریان یک پروژه کاری با مردی آشنا شدم. او خودش را مأمور پلیس و سرهنگ هاشمی معرفی کرد و می گفت خیلی ها او را می شناسند ...
مافیای تخم مرغ
. ازدواج کردنم هم مانند کارکردنم پر از تجربه های تلخ بود. من کارهای زیادی را تجربه کردم و حتی در برهه ای تولیدی پوشاک داشتم اما گویی بازار نیت کرده بود هرکجا محمود وارد کار شد، کسادی به سراغش بیاید تا جایی که منجر به ورشکستگی شود. اولین بار که فکر می کردم عشق واقعی ام را یافته ام، در همان دوران عقد به طلاق رسیدیم تا این که بعد از مدت ها با خانم دیگری آشنا شدم و توانستم زندگی مشترکم را شروع کنم ...
میراث دار حرمت؛ روایتی از شهیده کوهدشتی + تصاویر
می اندازد پایین. صدایش مثل گمشده ای در مه و غبار از دوردست ها می آید. ته مانده اشک را با کف دست از گونه های اندوه می چیند: دخترم چند هفته پیش تر از شهادتش خبر داده بود. گفته بود اگر شهید شدم، رد مرا در کوچه ی خسروی پیدا کنید. بمباران که شد، مریم را میان انبوه پیکرها با تقلا یافتم. بالای سرش رفتم. خون از او روان بود و تشنه. طلب آب می کرد، شبیه گنجشکی دهان باز و رو به لب های مادر. آب نبود. با دهان ...