سایر منابع:
سایر خبرها
درخواست برادر برای قصاص خواهر
.... از سوی دیگر تحقیقات از ساکنان خانه های مجاور نشان می داد که آنها شب حادثه صدای مشاجره مادر و دختر را شنیده اند. تکه های پازل در کنار هم چیده شده و نشان می داد که کسی جز دختر متوفی، راز این جنایت را نمی داند. همین موجب شد تا دختر جوان بازداشت شود و راز درگیری مرگبار را فاش کند. او گفت: پدر و مادرم 7 سالی می شد که طلاق عاطفی گرفته و جدا از یکدیگر زندگی می کردند. من با مادرم زندگی می کردم و ...
اعترافات تکان دهنده گربه های وحشی
تخصصی سرهنگ بهرامزاده (رئیس دایره قتل عمد) و سرگرد وحید حمیدفر (افسر ویژه پرونده گربه های وحشی) بیانگر آن بود که اعضای این باند مخوف در مناطق میثاق، حجاب، اندیشه، پارک رازی، امامیه، دکتر حسابی، آموزگار، استقلال، وکیل آباد و ... دست به سرقت های هولناک توام با ضرب و جرح طعمه ها زده اند. طعمه ها چگونه انتخاب می شدند؟ بنابر گزارش اختصاصی خراسان، اعترافات متهمان که ظهر پنج شنبه ...
زورگیری که چند ساعت قبل از عقد دستگیر شد
خانواده آنها قرار گذاشت. خواستگاری انجام شد. قرار بود پنجشنبه ساعت 6 بعدازظهر برویم و مراسم عقدکنان را برگزار کنیم که صبح زود در محاصره کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی قرار گرفتم و سرنوشتم به اینجا رسید. می دانستی یکی از طعمه هایت با ضربات قمه تو جان باخته است؟ اول نفهمیدم که او مرحوم شده. چرا که بعد از این ماجرا هم زورگیری های دیگری انجام داده بودم ولی بعد از چند ...
خودسازی/ سخنرانی شهید دکتر محمدجواد باهنر
...، از من آگاه تر است. یعنی او می داند که آیا واقعاً صالحم و شایسته تعریف و یا صلاحیت ندارم. بعد دعا می کنند؛ یعنی درحالی که دیگران از آن ها تعریف می کنند این ها دست به درگاه خدا برمی دارند و می گویند پروردگارا ما را مؤاخذه نکن از آنچه که درباره من می گویند و مرا بهتر از آنچه که آن ها می پندارند قرار بده دوست دارم حتی بهتر از آنچه که برایم می گویند باشم. و آنچه را که آن ها خبر ندارند. و ...
منبر حسینی (2)؛ آستانه تحمل خود را چگونه افزایش دهم؟
الْمُتَّقِینَ فِی بَسْطِ الْعَدْلِ وَ کَظْمِ الغَیْظِ وَ إِطْفَاءِ النَّائِرَةِ: خدایا! مرا به زیور صفات خوب نیکوکاران آراسته کن و لباس زیبای پرهیزگاران را به من بپوشان تا به گسترش عدل و فرو بردن خشم خود و اصلاح میان مردم پس از آتش غیظ بپردازم . در این نوشتار، لزوم مدیریت خشم و راهکارهای افزایش آستانه تحمل مورد بررسی قرار می گیرد. الف) بایستگی مدیریت خشم اگر چه اسلام در موارد بسیاری ...
خلیل عقاب به آشیانه اش بازگشت /تصاویر
کرد و وقتی بیدار شدم گریه کردم و مادرم گفت چرا گریه می کنی گفتم برای اینکه به نماز نرسیدم. عقاب با بیان اینکه از آنجا که به خداوند و ائمه اطهار (س) ارادت خاصی داشتم، افزود: نمازم به امامت زنده یاد محمد جعفرعلوی ادامه دادم و در نخستین باری که سر به سجده گذاشتم از خداوند خواستم به من اراده ای بدهد که بتوانم در دنیا به شهرت برسم و هیچ کس نتواند کارهایم را انجام دهد که اینگونه شد. ...
مراسم ازدواج دوم فرزاد حسنی پس از جدایی از ازاده نامداری + بیوگرافی و عکس
ایشان حرف بزنم. بیشتر بخوانید : * یعنی به ازای گرفتن حق طلاق مصالحه کردید. بعد چه شد؟ کلا از روز عقد تا زمان جدایی ما فقط 10 ماه طول کشید. من بعد از آن اتفاق دچار نوعی ترس شده بودم که دیگر نمی توانستم ایشان را حتی یک ثانیه ببینم و حتما باید نفر سومی حضور می داشت. * یعنی پس از آن ماجرا دیگر همدیگر را ندیدید؟ تا زمان اجرای برنامه سال تحویل 93. ...
ظریف: ما عین واقع تحولات را به رهبری گزارش می دهیم
از روز اول با این باور سر کار آمدم که قرار است چند روزی این مسئولیت را داشته باشم و چه بهتر که این امتحان را بخوبی پشت سر بگذارم تا حداقل وجدانم راحت باشد. آن روز هم که استعفای خود را اعلام کردم قصد نداشتم آسیبی وارد کنم. پیش از آن هم به همه جا هایی که باید اطلاع رسانی می کردم، تصمیم خود را اطلاع داده بودم، باورشان نمی شد که من این کار را انجام دهم، اما به این نتیجه واقعی رسیدم که دیگر نمی ...
بی مِهری بر مُهرها و فرمان های تاریخی/ از قانون دست نویس مشروطه تا منشور عیلامی
زیبایی آن شده بودم، 22 هزار دلار همراهم داشتم، همین که قصد کردم آن را بخرم یک آقایی که ترک استانبولی بود وارد شد و بعد از کمی خوش و بش با فروشنده 33 هزار دلار داد و کاسه را خرید، من بابت این اتفاق خیلی دلگیر شدم اما پول بیشتری نداشتم، به خریدار گفتم من از راه دوری آمده ام و می خواستم این کاسه را بخرم ، کار از کار گذشته بود و او صاحب کاسه شده بود، از اسم و رسمم پرسید و بعد هم مرا دعوت کرد مجموعه ...
ارسلان قاسمی از عشقش رونمایی کرد + بیوگرافی و عکس
سریال در چشم باد شروع کردم. بهاره رهنما که دوست صمیمی و هم کلاسی دوران کودکی مادرم است مرا به دستیار آقای جعفری جوزانی، کارگردان سریال در چشم باد ، معرفی کرد و او هم مرا برای نقش کودکی های پارسا پیروزفر پسندید. آن موقع هفت سالم بود. تجربه عجیبی بود. به خاطر آن کار سه سال و نیم شمال بودم. برای من که بچه کوچکی بودم و قبلا هم این کار را انجام نداده بودم و در چشم باد هم یک کار سنگین و تاریخی ...
پسری که به خاطر اختلافات مادرش را کشت
برداشتم و با آن چند ضربه به مادرم زدم. او غرق در خون شد و روی زمین افتاد. بعد از اینکه دیدم نفس نمی کشد، تازه متوجه شدم چه کرده ام. از این کار خیلی پشیمان شدم، اما دیگر کاری از دستم برنمی آمد، به همین دلیل سریع از خانه بیرون رفتم و فراری شدم. این جوان تأکید کرد: من اصلا قصد قبلی برای انجام قتل نداشتم و در لحظاتی که مرتکب این کار شدم، از نظر روانی به هم ریخته بودم و کنترل رفتارم دست خودم نبود. بنا بر این گزارش، متهم درحال حاضر در بازداشت به سر می برد و تحقیقات از او ادامه دارد. اقتصادآنلاین ...
اعترافات تکان دهنده ناپدری قاتل
یازدهم دی سال گذشته زنگ تلفن قاضی ویژه قتل عمد مشهد به صدا درآمد و نیروهای اورژانس اجتماعی بهزیستی، از وضعیت وخیم کودکی سخن گفتند که توسط یک زوج جوان به مرکز درمانی منتقل شده بود. روزنامه خراسان نوشت: بررسی های میدانی مقام قضایی در بخش آی سی یو بیمارستان شهید کامیاب نشان داد که حدیثه را زن جوانی به مرکز درمانی انتقال داده و مدعی شده است دختر شش ساله حال خوبی ندارد و دچار تشنج می شود! اما ...
شکنجه مرد جوان به خاطر مزاحمت برای یک دختر
پذیرفتم و وارد خانه اش شدم، اما هنوز لحظاتی نگذشته بود که مرد جوان با در دست داشتن یک چاقو مرا تهدید کرد و سپس دست و پاهایم را بست، شوکه شده بودم و نمی دانستم چرا چنین رفتاری با من می کند. سه شبانه روز در اسارتگاه مرد جوان بودم و در آن جا مرد خشمگین با آب جوش مرا می سوزاند و شکنجه می کرد تا این که خواست تا یک قولنامه فروش برای خودرویم بنویسم و با توجه به شکنجه های مرد خشن مجبور شدم یک ...
آخرین نوشته به جامانده از مهدی شادمانی
. لرهای جوان محل سر و صورت و پیراهن شان را گل می مالیدند و زنجیر می زدند. آنها هم سه ضربی بودند اما نوحه شان سوزناک تر بود. جلوی میدان که می رسیدند هم خودشان اشک می ریختند هم برای چند ثانیه تا هیأت بعدی بیاید مردم را به گریه می انداختند اما هیأت قائم چیذر با همه هیأت های دیگر فرق داشت. طبل و سنج نداشتند. برخلاف بقیه زنجیر هم نداشند. سینه می زدند و تعدادشان هم زیاد بود. هیأت آخر میدان بودند. بعد از آنها ...
ظریف: ترامپ فهمید هیأت او از پس من بر نمی آید/ نمره سردار سلیمانی به دیپلماسی بنده مهم است/ آقای نصرالله ...
...، در چارچوب دستورالعمل های کلی که همه ما از آن اطلاع داریم و در چارچوب حراست از تمامیت ارضی کشور است، تصمیم گیری می کند. او احتمالاً باید در چند ثانیه تصمیم بگیرد. ممکن است رئیس ستاد کل نیز در آن چند ثانیه از این اقدام خبر نداشته باشد و بعد از انجام عملیات از این رویداد مطلع شود. وظیفه رئیس ستاد کل این است که تصمیم راهبردی را گرفته باشد، نه اینکه در جریان تصمیم گیری تاکتیکی هم حضور ...
پدرم مرا به دلیل علاقه به بازیگری از منزل بیرون کرد!
بازیگری علاقه پیدا کرده و تصمیم خودم را برای آینده گرفته بودم، اما جرئت نداشتم در این باره با پدرم حرف بزنم! پدرتان دوست داشت شما هم ارتشی بشوید؟ بله و حتی اسم مرا در مدرسه نظام هم نوشت، ولی من که تمام فکر و ذکرم تئاتر بود، از آنجا فرار می کردم و خودم را به جا هایی می رساندم که پرده خوانی، تعزیه، سیاه بازی، تخت حوضی و امثالهم اجرا می شدند. هر جا که مجلس عروسی بود و سیاه بازی اجرا می ...
فیلم لو رفته و جنجالی اواز خواندن سمانه پاکدل برای هادی کاظمی قبل از ازدواج + بیوگرافی و عکس
رسه نخواسته بودند! قریشی: یکی از درس نخوان ترین بچه های مدرسه من بودم. همیشه میز آخر کلاس می نشستم و مرا به زور به میز اول می آوردند. نمره انضباط بالای 10 نداشتم! خانم راهپیما، ناظم دوران راهنمایی من بودند و یادم می آید که ایشان یک سال نمره انضباط به من 9 دادند و من آن سال از انضباط هم تجدید شدم! یادم می آید آن زمان همیشه معلم ها را به اسم کوچک شان صدا می کردم و مدام به خاطر ...
حقایقی تکاندهنده از اقدام نامتعارف داعشی ها با 17 دختر
بهداشت به همین دلیل خیلی زود بوی استفراغ و ادرار بچه ها و عرق تن بزرگ تر ها همه فضا را پر کرد. ما را مرتد و کافر صدا می زدند .. غذای ما یک وعده بود که شامل تکه ای نان و خرما و آب بود .. هر یکی دو روز هم همه را می گشتند تا مبادا با خود چاقو یا هر چیز تیز و برنده دیگر یا تلفن همراه داشته باشیم. بعد از چند روز برای همه دوره های آموزش زبان عربی گذاشتند .. همه از وحشت سرنوشت شومی که ...