سایر منابع:
سایر خبرها
روز واقعه و خداحافظی طولانی در تلویزیون
خلاصه داستان فیلم با بازی هنگامه قاضیانی، بابک حمیدیان و حمیدرضا آذرنگ آمده است: آرزو زنی جوان که به همراه شوهرش در مشهد زندگی می کنند در آرزوی بچه دار شدن است. اما تا کنون چند بار ناخواسته بچه اش سقط شده است و حالا دیگر بچه دار نمی شود. مادر شوهر او نیز بسیار فشار می آورد که پسرش دوباره ازدواج کند. تا اینکه پزشک به آنها راه حل جدیدی پیشنهاد می کند. او به آنها پیشنهاد می دهد از رحم یک زن دیگر برای ...
گناهی به نام حق الناس (9)؛ طلبه ای که مصداق "وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفینَ" است
که حقّ النّاس کند، معنا ندارد که گناه کند. لذا غزالی در احیاء می نویسد وجدان اخلاقی او اجازه نداد بخوابد. فردا صبح نزد رفقایش رفت و عذرخواهی کرد که من شما را فریب دادم و باید می گفتم شکر امسال گران می شود. ولو من به قیمت روز از شما خریدم، ولی فریب بوده است. همۀ آنها هم از دستش راضی شدند و معامله را فسخ نکردند. گفتند از تو تشکر می کنیم که به ما گوشزد کردی که فریب نخوریم و مواظب تجارتمان ...
نخبه دهه هفتادی: افتخارات علمی در برابر مادر شدن هیچ است
باعث می شود استعدادهای یک خانم شکوفا بشود و خودش هم نشاط و شادابی یبیشتری داشته باشد. به عنوان یک مرد از شادی همسرم لذت می برم آقای انبارلویی: همسر من واقعا به ادبیات علاقه دارد. وقتی نزدیک زمان المپیاد می شدیم من از دیگران می شنیدم که به شدت در حال درس خواندن و مرور منابع مختلف هستند. من هم به خانمم می گفتم کمی بیشتر بخواند اما ایشان همیشه می گفت من مطالعات و اندوخته قبلی دارم ...
آتش خاکستری که هیچ وقت خاموش نمی شود
بودم به تهران آمده و روی این پراید درصدی کار می کنم به همه گفتم در شرکتی مشغول شدم . دیگری می گوید : با داشتن لیسانس و دو بچه کوچک تازه مستاجر هم هستم و تمام دلخوشی من این پراید قسطی هست که الهی شکر شرمنده زن و بچه نیستم. دیگری می گوید: از دانشگاه تهران مهندسی معماری اخذ نموده چون اقوام و بستگانم از اعضای شورا نبودند و شهرداری هم استخدام در قالب آزمون نداشت و از طرفی پولی ...
کودکی که کتک میزند، هتک حرمت می کند؟
استفاده کنید، او فکر می کند که چرا تنها خودش است که مجوز چنین کاری را ندارد. بچه ها بیشتر از اینکه به حرف های شما گوش کنند، به نوع رفتار شما توجه می کنند. برای مقابله با کتک خوردن والدین از کودک مدل های رفتار احترام آمیز را به او نشان دهید. به کودک واکنش درست نسبت به غم، شادی یا خشم را نشان دهید. کودک از شما برخورد درست را می آموزد. از متخصصان کمک بگیرید اگر سن فرزند شما زیاد است و همچنان ...
نیاز نیست معلم از کره مریخ بیاوریم/ نوجوانی و جوانی بچه هایمان را پای کنکور سوزاندیم
شاگرد اول ریاضی بودم اما چون به معارف علاقه داشتم سال دوم یا سوم دبیرستان انصراف دادم و معارف خواندم و همیشه به من نقد می کردند و می گفتند تو می توانستی یک ریاضی دان خوب شوی. در رشته ریاضی استاد مدام توضیح می داد و همه هم باید می گفتند بَه بَه، 2-3 مرتبه اشکال درس را به استاد گفتم، استاد گفت درست می گویی، بعد از 2-3 مرتبه که ایرادات را به استاد گفتم مرا از کلاس بیرون کرد چون می گفت هویت مرا در مدرسه ...
داستان زندگی عجیب دختران خاک سفید
است در دل خاک سفید، خانه شان همیشه پر از معتاد است، دستشویی شان از این آدم ها پر و خالی می شود، هر کس به این خانه می آید، خمار است. مادر سمیرا خانه را رها کرده و رفته، پدر هم زندان است. می گویند این دختران زیاد دست به خودکشی می زنند، بعضی فقط خودزنی است و بعضی واقعا مرگ آور است. مثل همین چند وقت پیش که زن جوانی چند قرص متادون خورده بود و رفت بالای پل تا خودش را پرت کند سمیرا ...
بسته شعر خواندنی در رثای حضرت رقیه (س)/ بسیار رفته اند و نیامد پدر هنوز
ناقه نیفتاده هیچکس اینجا فقط منم کمرم را گرفته ام آیینه نیست تا که ببینم جمال خویش در چشم های تو خبرم را گرفته ام تصمیم من گرفته شده پس مرا ببر امروز از خودم نظرم را گرفته ام خوشحال بودنم ز سر اتفاق نیست از دست این و آن پدرم را گرفته ام خیلی تلاش کرده ام از دست بچه ها این چند موی مختصرم را گرفته ام این شهر را به پای تو ویرانه میکنم مثل خلیل ها تبرم را گرفته ام انتهای پیام/ ...
مرگ دختر 18 ساله در عمل بینی
می زد و حرف هایش را به او می گفت. در این میان، غضروف روی بینی او باعث شده بود نوک بینی اش کج شود و به همین دلیل آرزو داشت با عمل زیبایی نقص آن را رفع کند تا اینکه خانواده اش به سختی توانستند هزینه جراحی را تهیه کنند و تنها دختر خانواده را در یک قدمی رسیدن به رویایش قرار دهند. آخرین دیدار روز ششم مرداد، سحر همراه خانواده اش به بیمارستان مدرس تهران رفت و با خوشحالی، لباس اتاق ...
ما برای کسی روضه می خوانیم که برابر باطل زمانش ایستاد
اینکه بخواهم ارزش گذاری خاصی بکنم قصد دارم تحلیل شما را از این وضعیت بدانم! من به شخصه خیلی مرثیه و عاطفه را در تعارض با حماسه و سیاست نمی دانم، بلکه معتقدم که می شود از برخی از جنبه های مراثی استفاده و حماسه ای به پا کرد و در دل مرثیه ها و روضه ها انسان می تواند مهم ترین حرف ها و پیام روز و پیام عاشورا را بیان کند. همان طور که خود حضرت آقا فرمودند: آمیختن احساسات و عواطف و اشک با معرفت ...
مثلث طلایی در عمارت 91 ساله خیابان فردوسی / گفت وگو با مسعود خاتونی، معاونت فناوری اطلاعات و شبکه ...
خصوص همکاری های مشترک با سایر بانک ها توضیح بفرمایید؛ این همکاری های مشترک از کجا آغاز شد و چه اهدافی را دنبال می کند؟ همواره یکی از مواردی که مدنظر قرار داده ام، این است که بتوانم در شرایطی قرار بگیرم که همه گروه هایی که برای کشور خدمت کردند را در یک فضای مسالمت آمیز و به دور از تنش، کنار یکدیگر جمع و باعث هم افزایی آنها شوم. به همین دلیل آرزو و سعی داشتم که همه پیمانکارانی را که در ...
خانه ای که حسینیه شد /خانه دلت آباد خاتون
داشتم و هنوز پسرم به دنیا نیامده بود، نذر کردم و گفتم خدایا کار مرا به فرد دیگری واگذار مکن اگر حال همسرم خوب شود، برایش خواستگاری کرده و زن می گیرم. یک شب حاج بابا آمد خانه و گفت: "اقدس خانم من یک زن دیگر گرفته ام" اول فکر کردم ازدواج خودمان را می گوید به او گفتم خب همه می دانند که تو ازدواج کرده ای آن هم با من، اینکه دیگر گفتن ندارد ، گفت: نه منظورم این است که امروز یک زن دیگر گرفته ام ...
ابد و یک روز
...: قبل از اینکه پدرم را دستگیر کنند فرار کرد رفت مشهد. من را هم دنبالش برد. در این چند سال، شاید بهترین لحظه های عمرم همین یکی دو ماهی بوده که با هم در مشهد زندگی می کردیم. و بعد همه سراسر غم و اندوه: در مشهد بودیم که پدرم را دستگیر کردند و سپس به اصفهان منتقل شد. همه کارهایش را خودم انجام دادم؛ تک و تنها. هر روز توی دادگاه بودم تا اینکه حکمش آمد. آرزوهای آوا همه نقش برآب شد؛ مثل تمام ...
رنگ ها رنگ خزان است بیا برگردیم / این سفر بار گران است بیا برگردیم
...> بچه بیدار شده خواب ندارد اینجا به لبش پیشِ تو لبخند نمی آید وای گریه ی اصغرمان بند نمی آید وای حرفِ این دخترکان است از اینجا برویم ساربان تا که نرفته است بگو تا برویم کوچه ی مادرمان خانه ی زهرا برویم باشد آقا همه اش حرفِ تو اما برویم دست ما نیست عطش بِین حرم اُفتاده مُردم از غم چه کنم بد به دلم اُفتاده همه ی فکر و حواسم به تو باشد ...
متن روضه های شب چهارم ماه محرم سال 1397
زینب خودش از خیمه بیرون زد .. اومد جلو ، گفت حسین ؛ جان مادرم .. بذار بچه هامُ فدات کنم .. گفت خواهر شاید باباشون منتظر باشه .. صدا زد آقا وقتی از مدینه بیرون اومدیم عبدالله جعفر به من گفت زینب یادت باشه هر جا دیدی خواستن مقابل حسین بایستن بچه هامُ میدان بفرست .. همچین که اذنِ میدان گرفتن ، هی می زد رو شونه ی دو تا آقازاده هاش برید انتقام مادرمم بگیرید .. اگه شد بگید شما پسرایِ زینبید ...