سایر منابع:
سایر خبرها
حسرت وداع آخر ؛ خاطره طلبه جهادگر مشهدی از یک صحنه غمناک
کوتاهی نمی کنمم. گفت حاج آقا برای دفعه آخر بزارید همسرم رو ببینم همین طور که صحبت می کرد بغض کرده بود و اشک می ریخت . با شنیدن این سخن... به هم ریختم و بغض کردم..... سخت است؛ سخت است؛ سخت است با برادر عزیزم کارشناس مرکز بهداشت که ناظر بودند هم مشورت کردم که اگر مشکلی نباشد، لباس مخصوص بپوشند و همسرش را ببیند. به این نتیجه رسیدیم که طبق گزارش پزشک متخصص عفونی بعد از فوت بیماری ...
مادرم، مثل زینب (س) صبور باش
آسمانی شده، گفتم بگذارم با خیال راحت به جبهه برود و مانعش نشوم، او را بغل گرفتم. گفتم: خدایا! تو شاهد باش که زینب (س) زیر گلوی برادرش را بوسید و من زیر گلوی تنها پسرم را می بوسم، زیر گلویش را بوسیدم و گفتم: پسرم خدا پشت وپناهت . خندید و گفت: آفرین بر مادرم، مثل زینب (س) صبور باش ، رفت پشت سرش آب ریختم و درب خانه ایستادم. از پشت سر نگاهش می کردم، محسن هم رفت و برای همیشه مرا در فراق یک دیدار ...
گره کرونا بر سبزی نوروز
، زیر باران، از راه رسیده، باران از ساعاتی پیش باریدن گرفته، مادر به سمتش می رود تا میوه ها را از او بگیرد. پدر می گوید عجب اعجوبه ای بوده کرونا، همه را خانه نشین کرده، مغازه ها بسته و بازار، سوت و کور، کوچه و خیابان ها ساکت، انگار کسی در شهر نیست. مادر می گوید، چرا هست، شهر همان شهر است، مردم همان مردم، زنده و پویا، در خانه مانده اند تا در کارزار سخت، نحسی را از شهر بیرون ...
واکنش شاه میری به هدیه شاه پهلوی
میدان ژاله به روی مبارزان باز و هر خانه پر از مجروح بود. مادر بین آن همه جوان تیرخورده دنبال چهره آشنایی می گشت. تمام روزهای انقلاب اکبر هم مثل همه جوان های پر شر و شور محله بی قرار بود. می رفت تظاهرات و در مسجد زیر جانمازهای مردم اعلامیه های امام (ره) را می گذاشت. خانم افراخته تعریف می کند: از طرف اداره بشقاب نفیسی به حاج آقا هدیه داده بودند که بخشی از آن تصویر شاه بود. اکبر از مدرسه که آمد بشقاب را ...
چشم های آقا نمره یک بود!
تنها با شلتاق اشعه ی آفتاب های مدیترانه... این آفتاب بر ارشمیدس تا همین پاچه ورمالیده های پفکی بر همه تابیده و شاید تابشش همین پفک های بی نمک را بیشتر هم باد کرده است. میزبانی که زمانی چند میهماندار می پلکیدند ور دست و پایش و جماعتی می لولیدند دورو ورش حالا خود باید بالکن را آب وجارو کند و میز محقر عصرانه را برای گپ و نوش عصرگاهی فراهم کند. خانه تاجی احمدی در پاریس سبیل و دشنه آن عصر ...
گزارش| سیزده به دری متفاوت در روزهای کرونایی / مردم ایران فردا در خانه می مانند / طبیعت گردی پس از شکست ...
خیابان و کوچه نشسته است و باز هم حیف و صدحیف که باور نمی کنیم یک بی خیالی ساده می تواند فروردین تقویم همه سال های پیش ِرو را برایمان سیاه کند و دیگر سبز نباشد. این روزها دلهره ای عجیب در شهر حاکم است، دلهره ای که استاندار قم کنار ابراز تأسف از دست دادن شهروندان، به مردم هشدار در خانه ماندن می دهد و می گوید: بعد از تعطیلات نوروزی موج دوم گسترش ویروس کرونا به علت سفرهای نوروزی و حضور مردم در ...
مجالس ختم بدون حضور دیگران
با شیوع ویروس فراگیر کرونا، بیشتر کشورهای درگیر با این ویروس در جهان با پروتکل های داخلی در خصوص خاکسپاری و مراسم بزرگداشت متوفی، از مردم می خواهند که این آیین ها بدون تجمع برگزار شود، به طور مثال در ایتالیا اعلام شده است برای مراسم خاکسپاری تنها 3 نفر از نزدیکان فرد فوت شده حضور داشته باشند. در ایران نیز برخی از خانواده های افراد فوت شده، هزینه های مرسوم به بزرگداشت و مجالس ختم را صرف ...
درباره احمد آرام
هم در همین مدرسه به تدریس پرداخت. دوران خردسالی و نوجوانی او در حال و هوای پرکشمکش سال های پایانی سلطنت قاجارها گذشت. در همین سال ها بود که دوره دبیرستان را در مدرسه علمیه گذراند و در 1299 خورشیدی وارد دارالفنون شد و از این مدرسه دیپلم گرفت. آرام پس از گرفتن دیپلم، سال اول و دوم رشته حقوق را سپری اما چندی بعد درس های این رشته را رها کرد و به اصرار پدر به رشته پزشکی رفت. باز در حالی که ...
اختصاصی سینماسینما/ سیر طولانی روز تا به شب/ یادداشتی از پدرو آلمادوار درباره تجربه هایش در قرنطینه
ژان مورو، پینا باوش، چابلا بارگاس و لورن باکال، لوچیا بخشی از قله کوه المپ زنان مدرن، آزاد و مستقل را شکل می داد، و همه آنها مرد تر از همه مردانی بودند که احاطه شان کرده بودند. از فقدانشان ناراحتم اما خوش اقبال بوده ام که همه آنها را ملاقات کرده ام و با آنها دوستی داشته ام. وضعیت بدی است که در حالی که در خانه ات گیر افتاده ای کسی به نوستالژی ات بپیوندد. میگل را در مکزیکوسیتی پیدا می ...
مهران غفوریان از تجربیات و خاطرات اجرای اعجوبه ها می گوید
دیده خواهد شد و به یاد می ماند که جدیدترین اثر کارنامه من است چون مردم مرا با این کار به یاد می آورند پس برایم خیلی مهم بود و برای ادامه کار همین المان ها باز هم برایم اهمیت داشت. نکته مهمی هم هست که دوست دارم به آن اشاره کنم و آن برخورد حرفه ای آقای فروغی مدیر شبکه سه است و من از او تشکر می کنم چون می دیدم که مخاطب شبکه سه برای او خیلی مهم است. هر زمان هم که جلسه ای داشتیم او آمار ...
پس از کرونا برتری اقتصادی از غرب به شرق منتقل می شود
...> یکی از مهمترین عوارض بیماری باطنی و اعتقادی جوامع غربی و غرب زده، تنهایی بشر است. این روزها که در سراسر جهان همه در خانه می مانند، به این تنهایی و تلخی آن پی می برند و این آغاز خودآگاهی درباره این بیماری پنهان است؛ ویروس کرونا با فاصله انداختن اجتماعی، مردم جهان را به یک فاصله اجتماعی طولانی دیگری در خود آگاه کرده است. در حقیقت، ویروس کرونا می گوید از من شکایت نکنید، از کرونای تمدنی که جوامع را ...
خبرگزاری فارس: مولوی عبدالحمید چه چیز را انکار می کند؟
سفر به تهران و قم دارد؛ حال آنکه در همان ایام به روسیه و ... سفر کرده بود مطرح کردن شایعه ربوده شدن چند زن و پیدا شدن جنازه آن ها در نقاط مختلف زاهدان وی در نماز جمعه خود گفته بود: همه جا در بین خانواده ها، در سطح شهر، در مدارس و حوزه ها و دانشگاه ها شایعه شده است که در شهر زاهدان زنانی ربوده شده اند و در بعضی جاها جنازه چند زن دیده شده است. ما تا حال این مسأله را یک شایعه تلقی ...
سیاستگذاری و حکمرانی در سال پرحادثه؛ وضعیت بدتر از این هم می توانست باشد/ اقتصاد ایران در دام روزمرگی و ...
علی میرزاخانی سردبیر ارشد گروه رسانه ای دنیای اقتصاد در میزگردی با حضور محسن جلال پور رئیس سابق اتاق ایران، در آخرین روزهای سال پرتلاطم 98 به مرور رخدادهای سیاسی و اقتصادی مختلف کشور طی یک سال گذشته پرداخت و گفت: سال 97 و 98 می توانست با تداوم برخی تصمیمات و افزایش دامنه آنها، ایامی مخرب تر از آنچه تجربه کردیم را رقم بزند. ابداً نمی خواهم بگویم شرایط خوب است. تلاش دارم این باور را که معتقد است از این بدتر نمی شود اصلاح کنم. چرا؟ چون کار می ...
صحبت های شیخ حسین متحولم کرد/ در اتوبوس پنهان شدم تا به جبهه بروم
...، یک ماهه دارم می روم می آیم. مسئولش گفت: تازه شما باید تحقیقات محلی شوی و بعد مصاحبه، اگر قبول شوی می توانی اعزام شوی. این پروسه هم تا اعزام بعدی طول می کشد. ناامید شدم و آمدم نماز خانه همان جا نماز بخوانم. نشسته بودم، بین نماز یک قرآن جیبی کوچک داشتم، درآوردم داشتم می خواندم. یک نفر کنارم بود گفت: قبول باشد. بقیه با لباس فرم سپاه بودند، اما او لباس شخصی بود. گفت: مشکلت چیست؟ برایش توضیح دادم و ...
امید به زندگی راه غلبه بر ویروس کرونا
برای مردم بازگو کنند. برای ورود به بخش بستری بیماران مبتلا به کرونا با حالتی نگران ولی با رعایت جوانب بهداشت وارد بیمارستان می شویم ، بر فضای عمومی بیمارستان، سکوت حزن انگیزی حاکم است. در این روزهای سخت و تلخ دیگر خبری از ازدحام جمعیت و شلوغی گذشته بیمارستان نیست و مراجعان به تعداد انگشتان یک دست هم نمی رسند. درابتدای ورود به داخل بیمارستان ،برخی کمبودها مشهود و ...