سایر منابع:
سایر خبرها
گفتگو با لیلا زیرک شاعر مجموعه از من نشان تو را می پرسند : شعر خوب تاریخ انقضا ندارد
اشعار جاودان نام، پروین اعتصامی، آشنا شدم. بعدها از کتابخانه پدربزرگم مجموعه اشعار ایشان را مطالعه کردم و از داستان ها و تمثیل ها و مناظره های بی نظیرش لذت بردم. اشعار پروین اعتصامی تخیل، تمثیل و شخصیت بخشی به اشیاء بی جان را موسیقی وار با دنیای تخیّلات کودکانه من همراه کرد. بعدها، در دوران نوجوانی، فروغ فرخزاد، فخر زمان و چهره فاخر ادبیات معاصر، دنیای کودکی ام را رنگ و بویی عاشقانه بخشید. ...
نترس، من کرونا ندارم
لحظه سوار شدن به اتوبوس یادم می آید گوشی ام را در خانه جا گذاشته ام. می دانم اگر به خانه برگردم ساعت از 9 می گذرد و به اتوبوس نمی رسم؛ چون کرونا اتوبوس های مشهد را اول تعطیل و حالا شیفت بندی کرده، اما برمی گردم تا گوشی ام را بردارم. ساعت 9:10 صبح، بعد از سه بار لغو شدن سفر از طرف رانندگان به بالاخره موفق به آغاز سفر با اسنپ می شوم. راننده علاوه بر نداشتن دستکش، ماسک نیز ندارد. در راه ...
روایت فدایی حسین از عکاسی مستند در دوران دفاع مقدس
یاد گرفتم و در خانه تاریک خانه راه اندازی کردم. از حضورتان در جبهه و فعالیت هایی که در زمینه عکاسی جنگ داشته اید، برایمان بگویید؟ زمان جنگ من در دبیرستان درس می خواندم و پیش از حضورم در جنگ به عنوان عکاس، دوبار برای سمت های امدادگری و رزمی جبهه رفته بودم. سال 64 با دعوت یکی از دوستان برای عکاسی و فیلمبرداری در واحد سمعی و بصری لشکر 17 علی بن ابیطالب راهی جبهه شدم. ...
این روزها دلم برای بوسه ای تنگ می شود
و تلخی ها و شیرینی های ایام از دست رفته و خاطراتش با او سخن بگوید و... **** اکنون من در سلامت کامل جسمانی و بی هیچ نشانه ای از بیماری، در اتاق خانه ام نشسته و در خلوت خود برای مادرم اشک می ریزم؛ برای کسی که سحرگاه چند روز قبل و دور از من، به دلیل کهولت سن و پس از تحمل سال ها بیماری و درد، چشم های مهربان و منتظرش را بست و برای همیشه آرام گرفت و در صبح نیمه شعبان، پیکر پاکش به ...
پیرمرد و دریا، نسخه ی غزه
. پسرعموهایش دیده بودند که با دستبند او را به دکل قایق بسته اند. پسرم لخت بود، و آن روز یکی از سردترین روزهای سال بود و در دریا باد شدید می وزید. پسرعموهای خدیر شنا می کنند تا خودشان را به قایق دیگری می رسانند و برمی گردند به ساحل تا بیایند پیش من. آن روز صبح، توی خانه ماندم و چشم انتظار خبری از پسرم بودم. با خودم فکر می کردم شاید پلیس زنگ بزند و خبرهایی از دستگیری او به دست اسرائیلی ها ...
روایتی از شرایط سخت سیاه پوستان آمریکایی در دوران کرونا
... از برنامه های خاص پریوش بود. جنی به اصرار بهترین دوستش بلیت برگشت خود را به تعویق انداخت. سفر دوهفته ای او تبدیل به یک سفر هیجان انگیز یک ماهه شد. زندگی برای او مفهوم دیگری پیدا کرده بود. ازطرفی دلش برای پدر و مادرش تنگ شده بود و ازطرفی هم دلش نمی آمد که این سفر لذت بخش و خاطره انگیز را زود تمام کند. در یک صبح دل انگیز در شهر رامسر، جنی با صدای جیک جیک گنجشک ها از خواب بیدار شد. چهره ...
پیشنهاد رشوه به اسکورت پوتین در اصفهان
غریب که نه جایی را می شناختم و نه با کسی در ارتباط بودم، مثل بید به خودم می لرزیدم و خواب به چشمم نمی آمد. در همین شب ها که علی نبود. یک شب سایه ای در خانه افتاد، من از ترس اینکه نکند ریگی و گروهکش به شهر حمله کرده اند به 110 زنگ زدم و با خواهش و التماس خواستم که هر چه زودتر خودشان را به من و بچه ام برسانند. آدرس را هم بلد نبودم. با هزار و یک بدبختی آدرس را دادم. وقتی نیروهای کلانتری ...
فراموش نشدنی ترین تلفن های همراه تاریخ
شما هم مثل من به خاطر ندارید ؟ 45 سال پیش، مارتین کوپر یکی از محققین و مدیران ارشد موتورولا در گوشه ای از یکی از خیابان های نیویورک اولین تماس را با یک تلفن همراه با رقیبش جوئل اس. اِنگِل در آزمایشگاه بِل برقرار کرد. از کوپر نقل شده است : " با تلفن صحبت می کردم و در خیابان قدم می زدم، مردم نیویورک متعجب به من نگاه می کردند که در حال صحبت با موبایل بودم چراکه در سال 1973 تلفن بی سیمی وجود ...
دو سکانس خواندنی از حماسه بیت المقدس
...> عملیات بیت المقدّس در یک نگاه عملیاتِ بیت المقدس در ساعت سی دقیقه بامداد روز دهم اردیبهشت ماه سال 1361 با رمز یا علی بن ابی طالب (ع) آغاز شد. یگان های عملیاتی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ارتش جمهوری اسلامی ایران، در کنار هم در این نبرد حضور داشته اند. قرارگاه مرکزی کربلا به فرماندهی مشترک سرلشکر پاسدار محسن رضایی و سپهبد شهید امیر علی صیاد شیرازی، از طریق سه قرارگاهِ عملیاتی نصر (به ...
افزایش امید در جان مردم ایران با آزادی خرمشهر
چه آن هایی که پشت جبهه ها لحظه ای از تلاش دست نکشیدند، همگی در حماسه آزادی خرمشهر و دفاع از میهن سهیم بودند. پیکری بی سر که از بیت المقدس برگشت نگاه به سال های جنگ همواره سرشار از یاد شهیدان است. روزگاری فرزندان برومند و غیرتمند این سرزمین، راهی میدان جنگ شدند و از آنها تنها پیکری خونین بازگشت یا حتی آن نیز بازنگشت و چشم های اشکبار مادرانشان غزل انتظار را در گوش نسیم سرود ...
روایت خواندنی هنرمند دزفولی از ترسیم تصاویر چهار نسل شهدا +تصاویر
گوشه خانه رقص قلم بر صفحه بی رنگ و روح بوم در دستان هنرمند استادی توانمند در مقابل چشمان حیرت زده ام به خوبی خودنمایی می کرد استادی که چهار دهه از عمر خویش را صرف ترسیم تصاویر شهدایی بر روی بوم و دیوارهای شهرهای میهن کرده است. سیدحبیب آذرنگ استاد و هنرمند انقلابی دزفولی که هنر حرفه ای خود را با ترسیم چهره امام خمینی(ره) و شهید بهشتی به نمایش می گذارد و در کارنامه هنری خویش افتخار ترسیم ...
داستان این روزهای ما و کرونادوست ها
آهنگ های شادمهر یک کلیپ کارتونی ساختم که چه قدر هم جالب شد. زمانی که وارد هنرستان شدم از برنامه نویسی خوشم آمد و سال سوم که بودم برای خوارزمی کاری ساختم که یک CD چند رسانه ای بود و یکی از مباحث درس جغرافیا با محور حوضه بیابان ها که نشان میداد اگر در یک خاک زیاد کاشت صورت بگیرد آن خاک ضعیف می شود و املاحش را از دست می دهد و املاح با نمک جایگزین می شوند و میخواست درباره این چیزها صحبت ...
دلتنگی آقای بازیگر برای پدر مرحومش ؛ تقلید نوید محمدزاده از شخصیت جوکر
شبها که با تقلای قرص و فیلم وکتاب تلاش میکنم خوابم ببره اخرین چیزی که جلوی چشمامه تویی.خاطرات مگه دست از سرم برمیدارن؟مگه یه استراحت بخودشون میدن ؟هربار یکی از خاطراتت.وقتی هم در خواب خوابت و میبینم و بیدار میشم با اون تپش قلب بالایی که تو اون لحظه دارم توانایی اتش زدن جهان رو تا لحظاتی واقعا دارم. وقتی بهترینت رو از دست بدی دیگه چیزی ترس نداره برای از دست دادن مگر این که خودتم پدرباشی و این ...
سنگ تمام دخترانِ زردپوش در روزهای قرنطینه
به گزارش خبرگزاری فارس از اهواز، نیم ساعت مانده به افطار و قند خونم، کمربند مشکی اش را محکم بسته بود تا زمین گیرم کند، صحیفه سجادیه را بستم و همانطور که به سقف زل زده بودم، زیر لب الهی عظم البلاء را با خودم زمزمه میکردم؛ صدای مادر از آشپزخانه سکوت قرنطینه را شکست: لااقل تلویزیون را روشن کن صدا در خانه بپیچد! تلویزیون را روشن کردم و به جان شبکه ها افتادم، یک، دو، سه، چهار، حالا نوبت ...
حاج قاسم تکیه گاه و پناه ملت های منطقه بود/ پیگیری حقوقی پرونده ترور شهید سلیمانی از اولویت های اصلی قوه ...
در سال های بعد از دفاع مقدس آشنایی خیلی صمیمی بین ما به وجود آمد. آن سال ها ایشان را به عنوان سردار سپاه می شناختم. ولی با شهید سردار همدانی آشناتر و رفیق تر بودم، چون همزمان در همدان مسئولیت داشتم. یک سال وقتی در سفری به کرمان، به بازدید از موزه دفاع مقدس که حاج قاسم با همکاری بچه های کرمان تاسیس کرده بود رفتم، بیشتر با قدرت فرماندهی و مدیریت و جاذبه شخصیت او آشنا شدم. اما نقطه عطف آشنایی ما از ...
حجت الاسلام رئیسی:پیگیری حقوقی پرونده ترور شهید سلیمانی اولویت قوه قضائیه/ حاج قاسم تکیه گاه و پناه ملت ...
های بعد از دفاع مقدس آشنایی خیلی صمیمی بین ما به وجود آمد. آن سال ها ایشان را به عنوان سردار سپاه می شناختم. ولی با شهید سردار همدانی آشناتر و رفیق تر بودم، چون همزمان در همدان مسئولیت داشتم. یک سال وقتی در سفری به کرمان، به بازدید از موزه دفاع مقدس که حاج قاسم با همکاری بچه های کرمان تاسیس کرده بود رفتم، بیشتر با قدرت فرماندهی و مدیریت و جاذبه شخصیت او آشنا شدم. اما نقطه عطف آشنایی ما از دوران ...
با ماندگارترین هفته دکتر سلامی ها
خیلی مسائل را مدنظر قرار می دادیم و دقیقا نگاه مان، نگاه اصلاح گرانه بود و به همین خاطر کاریکاتورهای چهره ای که برای برنامه کار می شد متکی به ظاهر افراد نبود که مثلا یک بینی بزرگ در صورتش دارد یا چشم های خاصی دارد. نگاه مان این نبود. بلکه به اصلاح مشکلی که وجود داشت فکر می کردیم. یکی دیگر از خاطراتی که از این برنامه برای من باقی مانده است، خاطرات جشن های دکتر سلام است. در جشن سال اول را به خاطر ...
شهرام قائدی:کارگردان ها در دادن نقش خسیس هستند/ کاش اینترنت نبود
شیطان بودم. در خانه چشم گفتن سختم بود. پدرم هم یک آدم قدیمی و منضبط بود. تقریبا هیچ کدام از کارهایی که می گفت را گوش نمی دادم. به این منجر می شد که دادی بشنوم و کتکی هم بخورم. وی ادامه داد: قصه های فراوانی دارم و تا یخم باز شود و برایتان تعریف کنم طول می کشد. پدرم سال 76 فوت کرد و بسیار مرد نازنینی بود. خیلی سخت است که پدرت مردی باشد با قلبی از طلا که مهربانی اش را نشان تو ندهد. معتقدم ...