سایر منابع:
سایر خبرها
ساعت چپکی !
، مادرم خانه نبود. رفته بود دکتر. با ذوق مقنعه ام را یک جا، جورابم را یک جای دیگر و کیفم را جای دیگری پرت کردم و فریاد زدم: خدایا... آزااااادی! وقتی خوابیدم خواب عجیبی دیدم. همه ی اتفاقات امروز مدرسه را به طور معکوس خواب دیدم. دعوایم با درسا در زنگ آخر، کلاس فارسی زنگ دوم و امتحان ریاضی زنگ اول. وسط امتحان ریاضی از خواب پریدم. مامانم هنوز نیامده بود. شایان گوشه ای نشسته بود و تلویزیون نگاه می ...
پایان تلخ سماجت مرد جوان برای ارتباط با یک زن
.... بعد از این ماجرا برای پرداخت وجه ساندویچ در دستگاه پوز کارت کشیدم و به شهرستان بازگشتم. حدود 10-15 روز بعد از این موضوع، جوان ساندویچ فروشی که خودش را حمید-ج معرفی می کرد، با من تماس گرفت و بی پرده به من ابراز علاقه کرد. هاج و واج مانده بودم. به او گفتم من شوهر دارم و پسرم در سن و سال توست، ولی او همچنان با سماجت اصرار می کرد از روزی که مرا در ساندویچ فروشی خودش دیده، عاشقم شده است ...
وقتی به اسکورت پوتین در اصفهان پیشنهاد رشوه شد + تصاویر
) می خواهد: فردا شب که به خواستگاری من می آیند همان دختری باشد که مد نظرش است. فردا شب وقتی طبق رسم و رسومات من با سینی چایی وارد پذیرایی شدم، علی همان موقع استجابت دعایش را در همان نگاه اول گرفته بود. مثل همه ی آن هایی که فصل جدید زندگی شان را می خواهند شروع کنند و حرف های نگفته زیاد دارند، من و علی هم برای همان حرف های نگفته به اتاق رفتیم. علی ب بسم الله را هنوز نگفته بود که از کار ...
خودنمایی های گردن کلفت مشهدی زن و بچه اش را از او گرفت
تصور می کرد اگر ازدواج کنم مسیر زندگی ام تغییر می کند با وجود این من در مرداب خلافکاری دست و پا می زدم. آرام آرام به سرقت و زورگیری روی آوردم تا هزینه های اعتیادم را تامین کنم ولی باز هم دستگیر شدم و تولد فرزندم را ندیدم زمانی از زندان آزاد شدم که پسرم یک ساله بود. در عین حال از سختی های زندان و غروب های هولناک آن جا درس عبرت نگرفتم و همچنان سراغ دوستان معتادم رفتم این بار چند معتاد را به خدمت ...
گلچینی از بهترین های ادبیات پایداری در همدان؛ زیباترین کتاب های دارالمجاهدین را بشناسیم
. بعضی ها وصیت نامه می نوشتند؛ بعضی ها صدایشان را ضبط می کردند؛ بعضی ها وسایلشان را جدا می کردند که مبادا از بیت المال چیزی همراه داشته باشد. گفتم: علی صفدر چرا بیکار نشستی؟ آهی کشید، سرش را تکیه داد به گونی های سنگر. کارهایم را انجام داده ام. فقط یک آرزو دارم. نیشخند زدم. نکند دلت بند کسی بوده که حالا یاد آرزوهایت افتاده ای؟ نگاهم کرد. کاش یک پرنده بودم؛ الان بال می زدم و می رفتم کنار ...
مهری و مازیار: پیامک دردسر ساز خانم منشی
این کارات. واقعا باید بری پیش یه روانشناس، وگرنه همه را کلافه می کنی. مهری: دیوونه خودتی و هفت جدت. من خودم پیام را دیدم ولی تو پاک کردی. بعدم با وقاحت می گی من دیوونه ام؟ آره من دیوونه ام که دارم با یک عوضی مثل تو زندگی می کنم. اگه یه ذره عقل داشتم، همون بار اولی که دیدم داری خیانت می کنی از زندگیت می رفتم. نمی موندم که تحقیرم کنی. مازیار هم کاملا حق به جانب فریاد زد: دیوانه ی ...
یادداشت های ناصرالدین شاه سه شنبه 21 خرداد 1268 / اجرای سرود ملی ایران در مراسم شام با امپراطور آلمان
. گفت: خانه که بتوان آن جا رفت نیست، باید رفت. گفتم: اقلا سر درشکه را بلند کنند که سرِ ما از باد و باران محفوظ باشد. او هم فریاد می زد به درشکه چی؛ چون پیرمرد بود باد هم شدید بود صدای او شنیده نمی شد، آخر شنید کروک را بالا کرد. ما هم پالتوی آبی داشتیم پوشیده بودیم و کنچ درشکه خود را جمع کردیم. بیچاره جنرال پالتو هم نداشت. باد به شدت می وزید. نزدیک بود درخت ها را بکند به سرِ ما بیندازد. گرد و خاک ...
گزیده اخبار ایران و جهان/اخبار اجتماعی بحران تنهایی اوضاع قربانیان کرونا را در انگلستان پیچیده تر کرد
7 الی 14 روز پس از مرگ یافت شود. کرولاین آبروهام مدیر مؤسسه خیریه سالمندان انگلستان نیز گفته است: پیش از شیوع کرونا، همواره این نگرانی را داشتیم که سالمندان تنها در منزل خود از دنیا بروند و کسی از مرگ آنها مطلع نشود. حال با شیوع کرونا مشاهده کردیم که این موضوع واقعاً در کشور وجود دارد و این اتفاق جای تأسف دارد. بنابر اعلام پزشکان، هنوز هم افرادی وجود دارند که در خانه هایشان جان باخته اما کشف نشده ...
مادر مقتول: الان نمی توانم بگویم قصاص می خواهم یا نه/ بگذارید پسرم را خواب ببینم بعدا تصمیم می گیرم
دیگری متهم فراری بود، ترسید و فرار کرد و بعد ته یک کوچه از شدت خون ریزی روی زمین افتاد. سپس دوست افشین که در درگیری بود، در جایگاه قرار گرفت. او گفت: من در سایت دیوار آگهی داده بودم و اگر کسی کار آهنگری داشت، با من تماس می گرفت. آن روز هم از روی آگهی سایت دیوار یک نفر با من تماس گرفت. من به افشین گفتم موتورت را روشن کن و من را تا خانه مشتری برسان او هم قبول کرد. داشتم وسایلم را جمع می کردم ...
نادر ابراهیمی در ادبیات ایران، نادر است
برای شب، افسانه باران، مصایا و رؤیای گاجرات، حتی چاپ اول، بار دیگر شهری که دوست می داشتم و بعد از امیرکبیر، امتیاز آثار ابراهیمی به روزبهان سپرده شد و همکاری تنگاتنگ میان او و این انتشارات شکل گرفت. کنی در توضیح آثاری که در سال های اخیر برای نخستین بار چاپ شده اند، اظهار کرد: ما برخی آثار نادر ابراهیمی را احیا کرده ایم، دیگر کتابی از آثارش باقی نمانده بود که آن را منتشر کنیم و آخرین اثر ...
بنفشه جیغ می کشد ؛ همایون حسینیان تهرانی؛ کتاب نیستان مرگ بارترین بارش برف جهان
...، از روز پنجشنبه چهاردهم تا روز چهارشنبه بیستم بهمن ماه سال هزار و سیصد و پنجاه خورشیدی، برابر با سوم تا نهم فوریه سال هزار و نهصد و هفتاد و دو میلادی، به مدت هفت شبانه روز، برفی بی سابقه در ایران بارید که کشورمان را در جایگاه نخست آمار مرگ ومیر و ویرانی تاریخ قرار داد. بارشی که سرتاسر این خاک را پوشاند و ده ها ده و روستا را نابود کرد، خانه های بی شماری را ویران ساخت و ده ها هزار درخت را شکست. بر ...
طالع نحس
یک شوت زدم دوتا چراغ نفتی را چپه کردم و نفت و آتش سرازیر شد روی فرش و همه جا شد شعله های زرد و قرمز. خوشبختانه همه به موقع فرار کردند و خانه هم تا صبح سوخت و پودر شد و رفت هوا. از آن روز به بعد مامان و بابا و دایی و خاله ها بودند که مثل چی از توپ پلاستیکی می ترسیدند.
سفر شگفت انگیز آلیسا از روسیه تا ایران/جنگیدن با دزدان فضایی
به گزارش خبرنگار مهر ، رمان سفر شگفت انگیز آلیسا نوشته ک. بولیچف به تازگی با ترجمه الهام کامرانی توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب یکی از عناوین مجموعه کتاب چ است که این ناشر چاپ می کند. ایگور وسولودوویچ موژیکو نویسنده این کتاب، با نام مستعار ک. بولیچف، نویسنده، نمایشنامه نویس و مترجم روس است که سال 1934 در مسکو متولد شده و تا به حال جوایز زیادی از جمله جایزه دولتی ...
سماجت های جوان ساندویچ فروش برای برقرای رابطه با زنی که همسن مادرش بود،به قیمت جانش تمام شد
.... بعد از این ماجرا برای پرداخت وجه ساندویچ در دستگاه پوز کارت کشیدم و به شهرستان بازگشتم. حدود 10-15 روز بعد از این موضوع، جوان ساندویچ فروشی که خودش را حمید-ج معرفی می کرد، با من تماس گرفت و بی پرده به من ابراز علاقه کرد. هاج و واج مانده بودم. به او گفتم من شوهر دارم و پسرم در سن و سال توست، ولی او همچنان با سماجت اصرار می کرد از روزی که مرا در ساندویچ فروشی خودش دیده، عاشقم شده است ...
رسانه ملی به موسیقی گالشی بها نمی دهد/ افت موسیقی دیلمان بعد از زلزله منجیل
.... بیشتر موسیقیِ کار است، اما نکته جالب این است که موسیقی دیلمان در ظاهر شاد است ولی غمگین هم هست یعنی در عین شعف نوعی غم و اندوه در آن نهفته است. قدیم می گفتند موسیقی باید هفت روز و هفت شب باشد مثلا وقتی یک نفر جشن عروسی داشت، هفت شبانه روز مراسم مختلف می گرفتند و موسیقی می نواختند و عقیده داشتند شاید اخلاق مثلا من گالش با یک تالش یا کُرد جور درنیاید و موسیقی کمک می کند دل همه را به ...
سرفه کوتاه
بزنیم به دل ادبیات و شعر و سینما و... ؛ یعنی روزنامه باشیم ولی یک روز برای خودمان باشیم. برای شروع، نگارنده چند شعر خودش را اینجا به اشتراک گذاشته اما قرار نیست هر هفته این طوری متکلم وحده باشد. پس برای اینکه فضا جذاب تر و متنوع تر و متفاوت تر بشود، دست به قلم بشوید و شعرها و داستانک ها و خاطره نگاری هایتان را برای ما بفرستید تا در همین صفحه با عکس و مشخصات شما منتشر بشوند؛ بشتابید که عمر ...
نکونام: به صورت کارلوس کی روش پنجه کشیدیم تا به یک سرمربی معمولی برسیم
دانید یا کارلوس کی روش را؟ من جواد نکونام اگر اشتباه کرده باشم، پای آن می ایستم. همه آدم ها ممکن است در زندگی یا شاید هم هر روز مرتکب اشتباهاتی شوند، ولی من آن مقطع اشتباه خاصی نکردم که... بگذریم! اگر می شود نگذریم! وقتی پیشنهاد حضورم در کادر فنی تیم ملی مطرح شد، همان ابتدا گفتم پول نمی خواهم. گفتم آمدم از کارلوس کی روش یاد بگیرم و دیگر قصد ادامه فوتبال هم نداشتم وگرنه به جرأت می ...
1 رویداد و 23 مدل تحلیلی؛ از تحلیل روشی تا تحلیل تمدنی
گلدسته مسجد و با تعجب به ملاّ نگاه کردند. یکی داد زد: آهای! مگر مجبوری با این صدای زننده اذانِ بی موقع بگویی؟ ملاّ هم که این بار از صدای خودش خوشش نیامده بود، گفت: اگر آدم خیّری پیدا می شد و بالای گلدسته، خزینه حمامی درست می کرد و من می رفتم توی آن و اذان می گفتم، آن وقت تصدیق می کردی چه صدای صاف و دلنوازی دارم ! 3 2. تحلیل اخلاقی واحد تحلیل مسئله: فضایل و رذایل اخلاقی ...