باورم نمی شد که شوهرم به دخترم پیشنهاد دوستی داده
سایر منابع:
سایر خبرها
سرگذشت دزد وحشت آفرین
تامین هزینه های اعتیادم، خودم به تنهایی به خرید و فروش مواد مخدر پرداختم. سال 93 بود که با چند گرم شیشه دستگیر و به چهار و نیم سال زندان محکوم شدم. دو سال از دوران محکومیتم سپری شده بود که برای شرکت در جشن ازدواج خواهر کوچکم به مدت هفت روز به مرخصی آمدم، اما غرورم اجازه نمی داد بدون وسیله و با جیب خالی در جشن عروسی شرکت کنم، این بود که تصمیم به سرقت یک خودرو گرفتم تا در جشن عروسی از آن ...
جنایت ناخواسته در دفاع از پدر
.... خودم تازه ازدواج کرده بودم و در یکی از اتاق های خانه پدرم زندگی می کردیم. روز حادثه همسرم که باردار هم بود وحشت زده با من تماس گرفت و گفت سینا به خانه آمده و می خواهد پدرت را بکشد. محل کارم شورآباد بود با عجله خودم را به خانه رساندم و در آنجا فهمیدم سینا به خاطر پول با پدرم درگیر شده و برای اینکه او را وادار به پرداخت پول کند همسر مرا که باردار هم بود گروگان گرفته، اما پدرم با سینا درگیر شده ...
قاتل برادر معتاد در آستانه آزادی
حادثه مشغول کار بودم که همسرم تماس گرفت و گفت سیاوش با پدرم درگیر شده است. بلافاصله به خانه رفتم و دیدم او همسر باردارم را گروگان گرفته و تهدید به مرگ کرده است. قصد داشتم آرامش کنم که ناگهان به روی پدرم چاقو کشید. خواستم چاقو را از دستش بگیرم که این بار به روی من چاقو کشید. برای اینکه او را بترسانم من هم دست به چاقو شدم. متهم در خصوص قتل گفت: آن روز خاله ام مهمان ما بود. وقتی درگیری بالا ...
دستبرد طلایی پسر خطاکار به گاوصندوق پدر
تحقیقات متوجه تناقض گویی های احمد شدند. همچنین مشخص شد وی به تازگی خودروی پراید خریده است. او در بازجویی های فنی، اما به سرقت اعتراف کرد و گفت: من از محل نگهداری کلید ها باخبر بودم و تصمیم گرفتم که طلا های پدرم را سرقت کنم. در فرصتی مناسب بود که کلید ها را برداشتم و راهی انباری شدم و طلا ها را سرقت کردم. طلا های سرقت شده را هم به دو طلافروشی حوالی میدان خراسان فروختم و با بخشی از پول آن برای خودم ...
پسر پلید به نسرین دست درازی کرده بود! / برادرش در پشت بام چه دید !
کردم تا اینکه در خلوتی کوچه دیدم محمود به خانه شان می رود. از پشت سر به او نزدیک شدم و با چاقو به جانش افتادم و بعد فرار کردم. مطمئن بودم کسی مرا نخواهد یافت. عذاب وجدان نداشتی؟ تا وقتی نفهمیده بودم که اشتباه کرده ام، هیچ عذاب وجدانی نداشتم. چرا اشتباه؟ وقتی دستگیر شدم و ادعا کردم محمود مزاحم خواهرم بود، پلیس از نسرین بازجویی کرد و تازه فهمیدم مزاحم اصلی ...
رسیدگی به پرونده برادرکشی در کهریزک
فرزند نیز دارم. مدرک تحصیلی من سیکل است و در یک رستوران مشغول به کار بودم و دارای سابقه کیفری نیستم. قبلا هیچ اقدام مجرمانه ای انجام نداده ام. ما اصالتا اهل غرب کشور هستیم اما اکنون ساکن کهریزک هستیم. قبول دارم که برادر خود را به قتل رسانده ام اما هیچ عمدی در کار نبوده است. برادر من مواد مخدر مصرف کرده بود و به خانه می آید تا پول از پدرم بگیرد. ابراهیم به همسرم حمله کرد محسن در ...
مروری بر زندگی نامه شهید حمید بوسلیک
شما را خوشحال کنم. مادر جان! اگر شهید شدم خیال کن که من را داماد کرده ای و من از پیش تو رفته ام و چنین است که ازدواج می کنم با شهادت و خوابگاه من هم همان تکه زمینی است که مرا دفن می کنید. دلم می خواهد اگر شهید شدم آنقدر خوشحال باشید که چشم منافقان و دشمنان اسلام کور شود. این دنیا زودگذر است و باید آن را طی کرد و مرگ هم شتری است که در خانه هر کس خواهد خوابید... انتهای پیام/ ...
عید غدیر فرصت خوبی است تا یکدیگر را ببخشیم
گیرد با وجود داشتن دختری کوچک به کلاس های مختلف هنری و آموزشی برود. او می گوید: بعد از ازدواج چشمم به جهان باز شد. اوایل می ترسیدم تنها بیرون بروم، اما همسرم حمایتم کرد و مرا تشویق به حضور در کلاس و فعالیت های فرهنگی و اجتماعی می کرد. دوره های آموزشی مهدالرضا (ع) را در حرم مطهر پشت سر می گذارد و حالا مربی مهدالرضا (ع) در حسینیه حضرت زهرا (س) واقع در انتهای شفیعی است. 3 روز در هفته کلاس ...
مهرداد اسکویی: سینایی از قطار زمستانی که سخن می گفت امید در جانش شعله می کشید
هنرمندی ممنوع الفعالیت نباشد ولی مثل ممنوع الفعالیت ها با او برخورد شود. اسکویی از حمایت های عاطفی سینایی هم می گوید: سینایی همیشه از پدر همسرم نصرت کریمی حمایت کرد. بعد از درگذشت پدرم و پدر همسرم مدام با من تماس می گرفت و با وجود شرایط سخت جسمانی اش در تمام لحظات سختی که داشتم، کنارم بود. او اضافه می کند: من یک مستندساز کوچک این سرزمین، بسیار خوشبختم که نزدیک 25 سال از زندگی ام با ...
گفت و گوی خواندنی با پرافتخارترین بازیکن تاریخ لیگ برتر / چرا سید جلال سوپرمن شد؟
ادامه علت این استمرار را بررسی می کنیم: رفتار حرفه ای و دور از حاشیه سید جلال مثل همه فوتبالیست ها در زمین پرسرو صدا و پرشور است، اما در تمرین تمرکز دارد، اهل بحث های فرسایشی با هم تیمی، مدیران باشگاه، تیم های رقیب و... نیست. به عنوان مثال در همین چهار سال اخیر چندین و چند مدیرعامل در باشگاه پرسپولیس آمده و رفته اند و سید جلال با همه کار کرده و تداوم داشته است. تسلیم ...
گفتگو با عالیه حجت زاده، یکی از اولین دانش آموخته های رشته روزنامه نگاری در ایران
سال های حضورش در مشهد نیز سلسله گزارش های او درباره افزایش سن حضانت فرزندان به مادران به نتیجه می رسد. روزنامه نگاری شغلی حساس و تخصصی است، اگر خبرنگار تاریخ بداند، اگر به اصول اخلاقی پایبند باشد. انشایی درباره جنگ ویتنام او در خانواده ای پرورش می یابد که پدر اهل مطالعه و پیگیر اخبار روز است و روزنامه هم خواندنی محبوب خانه آن هاست. از آنجا که دختر خانواده قریحه نوشتن دارد و پیگیر ...
اگر بودم جلوی ارز 4200 تومانی می ایستادم
متوسط بودیم. متوسط رو به بالا؟ بله؛ ولی آثار این وجود دارد. درباره شرایط روز؛ یکسری مسائل و حواشی همواره درباره شما مطرح بوده، به ویژه حواشی که این اواخر درباره دختر شما به وجود آمد. قبل از اینکه در دولت یازدهم به وزارت برسید، فکر کنم در 19 شرکت عضو هیات مدیره بودید که از همه استعفا دادید؛ اینطور که بیان کردند. من اواخر سال 1388 بازنشسته شدم. نزدیک 4 سال بازنشسته بودم ...
روایت مادرزن هویدا از زمین های دخترش در تهران + عکس
آن ها به دلیل شرایط سیاسی کشور به خارج از ایران فرار کرده بودند و آنجا با پول مردم مشغول عیاشی بودند. وثوق الدوله بعد از دهه 20 به ایران برگشت و با همان پول ها در تهران یک میلیون مترمربع زمین خرید؛ در محدوده ای که به میدان وثوق معروف شد. دختر وثوق الدوله که مادرزن هویدا هم بود و من چند مرتبه برای تبادل اسناد تاریخی به خانه شان رفتم، می گفت: پدرم 200 قواره زمین 5 هزار مترمربعی داشت. نکته دردناک ...
سبزپوشانی که با گریه مردم گریستند
انتظامی نیز به نوعی سخت تر از گذشته شده است زیرا میزان ساعات کار ما افزایش یافته و ضمن اینکه باید همه پروتکل های بهداشتی را رعایت کنیم، ماسک بزنیم، از دستکش و مواد ضد عفونی استفاده کنیم، با مجرمانی در ارتباط هستیم که نه تنها بهداشت را رعایت نمی کنند بلکه با وجود برخورد پلیس باز به سطح جامعه باز می گردند. وی با بیان اینکه هر شب حدود ساعت 12 به خانه باز می گردم، می افزاید: وقتی به خانه باز ...
ناپدری عاشق نیلوفر 17 ساله شد / رازی که دختر از مادرش پنهان کرده بود
بی فایده بود. با وجود این، این شرایط را تحمل کردم تا این که بعد از به دنیا آمدن دختر دیگرم تازه متوجه شدم که همایون به مواد مخدر صنعتی روی آورده است. دیگر بر لبه پرتگاه ایستاده بود و هر لحظه با توهم هایی که داشت، مرا به باد کتک می گرفت. چند بار تلاش کرد دختر کوچکم را بفروشد و ... خلاصه، زندگی فلاکت بارم هر روز بدتر می شد تا این که بعد از 13 سال زندگی مشترک از او طلاق گرفتم و حضانت ...
ابراز علاقه شوهر مادر به دختر نوجوان همسرش با ارسال پیامک های خارج از عرف
تازه متوجه شدم که همایون به مواد مخدر صنعتی روی آورده است. دیگر بر لبه پرتگاه ایستاده بود و هر لحظه با توهم هایی که داشت، مرا به باد کتک می گرفت. چند بار تلاش کرد دختر کوچکم را بفروشد و ... زندگی فلاکت بارم هر روز بدتر می شد تا این که بعد از 13 سال زندگی مشترک از او طلاق گرفتم و حضانت دخترانم را در قبال بخشش مهریه پذیرفتم و به خانه پدرم بازگشتم. با شرکت در کلاس های آموزش خیاطی کار و کاسبی ...
گفت وگو با همسر شهید ضیائی | یا عباس آقا یا هیچ کس!
. سال 52 بود که عقد کردیم؛ پدرم از ما نیابت گرفت، رفت حرم و عقدمان را خواند. خانواده همسرم بسیار متدین و اهل حفظ حریم ها بودند اما در عین حال شاد و بانشاط و اجتماعی. کنار خانه مان منزلی با حیاتی بزرگ بود که 2روز در آن جشن گرفتیم یک روز برای خانم ها و یک روز برای آقایان؛ همسرم از شوق و ذوقش تمام دیوارهای حیات را قالی زده بود! عباس آقا متولد 1327 و اصالتا شاهرودی بود؛ هفت ماه بیشتر نداشت ...
باید آدم هایی تربیت کنیم که از خودمان بهتر باشند 12 مرداد 1399 ساعت: 18:5
ن بعد از سربازی آمدند تا رزیدنت شوند. الان همه آنها به متخصصان درجه یک کشور تبدیل شدند که در سراسر کشور خدمت می کنند. با وجود این من از همه فرصت ها برای درس خواندن استفاده می کردم. سپید: دوره رزیدنتی شما بعد از انقلاب بود؟ بله، من آن زمان رزیدنت سال اول بودم. قبول کردم و از دانشگاه اجازه گرفتم. دانشگاه هم به من اجازه داد که به مدت شش ماه بروم و کمیته را راه اندازی کنم. خاطره شیرینم این بود که ما با ما ...
نرم افزاری برای محاسبۀ نمرۀ اعتمادپذیری
بی دلیلش در بعضی از آخرِ هفته ها. همان موقع ها، همسایه مان، خانوادۀ لوکزامبورگ، زنِ خدمتکاری داشتند که دوریس زمانِ زیادی را با او می گذراند. یک روز بعدازظهر، آقای لوکزامبورگ به خانۀ ما آمد و گفت که متوجه شده که خدمتکارشان با یک شبکۀ فروش مواد مخدر در ارتباط است. آن ها حتی در یک سرقت مسلحانه هم دست داشته اند . پدرم بعد ها فهمید که دوریس هم رانندۀ فرارشان بوده . بعدتر کاشف به عمل آمد که ...
مرگ مرموز زن جوان در آستانه ازدواج؛ قتل یا حادثه؟
خواستگارش بود؛ اما خواهرم عاشق مهرداد شده بود. ما به او گفتیم مهرداد به درد او نمی خورد؛ اما قبول نمی کرد. چون خواهرم تنها زندگی می کرد و مهرداد همیشه کمکش می کرد، تصورش این بود که مهرداد مرد مناسبی برای زندگی با اوست. تا اینکه مدتی قبل از حادثه من متوجه شدم مهرداد با خواهرم بدرفتاری کرده است و بعد هم آثار کبودی روی بدن او دیدم. چون ما مخالف ازدواج شان بودیم؛ اما آزیتا خواهرم، اصرار به این ازدواج ...
مرگ مرموز پرستار جوان
به گزارش تابناک به نقل از روزنامه ایران، این دختر جوان که در مطب یک پزشک کار می کرد دو سال قبل در حالی که در خانه با نامزدش تنها بود به طرز مرموزی جان باخت. مهرداد نامزد وی به پلیس گفت آزیتا بعد از اینکه دو آمپول برای گرفتگی عضلاتش به خود تزریق کرد حالش بد شد و جان باخت، اما خواهر آزیتا در تحقیقات از بدرفتاری های نامزد خواهرش و ضرب و جرح به دست او خبر داد و گفت: کسی که خواهرم را کشته نامزدش ...
آل اسحاق: مسببان بازار مسکن، بانک هایی هستند که هزاران واحد مسکونی خریده اند
ما در حال جمع بندی آنچه که در جنگ بر ما گذشت، بودیم یعنی مطالبات هشت سال جنگ از جمله ازدواج جوانان، اقتصاد خانواده ها و ترمیم زندگی مردم و خسارات هزار میلیاردی جنگ پیش روی ما قرار داشت. عضو حزب مؤتلفه اسلامی گفت: من وقتی ساعت 11 از مجلس رای اعتماد گرفتم، ساعت 5 بعد از ظهر پشت میزم در وزارتخانه نشستم و متوجه دو نامه بر روی میز شدم که یکی از این نامه ها مربوط به رئیس سیلوی کشور بود که در ...
بفرمایید کرونا...!
درست کند. برای اینکه گفته هایش را اثبات کند، یک فلافل به من می دهد و می گوید: در هیچ رستورانی نمی توانید عین این فلافل را پیدا کنید. از او پرسیدم آیا بهداشت را رعایت می کنید؟ خندید و گفت: تا جایی که بتوانم بله اما فلافل های اینجا به خاطر همین کثیفی ها معروف شده است. مواد اولیه فلافل را همسرم در خانه درست می کند. او خیلی روی موارد بهداشتی حساس است و برای اینکه مدیون مردم نشویم، کاملا ...
شیرزن کارخانه
کمک دست مادرم بودم با این حال مادرم نمی گذاشت به من سخت بگذرد. خانم اولیای بقال 14سال بیشتر نداشت که پای سفره عقد نشست. ماجرای ازدواج طاهره خانم هم شنیدنی است: پدر شوهرم با پدرم دوست بودند. آن وقت ها آقای موسوی بزرگ برای پسرش دنبال دختر می گشت از پدرم راهنمایی خواست. پدرم هم همسایه مان را معرفی کرد چون آن ها را می شناخت و می دانست آدم های خوبی هستند دخترهای سربه زیر و خوبی هم داشتند. مادرشوهر ...
این زن تهرانی شوهرش را تکه تکه کرد/ راننده تاکسی راز این زن را لو داد +عکس
پتو بیرون افتاد. با این تماس مأموران پلیس به آدرس موردنظر رفتند و زن 45 ساله به نام مریم را بازداشت کردند .این زن همانجا به قتل شوهر سابقش به نام اردشیر اعتراف کرد. مریم در بازجویی ها گفت: من و همسرم 22 سال قبل با هم ازدواج کردیم اما شوهرم معتاد بود. ما صاحب یک دختر بودیم اما چون از بدرفتاری های او خسته شده بودم از اردشیر جدا شدم. دخترم با پدرش زندگی میکرد و من گاهی اوقات به ...
8 روایت دردناک از قرنطینه خانگی مبتلایان به کرونا و مبارزه آن ها برای غلبه بر بیماری
هفته پیش بود که متوجه شدم یکی از همکارانم درگیر این بیماری شده است و ازآنجاکه باهم در ارتباط بودیم و من هم بچه کوچک داشتم، نگران شدم و آزمایش خون دادم، اما منفی بود. بازهم دکتر برای اطمینان خاطر نمونه گیری از حلق و بینی را پیشنهاد داد که متاسفانه نتیجه آن مثبت شد. هم خودم و هم همسرم کرونا گرفته بودیم؛ به همین دلیل اولین کاری که کردیم، این بود که دختر نُه ماهه مان را پیش مادربزرگش فرستادیم. بعد از ...
سر سجاده نماز هدف"خمپاره 60" دشمن شدم
اسیر تحویل فرماندهان مان دادیم و 15 روز مرخصی تشویقی گرفتیم. به عنوان سوال پایانی، از شرایط زندگی خود پس از جنگ بگویید. پس از جنگ تا مدتی شغل خاصی نداشتم تا اینکه در سال 71 با همسرم ازدواج کردم و از آنجایی که تحصیلاتم را نتوانسته بودم ادامه دهم به شغل سابقم که خرید و فروش چُدن و آهن بود بازگشتم و کما کان هم در همان عرصه مشغولم اما خدا را شکر که دو فرزند صالح به نام های علی و یاسین ...
سرگذشت عجیب و بی نظیر شهید طلبه مدافع حرم
را می بینم و بعد دسته گل می خرم. اما نزدیک خانه که شدم دیدم خانه شلوغ است، وقتی وارد شدم زانوانم شل شد، همه می دانستند؛ اما فقط دلداری می دادند و می گفتند که خبر شایعه است، محمد سالم است. من به پدرم زنگ زدم و گفتم با همکارانتان تماس بگیرید ببینید چه خبر است، پدر تماس نگرفت، خودم تماس گرفتم، دیدم پدرم گریه می کند، گفتم چه شده؟ گفت محمد تمام شد. تلفن از دست من افتاد و مادر شوهر و خواهرشوهرم ...
ذلیل بشی کروناااا!
شد رفتم! ابتدا در را با آرنجم باز کردم! دستهایم را 20 ثانیه شستم! در توالت را با پا باز کردم! کارم که تمام شد شیر آب را با دستمال کاغذی باز و دوباره با دستمال کاغذی بستم! دوباره با پا در توالت را باز کردم و وارد روشویی شدم و دستهایم را 20 ثانیه شستم و بعد با آرنجم در روشویی را باز کردم و خارج شدم و داشتم به سمت اتاق پذیرایی کنار مهمانها می رفتم که همسرم جیغ کشان به سمتم دوید! مرا وحشت ...
به استقبال شهادت رفت
...: 665426 || تاریخ: 09مرداد1399 قدس آنلاین: سرور هادیان/ امروز 9 مرداد سالروز شهادت پاسداری است که فقط 17 سال داشت و در منطقه مهران در عملیات والفجر3 به شهادت رسید. محمد متولد 17 شهریور 1345 در مشهد بود که حالا 36 سال از فراق او می گذرد. به همت فرهنگسرای پایداری و با حضور راوی دفاع مقدس علیرضا دلبریان به دیدار خانواده شهید محمد پوستچیان می رویم. مثل همه خانواده های شهدا، مهربان، خالص، صبور، ساده و میهمان نواز. پدر ...