زنِ جوان: درگیر سناریوی خیانت شوهرم شدم
سایر منابع:
سایر خبرها
زن 27 ساله: وقتی شوهرم در منزل نبود تیرداد به خانه آمد و....
پوشاندم و برخی لوازم مانند کیف و جامدادی و ... را فراهم می کردم. خلاصه من در شرایطی با سهراب ازدواج کردم که پدر و مادر او از وضعیت مالی خوبی برخوردار بودند و از نظر مادی دستمان را می گرفتند تا جایی که در همان سال اول ازدواجمان یک واحد آپارتمانی بزرگ در منطقه ای بهتر شهر خریدیم و به زندگی شیرینمان ادامه دادیم تا این که دو سال بعد از آغاز زندگی مشترک پسرم به دنیا آمد و پدر شوهرم نام زیبای هدایت را ...
راز سر به مهر دوقتل در پرونده مرد مرموز
اما راز قتل او هیچگاه فاش نشده بود. پس از آن سیامک دوباره مورد بازجویی قرار گرفت و در نهایت اتهام قتل هادی را پذیرفت و گفت: من و هادی سال ها با هم دوست بودیم. او بنگاهدار بود و همه کارهای ملکی من را انجام می داد تا اینکه یک روز متوجه شدم به همسرم نظر دارد. به همین خاطر او را کشتم و با کمک برادرم دفنش کردیم. با اعترافات سیامک، برادرش سیاوش هم بازداشت شد اما بعد از اینکه ثابت ...
این صندلی را برای بیماران گذاشتند، من حالم خوب است
...، فیلم سازی و مجری گری دوره گذراند، تا اینکه با اصرار خودش برای رفتن به ماموریت در سوریه و ساخت مستند حاضر شد. آقای باغبانی همچنین می گوید؛ این اعزام پس از آغاز جنگ در سوریه شکل گرفت بار اول پسرم بعد از 40 روز به کشور بازگشت، درست ماه رمضان بود، ولی دوباره فردای عید فطر به سوریه رفت نوزدهم مرداد ماه سال 1392 راهی شد و بیست وهشتم همان ماه خبر شهادتش به گوش مان رسید. پدر ...
سبک زندگی شهید آیت الله شاه آبادی+ فیلم
جذب کرد که در دل من جای گرفت، و شبی که ایشان برای خواستگاری تشریف آورد، صحبت ها را کردند و روز بعد گفتند: برادر من ، حاج آقا نصرالله می خواهند به نجف مشرف شوند و می خواهم زودتر عقد کنم. پدر من یک ماه جواب نداد، وقتی که آمد، آقای شاه آبادی گفت: ما فردا نه پس فردا می خواهیم عقد کنیم و پدرم قبول کرد. در شروع زندگیش وضع اقتصادی و مالی خوبی نداشت به طوری که حتی خرید هم نکردیم ، حتی مهریه ...
شاید جانم را بگیرند، اما عشقم را به امام خمینی هرگز
های حضورشان در ایران این گونه می گوید: ما سال 1349 از عراق به ایران مهاجرت کردیم. آن زمان پسرم حسن پنج یا شش سال داشت. با شکل گیری اعتراضات مردمی و فضای انقلابی ایران به خاطر علاقه همسرم به امام خمینی (ره) کشور خودمان را به نیت زندگی و همراهی با انقلاب ترک کردیم و به ایران آمدیم. پدر همسرم سال ها در نجف در کنار امام بود، وقتی فرزندش در عراق به دست بعثی ها به شهادت رسید فقط یک جمله گفت؛ انا لله و ...
یک وعده غذای گرم مهمان ما باشید
بعد خودرویی توقف می کند و چند نفر از آن پیاده می شوند و بدون معطلی ظرف های یکبارمصرف غذا را در میان کارتن خواب ها توزیع می کنند. در میان جمعیت بانوی جوانی را می بینیم و از سر کنجکاوی نزدیک می رویم. از صورت لاغر و چشمان گود رفته اش ناگفته پیداست که اعتیاد دارد. همان طور که تند تند و ایستاده مشغول خوردن غذا است می گوید: تعجب می کنید که یک زن جوان معتاد باشد، 10 سال پیش شوهرم بچه 6 ماهه ام ...
ام اس ، شیرین و فرهاد را به هم رساند/ وقتی بیماری برای عروس خانم، تولد دوباره شد
موضوع را از طرف خودشان با پدرم مطرح کردند. آن شب پدرم سر صحبت را باز کرد و گفت: بگو یک روز من و مادرت می آییم انجمن که با این آقا صحبت کنیم و آشنا شویم. پدر و مادرم و از فرهاد خوششان آمد و موافقت شان را با خواستگاری اعلام کردند. مراسم خواستگاری هم خیلی خوب بود و معلوم شد خانواده هایمان هم حسابی با هم سنخیت دارند. همه چیز در ظاهر درست شده بود اما... ما به آن 70 درصد فکر می کنیم ...
اسیدپاشی زن جوان بر روی شوهرش/ او قصد سفر به اروپا داشت
. قربانی اسید پاشی به بازپرس پرونده گفت: در این مدت بخاطر علاقه ام و صحبت های همسرم سکوت کردم اما به تازگی متوجه شدم همسرم قصد دارد فرزندم را با خودش و به صورت پنهانی به خارج کشور ببرد و در یکی از کشورهای اروپایی زندگی کند. این مرد از بازپرس پرونده خواست تا زنش در ماجرای اسیدپاشی دستگیر شود. بنا بر این گزارش، بازپرس واحدی از شعبه 11 دادسرای امور جنایی تهران دستور داد تا تحقیقات در این پرونده در پلیس آگاهی تهران آغاز شود و زن مرد جوان برای تحقیقات به دادسر احضار شود. ...
متهم به قتل همسر: به خاطر دخترانم مرا ببخشید
به من نمی دهد. آنقدر عصبانی شدم که گفتم همین امروز طلاقت می دهم حتی به چند دفترخانه هم رفتیم، اما همه جا تعطیل بود. همسرم وقتی دید دیگر به ماندنش اصرار نکردم خیلی عصبانی شد و چاقو کشید. دختر یک سال و نیمه ام ترسیده بود و گریه می کرد. همسرم به من و خانواده ام فحاشی کرد و من هم از شدت ناراحتی چاقو را از او گرفتم و چندین ضربه به او زدم که جان باخت. از کاری که کرده بودم پشیمان شدم. به همین ...
سفیر مهربانی که خودش درگیر سرطان است
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی سیما ؛ فاطمه در ابتدا گفت: من در تهران به دنیا آمده ام پدر و مادرم بعد از مدتی دچار اختلاف شدند و بعد از این اختلاف مادرم به کشور افغانستان رفت مادرم دو سال و نیم است که ما را ترک کرده و او را ندیده ایم؛ خانه بدون مادر خانه نیست چون مادر در خانه نیست من به مادر خواهر و برادرم شده ام. تا به اینجا تلاش کرده ام هم مادر و هم خواهر خوبی باشم. پدرم بنایی می کند و روزمزد است ...
گفت وگوی تکان دهنده با یک دلال نوزاد
ماجرا مطمئن نیستم. اصلا شما و پدر ومادر بچه همدیگه رو نمی بینید. ببین شما من رو هم نمی بینی...! ببین یعنی بچه سه چهار دست می چرخه، خاطرت جمع باشه هیچ مشکلی پیش نمیاد... (نمی دانم بین خبرنگار بودنم، نقش بازی کردن و احساساتم بلاتکلیف مانده ام. تصورش هم برایم سخت است...) بالاخره این موضوع برام مهمه، نمی خوام بعد از بچه دار شدن استرس این رو داشته باشم که صاحب اصلی بچه بیاد سراغمون... ...
اسم شهید را که می آوردند عبدالکریم تبسم خاصی می کرد
کنار شهید کرمی مرا به خاک بسپارید. شهید اسماعیل کرمی زمان دفاع مقدس به شهادت رسیده بود. همه می دانستیم عبدالکریم شهید می شود. همسرش می گفت دفعه آخر که می خواست به سوریه برود وسایلی که در زندگی کم داشتیم خرید و مرتب کرد. حتی کنار میز ها لایه پلاستیکی می زد که بچه آسیب نبیند. گفتم عبدالکریم! این دفعه شهید می شوی. با لبخند گفت وقتی پیرمرد شدم شهید می شوم! وقتی برای آخرین بار تماس گرفت با تمام اعضای ...
طولانی ترین رابطه های هالیوودی؛ اسطوره های عاشقی!
همسری از خدا تشکر می کند و در مصاحبه با مجله ی هفتگی US در سال 2013 گفت: من احساس می کردم که تنهاترین زن دنیا هستم و یک نفر به من گفت که دعا کن یک همسر پیدا کنی. من هم گفتم که یک مرد سیاه پوست می خواهم که اهل جنوب آفریقا باشد و قیافه اش شبیه فوتبالیست ها باشد؛ کسی که بچه دارد و قبلا ازدواج کرده است. خوشبختانه سه هفته بعد با همسرم آشنا شدم ! 12. فردی پرینز و سارا میشل گلر: 20 سال ...
روایتی تلخ از بچه هایی که قربانی اعتیاد والدین شده اند
...> سینا روزهایش را با کارگری فرسنگ ها دورتر از مادر و برادر و خواهرانش در تهران سپری می کرد، خیلی دیر از بازگشت پدر معتادش به خانه خبردار شد وقتی که تقریبا کار از کار گذشته بود. هرچه کار می کرد برای مخارج خانواده می فرستاد پدر ساز خودش را می زد هرچه گیر می آورد می برد خرج تامین مواد می کرد، حتی از خورد و خوراک بچه ها هم می زد. شرایط روز به روز سخت تر و سخت تر می شد پدر سینا ...
روایتی زوجی که 20 سال است صبح ها جلوی در منزلشان برای رهگذران سپند دود می کنند
... از کودکی اش می گوید: ابتدایی را در همین مدرسه عرفانی قلعه کهنه مهرآباد خواندم. از کلاس پنجم به بعد رفتم سر کار بنایی، در ساخت بازار رضا (ع) و شهرک ابوذر حضور داشتم و شاگرد بنا بودم، چند سالی گذشت و اوستا بنّا شدم . مرور خاطره ازدواجش لبخندی بر لبش می نشاند: ما دختر دایی و پسر عمه بودیم. عاشق شدم و آن قدر رفتم و آمدم تا ازدواج کردیم. تا همین روز هم در نزدیک چهل سال زندگی مشترکمان ...
شهادت آقازاده شیک پوش تبریزی + جزئیات و عکس
کرده بود. این ارتباط حتی در اولین و آخرین بار اعزامش هم وجود داشت. روز پدر از سوریه با پدر شهید حامد جوانی تماس گرفت و روز پدر را از طرف شهید تبریک گفت. وقتی پدر شهید از او پرسید از کجا تماس گرفتی؟ گفت: من در دلامه و در کنار حامد هستم! پدر شهید بعد ها گفت: از این جمله آقا صادق خیلی تعجب کردم،، زیرا حامد در لاذقیه شهید شده و تا دلامه فاصله زیادی وجود دارد، در حالی که او گفت ما کنار هم ...
خانه عمو شمس الله بهشت محله
آقا سیدی بود که با پدرم دوست بود. مدتی را در خانه آنها ساکن بودیم تا اینکه پدرم زمینی خرید. هنوز به یاد دارم که خانه را با چه سختی ساختیم. آن خانه همین خانه است که اکنون در سایه گیاهانش نشسته ایم. پس از پدرم، با برادر و خواهرم، فقط گاهی بازسازی اش کردیم. همسر عمو شمس الله نیز از چگونگی تولد این همه گل و گیاه می گوید: همسرم به یاد روستای همیشه سبزمان، عادت داشت یک گلدان بزرگ بالای سرش ...
مواجهه همسر مدافع حرم با تکه های جگر شوهر! + عکس
جلوی من را بگیری؛ همسرم را ببرند و نگذاری من ببینمش. گفت: نه، من می خواهم کمکت کنم... وقتی رسیدیم پایین واقعا من نمی دانستم کجا باید برویم. گفت دستت را به من بده، من می دانم کجا بردندش، با هم می رویم. نمی خواستم به او اعتماد کنم اما چاره ای نداشتم. گفتم قول بده که من را پیش همسرم ببری. گفت: مطمئن باش می برمت. روز عید غدیر چون مادرم سید است هر سال عیدی و تبرکی به همه می دهد. آن سال ...
آماده کردن فرزند برای روزه گرفتن دستور اسلام است
پیدا کردم و در اولین سال مکلف شدنم تمام روزه ها را به صورت کامل گرفتم و روز آخر ماه مبارک رمضان پدرم که طلاساز بود، یک انگشتر عقیق که نام من روی آن حک شده بود به عنوان هدیه برای من ساخت. این مادر از نسل دهه چهل اظهار کرد: آن زمان، ماه رمضان در روز های بلند، گرم و طاقت فرسای تابستان بود و روزه گرفتن برای یک دختر 9 ساله مشکلات و سختی های خاصی را به همراه داشت، با وجود همه خستگی و تحمل ...
یادی از شهیدحسین ثابت خواه که 34 سال پیش در منطقه بانه به معبود خود پیوست
(ع) رفتم و او را به جان جوادش قسم دادم که مرا ناامید نکند. سپس کار ها طوری درست شد که بعد از چند روز به مکه مکرمه مشرف شدم. جنگ مهم تر است محمد ثابت خواه، پدر شهید در بیمارستان بستری بود. وقتی برای ملاقات رفتیم، مادر شهید گریه می کرد. گفت: برای من گریه نکنید. برای هم رزمان دیگرم گریه کنید. حال آن ها از من بدتر است. با اینکه شیمیایی شده بود، بسیار دلیر و فعال بود. گروهی ...
مهران که آمدم شیراز را فراموش کردم
اینکه در شیراز باشم در تهران بودم. در سال 1388 هم که ازدواج کردم، به طور کامل ساکن اینجا شدم. اکنون حدود 7 سال است که در خیابان پیامبر(ص) در محله مهران زندگی می کنیم. تهران این همه منطقه و محله دارد. حالا چرا اینجا را را برای سکونت انتخاب کردید؟ غرب تهران را بیش تر دوست دارم. نسبت به جاهای دیگر شهر، اینجا خلوت تراست و ترافیک کم تری دارد. برای همین غرب تهران را ترجیح می دهم. برایم مهم ...
جلوه عبادت های خانگی ماه رمضان در روزهای کرونایی/ اهالی دارالمومنین شمع ضیافت الهی را فروزان نگهداشته اند
پدر و مادرم نماز جماعت می خوانیم. ملیکا می گوید: ما نماز جماعت پنج نفره برپا می کنیم؛ پدر و برادرم مهدی جلو می ایستند و من محدثه و مادر در صف عقب، فقط من در حین نماز گاهی خنده ام می گیرد که پدرم امام جماعت است. مادر می گوید که بالاخره یک روز این بیماری از بین می رود و با هم دوباره به مسجد می رویم اما خوب حالا که نمی شود رفت باید خودمان مسجد را به خانه بیاوریم. روایت دوم؛ حسین ...
قاتل: به خاطر دخترانم آزادم کنید
سرویس حوادث جوان آنلاین: 10 اردیبهشت سال 99، مردی 34 ساله به نام نصیر به اداره پلیس شهرستان دزفول رفت و خودش را قاتل همسرش معرفی کرد. او که حال طبیعی نداشت در توضیح به مأموران گفت: متأهل بودم و دو فرزند 11 ساله و 23 ماهه داشتم تا اینکه روز گذشته در جریان درگیری، همسرم را داخل ماشین حوالی بلوار بسیج در پایتخت به قتل رساندم و همراه فرزند 23 ماهه ام راهی دزفول شدم. خانواده ام اهل دزفول هستند. وقتی ...
درخواست مردی که 12سال قبل دوستش را کشت
حالا که از شوهرم جدا شده ام و بچه هایم بزرگ شده اند می خواهم واقعیت را بگویم. این زن گفت: 12 سال قبل یک روز شوهرم با حالت آشفته ای به خانه آمد و گفت یک نفر را کشته است. من از او پرسیدم چرا این کار را کردی و مقتول کیست. شوهرم جواب داد سعید دوست صمیمی ام را کشته ام و من را تهدید کرد که دراین باره به کسی چیزی نگویم و گفت اگر این کار را بکنم من را هم می کشد. آن زمان بچه هایم کوچک بودند. از ...
زنی شوهر قاتلش را بعد از 12 سال لو داد
تهدیدات شوهرش این راز مخفی مانده است. زن جوان در توضیح گفت: شوهرم 12 سال قبل با مرد بنگاهداری به نام حامد دوست بود. روزی شوهرم مضطرب وارد خانه شد. وقتی علت را پرسیدم گفت حامد را در یک درگیری به قتل رسانده سپس جسد را داخل چاهی در یک ساختمان نیمه کاره رها کرده است. از او خواستم خودش را به پلیس معرفی کند، اما مرا تهدید کرد و گفت نباید در این رابطه با کسی حرفی بزنم. زن جوان ادامه داد: سال ...
آیا فکر تنها بودن وحشت زده تان می کند یا حس خاص بودن به شما می دهد؟
، باید تنها باشم، منتظر بمانم و هنگامی که از دل بوته ها بیرون می آید تماشایش کنم. ممکن است نیم ساعت، یک ساعت یا حتی چند ساعت طول بکشد. این کار صبر زیادی می طلبد. اما من عاشق طبیعت هستم، همچنین عاشق تنهایی ام. همیشه این گونه بوده ام -شاید به این دلیل که وقتی بزرگ می شدم پدر و مادرم هر دو سر کار بودند. وقتی در صحرا هستم، روز در حدود ساعت 4:30 صبح شروع می شود؛ در هندوستان پارک های ملی ...
شیون مرگ در تهران
های تهران را چرخیدیم؛ پارس، بقیه الله، حضرت رسول و... سه روز بود پدر را توی ماشین از این بیمارستان به آن یکی می بردیم، اما هیچ جای خالی پیدا نمی شد. این سه روز دارویی دریافت نکرده، اما حالش نه بدتر شده نه بهتر. حالا رمدسویر داده اند. یکی از برادر ها می گوید پدرش با او و نوه هایش زندگی می کند و هیچ نمی داند چطور مبتلا شده است: ما حالمان خوب است، اما پدرم تنگی نفس شدید داشت. هم ماسک می زد ...