سایر منابع:
سایر خبرها
...> روزی که حکم اعدام نواب را اعلام کردند حکم اعدام شهید نواب را که دادند من به دنبال ملاقات با ایشان بودم. خودم چادر را سرم کردم و رفتم و گفتم شما که حکم اعدام را داده اید لااقل اجازه ملاقات بدهید. یادم هست روزی که به من اجازه ملاقات دادند از صبح تا 4 بعد از ظهر با یک بچه در رحم، در زندان ها به دنبال شهید نواب بودم. من از دوری و فراق شهید نواب، دردهای تاول پاهایم را حس نمی کردم. وقتی وی را ...
... این معلم سختکوش در طول سال تحصیلی حتی یک روز هم کلاس درس را تعطیل نکرده است: یک بار وقت کلاس در جاده و توی اتوبوس بودم، اما کلاس را برگزار کردم؛ فقط یک بخشی از مسیر که کوهستانی بود اینترنت قطع شد. زرین تاج که به رغم مشکلات کلاس های آنلاین سعی می کند نیمه پر لیوان را ببیند، می گوید: درست است که در آموزش مجازی امکان ارتباط چهره به چهره بین معلم و شاگردها گرفته شده، اما بچه ها بسیار باهوشند و ...
. بنابراین مناسبات اجتماعی این جامعه بر اساس هویت قبیله ای شکل می گیرد. همین ساختار بر مناسبات قدرت تاثیر می گذارد. یعنی روابط عمیقی میان قدرت و قومیت در افغانستان وجود دارد که عمدتاً در 5 شاخه نمود می یابد. پشتونها، تاجیکها، هزاره ها، ازبکها و اقوام خرد. این پنج دسته در سطح کلان تعریف می شوند. در سطح خردتر، شکافهای قبیلگی درون همین مجموعات قومی وجود دارد که این باز در قوم پشتون بیشتر ...
نامه ای به رهبر انقلاب، نوشته که در آن درخواست کرده جلوی فشارها بر تیم مذاکره کنندگان هسته ای گرفته شود تا مذاکرات وین به سرانجام برساند. او در این نامه تاکید کرده که کاندیدای انتخابات 1400 نخواهد شد. کارگزاران شگفتی انتخابات 1400 را دقیقه 90 رو می کند عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی اظهار کرد: من هرگز ماموریت های ملی را ترک نمی کنم اگر حضور در انتخابات 1400 به عنوان ...
و فرهنگی شدید در سطح جامعه است که در رسانه ها، شبکه های تلویزیونی، فعالیت های فرهنگی، مکاتب، تبلیغات و حتی بنرهای سطح شهر بروز می یابد. یک نوع جنگ است. هیچ کس دقیقا نمی داند زن خوب در افغانستان چگونه زنی است؟ زن خانه نشین است؟ زنِ دفتر و اداره است؟ زنی است که در خدمت اوامر شوهر باشد و در خانه بنشیند و به تربیت طفل بپردازد؟ یا آن خانمی است که کاملا استقلال خود را از خانه و اولاد و فرزند گرفته و فقط ...
این ماجرا به 2 سال قبل برمی گردد. همه شب های قدر مأمور توزیع کتاب دعای جوشن کبیر بین زائران بودیم. آن شب من افطار کرده بودم و غذای حضرت در کیف وسایلم بود. برای اولین بار به کسی زنگ نزدم. گفتم این غذا قسمت هر کسی باشد، خودش به سراغش می آید. بیرون یکی از صحن ها در رواقی ایستاده بود م. مرد بلندقامتی همراه با بچه ای به سمتم آمد و با لهجه ای که نشان می داد شهرستانی است، گفت: اینجا غذای حضرت ...