وقتی دیپورت شدن راه شهادت را باز می کند+عکس
سایر منابع:
سایر خبرها
قتل مادر به دست پسرناخلف
عصبانی و بد اخلاقی بود که مادر و پدرش را کتک می زد. امروز هم صدای درگیری آنها را شنیدم و با دختر صاحبخانه تماس گرفتم و اطلاع دادم که از من خواست به پلیس زنگ بزنم و بعد به در خانه شان بروم و از مادرش خبر بگیرم . پس از این به در خانه آنها رفتم و در زدم و چون از میثم می ترسیدم که به من حمله کند چند پله پایین آمدم. میثم در خانه را باز کرد که از او سؤال کردم حال مادرش چطور است. او با عصبانیت گفت خوب ...
روایت قتل بابک خرمدین و خواهرش از زبان دوست صمیمی آرزو
مادرم گفتم. مادر گفت" ساکت باش و هیچ چیزی به هیچ کسی نگو... " مادرم که از خانه خارج می شد، پدر و من که تنها می ماندیم ... " آرزو در تمام سال های دوستی مان تنها سه بار این داستان را تعریف کرد و هر مرتبه می لرزید. دوست آرزو در مورد اینکه آیا به خانه این خانواده هم رفت و آمد داشتند چنین گفت:" بله می رفتیم، پدرش و مادرش، زن و مرد آرامی بودند. تصورش هم سخت است که آن زن و مرد چنین جنایت هایی را ...
افشای ناگفته ها از داماد منحرف خانواده خرمدین+جزئیات
دیگر خواهر و برادر بابک خرمدین که احتمال می رفت آنها نیز کشته شده باشند در سلامت کامل به دادسرای امور جنایی تهران رفتند.
آگراندیسمان مهربانی ، در کلام تقی کوچک زاده
آن شعبه آشنا بودم. باورتان نمی شود که او تقریبا یک هفته بعد از این جریان به من زنگ زد و گفت از آنجا به بانک دیگری در خیابان ستارخان منتقل شده است و پیشنهاد کرد اگر کاری داشتید به آنجا مراجعه کنید. من هم برای گرفتن دسته چک رفتم که به من پیشتهاد وام داد و من هم با وامی که گرفته بودم سریع با آقای سیانپور تماس گرفتم و تاریخ چک ها را به چک روز تغییر دادم و بدهی ام را پرداخت کردم. شروع کار ما در حوزه ی ...
یک روز عجیب و شگفت انگیز در غسالخانه جنازه های کرونا
روزنامه اعتماد - امیر جدیدی: به مادر و پدرم دروغ گفتم. به برادرم هم. شب قبل از سفر بعد از سی و پنج روز که ندیده بودم شان - آن سی و پنج روز پیش هم توی حیاط خانه از فاصله چند متری همدیگر را در آغوش گرفتیم - میهمان خانه شان شدم. ساعت 10 شب کارم را در روزنامه جمع و جور کردم و وقتی به خانه رسیدم صاف رفتم توی حمام و خودم را پلشت زدایی کردم و از روی بند رخت لباس چروکی پوشیدم و راه افتادم. موقع شام گفتم ...
قتل هولناک مادر به دست پسر خشمگین / قاتل بی رحم قصد کشتن پدرش را هم داشت
. یکی از همسایه ها که شماره تلفن دختر خانواده را داشت با او تماس گرفت. دختر خانواده متاهل بود و در جای دیگری زندگی می کرد و وقتی از همسایه شنید صدای مشاجره از خانه پدر و مادرش ساختمان را پر کرده، از همسایه خواست تا به مقابل خانه آنها برود و ببیند ماجرا از چه قرار است. همسایه لحظاتی بعد خود را به مقابل آپارتمان زوج سالخورده رساند و زنگ را به صدا در آورد. پسر خانواده هراسان و سراسیمه در را باز کرد و ...
آرش مرا در جای خلوت بی عفت کرد/ فهیمه 18 ساله اسیر فیلم سیاه شد
فهیمه که 18 ساله است با مراجعه به مرکز مشاوره این گونه ماجرای زندگی خود را بیان کرد: در یک خانواده 6 نفری زندگی می کنم و فرزند سوم خانواده هستم. پدرم کارگر است و مادرم خانه دار؛ پدرم با سیلی صورتش را سرخ نگه می دارد و همیشه به مادرم می گوید ما که نتوانستیم درس بخوانیم و برای خودمان کسی شویم ، اما بچه ها باید درسشان را بخوانند و فرد مفیدی شوند و ما هم این نصیحت پدر را مثلاً آویزه گوشمان ...
قاتلان اهلی
همچنان آرام و خونسرد هستند. صبح چهارشنبه پدر و مادر بابک خرمدین بار دیگر به دادسرای جنایی پایتخت آمده اند؛ بدون عذاب وجدان. سریال نیمه تمام خانواده خرمدین هنوز تمام نشده است. مادر و پدر بار دیگر به قتل اعتراف کرده اند؛ این بار به قتل دخترشان آرزو و دامادشان فرامرز. پشیمان نیستند. برای هر جنایت از انگیزه ای جدید گفته اند. فرامرز مشکلات اخلاقی داشته، آرزو هم در کنار ارتباط با افراد غریبه، مشروبات الکلی و مواد مخدر مصرف می کرده، بابک هم که کلاس های خصوص با دختران در اتاق خواب داشته است. پدر پس از این اعترافات در جلسه بازجویی دستانش را به عنوان پیروزی مقابل دوربین گرفت تا تصویرش منتشر شود. ...
چشمان روشن او
؛ اما از آشپزخانه به جایی که نشسته بود، دید نداشتم. قید دیدنش را زدم و خودم را مشغول کار کردم. من و مامان توی آشپزخانه بودیم. آقا می آمد برای مهریه مشورت می گرفت. هر از گاهی هم مامان می رفت پشت پنجره تا حرفشان را بشنود. آخر به توافق رسیدند. مهریه شد سه دانگ زمین و یک دانگ خانه. چون فردای آن روز قمردرعقرب شروع می شد، مراسم را گذاشتند یک هفتۀ بعد، عقد و عروسی با هم. قرار شد زنانه در خانۀ ...
سیزده برداشت با بانوی قیام و قلم
ی کرونا وام قرض الحسنه بدهند. پول لازم بودیم امّا به دلایلی همسرم حاضر نبود این وام را بگیرد و می گفت رانت است! یواشَکی زنگ زدم به خانم امیری گفتم آقای خرّم نیا حاضر نیست به عنوان رئیس خانه ی مطبوعات اسمِ خودش را توی لیست بنویسد. گفت: کاریت نباشد، من خودم اسمش را توی لیست رد می کنم. دستِ آخر هم گفت: کاش همه مثل آقای خرّم نیا بودند و این قدر اهلِ رعایت. برداشتِ هشت: نشستِ خبری معاونت ...
از تخریب حرم ائمه در بقیع تا تخریب مسجد الاقصی
بسم الله الرحمن الرحیم فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ (سوره نور7 آیه 36) (نور الهی) در خانه هایی است که خداوند اذن داده تا آن ها رفعت یابند و نام و یاد خدا در آن خانه ها برده شود و در صبح و شام در آن خانه ها تسبیح خدا گویند . بر اساس روایات متعددد از شیعه و اهل سنت منظور از بیوت در این آیه، خانه های پیامبران، رسول خدا و اهل بیت پاک و مطهر اوست. جلال ال ...
جنجال جدید با ادعای تازه در پرونده خرمدین ها
تجاوز کرده و خبرها حاکی است دعوای شب قبل از مرگ بابک نیز بر سر تعرض پدر به یکی از دانشجویان دختر مراجعه کننده به خانه آنها بوده و جالب است که پدراو دم از فساد اخلاقی بچه هایش می زند. البته به گفته یک منبع آگاه خانم بازیگر و زن جوانی که مدعی است دوست آرزو (مقتول ) می باشد و گفته است آرزو در سن کودکی مورد آزار قرار گرفته هیچ مدرک معتبر و مستدلی در رابطه با ادعاهایشان ارائه نکرده اند و حرف های آنها ...
بدون تعارف با نابغه ایرانی؛ از ناسا تا روستایی در اصفهان
برای 5 سالی که من اینجا کار کردم فقط این پلیور مجری: 200 هزار دلار به دانشمندان خودشان و به شما مهمان: یک پلیور دادند من گفتم برای 5 سالی که اینجا کار کردم همین پلیور (انگلیسی) گفتند بخواهی نخواهی شما یک خارجی هستید دیگه نمیدونستم اون موقع چیکار کنم گفتم من شنبه یکشنبه کار می کردم هیچ دانشجویی در آمریکا شنبه یکشنبه کار نمی کرد. من 5 سال همه هفت روز هفته را کار می کردم، ولی آخرش این ...
رونمایی از بازیگر نقش تاج الدوله در جیران
، اولین تصویر از رعنا آزادی ور بازیگر نقش تاج الدوله در سریال جیران رونمایی شد. جیران دومین تجربه بازیگری آزادی ور در نمایش خانگی بعد از سریال زخم کاری است. رعنا آزادی ور که با بازی در فیلم سینمایی مارمولک پا به عرصه بازیگری گذاشت، با کارگردان های مطرحی در سینمای ایران همکاری کرده و در فیلم هایی چون درباره الی ، محمد رسول الله(ص) ، پارک وی ، خانه دختر و هوو حضور داشته است و جیران جدیدترین تجربه ...
گریم رعنا آزادی ور در جیران حسن فتحی + عکس
...، فرشید صمدی پور، عباس ظفری، راستین عزیزپور، علی اشمند، پرویز بزرگی، رضا داودوندی و با حضور مریلا زارعی در نقش مهدعلیا بازیگران این سریال تاریخی هستند. سریال جیران به کارگردانی حسن فتحی و نویسندگی احسان جوانمرد و حسن فتحی و تهیه کنندگی اسماعیل عفیفه قرار است سال 1400 به صورت اختصاصی از فیلیمو پخش شود. عکس از محمد اسماعیلی است. ...
داستان جوان تبهکار که با شلیک های هوایی پلیس دستگیر شد
به گزارش مشهد فوری ، جوان 22 ساله تبعه افغانستان که با شلیک های هوایی پلیس و در یک تعقیب و گریز طولانی در اطراف بزرگراه شهید بابانظر مشهد توسط نیروهای گشت ویژه دستگیر شده است، بعد از اعتراف به جرم خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری میرزاکوچک خان اظهار کرد: فرزند سوم یک خانواده 9 نفره هستم که پس از مهاجرت به ایران، در حاشیه شهر ساکن شدیم. پدرم چون بی سواد بود، به نگهبانی از پروژه های ساختمانی در دست احداث می پرداخت و مادرم نیز خانه داری می کرد. به دلیل این اوضاع نابسامان اقتصادی در خانواده، من هم علاقه ای به تحصیل نداشتم و می خواستم زودتر وارد بازار کار شوم تا پول بیشتری به دست آورم اما در این میان به دام دوستان ناباب افت ...
جنایت بزرگ وهابی ها در بقیع/ چگونه وهابی ها موفق به شکستن مرقد امام حسین (ع) نشدند؟
نفر کشته و 130 نفر هم زخمی شدند. از طرف دیگر در اسفند ماه 1384 شمسی مقدار 215 کیلوگرم مواد منفجره در حرمین عسکریین منفجر شد که مرقد مطهر امام هادی و امام حسن عسکری علیهما السلام را به کلی تخریب کرد. دو سال بعد از آن هم که شیعیان حرم را تعمیر کردند، باز هم وهابی ها مناره های حرمین عسکریین را منفجر کردند. در این اقدام تروریستی، سقف سرداب غیبت حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف هم به ...
گفت وگو با همسر شهید نوید صفری/اصرار شهید بر مسافرت تک نفره همسر به خارج! + عکس
سه ماه، هر روز به من زنگ می زدند و شاید فقط 4 -5 روز از این مدت نتوانستند به من زنگ بزنند. امکان تماس، کامل مهیا بود؟ همسر شهید: بله؛ اما سر هفت دقیقه یا ده دقیقه قطع می شد، اما دیگر تماس نمی گرفت تا بقیه هم بتوانند زنگ بزنند. سال 94 شرایط برای تماس سخت بود، اما سال 96 و جایی که آقانوید بودند، امکان تماس به طور کامل برقرار بود. فقط در منطقه بوکمال در آن 12 روز آخر، امکان ...
معلمی که زنده شد و کلیه اش را به شاگردش بخشید
سال ها با آن دانش آموز روبه رو شدم او که به تازگی این دانش آموز را دیده است از لحظه تجدید دیدارشان این طور می گوید: یک روز، فردی زنگ خانه ام را زد و بیرون آمدم. شروع به احوال پرسی کرد و گفت مرا می شناسید؟ گفتم نه وا...، نمی شناسم. خب زمانی که من کلیه ام را به او اهدا کردم، خیلی پسر ضعیف و رنگ و رو رفته ای بود. بعد دستش را گذاشت روی کلیه اش و گفت چطور مرا نمی شناسی؟ من همان دانش آموزی ...
دوست صمیمی آرزو خرمدین: او توسط پدرش مورد آزار جنسی قرار گرفته بود/ توضیح پدر قاتل درباره علت انتخاب نام ...
بزرگتر شدیم ، یک روز ؛ مقابلم نشست و گفت:”می خواهم رازی به تو بگویم که اگر نگویم ، نگفتنش خفه ام می کند” و گفت:” کودک که بودم ، هشت ساله ، پدرم ....” به مادرم گفتم. مادر گفت” ساکت باش و هیچ چیزی به هیچ کسی نگو...” مادرم که از خانه خارج می شد ، پدر و من که تنها می ماندیم ...” آرزو در تمام سال های دوستی مان تنها سه بار این داستان را تعریف کرد و هر مرتبه می لرزید. دوست آرزو در مورد اینکه ...
اخراجی کارخانه شهید فتح خرمشهر شد
خبرگزاری میزان _ روزنامه جوان نوشت: برای آشنایی با سیره زندگی تا شهادت علی نیکویی با برادرش محمدرضا نیکویی همکلام شدیم. برادری که بعد از گذر سال ها راوی خاطرات کودکی، دوران نوجوانی و فعالیت های انقلابی برادرش شد تا به روز های جبهه و جنگ رسیدیم. روز هایی که شهید علی نیکویی با اصرار راهی جبهه شد و در نهایت حضورش در اولین روز از خرداد ماه سال 61 در حالی که مشغول خنثی سازی مین برای عبور رزمندگان ...
افشاگری درباره “مهران مدیری”
اما چندساعت از بعد از اینکه بازی مان تمام می شد همان قسمت از تلویزیون پخش میشد. حتی حق نداشتیم مریض شویم. اگر حتی به سرم و بدبختی میرسیدیم همه به دردسر میافتادند. بعضی وقتها بخش اول را میفرستادیم بعد روی بخش دوم کار میکردیم که مابین تبلیغات برسد به دستشان. حدود هشت نه ماه آدمهای بیرون را نمیدیدیم. چون موقعی میرفتیم سرکار که همه خواب بودند و ساعت 10 شب دوباره میرسیدیم خانه که ...
گفت وگو با مادرشهیدان مجید و جمشید علی بخشی وقتی مادر شهادت فرزندش را در تلویزیون می بیند!
مامان قرآنت را بیاور. من فقط به خاطر تو می خواهم بروم. گفتم به خاطر من می خواهی بروی که من از این بدبخت تر بشوم؟ گفت نه خوشبخت تر از همه می شوی. من می روم. باید بروم. خواب دیدم دیشب، دیگر ما قرآن آوردیم و از زیر قرآن رد شد و رفت. از در بیرون رفت. من هی از پشت سر نگاهش کردم. فردایش رفتم پادگان مالک اشتر؛ گفتند دیروز جمشید وقتی آخرین ماشین حرکت کرده، با آنها رفته. رفت و بعد از 8 روز ...
از مادری که بخاطر اعتیاد دخترش خودکشی کرد تا زنی که بخاطر آزادی شوهرش معتاد شد!
: در خانه مردم کارگری و نظافت می کردم و زندگی ام را از این راه می گذراندم. اولین بار در خانه ای با چند نفر دیگر مشغول مصرف مواد مخدر بودیم که پلیس ما را دستگیر کرد و به کمپ آوردند. 10 سال بود که اعتیاد داشتم. بار اول 6 ماه در کمپ ماندم، ترک کردم و به خانه برگشتم. اما متاسفانه بعد از مدتی دوباره لغزش کردم. دختربزرگم 7 ساله و دخترکوچکم 5 ساله بود که خانواده شوهرم آنها را از من گرفتند و خودشان هم آنها ...
گاوهای آبستن را قربانی نکنید/ برایت تربت آوردم!
برف تعدادی کمی خودرو رفت و آمد می کردند، از دوردست خودرو بسیج به چشم می خورد، دلم لرزید چون دیشب خواب دیده بودم داوودم شهید شد، چند جوان از جیب پیاده شدند بعد از احوالپرسی به داخل خانه رفتیم، جویای بقیه خانواده شدند، گفتم برای کار به بیرون رفتند از آنها پرسیدم داوودم شهید شد؟ امتناع کردند و گفتند؛ نه خدا نکنه... خواب یقین داشتم که داوودم شهید شد سکوت کردم و آنها رفتند بعد ...
سحر زکریا: مهران مدیری میلیارد ها تومان هم بدهد با او کار نمی کنم
... تا چند سال پیش هیچ کس دستمزد نگرفته بود. یکی از این روز ها آقای آقاگلیان با من تماس گرفت و گفت همه از من چک خواسته اند، اما تو که من را از پاورچین می شناسی بیا و چک نگیر من بعد از اینکه پول همه را دادم پول تو را هم می دهم. همه بچه ها بعد از سه چهار سال بالاخره توانستند چکشان را نقد کنند، اما من دستمزد سه چهار ماه کارم را نگرفتم. دیگر سراغ برادران آقاگلیان نرفتید؟ به خاطر ...
سحر زکریا: مهران مدیری میلیارد ها تومان هم بدهد با او کار نمی کنم
...> وقتی با من تماس گرفتند که بروم و نقش خود سحر زکریا را بازی کنم سال ها بود خیلی کار نکرده بودم. گفتم می روم یکی دو قسمت بازی می کنم چیزی نمی شود. اتفاقا مرد دوهزار چهره هم خیلی دیده شد. در همان لوکیشن آقای مدیری به من گفت می خواهد سریالی به اسم قهوه تلخ را شروع کند. خندیدم و گفتم من آمده ام بعد از سال ها یه سکانس بازی کنم حالا می گویید بیا سریال کمدی بازی کن؟ گفت قهوه تلخ فرق دارد. ...