هجوم ارتش بعثی به رزمندگان با ضد هوایی
سایر خبرها
مثل یک ماهی ؛ داستانی کوتاه از جایزه ادبی یوسف
سالم بود آن روزها؟ یادم نیست. بچه بودم. جیغ می زدم و می دویدم. نفسم بالا نمی آمد، و کوکایم که بغلم کرده بود، کبود شده بودم دیگر. کوکایم حاج منعم را گرفته بود به باد فحش، که گاومیش های بی صاحبش را ول کرده توی شهر و خودش معلوم نبود کدام گوری رفته. حالا دوباره باید بدوم. نمی شود که بایستم. می شود؟ یک لحظه پشت سرم را نگاه می کنم. ترس از نگاهم می بارد و تمام هیکلم به رعشه افتاده. هنوز پشت سرم ...
احداث خاکریز توسط جهادگران سمنان در عملیات رمضان
متناسب با محور های کاری، دستور کار ها را به جهادگران اعلام کردند. مسئولیت هر محور، امکانات مورد نیاز، زمان و حجم انجام کار مشخص گردید و می بایست تا فردا صبح خاکریزی به طول 2 کیلومتر و عرض 3 تا 4 متر زده شود تا لشگر و تیپ هایی که عملیات کرده و جلو رفته بودند، پشت آن خاکریز مستقر شده و حالت پدافندی بگیرند، در غیراین صورت همگی توسط دشمن قتل عام می شدند. روی همین حساب زمان اجرای دستور محول ...
گفتگو با سارا گریانلو، رمان نویس خراسانی: من در گاف پر از فریاد بودم
محفلی شکل گرفت که همه جمع بودند و از اتفاق، روشن و بی کینه. خانم جمالی، مادر ابوالفضل، خیلی قابلیت داشت. او فقر شریف را تجربه می کرد و خوشم آمد که تقاطع پایانی کتاب روی فقر شریف همراه با ملاحظه بسته شود و دوست داشتم لوکیشن یک خانه تک افتاده کوچک روبه ویرانی وسط یک مرکز بزرگ تجاری باشد که نیازمندی را در دل خودش پناه داده و دست روزگار اغنیا را هم آنجا جمع کرده است برای تذکر و تنزیه! شاید هم به این دلیل بود که از نفس افتاده بودم و دلم می خواست در تولدی که خیلی هم فضایش باز نیست، پا روی پا بیندازم و استراحت کنم. ...
حمیدرضا صدر درگذشت + علت مرگ
. الان چند تا از بازی های جام تخت جمشید را هم دارم معلم خصوصی کلاس اول بودم که پدرم برایم هم معلم عربی گرفت و هم معلم خط، زبان انگلیسی را هم در دبستان و هم از معلمی که پدر گرفت یاد گرفتم، پدرم فردی فرهنگی بود و ما رامیان کتاب و روزنامه بزرگ کرد بازیکن فوتبال سوای بازی های خیابانی که پایم در آنها شکست، هم در تیم دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران و هم در تیم دانشکده ...
حمیدرضا صدر درگذشت + علت مرگ
. الان چند تا از بازی های جام تخت جمشید را هم دارم معلم خصوصی کلاس اول بودم که پدرم برایم هم معلم عربی گرفت و هم معلم خط، زبان انگلیسی را هم در دبستان و هم از معلمی که پدر گرفت یاد گرفتم، پدرم فردی فرهنگی بود و ما رامیان کتاب و روزنامه بزرگ کرد بازیکن فوتبال سوای بازی های خیابانی که پایم در آنها شکست، هم در تیم دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران و هم در تیم دانشکده ...
آدم ها چگونه مطمئن می شوند که می خواهند بچه دار شوند یا نه؟
شعار سال : تصمیم به بچه دارنشدن برای زنان به معنای آزادی برای کار بود و برای مردان به معنای آزادی از کار اُلگا کازان ترجمۀ: علیرضا شفیعی نسب اُلگا کازان، آتلانتیک ایزابل کالیوا و شوهرش فرانک هیچ وقت به طور جدی خود را در معرض بحث خطیرِ بچه دارشدن قرار نمی دادند و سن باروری کالیوا به سرعت سپری می شد. فرانک همیشه می گفت دلش چندین بچه می خواهد. کالیوای سی ویکی دوساله اما یک یا نهایتاً دو بچه را کافی می دانست، البته در همین هم مردد ب ...
کسی که چهارستون بدن زنش را بلزراند "مرد" نیست/ به دختران به جای هنرهای رزمی باید هنر "دلبری از شوهر" را ...
شوهرش را به سمت خودش نرم کند، در عوض، دختر را کلاس تکواندو، ووشو و کاراته می برد؛ می گوییم برای چه؟ می گوید حاج آقا این مردها زبان نفهم هستند، باید زور بالای سرشان باشد؛ یعنی آماده اش می کنی برای میدان نبرد. واقعاً با این موارد مواجه بودم. وی افزود: زندگی اگر به سمت جنگ برود، دیگر روز خوش در آن زندگی نیست، آب خنک از گلوی کسی پایین نمی رود. همه می دانیم خداوند یک کششی میان زن و مرد قرار داده ...
ناکامی در سرقت پس از قتل زن همسایه
یادم آمد انگشتر را در خانه مقتول جا گذاشته ام. به این ترتیب من بی آن که نقشه سرقت را اجرا کنم، دست به آدمکشی زده بودم. نصاب کولر هستم اما اعتیاد به شیشه زندگی مرا نابود کرده. دو سالی می شود که معتاد شده ام و همین ماده مخدر باعث شده تا تبدیل به قاتل شوم. به خاطر وحشت از قصاص. من از مرگ می ترسم. شاید باور نکنید اما از روزی که قتل اتفاق افتاده من یک شب هم راحت نخوابیده ام. مدام ...
شوخی حد و اندازه داره!
به طنز های ستون، طنزها را از طنزپردازان مختلف گرفت و بهترین طنز ها توسط گروهی که صلاحیت لازم را دارند، انتخاب شوند و در ستون طنز قرار بگیرند. امروز در میان ژانرهای مختلف، بیش از همه از طنز و ترانه استقبال می شود و هر رسانه ای که به این دو ژانر بپردازد، موفق خواهد بود. اکنون زمان قهر مردم با شعر و متن های جدی است و فروش کتاب های طنز بسیار زیاد است و شب شعرهایی که طنز هستند، مخاطبان بسیار بیش ...
شهیدحاجی بابایی در آیینه همرزمانش/ در جستجوی راز قنوت
سرپل ذهاب جانشین ما باشد. اصلاً بگذارید او مسئول خط باشد، ولی به جنوب نبریدش. گفتم این دیگر از دست من خارج است. شهبازی خودش تدبیر کرده و دستور فرماندهی است. در نتیجه دیگر چیزی نگفت. سنگ صبور حاج حسین در کتاب پرواز از پنجره جنوبی نیز درباره شهید حاجی بابایی اظهار می کند: بچه ها می آمدند پیش او و مسائل را می گفتند چون او سنگ صبور بود... تمام مراجعات به او بود و مشکلات و کمبودها ...
وقتی اردوگاه عراقی ها به دست اسرای ایرانی افتاد
حوادث و تصمیمات مطلع می شدند. بالاخره تصمیم گرفته شد که همگی شعار هِیهات مِنّ الذِّلَه سر دهیم. همه یک نوا فریاد زدیم. آن شب، فریادمان به سوی آسمان اوج گرفت. عراقی ها جرأت ماندن در محوطه را از دست دادند و به طبقات بالاتر رفتند. بعد از آن، سه روز درهای آسایشگاه ها را باز نکردند و از غذا و آب هم خبری نبود. بچه ها تصمیم گرفتند که هر چه خوراکی مثل نان و خرما و آب دارند را جیره بندی کنند. در ...
پای کرونا به شب نشینی هم باز شد
ندیده بودم. 16 سال پیش با یکی از دوستانم سمت نطنز رفتیم و از دیدن آسمان شب وحشت کردم. بعد از آن به این سبک عکاسی علاقه شدیدی پیدا کردم و حالا آنقدر این حوزه را دوست دارم که حتی وقتی کارم تمام می شود از دیدن آسمان سیر نمی شوم. کهکشان ابری است پر از اجسام درخشان که بعضی از آن ها ستاره است. وی افزود: پیدا کردن موقعیت برای عکاسی به واسطه اپلیکیشن هایی که امروزه بر روی گوشی های هوشمند نصب می ...
روزی 300 گرم گوشت برای نظامیان افغانستان!
بود به عملیات برود که خطر داشت. گفتم برو افسری را بخوان. **: که همه اش مشغول آموزش باشد و نرود به عملیات... پدر شهید: بله؛ نجت باشد تا فکرش بازتر شود. بعد از این گفت: این هم تمام شد. گفتم باز هم همانجا ادامه بده. می خواستم از آموزشگاه نظامی بیرون نیاید. **: چقدر فاصله افتاده بود؟ پدر شهید: تقریباً سه سال. او در همان پایگاه کمتیسیِ کابل، خودش دیگر استاد جنگ ...
راز بزرگ علی هاشمی
عراقی را با چراغ های روشن دیدم! یقین کردم می شود به دشمن حمله کرد. ساعت یازده شب بود و سکوت همه هور را فراگرفته بود که به غلامپور گفتم برگردیم. وقتی از بلم بیرون آمدم و به قرارگاه وارد شدم، دیدم علی هاشمی نگران دم در قرارگاه نشسته! تا مرا دید در آغوشم گرفت و مدام گفت: خدایا شکرت. برادر محسن نگران شدم. صد بار مر دم و زنده شدم تا برگشتید. ولی با صلوات فرستادن خودم را آرام کردم . ...
گفت وگو با"مهدی شامحمدی" کارگردان مستند "هجده هزارپا" فیلم سازانقلابی یعنی این؛ هرجا مظلومی باشد، برایش ...
روی زمین و از مردم "فوعه" و "کفریا" در بیرون از محاصره، ما گرفتیم. قبل از این تاریخ، هر تصویری در فیلم می بینید، آرشیوی هست که توسط خود تکفیری ها گرفته شده و بعدا به دست ما افتاده است. آرشیو را به سختی جمع و جور کردیم و آسان از کنار هیچ پلانی نگذشتیم و راجع به هرچیزی که صحبت می کردیم، می رفتیم فیلم آن را پیدا می کردیم. فاش نیوز: این تصاویری که از گروه "مسلحین" در فیلم موجود است، چطور به ...
اکوسیستم کوه خامی نباشد چه می شود؟ / آموزش جوامع محلی فراموش شده است! / مدیریت بحران فقط به اسم وجود دارد
آتش سوزی جنگل ها و مراتع ارتفاعات منطقه نارک در شهرستان گچساران استان کهگیلویه و بویراحمد از روز پنجشنبه 17 تیرماه 1400 آغاز و به مناطق حفاظت شده کوه خامی نیز نفوذ کرد. همچنین در چند روز اخیر آتش سوزی بالای روستاهای فتح و مارین نیز اتفاق افتاده و این آتش سوزی نیز گسترده شد. 7 شبانه روز از اولین آتش سوزی می گذرد و بخش زیادی از زاگرس میانی در حال سوختن است، با وجود امدادرسانی ها، متاسفانه، از اولین روز، عزم جزمی وجود نداشت و به دلیل سوء مدیریت، خدمات از روزهای یکشنبه و دوشنبه کمی جدی تر شد. ...
آدم کشی برای مبلغی ناچیز / بازخوانی پرونده 5 قاتلی که برای چند هزار تومان دست به جنایت زدند
. متهم در جایگاه ایستاد و گفت: سرقت و تهدید را قبول ندارم، اما قتل را قبول دارم، اما عمدی نبود. مقتول، دفتر شارژ کپسول های آتش نشانی داشت، اما در کارش تقلب می کرد. او فقط لیبل روی کپسول ها را عوض می کرد و بدون اینکه آنها را پر کند، به صاحبانش برمی گرداند. او درآمد بالایی داشت، اما فقط روزی 50 هزار تومان به من می داد. همه اینها باعث شد از او کینه بگیرم. ده شبانه روز در خانه مقتول بودم و با هم سرکار ...
دودکش ی که به آمپاس رسیده!
به گزارش سرویس فرهنگی پایگاه خبری شهدای ایران ، این شب ها برزو نیک نژاد سری 2 سریال دودکش را در کنداکتور پخش دارد. فصل اول این مجموعه طنز نمایشی رمضان سال 92 به کارگردانی محمد حسین لطیفی به روی آنتن رفته بود. در فصل اول، نیک نژاد که حالا سکان دار فصل دوم شده، نویسندگی کار را به همراه حسن وارسته برعهده داشت. وارسته ای که چند سال بعد به تیم تولید بچه مهندس اضافه شد و از فصل دوم همراه این گروه شد ...
اولین قسمت برنامه شب نشینی از شبکه جام جم پخش شد
کارهای فنی علاقه داشتم و کل علاقه من در حوزه سوارکاری بود و به همین دلیل به نعل بندی روی آوردم. یادم می آید بچه که بودم یک بار اسبی را داشتند نعل بندی می کردند و من برای تماشای این کار رفته بودم اما مرا از باکس نگهداری اسب ها بیرون کردند و گفتند که خطرناک است. وقتی فهمیدم یک بانوی نعل بندی در اسپانیا در حال فعالیت است اعتماد به نفس گرفته و به طور تخصصی این حوزه را پیگیری کردم. در واقع از ...
خاطره ای از حسین پناهی به روایت رسول نجفیان
می شود) را تعریف می کنم. مادر و پدرم همواره به من محبت می کردند و با همه خواهر و برادرهای من همین رفتار را داشتند. پدرم تاکید داشت که خواهرم درس بخواند. محبت کردن به دیگران قدرشناسی را به همراه دارد. نمی توانم بگویم محبت یک نفر در دلم جاری شده و در زندگی ام تاثیر گذار بوده است. از مادر و مادربزرگم گرفته تا استادهایم همگی حتی جدیت و اخمشان مهر و محبت بوده است. او افزود: وقتی بچه بودم ...
فرشته نجاتی که خودش نجات یافت
از آنجایی که حمید توان رانندگی داشت، راننده آمبولانس شد. ولی او دوست داشت اسلحه به دست بگیرد، برای همین هم کمک حال بچه های جبهه بود و تا جلوی خط مقدم می رفت و زخمی ها و شهدا را جمع آوری می کرد و با دلی پرخون به عقب برمی گرداند. در یکی از همین حملات سنگین عراقی ها که خیلی جلو رفته بود مجبور شد از ماشین پیاده شود و کنار تانکی پناه بگیرد. اما تانک رو به رویی که برای عراقی ها بود گرای آنها را گرفته ...
گفت وگوی تسنیم با برادران حبیبی از چاله گربه تا پله/ "مصطفوی و هاشمی طبا باعث خرابکاری دو بازیکن تیم ...
... تسنیم: یعنی امکانات دست شان بود؟ همه چیز خیلی خوب بود؛ همه جوره.... تسنیم: رابطه رژیم طاغوت با آقای آتابای خوب بود؟ بله، اما گاهی فدراسیون هایی می آمدند که اصلاً نمی توانستند سه روز بچه ها را جمع کنند. شب جایی باشد که بچه ها بخوابند و بیرون نباشند. این چیزها نبود، اما زمان آقای آتابای همه چیز فراهم بود و این کارها را انجام می دادند. تسنیم: در ...
عفاف و حجاب از مدرسه تا خیابان/ زنگ خطری که شنیده نمی شود
به گزارش گیلانستان ، نوشین کریمی؛ این روزها گرمی هوا به شدت آزار دهنده است، چند کار عقب افتاده داشتم که باید حتما انجام می دادم. با اینکه از قبل نوبت گرفته بودم و سر ساعت به سالن زیبایی رسیدم اما با چند نفری مواجه شدم که بخاطر قطعی برق معطل مانده بودند. چند نفری که برای استیشن مو، کاشت ناخن و مژه در نوبت بودند. “پریسا” آرایشگری که چند سالی با او آشنا شده ام، همیشه ساده و بی آرایش است ...
"برخوردهای حساب شده شهدا با زنان بی حجاب"
. همیشه یک خط قرمز بین خودش و نامحرم می کشید. شهید ابراهیم عباسی/ کتاب بوستان حجاب صفحه 57 ناهار با چاشنی حجاب داشت با بچه ها بازی می کرد. 11 و 12 سال بیشتر نداشت. زن دایی صدایشان کرد: ناهار حاضر است. همه گرسنه شان بود و زود سر سفره نشستند. محمدعلی دست به غذا نمی برد. زن دایی تعجب کرد و گفت: مگر گرسنه نیستی؟ محمدعلی سرش پایین بود. گفت: می توانم خواهشی از شما ...
افسانه ها زنده می شوند
قصه هایی که به خواب ها و رؤیاهای ما راه پیدا می کردند و خودمان را به جای یکی از قهرمان های افسانه ای که داستانش را از بزرگ ترها شنیده بودیم، تصور می کردیم و چه تصور شیرینی اما ورود فناوری به زندگی امروز به نوعی این افسانه های شیرین را از ما دور کرد تا این که خبر رسید عده ای دورهم جمع شده اند و دست به دست هم داده اند تا مجموعه ای به نام مستوران ر ...
ربیعی: خسته هستم ولی اصلا ناراحت نیستم
را به خوبی انجام داده ام. قطعا در سه بازی آینده تلاش می کنیم تا رتبه تیم مان را تا جایی که می توانیم بهتر کنیم. خسته هستم ولی اصلا ناراحت نیستم ناراحتی خاصی ندارم ولی خستگی چرا! لب خط به خاطر شرایط بازی خیلی تحرک داشتم. سال اول لیگ برتر خیلی سخت است. من مربی نیستم که حرف بزنم و گله کنم. سعی می کنم که بار تیم خودم را بردارم و همه گلایه ها را هم به جان می خرم. هر کجا که بودم ...
مجرمان کوچک جنایت های بزرگ!/ از جنایت های سریالی 5 بچه محصل تا قتل در دوئل عشقی
سال های نه چندان دور، وقتی قتلی رخ می داد، پای قاتلی در میان بود که با برنامه و نقشه مرتکب قتل شده بود اما حالا قتل های اتفاقی جای آن را گرفته است. ارتکاب این قتل های اتفاقی در یکی دو سال اخیر توسط نوجوانان، زنگ هشدار را به صدا درآورده و بعد از کاهش سن مجرمان در جرایم سایبری با کاهش سن مجرمان در جرایم خشن هم روبه رو هستیم؛ مجرمانی که گاهی اوقات قدشان از سلاحی که دست می گیرند، کوتاه تر است. ...