سرقت زیرکانه خودرو یک خانم در مشهد | فیلم سرقت
سایر منابع:
سایر خبرها
نقشه عجیب هوو!
خبرمهم: مدتی بعد از آن که در ازدواج اولم شکست خوردم، در حالی با یکی از آشنایان پدرم ازدواج کردم که 30 سال از من بزرگ تر و متاهل بود اما مدتی بعد به نقشه شوهرم برای ازدواج پی بردم...
نقشه عجیب هوو برای زن جوان شوهرش! / سجاد به کلانتری رفت!
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان ، این زن جوان که تقاضای معرفی به پزشکی قانونی را داشت، درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: پدرو مادرم تا مقطع ابتدایی تحصیل کرده بودند به همین دلیل پدرم شغل مناسبی نداشت و با کارگری هزینه های زندگی را تامین می کرد و مادرم نیز خانه دار بود. با وجود این من تا مقطع راهنمایی به تحصیل ادامه دادم، ولی به امید داشتن یک زندگی ...
دوشادوش 4 برادرم در میدان های جنگ حضور داشتم
استفاده کنم تا شناسایی نشوم. شما اهل دزفول هستید. شهری که زمان جنگ تحمیلی بار ها و بار ها مورد موشکباران دشمن قرار گرفت. خواسته یا ناخواسته در بطن جنگ بودید. چه شد که یکی بعد از دیگری وارد میدان نبرد شدید؟ چهار برادرکه بعد از پدر مرد خانه مان شده بودند در همه امور پیشکسوت و الگوی من بودند. بعد از پیروزی انقلاب حاج محمدعلی و سیف الله از همان ابتدای فعالیت ضد انقلاب و کومله و مقابله با خلق ...
فرازهایی از وصیت نامه شهید جهان بخش گودرزی فرهنگی
... پدر جان موقعی که اسلام درخطر باشد ما باید مال و جان خود را فدای اسلام کنیم و از مادرم می خواهم که مرا حلال کند. چون که خیلی برای من زحمت کشیده است چه قدر شبها نخوابیده تا مرا بزرگ کرده و از شما می خواهم که در غم من گریه و زاری نکنید. اگر خواستید گریه کنید به یاد لب های خشکیده امام حسین گریه کنید ، چون که ابا عبدالله می فرماید: ای شیعیان من هرگاه خواستید گریه کنید برای ...
نخستین زنی که در جنگ به اسارت عراقی ها در آمد
گریه و اظهار پشیمانی نکردم. چند روزی در بیمارستان العماره عراق بستری بودم و در یک اتاق 4 نظامی زن نگهبان من بودند که قصد فرار به سرم نزند. بعد از اینکه به نظر آنها شرایطم بهتر شد و بهبود یافتم به زندان انفرادی بغداد منتقل شدم. نزدیک 4 ماه آنجا بودم که هر هفته مرا به بهداری می بردند و پانسمانم را عوض می کردند و اگر مسکنی هم لازم بود به من می دادند. بازجویی از همان زمان بازداشت ...
ژنرال ارشد رژیم بعث: خمینی ما را یک لحظه به حال خود رها نمی کند
گرفته بودند به داخل سلول آوردند. مریض احوال بود. بعثی ها صحبت کردن با او را ممنوع کردند. وقتی که نگهبان ها از پشت پنجره کنار رفتند، من با او صحبت کردم و فهمیدم که زیر شکنجه اینطور شده است. گفت: من عراقی هستم. از عراق فرار کردم و به سوریه رفتم. پس از مدتی برای دیدن پدر و مادرم مخفیانه به عراق آمدم و اینها مرا دستگیر کردند. عکس قبل از دستگیری خود را از جیبش درآور و به من نشان داد و گفت: این ...
درخواست عریان کارگردان مشهور از سحر قریشی / به این خانه بیا !
، اظهار محبت و دوستی می کردند. گاهی اوقات زنگ می زدند و من درحالی که اصلا نمی دانستم کیست صحبت می کردم و بعد به مادرم می گفتم کی بود؟ مادرم می گفت ولش کن اگر بخواهم بگویم کی بود یک روز زمان می برد. خودتان را جای من بگذارید گاهی پیش آمده با کسی صحبت می کنم و متوجه می شوم که ناخودآگاه این حس به او دست می دهد که من را بالاتر از خود می بیند و جلوی من گارد می گیرد و از داشته هایش ...
از رنج فراق تا تازیانه های عزت آفرین از زبان آزادگان سمنانی
بازگشتم شهریور ماه بود. آقای فرحی (خدا رحمتش کند) ما را از تهران سوار کرد و خانواده برای استقبال تا سرخه آمده بودند. همین که سرخه را رد کردیم دنبال خانواده می گشتم که مادرم مرا دید و با آغوش باز به سمت من آمد. من برادرانم را نشناختم. برادر بزرگترم کلیه اش را از دست داده بود و بسیار لاغر شده بود. به سمتم آمد و من را داداش خطاب کرد و کمی بعد او را شناختم. برادر کوچکترم نیز بزرگ شده بود و به این دلیل او ...
شوهرم متوجه ارتباط من و حمید شد و هر روز کتکم می زند
جز جدا شدن از او ندارم. زن جوان در حالی که نوزادش را در آغوش می فشرد، دفتر زندگی اش را به 3 سال قبل ورق زد و گفت: در خانواده ای زندگی می کردم که پدر و مادرم هیچ گاه به تحصیل فرزندانشان اهمیتی نمی دادند. بیشتر بخوانید: مرد تهرانی 3 سال بعد فهمید پدر بچه اش نیست! من هم که احساس پوچی می کردم در دوران دبیرستان ترک تحصیل کردم و در یک کارگاه خیاطی مشغول کار شدم. پدرم دستفروش ...
پسر همسایه نیمه شب از بالکن به اتاق خوابم آمد / شوهرم در خانه نبود + عکس
خواب رفتم و خوابیدم. وی افزود: هنوز در خواب و بیداری بودم که احساس کردم سایه ای بالای سرم است ابتدا تصور کردم یعقوب است اما وقتی بیدار شدم دیدم پسر همسایه در اتاق خوابم ایستاده خواستم داد بزنم که جلوی دهانم را محکم چسبید و با چاقو تهدید کرد اگر حرفی بزنم او مرا خواهد کشت خیلی ترسیدم و آن شب به من کرد او بعد من و خودش را که با موبایل گرفته بود نشانم داد البته خودش در فیلم دیده نمی شد و ...
شلاق، مجازات آزار یک زن در قبرستان
ادامه داد: من بعد از فوت مادرم هر روز قبل از طلوع خورشید به قبرستان می رفتم و سپس از آنجا به محل کارم می رفتم، حتی نگهبان های قبرستان هم مرا می شناسند. آن روز هم به همراه دوستم و برادرم بر سر مزار مادرم رفته بودم که با شهلا روبه رو شدم و با او صحبت کردم. اما صبح روز بعد او چنین شکایتی را علیه من مطرح کرد.من بی گناه هستم و شهلا برای اینکه زندگی مرا خراب یا مجبور کند تا رابطه ام را با او شروع کنم ...
معرفی کتاب در آستانه اربعین حسینی؛ "به سفارش مادرم"؛ روایت هایی جذاب از پیاده روی اربعین
می داد در حالی که خود بیش از همه نیاز به تسلی داشت. آن زن پیام هایی که پسرش از طریق تلفن همراه برای او ارسال کرده بود را به ما نشان داد و من متوجه شدم که در این سفر با انسانی مواجه شدم که بسیار شبیه من اما از من بزرگ منش تر است و یک قهرمان واقعی است. " نگارنده همچنین می افزاید: "من هیچ گاه دلم نمی خواست که به عراق بروم، اگر هم روزی می خواستم سفر کنم حتما روزهایی از سال را انتخاب می کردم که عراق شلوغ نباشد اما سرنوشت برای من این گونه رقم زد که به سفارش مادرم و تنها برای اجابت خواسته او در شلوغ ترین ایام سال عراق آن هم در پیاده روی اربعین به این کشور سفر کنم. " ...
پرویز زحمتکش هنرمندی که هنوز مردم او را به نام پدرش می شناسند
صدادهی بالا. پرویز زحمتکش (و برادرش ناصر زحمتکش) حالا دارد هنر پدر را ادامه می دهد و به قول خودش، راه آن ها را روشن دارد. خانه کوچک استاد پرویز در انتهای خیابان مهریز محله ساختمان مشهد، یک کارگاه خوش نام دوتارسازی است؛ خانه ای که همه زار و زندگی استاد پرویز زحمتکش را در اتاق کوچکش جای داده است؛ کنده ها و کاسه های دوتار، همه زندگی او هستند. با استادان دوتارنوازی که صحبت می کنم ...
در رسانه | گپ و گفت با معصومه فرخنده هنرمند معلول مشهدی | موفقیت، بدون دست هم به دست می آید
. اما پدر ومادرم با محبتشان به دادم رسیدند. من هم با اراده و تلاش خیلی زود با معلولیتم کنار آمدم. چند روز بعد از این ماجرا و در همان 6 سالگی مادرم قلمی را لای انگشتان پایم گذاشت و از من خواست که با همین روش خطوطی را روی کاغذ بکشم. ابتدا برایم خیلی سخت بود، بارها و بارها قلم می افتاد و مادرم با صبر وحوصله قلم را دوباره بین انگشتان پایم می گذاشت. بعد از چند هفته با مسلط شدن به قلم نوشتن حروف الفبا و ...
جولان اعتیاد در کهگیلویه؛ بلای خانمان سوزی که دهدشت را گرفتار کرد
.... من نه تنها خودم، جسمم و روح و روانم را بواسطه مصرف مواد مخدر تخریب کرده بودم حتی روح و روان والدین و اعضای خانواده ام را نیز تخریب کردم. باوجود آنکه سن و سال کمی دارم اما خیلی زود دچار مصرف مواد مخدر شدم و آنقدر مصرفم زیاد بود که به نوعی به پوچی رسیده بودم و دو بار اقدام به خودکشی کردم اما خداوند مرا دوست داشت و مرا از تاریکی و ظلمت و نابودی نجات داد. الان 857 روز بوده که از نعمت پاکی لذت می ...
شهیدی که 2 سال پس از خاکسپاری دوباره به خانه برگشت! + فیلم
که چقدر زخمی هستم و شاید از آوردنم پشیمان شده بودند اما همان خنده ناخودآگاه کار خودش را کرد که خودم آن را لطف خدا می دانم. بعد از چند لحظه به من گفتند که الان ماشین مرا می برد بعد از ساعتی لندکروزی آمد که متعلق به گروهان 2خودمان بود و عراقی ها آن را به غنیمت بردند ؛مرا با دو اسیر دیگر با دستان بسته پشت لندکروز انداختند و راه افتادند. من بچه ها را می شناختم اما به خاطری که بدنم با خاک و ...
روایت بانویی که از 5 سالگی زبان گویای ناشنوایان است
بودم که پدرم که ناشنوا بود مرا بغل می کرد و به در منزل افرادی می برد که از آنها طلب داشت و از من می خواست که به آن شخص بگویم پولش را بدهد و اینگونه کار ترجمه من از کودکی آغاز شد و این برای من بسیار لذت بخش است که بتوانم مشکلی را حل کنم و اگر قرار باشد مشکلی پیش آید بتوانم جلوی آن را بگیرم و این برای من بسیار زیباست. فارس: شنیده ایم شما در بحث ازدواج ناشنوایان هم فعال هستید، در این باره ...
ازدواج خواهر قاتل اعدامی با برادر مقتول / عجیب ترین بخشش در تهران
بردار نیست. با شنیدن این حرف ها خونم به جوش آمد و می خواستم تنبیهش کنم. چند بار مرد مزاحم را دیدم و با او حرف زدم که برود پی کارش که اهمیت نداد و سرانجام با هم درگیر شدیم و او را با ضربه های چاقو کشتم. از ورودت به زندان بگو. بعد از یک هفته فرار تسلیم شدم. چند روز بعد ماموران مرا سوار اتوبوس حامل زندانیان کردند و به زندان منتقل شدم. وکیل بند مرا تحویل گرفت و تختی به من داد. ...
بازخوانی پرونده قاتل سریالی کودکان پاکدشت
با او فرار کرد. در حال فرار پدر دختر آنها را گرفت و بیجه را به قصد کشت زد. مدتی بعد از این ماجرا هم او عاشق دخترعمه اش که پزشک بود، می شود. اما به دلیل مخالفت پدر دختر این بار هم شکست می خورد. در ابتدا برای انتقام از زندگی، دست به کشتن حیواناتی مثل سگ و گربه زد و ادعا می کرد حیوانات مریض را می کشت و آتش می زد چون دلش برای آنها می سوخت و نمی خواست آنها زجر بکشند. بیجه در تمام جلسات ...
رسیدگی به ادعای آزار یک زن در قبرستان در دادگاه
ها بود می شناختم. قصد ازدواج با او را داشتم که به من خیانت کرد و او را فراموش کردم. یک روز که سر قبر مادرم رفتم بودم ، او را دیدم و حرف زدیم. روز بعد متوجه شدم او ادعای آزار و اذیت از سوی مرا مطرح کرده است. نگهبانان بهشت زهرا مرا می شناسند. من هر روز صبح سر قبر مادرم می روم.قرار بود با دختری ازدواج کنم که شکایت این زن باعث شد ازدواجم به هم بخورد. پس از دفاعیات متهم، قضات شعبه نهم دادگاه کیفری برای تصمیم گیری وارد شور شده و مرد جوان را از اتهام تجاوز به عنف تبرئه کرده و او را به 80 ضربه شلاق محکوم کردند. ...
تجاوز به زن مطلقه در قبرستان جلوی چشم 2 مرد
رفتم .حتی نگهبان های قبرستان هم مرا می شناسند. آن روز هم به همراه دوستم و برادرم بر سر مزار مادرم رفته بودم که با شهلا روبرو شدم و با او صحبت کردم.اما صبح روز بعد او چنین شکایتی را علیه من مطرح کرد . من بی گناه هستم و شهلا برای اینکه زندگی مرا خراب و یا مجبور کند تا رابطه ام را با او شروع کنم چنین شکایتی را علیه من مطرح کرده است. با ادعای این متهم ، قضات وارد شور شدند و با ...
خودسوزی قاتل در لحظه دستگیری
قصد فروش خانه را داشت این درحالی بود که علی آن سند را برای گرفتن وام گرو گذاشته بود. قبل از وقوع قتل، من خانه را ترک کردم و علی مرا به خانه یکی از آشنایانش برد و روز بعد به سراغ شوهرم رفت تا با او صحبت کند (البته علی نمی دانست که سعید شوهرم است چرا که من او را به عنوان برادرم به وی معرفی کرده بودم) ولی بعد همسرم به سراغم آمد و من فهمیدم که علی- ج را کشته است! خودرو پژو پارس ...
زن تنها، قربانی طلب 15 میلیون تومانی
پول مرا ندهی به همه می گویم که از من دزدی کرده ای. من هم که ترسیده بودم با آبمیوه ای که داخلش داروی بی هوشی بود او را بی هوش کردم. مرد جوان گفت: بعد از بی هوش کردن حمیده به سمت شمال حرکت کردم و به خانه ویلایی یکی از آشنایان رفتم. آنجا با روسری او را خفه کردم و جسدش را داخل چاهی در ویلا انداختم. البته قبل از انداختن جسد داخل چاه، طلاها و کارت عابربانک او را هم سرقت کردم. با اعتراف مرد جوان به جنایت، تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی راهی محل شد و در بازرسی از چاه جسد زن میانسال را حدود یک ماه پس از جنایت کشف کرد. ...
قدم به قدم در مسیر عشق
است از سفر اربعین از احسان حسینی نسب، که به سفارش مادرش به این سفر می رود و این روایت ها را برای مادرش می نویسد. این کتاب شامل 23روایت با عناوین: مرد کوهی، حسون، دکتر نیری و... است. نویسنده درباره این کتاب می گوید: در این سال ها مادرم از بین سفرهایی که نمی توانست برود، بیشتر از همه، سفر به عراق در ایام اربعین را دوست داشت. مادرم زن بااعتقادی است؛ درست همانقدر که من بی اعتقادم. مادرم دوست داشت به ...
درد دل دردسرساز
مادر و خواهر و برادرم هم اختلافی نداشت. خانواده ام همیشه به او احترام می گذاشتند، اما چند وقت بعد از عروسی همه چیز به هم ریخت. دینا رفتارش تغییر کرد و به یک زن بداخلاق تبدیل شد. از صبح تا شب سرم غر می زد و به خانواده ام بی احترامی می کرد. باورم نمی شد این همان دینایی است که می شناختم. اوایل حرفی نمی زدم،ولی کم کم رفتارهای دینا آزاردهنده شد. مرتب به دنبال بهانه برای دعوا بود. حتی با پدر و مادرم هم ...
راز شیطانی خانم دکتر فرنگیس در تهران! / ثروتی افسانه ای!
مدتی قبل زن جوانی به پلیس رفت و از سرقت لوازم خانه اش شکایت کرد و گفت: مرد جوانی وارد خانه ام شده و لوازم داخل خانه را به سرقت برده است. با شکایت زن جوان به نام فرنگیس، دستور بازداشت مرد جوان صادر و او بازداشت شد. اما وی در تحقیقات منکر ادعای سرقت شد و گفت: آپارتمانی که فرنگیس مدعی است من از آن سرقت کرده ام متعلق به پدربزرگم است. از آنجایی که پدر بزرگم، کهولت سن دارد و به تنهایی نمی تواند ...
دیگر برای هم نامه ننوشتیم
مادرم گفت: جنگ شروع شد. و گفت: این فرودگاه مهرآباد است... و حکومت بعث عراق به ما حمله کرده است. بعد کاروان ها در شهرها به راه افتادند. همه ی آدم ها پیر و جوان سوار ماشین های بزرگ شده به سمت جبهه های غرب و جنوب رفتند تا از مرزهای ایران دفاع کنند؛ عموی من هم یکی از آن ها بود. او به جبهه ی سومار رفت و من و دخترعموهایم هرروز برایش دعا می کردیم. من و دخترعموهایم در روزهای جنگ برای هم نامه ...
8 استان درگیر 11 گروگانگیری
...> جنایت، پایان گروگانگیری مرد خیّر زن و شوهری با ربودن مرد خیر در قم قصد اخاذی از خانواده او را داشتند، اما نقشه آنها 24ساعت بعد با قتل گروگان و دستگیری آنها در پایتخت پایان یافت. اول تیر ماه امسال خانواده مردی 66ساله ماجرای ناپدید شدن او را به پلیس قم اعلام کردند. مرد قمی برج ساز و یکی از خیران خوشنام این شهر بود که به گفته خانواده اش صبح آن روز برای رفتن به محل کارش از خانه خارج شد، اما ...
اسماعیل همسر خودش را عروس کرد؛ سلاخی کردن 4 نفر دیگر به خاطر خیانت!
به گزارش مشهد فوری ، اواسط سال 82 رسیدگی به پرونده قتل فجیع دو کودک در حالی در دستور کار ماموران پلیس قرار گرفت که پدر آنها به عنوان تنها مظنون پرونده تحت تعقیب قرار گرفت. مادر بچه ها که جسد دو پسر خردسالش را در حمام خانه پدرشوهرش دیده بود در اولین اظهارات به ماموران گفت: وقتی داشتم وارد خانه می شدم شوهرم اسماعیل به من گفت بچه ها نزد زن عمویشان هستند و از خانه رفت. بعد هم دیگر او را ...