سایر منابع:
سایر خبرها
حاشیه های شب های مافیا واقعی است؟
شما اصلا بلد هستید تخم مرغ درست کنید یا خانه تان را جارو بزنید؟! مردم گاهی نگاهی به ما سلبریتی ها دارند که فکر می کنند زندگی ما خیلی فرق دارد. من در شام ایرانی شرکت کردم که بگویم ما هم مثل همه زندگی می کنیم. من آشپزی می کنم، سالاد و دسر درست می کنم و در خانه ام کار می کنم. درواقع می خواستم این نگاه را تغییر بدهم. ناگفته نماند که برای رالی ایرانی هم واقعا به دلیل علاقه ام به هیجان دوست داشتم شرکت ...
روایت دیدار
حمل می کردم دنبال محلی بودم که کمترین پیاده روی را تا مزار شهید داشته باشم. از سمت قطعه بیست و هشت مقابل آرامگاه های خانواگی دوباره برگشتیم سمت غرب قطعات شهدا و این دفعه وارد پارکینگ قطعات 27 و 28 شدم. همانجا پارک کردم و شروع کردیم به گشتن. لحظه دیدار همسرم از یک بنده خدائی سراغ قطعه را گرفت. بر اساس آدرس ایشان به سمت قطعه بیست و هفت و بعد بیست و شش رفتیم ولی ظاهرا آن آقا آدرس ...
جمعه های مسموم جان مرد جوان را گرفت
، بازپرس جنایی تهران دستور تحقیقات درباره زندگی متوفی را صادر کرد. در نخستین گام همسر وی احضار شد و وقتی پیش روی بازپرس جنایی تهران ایستاد، گفت: من نقشی در مرگ همسرم ندارم. زمانی که او به کام مرگ رفت، من سر کار بودم. مدت ها بود که خوابش دچار اختلال شده بود و برای اینکه استراحت کند معمولا قرص خواب مصرف می کرد. روز حادثه هم من سر کار بودم و او برای اینکه ظهر جمعه بتواند بخوابد و استراحت کند، قرص خواب ...
10 عکس عجیب و غریب از شیوا ابراهیمی ! / از کفش صم دار تا شلوار تیکه پاره
منتشر کرد. این پست را به عنوان یادگاری از این خانه شان منتشر کرد و از نقل مکان خود خبر داد. او با انتشار این عکس ها نوشت: دارم از این خانه می روم؛داریم می رویم..من و دخترکم..توی این خانه سالهای خوبی داشتم..روزهای درخشان زندگی..دوستان خوب،مهمانی ها و دورهمی های قبل کورونا..بهترین همسایه ها،محله ای که همیشه عاشقش بوده ام،پیاده روی های طولانی در مرکز شهر..نشرچشمه،کافه نزدیک،بتهوون..میز و ...
پسر معتاد پلیس را سرکار گذاشت: من همسرم را کشته ام
رها کرد و مدتی بعد متوجه شدیم که به مخدر گل اعتیاد پیدا کرده است و این وضعیت شرایط او را بدتر کرد. کارهای عجیبی انجام می داد و امروز (روز حادثه) نیز مواد مصرف کرده بود و چون قرص هایش را نمی خورد، حالش بدتر شده و با ما درگیر شد و از خانه بیرون رفت. او به خاطر توهم چنین اعترافی کرده و این ماجرا فقط خیال پردازی او بوده است. با مشخص شدن این موضوع، پسر جوان با دستور بازپرس جنایی تهران برای بررسی سلامت روانی به پزشکی قانونی معرفی شد و تحقیقات در این باره ادامه دارد. ...
◄ از ایستگاه محمدیه قم تا حج تمتع
برای همسرم خریداری کردم، در مدت کمتر از یکسال زمین توسط شخصی که عامل خرید آن بود فروختیم و من اصلا خریدار را هم ندیدم، در هنگامی که برادرم آقا محمود پیشنهاد ثبت نام حج را به برادر بزرگترم ارائه نمود، من و همسرم نیز حضور داشتم و حتی ایشان در ابتدا به من پیشنهاد ثبت نام را هم نداد، همسرم این فکر را به من القاء کرد که چه خوب است که با پول فروش زمین، ما هم ثبت نام کنیم، اصلا من درآن مقطع چنین قصدی داشته ...
زن جوان، متهم به همدستی در توطئه قتل شوهر
درست کنیم و درآمد داشته باشیم. وقتی بهنام را در جریان این موضوع قرار دادم، با توجه به اینکه من و شوهرم هر دو اینفالوئنسر بودیم، این پیشنهاد را قبول کرد. ارتباط من و آریا این طور شکل گرفت و با او در تماس بودم. حتی چند بار او را دعوت کردم که به خانه ما بیاید و با بهنام هم دوست شد. من از طرف شوهرم تحت فشار بودم؛ به همین خاطر با آریا دردِ دل کردم و همه چیز را به او گفتم و از بدرفتاری های ...
ناگفته های عروس 10 ساله مشهدی / نادر خیلی قوی هیکل بود و من از او می ترسیدم !
جرئت بیان آرزوهایم را نداشتم . وقتی دخترانی را با کیف و لباس مدرسه درون خودروها می دیدم به آن ها خیره می شدم و برای لحظاتی خودم را جای آن دختران احساس می کردم. خلاصه چندسال به همین ترتیب گذشت تا این که یک روز یکی از رانندگان دلش به حالم سوخت و جعبه جوراب را یک جا خرید. با شادمانی و لبخندزنان زودتر از همیشه به خانه بازگشتم و قصد داشتم برای بازی با یکی از دوستانم بیرون بروم که پدربزرگم ...
دلیل ممنوع التصویری سحر زکریا چیست؟
! این ضد و نقیض بودن برای من جالب است. خود من کسی بودم که سعی کردم همه شرایط تلویزیون را بپذیرم اما می بینم بازهم کافی نیست. نه تلویزیون نه سینما نمی توانند یک مورد فقط یک مورد از من ارائه دهند که بگویند سحر زکریا به این دلیل تو را ممنوع الکار کردیم. حالا دلیل شان برای ممنوع الکاری من فکر می کنید که چیست؟ بله دلیل شان این است که بنده فریاد زدم و از مسئولین درخواست واکسن کردم. آن وقت آقای ...
هایده شوهر بی اراده ام را از من گرفت / حالا می خواهد خانه ام را هم از من بگیرد
خواهد و تنها به دنبال آن است که سایه یک مرد بالای سرش باشد. اگرچه همسرم مدعی بود به دیدار هایده نمی رود اما من دیگر امیدی به غفور نداشتم و خودم را با بچه ها سرگرم می کردم. در همین حال در یک هتل به کار مشغول بودم و با همان پول کارگری، خودرویی را به صورت اقساطی خریدم و پول نیمی از خرید یک واحد آپارتمانی را نیز دادم و سند آن را به نام خودم ثبت کردم. دراین سال ها چند ...
سفر قاچاقی پدر شهید نابینا به کربلا + عکس
...> **: بعد در یک حادثه ای، تصادف می کنند و اینطور می شود؟ خواهر شهید: بله. در افغانستان این اتفاق افتاد. **: حالا الحمدلله که سرپا هستند و کارهای خودشان را انجام می دهند. من دیدم چون این عدسی چشمشان خیلی باز است، احتمال دادم که بینیی شان مشکل داشته باشد... خدا ان شالله شفا بدهد. مادر شهید: چند روز پیش خیلی مریض شده بود؛ بردم دکتر، حالش بد بود، سرفه می کرد... ...
سفر قاچاقی پدر شهید نابینا به کربلا
...> **: منظورتان کامیون است؟ مادر شهید: بله. **: بعد در یک حادثه ای، تصادف می کنند و اینطور می شود؟ خواهر شهید: بله. در افغانستان این اتفاق افتاد. **: حالا الحمدلله که سرپا هستند و کارهای خودشان را انجام می دهند. من دیدم چون این عدسی چشمشان خیلی باز است، احتمال دادم که بینیی شان مشکل داشته باشد... خدا ان شالله شفا بدهد. مادر شهید: چند روز پیش خیلی مریض شده ...
حسن آقا می گفت جبهه اصلی خانواده است
من و بچه ها به یادگار گذاشت. همراهی با یک فرد نظامی سخت نبود؟! حقیقتش خیلی دوست داشتم که همسرم پاسدار باشد. حسن آقا در صحبت های قبل از عقدمان از نبودن ها و مأموریت هایش صحبت کرد. خودم در خانواده ای نظامی تربیت یافته بودم و برای همین با شرایط کار نظامی ها آشنایی داشتم. حسن آقا از آنجایی که با روحیه من آشنا بود و می دانست احساساتی هستم، از شهادت حرفی نزد، ولی آرزوی شهادت داشت و این ...
داستانسرایی جنایی پس از شکست عشقی
...: چند سال قبل با دختری به نام حمیرا در دانشگاه دوست شدم و بعد از مدتی هم ازدواج کردیم. زندگی خوبی داشتیم تا اینکه از مدتی قبل با هم اختلاف پیدا کردیم به طوری که هر روز با هم درگیری و مشاجره لفظی داشتیم. او همیشه از جدایی حرف می زد، اما من عاشق او بودم که تصمیم گرفتم او را به قتل برسانم. ساعتی قبل با هم درگیر شدیم و او را با دستانم خفه کردم و بعد هم جسدش را داخل چمدان بزرگی قرار دادم و خواستم به ...
نویدکیا: سپاهان نمیگذارد پرسپولیس دیگر قهرمان شود
کنم اما نمی دانم واقعاً چرا هنوز نتوانسته ام در تمرینات حاضر شوم . واقعاً تا الان هم نتوانسته ام در تمرینات حضور پیدا کنم و فعلاً یکجورهایی بلاتکلیفم. اما بلاتکلیفی که خیلی سخت است و بیشتر از همه خودت اذیت می شوی. بله تحمل این شرایط که البته خودم هم موجبش شده ام خیلی سخت است چون الان تیم ها سه هفته ای می شود که تمریناتشان را شروع کرده اند به همین دلیل سختی کار و حضور در تمرین ...
امین حیایی /خوشگذرانی لاکچری امین حیایی و پسرش در مکان لاکچری+ تصاویر
فشار کرده این است، که؛ عددی نشده و در داستان شعله ور این احساس، همه زندگی او را تحت تاثیر قرار می دهد. بازی در سریال از سرنوشت دارا حیایی در سریال جدید از سرنوشت ایفای نقش کرده است. در نخستین لوکیشن فصل اول این سریال در پرورشگاهی سمت جنوب تهران است و فصل دوم آن در خیابان های تهران تصویربرداری می شود. در این سریال در کنار مجید واشقانی، کامران تفتی، لیلا بلوکات، مریم کاظمی ...
جایزه دیگری برای شهاب حسینی
روزگار ما را در برابر هم قرار داد. به او پیشنهاد آشنایی دادم اما همسرم هیچ اعتقادی به اینگونه دوستی ها و آشنایی ها نداشت و گفت:اگر کسی واقعا عاشق است و تمایل قلبی برای رسیدن به دختر مورد علاقه اش دارد، باید در این راه صادقانه گام بردارد و بنابراین موضوع را با خانواده ام در میان گذاشتم و مصمم به ازدواج شدم. دیگر تکه دوم زندگی ام را پیدا کرده بودم. بعد از صحبت های اولیه و رسم و رسومی که در این رهگذر طی ...
بهترین تابلوی نقاشی ام را نکشیده ام |دیدار با علی اکبر صادقی
. بهار که می شد، فصل نوبرانه های شمیران بود؛ چغاله بادام و گوجه سبز. تمام این باغ ها و زمین های کشاورزی پر از میوه های نوبرانه می شد. خانه دایی ام هم در همین محله بود. روز سیزدهم فروردین وقتی روی پشت بام خانه شان می رفتیم، تمام مردمی را که در همین زمین های اطراف بساط چای و ناهار پهن کرده بودند می دیدیم. حتی مرور خاطرات هم برای من طعم شیرین آن روزها را زنده می کند. استاد! شما همچنان با تلفن ...
پروانه معصومی؛ خودم را به امام حسین(ع) سپردم
با خواندن کتاب پر می کردم. دورتادور تخت من کتاب بود و تنها سرگرمی من مطالعه بود. در این ایام بیشتر کتاب های شهدا را خواندم. در مناسبت های مختلف کتاب های زیادی هدیه گرفته بودم که فرصت خواندن نداشتم و در آن روزها همه آن ها را مطالعه کردم و لذت بردم. بعضی کتاب ها واقعاً خوب و خواندنی بودند مثل کتاب در کمین گل سرخ که پیرامون زندگی شهید صیاد شیرازی نوشته شده و کتاب بسیار زیبایی بود. وقتی این کتاب را ...
دلدادگی زیر سایه سکوت
من اصلا نبودم چون من خودم زخمی بودم، منو بردن بیمارستان خیلی داستان مفصل و تلخیه. نمی خوام ناراحتتون کنم. همه می گفتن مامان و خواهر پشتشون بال دارن. توی آسمونن و خیلی هواتون رو دارن. چون من ندیدم دفن و خاکسپاری و اینها چجوری بود من همیشه می گفتم آره آره اونها شاپرک بودن. کم کم کم ایده آل و درونم و حس ام و همه چیز به پروانه می کشید. بعد رفتم سراغ رنگ های گرم و سرد. رنگ های مکمل. با همه رنگ های متنوع ...
شب شلوغ و پر تردد شب نشینی
مجبوریم باید کنار بیاییم. وقتی نمی توانیم شرایط را تغییر دهیم مجبور می شویم با فکر و تمرکز امورات خود را بگذرانیم و خود را نجات دهیم. مجبور بودم لبخوانی خود را تقویت کنم و حالا از فاصله دور هم متوجه لب خوانی افراد می شوم. در خانه با همسرم اکثرا از زبان اشاره استفاده می کنیم. اوربینی افزود: وقتی فرزندمان به دنیا آمده بود بیشتر خانواده و خواهران همسرم از بچه پرستاری می کردند. برای اینکه شب ها ...
صحبت های تکان دهنده ستاره سابق پرسپولیس که حالا یک چادرنشین است + عکس
6بار مقام قهرمانی را به دست آوردم، بدون اینکه حتی یک ریال گرفته باشم؛ اول اینکه یا پول خودم را بدهند یا اینکه خود مدیرعامل بگوید من از جیبم 10 میلیون تومان به منوچهر شفقتیان می دهم، او بازیکن ما بوده است و زشت است این طور زندگی کند. یک روز یکی از طرفداران استقلال به من گفت اگر تو آن موقع که برای پرسپولیس بازی می کردی و سرت را جلوی توپ می گذاشتی، به استقلال می آمدی، هیچ وقت این اتفاقات تلخ برایت رخ ...
زندگی زیر سقف آسیب های اجتماعی در حاشیه های فراموش شده
روانگردان شیشه در لحظه ماشینت را اوراق می کنند. این موضوع را به دوستم(ساره تجلی،عکاس ایسنا) که مانند خودم دنبال چنین سوژه هایی است گفتم و قرار گذاشتیم دو نفری برویم اما در روز موعد آقای احمدی عکاس خبرگزاری ایرنا هم ما را همراهی کرد. نخاله های ساختمان، زمین خاکی، باغ پسته، خانه های ناهمگون، خانه های نوساز و قدیمی ساز، خانه های احداث شده براساس اصول مهندسی و غیر مهندسی، زمین های خالی، خانه های ...
جزئیات درگیری مرگبار دو رقیب عشقی
وقت قبل با پسر 20ساله ای به نام شاهین آشنا شدم. روز حادثه با شاهین قرار داشتم و وقتی سر قرار حاضر شدم، او سوار بر ماشینش از پارکینگ خانه شان خارج شد و من هم سوار شدم تا به گردش برویم اما هنوز مسافت زیادی نرفته بودیم که ناگهان پسری جوان که از بچه های محله مان بود راهمان را سد کرد. او سوار ماشین خودش بود و ناگهان مقابل ماشین شاهین پیچید و پیاده شد و به سمت شاهین حمله کرد. به شدت عصبانی بود و ...
دعانویس اصرار داشت در نبود شوهرم به خانه ما بیاید / آبرویم در خطر بود !
... بعد یکسال، خدا نیما رو بهمون عطا کرد که شد شیرینی زندگی من و عصای دست پدرش. اما همچنان من در آرزوی زندگی بودم که بتونم با همسرم عاشقانه دردل بکنم، نه همسرم مثل پدرم فقط به فکر پول تو جیبیم باشه. مشکلات روحی و افسردگی ام با نیما بزرگ و بزرگتر شد و هیچ کس توجهی به این مشکل من نداشت.همسرم در طول روز سر کار بود و شبها هم خسته بعد از خوردن شام می خوابید. هم صحبتی با مادر و ...
چرا به هیچ عنوان دوست ندارم دوباره مدیر شوم؟
... تا قبل از روز معارفه من به عنوان مدیر شرکت، همه چیز برایم رویایی و فوق العاده بود و من با اعتماد به نفس بسیار بالایی به آینده ام به عنوان مدیر یک شرکت مهندسی نگاه می کردم چون معتقد بودم به خوبی از مراحل مختلف طراحی و تولید محصولات، ریزه کاری های فنی و برنامه ریزی برای اجرای پروژه های کاری مرتبط با حوزه فعالیتی شرکت آگاهی دارم، اما در آن زمان یک چیز را فراموش کرده بودم و این بود که من نمی ...
"بدون تعارف" با جانبازی که 65 بار زیر تیغ جراحی رفت
دوست داشتم که خودم بروم و خودم انتخاب کرده ام من از این عمل های طاقت فرسا هیچ احساس ناراحتی نمی کردم خیلی هم مثلا نه اینکه بگویم دوست داشتم، اما ناراحت هم نبودم. مجری: جدی می گویید. میهمان: نه به خدا. مجری: 65 تا جراحی بگویید آقا عجب اشتباهی کردم رفتم؟ میهمان: اصلا، می پرسی از من که بهترین دوران زندگیت کی بود؟ میگم ان موقع که در جبهه بودم. مجری: از این ...
اولین عکس از همسر شهاب حسینی بعد از طلاق جنجالی
ناتمام گذاشت. 22 ساله بودم که با بچه های تئاتر دانشگاه تهران کار می کردم؛ جوانی سرگشته از طبقه متوسط جامعه که به امکانات تفریحی متمولانه دسترسی نداشت تا پیش از این که همسرم را ببینم، قصد ازدواج نداشتم تا اینکه روزگار ما را در برابر هم قرار داد. به وی پیشنهاد آشنایی دادم ولی همسرم هیچ اعتقادی به این چنین دوستی ها و آشنایی ها نداشت و گفت: اگر کسی واقعا عاشق است و تمایل قلبی برای رسیدن به ...
لطفا کارآفرین نشوید!
حتما کاری انجام می دهید. هر وقت نیاز به کار و کسب درآمد مانند این گرسنگی که خدمتتان عرض کردم نیاز واقعیتان بود، شک نکنید که موفقیت را در آغوش می گیرید. من نیازهای زیادی داشتم و باید پول بیشتری بدست می آوردم و راهی جز اینکه کار خودم را شروع کنم و همه تلاشم را بکنم نداشتم. برای رفع نیازهایم نمی توانستم که شغل دومی داشته باشم چون از صبح تا 5-4 بعد از ظهر سرکار بودم. پس با خودم تصمیم گرفتم که کاری را ...
گزارشی از آدم هایی که خود را در اتوبان جلوی خودرو می اندازند
و اصلا نگاه هم نمی کنند که ببینند خودرویی در حال حرکت از آن مسیر هست یا نیست. چنین افرادی فقط دنبال عبور کردن هستند و در هر ساعتی از شب یا روز که ما از طریق دوربین ها آن محدوده را رصد می کنیم شاهد تجمع کارتن خواب ها و افراد معتاد متجاهر هستیم. درصد بالایی از تصادفات آن محدوده را هم همین افراد تشکیل می دهند. قاعدتا در بخش های جنوبی شهر مثل همین بزرگراه آزادگان فراوانی این افراد خیلی زیاد است. ...