سایر منابع:
سایر خبرها
ناراحتی کاپیتان تیم ملی از انتقادات
جای گریت خوب باشه که بتونی از ضربه سرت استفاده کنی و من بعضا به شوخی به بابا می گفتم که دیگه نمی شه که آدم همه چیزارو داشته باشه تو فوتبال حالا دیگه این ضربه سر رو ندارم و کاریش نمی تونم کنم(با خنده) که حالا در این بازی کره هم توانستم با ضربه سر گل بزنم و فکر می کنم مهمتر از همه این نتایج تیم ملیه و خداروشکر من می تونم حتا کوچک تاثیرگذار باشم در این روند. همونجور که تمام تیم فوق العاده کار می کنند و ...
سینماسینما/ گفتگوی مایک لی و فرهادی در حاشیه جشنواره لندن/ اضافه کردن بحران به زندگی و تبدیل جزئیات به ...
...، تلاش می کنم به این زندگی بحرانی اضافه کنم که همه جزئیات تبدیل به نشانه شوند. خیلی جذاب است. باعث شرمندگی من است که تو آن فیلم را ساختی، نه من! (خنده حضار) من فیلم های اولیه تو را ندیده ام؛ یعنی رقص در غبار و شهر زیبا ، اما از چهارشنبه سوری بی اندازه لذت بردم که فیلم فوق العاده ای است. نکته جالب درباره این فیلم، این است که کلیه حوادث حول یک دختر نظافتچی جوان می چرخد [روحی با بازی ...
افشای راز 29 زنه بودن مرد ایرانی پس از مرگش ! / رکورد عجیب !
به گزارش رکنا، چندتا از فرزندان مشتی حسن به زن ساده پیغام داده بودند که وکیل تو با ما تبانی کرده و قرار شده چندبرابر حق الوکاله ای که قرار است تو بهش بدهی از ما بگیرد و پرونده را به نفع ما برگرداند. به پیچ دوم راه پله دفتر که رسیدم سایه ی خمیده ی مادری که طفل شیرخوارش به سینه ی وی چسبیده بود را روی دیوار دیدم،بیست سی دقیقه پیش سرایدار ساختمان پیامک زده بود که خانم جوانی با بچه ی ...
گرانیگاه زندگی من باستانشناسی است/ رازهای نهفته در اسکلت ها و سفال های کاوش شده
منتشر می شد و چرا انتشار آن متوقف شد؟ سال اول مجله یغما با سختی منتشر می شد اما بعدش شرایط درست شد. الان خیلی اوضاع فرق کرده است. در آن زمان، شرکت نفت 200 نسخه از مجله را در هر شماره می خرید. وزارت فرهنگ و هنر مجله را برای کل کتابخانه های ایران می خرید. چند موسسه بزرگ بودند که مجله را می خریدند. دولت هم کاغذ می داد. از همه مهمتر مجله یغما را بیشتر موزه های خارجی مثل موزه انگلستان و موزه لوور ...
گفت وگو با ادیب و جانباز دفاع مقدس، دکتر محمدباقر نجف زاده بارفروش (بخش دوم و پایانی) از دانشگاه سوربن ...
، احمد زارعی هم مجروح شده بود. پس از سال ها ایشان که شاگرد دوره لیسانس بود، در دوره فوق لیسانس من، مرا دید و به سلام کرد و گفت: مرا به جا نمی آورید؟ گفتم: نه. گفت: من احمد، پسر تو. در راهرو دانشکده ادبیات هر دو بغض کردیم و گریه کردیم که اتفاقاً دکتر شفیعی کدکنی هم ما را دید و ماجرا را که پرسید، گفتم: ما پس از مدت ها همدیگر را دیده ایم. دکتر کدکنی گفتند: بسیار زیبا خواهد بود که ببینیم در آینده چه می ...
افشای راز قتل زن بعد از مرگ شوهر
دوستانم که پزشک بود زنگ زدم و ماجرا را گفتم. او گفت احتمالاً شیشه مصرف کرده و دچار توهم شده به اورژانس خبر دهید. در معاینات اولیه از سوی متخصصان پزشکی قانونی علت مرگ مصرف بیش از حد موادمخدر اعلام شد. سپس با اعلام موضوع به خانواده حمید آنها برای تحویل جسد و دفن وی به اداره پلیس رفتند اما نیاز به مدارک هویتی او داشتند، به همین خاطر خواهر حمید با مینا همسر وی تماس گرفت تا خبر فوت او را ...
دلیل پس گرفتن قول ساخت یک میلیون مسکن
رستم قاسمی: قرار نیست سالی یک میلیون مسکن بسازیم! گویا همین قول رو داده بودین چی شد منصرف شدین؟ بابام جان دروغ چرا؟ تا قبر آ آ آ آ. من فکر میکردم وزیر نفتم. فکر کردم گفتم یه میلیون بشکه نفت تولید میکنیم میدیم آبش بکنن. اشتباه لُپی بوده شاید. مراسم تودیع و معارفه استاندار تهران تهران به مدیر قد بلندتر احتیاح دارد این بهتره به ترتیب قد بیاستیم ...
همسر شهید: از تدمر می ترسیدم! + عکس و نقشه
برگشته بود سیاه شده بود، لاغر شده بود. می گفت اینقدر ما جنگیدیم که شب و روز نداشتیم. دوباره رفت و سری سوم که رفت اصلا عین خیالم نبود. حس می کردم سری اول و دوم که زنده برگشته، این سری هم زنده بر می گردد. می گفتم ان شالله هیچ اتفاقی برایش نمی افتد. سری سوم هم که رفت به من زنگ زد و گفت در منطقه تدمر هستم. این نام تدمر انگار وجود من را می خورد؛ خیلی از این اسم بدم می آمد و حساس ...
گلاب من ماخام برم ناخون بکارم
... سر سفره که نشستیم نگاهی به ظرف غذایش انداخت... - حالا من چیطو چی ی ی بخورم گلاب؟ - ینی چی چطور غذا بخوری بی بی؟ مث همیشه دیگه. - دختر میه تو نیدونی من عادت درم با دَس چی می خورم؟ حالا با ای ناخونا میشه چی بخوری؟ - گفتم که بی بی باید کم کم عادت کنی، اگه نمی تونی با قاشق بخور... - قاشوق بخوره تو سرُت دختر، درم اَ گشنگی ضَف می کنم، تو خو ...
ماجرای عبور فانتوم ایرانی از روی ناوآمریکایی
سه چهار فروندی سرش ریخته بودند که طفلی را بزنند. عراقی ها وقتی می فهمیدند F14 دارد می آید، فرار می کردند. این بار هم همین شد و به محض این که فهمیدند ما داریم به سمت شان می رویم، شروع به فرار کردند. وقتی فرار کردند، من هم برگشتم برای سوخت گیری. اما این مساله که خلبان در رادیو به کنترل بگوید من نمی زنم سابقه نداشت. شب اش عباس به من زنگ زد؛ عباس بابایی. گفت روحی (روح الدین) داستان چه بوده امروز؟ گفتم ...
کتاب کشف الاسرار در ردّ چه کتابی نوشته شد؟
اعتماد به طور خصوصی بحثی از علوم عرفان را نیز شروع کردند. ( 70) ایشان قبلا به تدریس سطح اشتغال داشتند و سالهای طولانی در حوزه علمیه قم به تدریس چندین دوره فقه ، اصول ، فلسفه و عرفان و اخلاق اسلامی در مدرسه فیضیه ، مسجد اعظم ، مسجد محمدیه ، مدرسه حاج ملا صادق ، مسجد سلماسی و... همت گماشتند که حاصل آن ، تربیت صدها شاگرد عالم و دانشمند و باتقوا از جمله : آیت الله مطهری بود. ( 71) ...