سایر منابع:
سایر خبرها
عکس/ مریم کاویانی روزهای سخت پس از جدایی را چگونه سپری می کند؟
مریم کاویانی به تازگی از همسرش رامین مهمانپرست جدا شده است. به گزارش وقت صبح ، مریم کاویانی در پست جدیدش علاوه بر انتشاری عکسی خود نوشت که با غوطه ور شدن در رویا این روزهای سخت را پشت سر می گذارد. مریم کاویانی چنین نوشت: من اینگونه عمل میکنم... در شرایط سخت و بحرانی، شروع به رویا پردازی می کنم تا آن زمان سخت بگذرد. رویا هایمان را دست کم ...
چکناواریان:پیگیری فرهنگ و هنر انسان را به خدا نزدیک می کند
و آخرین اثری هم که به تازگی تمام کردم، یک رکوئیم است که یک گروه ارکستر و کر بزرگ و چهار سولیست به یادبود رفتگان کرونا نوشتم. یک مرثیه و ارکستر بزرگی است که زمان آن هم یک ساعت است. در این دو سالی که خودم را در خانه زندانی کردم متوجه نشدم که چه اتفاقاتی در جهان می افتد. به خارج از خانه هم نرفتم و فقط کار کردم. به جز اثری که برای یادبود رفتگان کرونا نوشته اید، چند کار در این مدت ...
2 بار ازدواج کردم تا در خیابان نخوابم/ 20 سال است فرزندانم را ندیده ام
من را مدام کتک می زد، دیگر تحمل این زندگی برایم سخت شده بود، اما بازهم بخاطر بچه ها تحمل می کردم تا اینکه محمود خودش از من خواست تا از هم جدا شویم. وی که بعد از جدایی از محمود پسرانش را نزد یکی از دوستان خانوادگی شان می گذارد، ادامه می دهد: آن موقع 27 الی 28 ساله بودم و خودم در خانه های مردم کارگری می کردم اما نمی توانستم هزینه های زندگی پسرانم را بدهم برای همین آن ها را نزد یکی از دوستان ...
یادگاری از روزهای آخر جنگ
: جانباز 70درصد هستم. از هردو پا آسیب دیده ام. یکی پاشنه ندارد و مچش هم خرد شده و قفل است. پای دیگر هم از زانو قطع شده است. او در روزهایی که همه منتظر شنیدن خبر پایان جنگ تحمیلی بودند، هردو پایش را در مرزهای ایران جا گذاشت و به خانه برگشت. 4ماه مانده به آتش بس مجروح شدم از او می خواهم روایت حضورش در جبهه را از اولین روزها تعریف کند و بعد برسد به خاطرات جانبازی و ایثار. با ...
گفتگو با آر پی جی زن استقلال / از خاطرات با کلوپ و حجازی تا انتقاد از مجیدی و گلی که باعث مرگ پدرش شد
شده است. من متوجه نشدم چه شده بود، ولی وقتی به رختکن رفتم گفتند پدرت حالش بد شده و حتما برو بیمارستان. فورا خودم را به بیمارستان رساندم، ولی دیدم همه در حال گریه هستند، تا من را دیدند گفتند تمام کرده است. واقعا لحظه تلخی بود، اتفاقی دردناک را تجربه کردم. خانواده ما همه فوتبالی هستند. پدرم در تبریز تیم داشت و عشقش فوتبال بود، آن اتفاق واقعا باور نکردنی بود. شاید این اتفاق را هر ...
شوک جدید به “حمید صفت”؛ احتمال بازداشت دوباره!
کار را نداشتم. اگر هدفم دعوا بود وسیله ای همراه خودم می بردم یا اینکه در درگیری مادرم را که بین ما بود کنار می زدم و سراغ حاج آقا می رفتم اما این کار را نکردم چون نیتم دعوا نبود. با این حال هر رایی که دادگاه صادر کند من مطیع هستم. حاج آقا مثل پدرم بود و خودم بیشتر از همه شرمسارم. به دنبال دفاعیات متهم هیئت قضایی وارد شور شدند و روز گذشته به بیگناهی حمید صفت رای دادند. ایوب، میلکی، یکی ...
ترکش های صورت احمد مثل ستاره می درخشید
برای فخرالسادات، دیدن پیکر زخمی همسرش بود: کفنش غرق خون بود. دو تا دستش قطع شده بود و فقط از پوست آویزان بود. چشم هایش نیمه باز بود، درست مثل زمانی که می خوابید. چند بار صدایش کردم. جوابی نداد. با دست تکانش دادم. بهت زده بودم. خرده های ترکش روی صورتش مثل ستاره می درخشید. حس کردم احمد آرام است. با تمام وجود به حالش غبطه خوردم. احمد مهربان و خنده روی خانه به شهادت رسیده بود و دیگر در جمع خانواده نبود. شهید احمد یوسفی در ششم مهر 1365 در ماه محرم در ارتفاعات لاری بانه، به علت اصابت ترکش توپ به تمام بدن به شهادت رسید و خانواده یوسفی، دومین شهید خود را به انقلاب اسلامی تقدیم کرد. ...
عاشقانه های گلبخیر و محمد روی موتور! +عکس
نمی گرفتند. مثلا دو تا گاو می کشتند. داداش من خیلی مهمان نواز و آشناهای خیلی زیادی داشت به خاطر اینکه فرزند شهید بود. مراسم آقا محمد را هم خودش به گردن گرفت. آقا محمد گفت درست است شما همه چیز دارید، پول دارید، من هیچ وقت از شما توقع ندارم. در افغانستان مراسم به عهده پسر است، اما برادرم مخارج مراسم عروسی را به عهده خودش گرفت. فقط به آقا محمد گفت برنجش که 12 کیسه می شود را از خودم می دهم، شما یک گاو ...
گفتگو با مستندساز خراسانی که اثرش را در اعتراض به انقراض حیوانات ساخته است
...، چه تأثیراتی بر روح و روان یک نوجوان 15 ساله گذاشته؛ اما شاید بسیاری از داشته های امروزم نتیجه آن روزگار باشد. با توجه به اینکه دوران نوجوانی شما همزمان با آغاز جنگ تحمیلی بود و خود شما نیز در جبهه ها حضور داشتید، علاقه مندی تان به هنر چگونه شکل گرفت؟ من از کودکی به طراحی علاقه داشتم و اغلب با کاغذ و قلم نقش هایی می کشیدم. البته نقاشی و خطاطی را به شکل خودآموز یاد ...
واکنش داریوش شجاعیان به احتمال پرسپولیسی شدن+فیلم
...> داریوش شجاعیان می گوید: کلا از نوجوانی زیاد کار کردم، از شغل هایی که داشتم باربری مبل بود، کار فنی هم زیاد کردم، مثل کارهای لوله کشی و تاسیسات که به آنها علاقه داشتم الان هم چیزی در خانه خراب شود خودم درستش می کنم، هیچ وقت فراموش نمی کنم چه اتفاقی افتاد تا به این جایگاه برسم داریوش شجاعیان گفت: شماره 23 را همیشه دوست داشتم چون اولین شماره ای بود که در لیگ برتر به تن کردم و ...
اعتراض دادستان به حکم تبرئه حمید صفت از قتل عمد !
ای به اون نزده بودم. قاضی : سه سالی که در خانه آنها بودی ندیده بودی قربانی دارو مصرف کند ؟ حمید صفت: او هم مانند بسیاری از افراد مسن .دارو مصرف می کرد مادرم هم دارو می خورد .خودم هم داروهای بدنسازی داشتم .اما هرگز نپرسیده بودم برای چه موضوعی دارو مصرف می کند . قاضی :اعتراف کرده ای گلدان به سمت دیوار پرتاب کردی که این از شدید بودن درگیری حکایت دارد. چه پاسخی داری ...
آرام جعفری: حضورم در معمای شاه هوشمندانه بود/ نقش هایم جگرگوشه هایم هستند
بود که من سالی سه تا سریال بازی می کردم اما حالا کمتر کار سریال انجام می دهم. در کارنامه ام حدود 40 سریال به جز اجراها و کارهای رسانه ای دارم. وی درباره ایفای نقشش در سریال معمای شاه ادامه داد: از انتخاب هوشمندانه آقای ورزی ممنونم، نقش کوتاه و تاثیر گذاری بود چون خانمی را نشان می داد که ویژگی خاصی داشت. در زمینه کارگردانی آقای ورزی همه چیز را می دانستند و خیلی دقیق شخصیت را برای بازیگر ...
دنیای خاکستری 13 نوزاد!
به گزارش ایسنا، کمی مانده به بلوار بعثت و در 18 متری قهرمان، کنار خیابان، ساختمانی است که تقریباً اسمش برای همه آشناست،"بهزیستی شهرستان همدان"، ساختمانی که شاید بارها و بارها و خیلی ساده و بی تفاوت از کنار آن گذر کرده ایم، شاید اصلاً کسی نداند که در این مرکز خانه ای برای کودکان و نوزادان بی سرپرست یا بد سرپرست به نام "شیرخوارگاه عترت" وجود دارد. بعد از هماهنگی با بهزیستی همدان، ظهر یکی ...
پله پله مبارزه
طور است. حالا اعتمادبه نفسم خیلی بالا رفته و یک سری کارهایی که قبلا انجام شان برایم سخت بود در نظرم آسان تر شده است. حتی بیشتر از قبل از خانه خارج می شوم و کارهای بیشتری برای خودم و دخترم انجام می دهم. در مجموع انگیزه ام برای زندگی بیشتر شده است. و با این همه انگیزه دوست دارید دست به چه کار تازه ای بزنید؟ دلم می خواهد اگر مجوز بدهند از بلندترین برج جهان بالا بروم. مریم خباز - جامعه / روزنامه جام جم ...
آیت الله علوی بروجردی: در معرفی امام علی(ع) بی عرضگی کرده ایم
علمیه گفت: خوارج هرقدر به امام دشنام و فحش می دادند با آنها کاری نداشتند تا اینکه متعرض مردم شدند و برخی افراد بیگناه را کشتند، اینجا بود آقا سران خوارج را خواستند و به آنها گفتند که شما عقاید خود را ترویج می کنید من حرفی ندارم ولی من خلیفه مسلمین هستم و تعرض به دیگران را نمی توانم تحمل کنم؛ آنها گفتند ما از رویه خود دست بر نمی داریم و اینجا امام فرمودند پس اگر این است مرد و مردانه با من بجنگید ...
زندگی در سایه هم
کردید و اینکه پرویز آدم تحصیلکرده ای است، اما کمی برای مخاطب غیرقابل باور است که با توجه به جامعه امروز اینقدر اصرار روی ازدواج دخترش نگار با حافظ دارد؟ پورکیانی: شما اگر پدر بودید و دختر داشتید هیچ وقت دخترتان را دست هر کسی نمی دادید.(همه می خندند) مظفری: من به دلیل این که خودم پدر هستم و یک دختر دارم و دخترم مادر ندارد با شخصیت پرویز همذات پنداری می کردم و احساس آن پدر را نسبت به دخترش ...
نویسندگان بزرگ چطور با مرگ زندگی کردند؟
گرفتن و هجوم آوردن همه چیز به طرف آدمی، در این تراکم، چیز زیبایی وجود دارد، اگرچه خود مرگ زیبا نیست. سنداک ماسک مرگ کیتس را داشت و از آن در یک جعبۀ چوبی نگهداری می کرد. علاقۀ زیادی به آن داشت. دوست داشت پیشانی آن را با محبت نوازش کند. من آن ماسک را دیدم و باید بگویم که بسیار زیبا بود. از خودم می پرسیدم که چرا باید کسی دلش بخواهد یک ماسک مرگ داشته باشد؟ ولی جواب را می دانستم. من هم به طریقی ...
سرنوشت محمد گاندو از زبان شهرزاد کمال زاده ! + گفتگوی چالشی
ارائه بدهند و با جان و دل حضور داشتند. این جنس کار سخت است و همه همدل و رفیق بودند و رقابتی وجود نداشت. چیزی که به خوبی در این کار دیدم، این بود که علاقه و احترامی که کارگردان دریافت می کرد از سر ترس نبود و او خودش خیلی شیرین و جذاب و محترم و دلنشین بود، این موضوع در عین اینکه کار سخت بود، فضای آن را دلچسب می کرد. وی درباره آمار و ارقام تعداد بینندگان که رقم کلی آن در تلوبیون نزدیک به ...
رزمنده و جانباز دیروز، دندانپزشک خیر و جهادگر امروز/ در این مطب دفاع مقدس ادامه دارد
خانواده ای مذهبی متولد شد؛ پدرش کشاورز بود و 4 برادر و 4 خواهر دارد. او فرزند ششم این خانواده است. او می گوید: شاگرد زرنگ مدرسه بودم و همه تلاشم را می کردم تا خودم را به جایی برسانم. روزها به این منوال می گذشت و من در کنار درس، کمک دست پدرم کشاورزی می کردم. دکتر پناه زاده به روزهای آغازین دفاع مقدس هم اشاره ای می کند، او می گوید: کلاس چهارم دبیرستان بودم که بر خود وظیفه دانستم به ...
قتل راننده تاکسی اینترنتی برای سرقت خودرو | قتل راننده تاکسی اینترنتی درکوهسار
سال قبل او را از خانه بیرون کردم و هیچ خبری از او ندارم. با به دست آمدن این اطلاعات تلاش برای دستگیری متهم ادامه داشت تا اینکه مأموران در ردیابی تلفن همراهش، زن جوانی به نام شیرین را که روز حادثه همراهش بود شناسایی و بازداشت کردند اما وی گفت: 4 سال قبل با این پسر آشنا شدم و باهم زندگی می کردیم. خرج زندگی مان را از فروش مواد مخدر تأمین می کنیم البته خودمان هم مصرف کننده بودیم ...
قتل مرد میانسال به خاطر جای پارک
پلیس به تحقیق پرداخت. پسر کامران به مأموران گفت: چند ساعت قبل برای انجام کاری بیرون رفته بودم که پدرم با من تماس گرفت و در حالی که به سختی صحبت می کرد، گفت مقابل خانه مان با مرد جوانی درگیر شده و چاقو خورده است. من بلافاصله خودم را به آنجا رساندم و دیدم پدرم خونین روی زمین افتاده است. همان موقع یک خودروی پرشیا با دو سرنشین زن و مرد را دیدم که با عجله از کوچه خارج شدند. همان ...
اکبرپور: روز مسابقه بازیکنانم را برای اولین بار می دیدم
علیرضا اکبرپور سرمربی تیم ماشین سازی گفت: روز مسابقه با شهرداری همدان بسیاری از بازیکنان تیم خودم را برای اولین بار می دیدم. به گزارش سرویس ورزشی شبکه لحظه ، علیرضا اکبرپور اظهار داشت: انسان با امید زنده است و من هم تا روز بازی با ماشین سازی به گفته مالک باشگاه مبنی بر بازشدن پنجره تیم امیدوار بودم، اما پنجره باز نشد که نشد. وی گفت:اصلا امکان روانه کردن تیمی برای ...
اعتماد به نفس نوید محمدزاده: از کسی تاثیر نگرفته ام!
دوست دارم تجربه جدید داشته باشم. اما مخالف این هستم که می گویند بازیگر همه کاری را باید انجام بدهد. ببین مثلا من در پرفرمنسی که گفتی بازی کردم برای تخلیه خودم. یعنی دنبال چیزی برای خودم بودم. ولی لازم نیست که تو، هرکاری را انجام بدهی برای اینکه بگویی ببینید من چه بازیگری هستم! من رئال را بازی می کنم. کلاسیک را هم بازی می کنم. نه من می گویم بازیگر باید خودش را بشناسد. وقتی آل پاچینو در ...
خرده روایت هایی از گرفتاری های اقتصادی و روحی کرونا بر بانوان و مادران شاغل
پیش از این، به هر مراسمی می رفتم، عروس و داماد می گفتند حس خوبی از من می گیرند، اما حالا دیگر خودم هم آن روحیه شاد را ندارم تا این حس را به دیگران منتقل کنم. بیکاری برایم شوک بزرگی بود زهره تا پیش از همه گیری کرونا، 14 سال مربی شنا بود و 9 سالی می شود که غریق نجات است. هر روز از 8 صبح تا 8 شب سر کار بود تا اینکه یکباره 20 بهمن 98 استخر ها تعطیل می شود. او هیچ منبع درآمد دیگری ...
علت خیانت دوخلبان شکاری ایرانی/ چرا از سرمایه ها محافظت نمی کنیم؟ – خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان
را باز کن! او می گوید این چمدان حاوی لباس های زن ام است. این ها هم که لباس خلبانی خودم است. من هم که نظامی هستم. گفته بودند نمی شود. باید در را باز کنی! او هم می گوید در چمدان را باز نمی کنم. در نتیجه دعوایشان می شود و فحش و ناسزا بالا می رود. بعد او را به اتاق کنار جاده می برند و چهارپنج نفری کتکش می زنند. می گفت خیلی من را زدند. من هم به همه فحش دادم. اما در آن خاطره جمله ای برای من گفت که اگر ...
ایمان صفا کیست؟
مردم دوستت دارند. عملیات 125 یک کار ویژه بود و به نوعی زندگی روزانه آتش نشانان را نشان می دهد که سرشاز از حادثه است. از نظر قدرت بدنی چقدر برای این کار آمادگی داشتید؟ من در زمان نوجوانی تکواندو کار می کردم و کمربند مشکی دارم، اما ادامه ندادم. بعد ازآن به سراغ کشتی رفتم و دفاع راست تیم فوتبال شهید فهمیده هم بودم و ورزش را هرگز رها نکردم. الان هم دروازه بان تیم هنرمندان هستم ...
پرسش جواد امام: می توان تشکیلات دفتر رهبری را با دفتر امام مقایسه کرد؟ | خاتمی برای ایران، انقلاب و مردم ...
زودتر این حصر جمع شود. آقای مهندس موسوی هم گفتند هر وقت حصر برداشته شد، خودم تصمیم می گیرم که با دوستان چگونه ارتباط برقرار کنم. آقای موسوی به جز دیدار با اعضای خانواده نپذیرفتند تا ملاقات های این سبکی داشته باشند. تلفن های آقای موسوی قطع شد؟ نمی دانم، خبری از تلفن ها نیست. با شما تماسی گرفتند؟ نه سعادت شنیدن صدای ایشان را نداشتم. احتمالاً شماره ی مرا نداشتند ...
ویژگی های شخصیتی و اشتباهات بزرگ امیرکبیر
می کنید و بی انصاف نیستید من شما را دوست می دارم. [نامه 14- جلد 2 ص 303]جوشش احساسات و علاقه شاه نسبت به امیر خود بی پایان جلوه می کند: به خدا قسم اگر کسی چه در حضور من و چه پیش اشخاص دیگر یک کلمه بی احترامی درباره شما بکند پدرسوخته ام اگر او را جلو توپ نگذارم. [همان]و این بخش از نامه که غیرممکن است امیرنظام را به گریستن وانداشته باشد: به حق خدا نیتی جز این ندارم که من و شما یکی باشیم و با هم به ...