ماجرای سیلی زدن به عطاران
سایر منابع:
سایر خبرها
حمایت عجیب خداداد از طارمی | من هم جای او بودم همین کار را می کردم
اول جبهه گرفت که بعد نوشتند بلاژ ساک خداداد را بیرون پرت کرد یا فلان و بهمان که درست نبود. آن روز در بازی دوستانه با تیم صنعت ما 26 ملی پوش بودیم ولی 25 پیراهن آورده بودند که فقط به من پیراهن و لباس نرسید! من هم پرسیدم چرا به من لباس ندادید؟ اگر به سابقه باشد که جزو سه، چهار بازیکن با سابقه تیم هستم. اگر به اسم و رسم هم باشد که جزو 5 یا 10 نفر محسوب می شوم؟ زشت است که به همه لباس دادید غیر از من ...
زیر پوست کابل
منتظر اتفاقی غیرقابل پیش بینی بود. ظاهرا همه جای شهر به نظر آرام و بوی نان داغ در کوچه پیچیده است. تنها چیزی که مرا هر ازگاهی از جا می پراند صدای همین ماشین های آمریکایی است که نیروهای طالبان بیشتر شبیه اسباب بازی با آن رفتار می کنند. معمولا پرگاز و باشتاب از خیابان ها رد می شوند و گاهی با دنده معکوس و ترمز آنی میخکوب می ایستند. اوایل این تعداد خودروی زرهی در کابل برای من عجیب بود اما متوجه شدم پس از ...
شانس نیاوردم با مسعود کیمیایی کار کنم
پیشه گرفتیم، بهرام عظیم پور بود که امروز خودش یک کارگردان خوب محسوب می شود. او در تولید فیلم، دستیار ابراهیم حاتمی کیا بود که من و صادق صفایی توسط او برای حضور در فیلم معرفی شدیم. با صادق صفایی هم کلاس و هم خانه بودیم که بعد از جلسات، گفتگو ها و تست ها انتخاب و بعد وارد تمرین ها و گفتگو های جدی تر شدیم. وی درباره آشنایی خود با ابراهیم حاتمی کیا، پاسخ داد: حاتمی کیا را می شناختم او در هنر ...
روایت دو دانشمند ایرانی در بند آمریکا/خوی استکباری که باعث تحریم علمی کشورها می شود
فعالیت های خود در حوزه سلول های بنیادی و ژن درمانی و سفر هایش به آمریکا برای شرکت در کنگره های مختلف اشاره کرد و گفت: به من گفتند پرونده ات 500 هزار صفحه است که فقط فهرست آن 500 صفحه است. همه آن اطلاعات هم از جی میل بود. با هوش مصنوعی اطلاعاتی را به هم وصل کردند که بیشتر پرونده سازی بود تا پرونده که اکثر آنها نیز علمی بود. سلیمانی افزود: به بهانه ی دور زدن تحریم ها مرا دستگیر کردند. یک ...
سید موسی زرآبادی؛ عالمی از مکتب علم و عمل
: به جهنم . از همان لحظه آن حالت از من سلب شد و یک فرد عادی شدم، دیگر از آن کشف و شهود هیچ خبری نبود. در آن هنگام متوجه شدم که شیطان از این اعمال ظاهری، با آن همه نقشی که دارد شدیداً در رنج و عذاب است. و لذا تصمیم گرفتم که با تمام قدرت علاوه بر واجبات به اعمال مستحبی روی بیاورم و در حدّ توان چیزی از مستحبات را ترک نکنم. از فضل پروردگار در پرتو التزام به شرع مبین، حالاتی به من دست داد که ...
همسایه آمریکایی ها مدافع حرم شد! + عکس
وقتی خانواده ام در افغانستان بودند هم می خواستم به اردوی ملی بروم اما خانواده نگذاشتند بروم. می گفتند تو می روی و کشته می شوی و اتفاقی برایت می افتد! از ایران که آمدم دلسرد شدم و گفتم دیگر برنمی گردم. **: نظر پدر و مادرتان درباره اینکه تو آمدی و دوباره رد مرز شدی، چه بود؟ حسینی: با آنها در تماس بودم. آنها اصلا مخالف این بودند که من بروم در ارتش افغانستان. بعد از چند مدت رفتم ...
کارگردان هری پاتر : فکر می کردم همان دو هفته اول اخراج شوم
.... همین طرز فکر بود که مرا تا پایان فیلمبرداری کشاند. به خودم می گفتم باید این فیلم را برای خودم بسازم. به میلیاردها چشمی که قرار بود این فیلم را ببینند، فکر نمی کردم. در فیلم اول سه بازیگر نقش اصلی تجربه حرفه ای چندانی نداشتند برای همین سر این فیلم دائم کات می دادم. در سه ماه اول بعد از این که یک کلوزآپ از یکی از بازیگران می گرفتم، تمرکزشان از دست می رفت. چند هفته اول همه بچه ها از ...
انتشار تاسفبارترین ترین عکس ریحانه پارسا ! / او دیوانه شده است !
این بود که با اتمام مدرسه و حین تحصیل در دانشگاه، کار تئاتر رابه صورت حرفه ای شروع کنم و تصور می کردم بعد از چند سال چنین اتفاقی برایم می افتد، اما پدر سکوی پرش من شده است . او گفته: برای نقش لیلا در سریال پدر حدود 250 نفر که حتی عده ای از آنها بازیگران شناخته شده بودند تست دادند اما در نهایت من پذیرفته شدم و خیلی خوشحالم. خدا را شکر توانایی های من به چشم کارگردان آقای توفیقی و نویسنده ...
نامه شوماخر ایران به شوماخر اصلی
دنیا بیشتر کاپ گرفته است. او می خندد، می خنداند و به جوانان روحیه می دهد. حرف های جذاب او در گفت وگوی با خبرورزشی را بخوانید. چه شد به شما لقب شوماخر دادند؟ ماجرای لقب بیوک شوماخر به 25 سال قبل برمی گردد که برای مصاحبه با یکی از مجلات خودرو به دفتر کارشان رفته بودم. وقتی مصاحبه چاپ شد دیدم نوشته اند بیوک جدیری؛ شوماخر ایران. وقتی دلیلش را جویا شدم گفتند تو از شوماخر هم بیشتر ...
نقش مدیریت دانشگاه ها در گسست میان نسل جوان و ارزش های دینی
به گزارش خبرنگار ایکنا، بیژن عبدالکریمی، استاد دانشگاه آزاد اسلامی، شب گذشته 14 آبان در نشستی با عنوان مدیریت نهاد دانشگاه و گفتمان انقلاب به ایراد سخنرانی پرداخت که متن آن را می خوانید: دغدغه رابطه مدیریت دانشگاه ها با امنیت ملی باعث شد که در این برنامه شرکت کنم. لذا این سخنرانی یک مسئله فردی و شخصی نیست، بلکه نسبت به سرنوشت کشورم نگرانی دارم و نکاتی را درباره اهمیت مدیریت صحیح ...
خاطرات شنیدنی ژاوی؛ از کرویف، پپ، رایکارد و انریکه
البته در تمرینات، بیشترین فشار را وارد می کرد. من در آن مقطع تردید داشتم که باید در بارسا بمانم یا اینکه به تیمی دیگر بروم. شایعاتی بود که تیکی بگریستین مدیر ورزشی وقت بارسا مرا نمی خواهد. در اولین گفت و گو با پپ، از او پرسیدم که در ایده هایش بازیکن مهمی هستم یا خیر و اینکه نقش من در تیم او چه خواهد بود. پاسخ او شفاف و صریح بود: ژاوی، بارسا را بدون تو نمی توانم تصور کنم. از ...
داستان موفقیت جوان رودباری در دل محرومیت ها/ آرزوی پدر محقق شد
کنکور شدید؟ موفق شدم رتبه 759 را کسب کنم و در رشته پزشکی دانشگاه علوم پزشکی گیلان پذیرفته شوم. البته اولویتم دانشگاه تهران بود اما همین که در استان خودم پذیرش شدم هم من را خوشحال کرد. دانشگاه گیلان هم دانشگاه خوبی هست و اساتید ارزشمندی در آن تدریس می کنند. *وضعیت فراگیری علم و دانش و تحصیل در گیلان و بویژه شهرستان رودبار را چگونه ارزیابی می کنید؟ شهرستان رودبار بویژه ...
خاطرات خدادی از خبرنگاری تا مدیر عاملی در ایرنا
دکتر خرازی به من پیشنهاد کار رسانه ای در ایرنا را داد که پذیرفتم و به این رسانه منتقل شدم. ایرنا: در پاییز 68؟ خدادی: وقتی به ایرنا آمدم آقای خرازی به من پیشنهاد کارهای مدیریتی داد که سابقه کارش را داشتم ولی من به او گفتم می خواهم خبرنگار شوم. گفت یعنی چه؟ گفتم می خواهم کار یاد بگیرم. گفت واقعا؟ گفتم بله و رفتم پیش آقای وطن دوست. گفتم هرکاری که هر فرد در ایرنا می آید انجام می دهد ...
روایت دادمرز از مصائب کسب مدال نقره جهان با تب و لرز و تقدیم مدالش به علی لندی
بیوتیک قوی خوردم و حالم اصلا خوب نبود. معده ام خالی بود چون در رژیم هم بودم. ساعت دو نیمه شب قبل از مسابقه از خواب بیدار شدم و دیگر خوابم نبرد. بعد از وزن کشی، فشارم افت کرد و نزدیک آسانسور افتادم و سینا طالب وند مربی تیم، کمکم کرد. در فاصله وزن کشی تا مسابقه که یک ساعت و نیم بود، با کلی سِرُم و ویتامین سرپا شد. در این دو سه روز قبل و بعد از مسابقه 7 سِرُم یک لیتری زدم تا توانستم کشتی بگیرم. ...
بخاطر رهایی از رنجی که می بریم با ماسک وارد شوید
خاطرات زندگی خانواده ماست، همه و همه داستان هایی دارند که زباله گردها خیلی از این داستان ها را از زباله های ما خوانده اند والبته این روزها بیش از همه ماسک ها یا پایه ی گل مراسم ترحیم را جمع می کنند. گفتم: باید تست بدی تا مشخص بشه که درگیری یا نه؟ گفت: خرجش چقدر می شود آقای دکتر؟ بلند گفتم: فقط هزینه تست نیست، هزینه های سی تی اسکن و احتمالا بستری شدن طولانی مدت را چگونه تک و تنها پرداخ ...
اوضاع بازار کتاب ناراحت کننده است/ ارتباط با ناشران چالش مهم کتاب اولی ها
، کلاس دوم با یکی از دوستانم قرار گذاشتیم که یک قصه بنویسیم، من فصل اول را نوشتم و او باید آن را کامل می کرد. اما دوستم با من همراهی نکرد و آن داستان کامل نشد. سال بعد از اسم نویسنده همه کتاب قصه هایی که داشتم را خط زدم و نام خودم را نوشتم! خلاصه همیشه دوست داشتم بنویسم، شاید به این علت بود که مادرم چون مربی پرورشی بود، کتاب قصه زیاد به خانه می آورد و از کودکی با داستان خواندن بزرگ شدم. ...
آزار شیطانی دخترک روستایی در خانه مجردی / نقشه شوم مرد شیطان صفت عملی شد
.... آنقدر پست شده بودم که گریه های دختر بچه هیچ اثری روی من نداشت. چندین روز او را در آن خانه نگه داشتم. تصمیم گرفته بودم هر وقت خسته شدم ، او را اطراف ترمینال رها کنم .خیالم راحت بود که نمی تواند خانواده و پلیس را به مخفیگاهم بکشاند اما خبر نداشتم او قبل از آمدن نامه ای برای والدینش نوشته و توضیح داده برای محافظت از خانواده و همکاری با پلیس مجبور است مدتی آنها را ترک کند و بعد از اتمام ماجرایی ...
پژمان بازغی از علت حذفیات سریال افرا پرده برداشت
مشترکی برای وحید برسیم و ساعت ها بحث کردیم. تست گریم اولیه شکل دیگری بود. بعد سکانسی را گرفتیم و توفیقی شب به من گفت پژمان می خواهم تکرارش کنیم. گفتم من هم خودم این وحیدی را که بازی کردم دوست نداشتم. مثلاً راه می رفتم و آقای توفیقی کات می داد. می گفت این طوری راه برو. بازغی با بیان اینکه به یک زبان اشاره ای برای نقش وحید رسیده بودیم، یادآور شد: جنس بازی وحید را به دو نیمه تقسیم کردم. قبل از ...
قتل در تفلیس بخشش در تهران!
که یک بار ساعت 11 صبح به دفترش رفتم، اما جلسه داشت و ساعت 14 دوباره برگشتم. چرا همراهت خنجر بردی؟ در همان خیابانی که دفتر تاجر ایرانی بود از یک دستفروش خنجر را خریدم، چون زیبا و تزئینی بود. فکر نمی کردم با آن مرتکب قتل شوم. دعوایتان سر چه بود؟ طرحی درباره کسب و کار نوشته بودم. بردم تا او آن را بخواند و برای اجرایی کردن آن کمکم کند. مرد تاجر آن را خواند و ...
پایان راوی داستان های دیدنی
: مادرت آمد و آن را گرفت. گفتم: چرا؟ گفت: مادرت گفت کامبیز همه پولش را هله هوله می خرد و صورتش جوش می زند. درمبخش همچنین درباره دوران فعالیتش در سال های نخست پس از انقلاب گفته: بعد از انقلاب، مجلاتی که در آنها مشغول بودم، تعطیل شدند و ناچار راهی آلمان شدم و کارم را در آنجا از سر گرفتم. با وجود همه شهرتی که در ایران به هم زده بودم، در آلمان باید از صفر شروع می کردم. خوشبختانه بعد از دو سال ...
گفتگو با کیانِ سریال سرجوخه ؛ از شیار 143 تا شاخ اینستاگرامی/ صفاری: حواشی شاخ های مجازی را پیش بینی می ...
لحظه پای من صبر کردند، اما به خاطر اینکه من به سریال دلدادگان تعهد داشتم نتوانستم با آنها همکاری کنم. می دانستم بعد از دلدادگان تازه شروع کارم است بازی در نقش امیر سریال دلدادگان باعث شهرت شما شد؟ برای رسیدن به این نقش شانس داشتید یا جواب تلاش های خود را گرفتید؟ افرادی که در سینما کار می کردند من را به واسطه بازی در فیلم 143، دعوت نامه و پارادایس می شناختند. من ...
کامبیز درم بخش غربت را به غربت فرستاد!
کسی مثل شما که انتظار می رود جهان وطن باشید و بدون مرز، این ترکیب خیلی نوستالژیک و رمانتیک نیست!؟ که شاملو در جوابم گفت: زمانی که برای معالجه و جراحی مغز حدود یک سالی را به اجبار در نیویورک بودم، منِ مجنون هر روز از ساعت 8 تا 9 صبح در مقابل در بسته پستخانه ای که می دانستم قبل از ساعت 9 باز نمی شود، قدم می زدم به امید اینکه پستخانه که باز شود شاید کاغذی از ایران به دستم برسد! آن روزها ...
خانواده خوب؛ با هر سختی، آسایشی است
دوباره این حس خوب همه چیز آماده بود؛ آقامحمدحسن با آمادگی کامل برای سپری شدن این بحران روحی به همسرش اطمینان خاطر داده بود. به یاد می آورد که دوران خیلی سختی بود به ویژه اینکه باید همزمان خورد و خوراک و رسیدگی های هر دو بچه را انجام می دادم؛ و بعد ادامه می دهد در گذشته می گفتند که سازش باید از طرف دختر باشد و انگار نقش سازشگری را برای آقایان قائل نبودند در حالی که اسلام این را نمی گوید؛ هم ...
قتل دوست صمیمی با چاقو در پاساژ | قتل دوست صمیمی با انگیزه کودکانه
ساله هستم، اما از یک سال قبل که معتاد شدم زندگی ام خراب شد و حالا شش ماه است همسر و فرزندانم مرا ترک کرده اند و در خانه تنها زندگی می کنم. متهم درباره نحوه آشنایی با مقتول گفت: شش ماه قبل برای خرید شیشه پیش یکی از دوستانم رفته بودم که با ژرژ آشنا شدم. او هم مانند من به شیشه اعتیاد داشت و گاهی اوقات در ماشین او با هم مواد می کشیدیم. من می دانستم او وضع مالی خوبی دارد، به همین خاطر به او ...
رئیس دانشگاه علوم پزشکی بابل مهمان پربیننده ترین بخش خبری / مشروح
قبل از این که من جواب بدهم، حالا شاید منظور من چیز دیگری بود می گفت ناصر ما باید حتماً دکتر بشود، همان جا که این را گفت جرقه در وجود من در ذهن من همه جا آمد که باید طبیب بشوم، من در نیمه دوم یعنی ترم دوم بهمن ماه درسم شروع می شد قبولی من در تیرماه یا شهریور ماه اعلام شده بود من دیدم که حدود شش ماه فرصت است به همین خاطر تصمیم گرفتم به جبهه بروم، که به غرب کشور اعزام شدم که در تاریخ 18- 6 - 66 هم ...
پیشنهاد مژده لواسانی به رئیس جدید صدا و سیما: کاری کنید مردم دوباره با شوق پایِ تلویزیون بنشینند/ سختی ...
حسن فتحی و کارهای کوتاه دیگری که در کارنامه کاری ام وجود دارند و بعد هم سریال خبرنگار که نقش اصلی دخترش را بازی کردم. اتفاقاً در این کار با حسین مهری و عباس غزالی همکاری داشتم که هر دو امروز بازیگران خوبی شده اند. من در رادیو همیشه اجرا می کردم، بنابراین در تلویزیون هم فکر کردم که بهتر است این کار را در دستور کارم قرار دهم. علاقه ام به سمت اجرا بود و بعد از سریال خبرنگار دیگر در 14 سالگی تصمیم ...
همسایه آمریکایی ها مدافع حرم شد!
. **: در اردوی ملی حقوق هم می دهند؟ حسینی: بله، حقوق می دهند، چون من بچه هم که بودم خیلی علاقه به کارهای نظامی داشتم؛ سال 81 وقتی خانواده ام در افغانستان بودند هم می خواستم به اردوی ملی بروم اما خانواده نگذاشتند بروم. می گفتند تو می روی و کشته می شوی و اتفاقی برایت می افتد! از ایران که آمدم دلسرد شدم و گفتم دیگر برنمی گردم. **: نظر پدر و مادرتان درباره اینکه تو آمدی ...
گفت وگو با ایلدیکو انیدی کارگردان فیلم در جسم و روح / ارتباط بین رؤیاها و سینما
در دنیای بیداری خود بازسازی کنند. الکساندرا بوربلی انیدی که متولد 1955 در بوداپست است، بیش از همه برای اولین فیلم بلند داستانی خود، قرن بیستم من شهرت دارد که در 1989 برنده جایزه دوربین طلایی جشنواره کن شد. در جسم و روح اولین فیلم سینمایی او بعد 17 سال بود. او قبل از آن، آخرین بار فیلم سیمون شعبده باز (1999) را ساخت و در آن سال ها بیشتر در تلویزیون و حوزه سینمای مستند فعال بود ...
رئیسی ریسک جوانگرایی را پذیرفته است
شعار سال : مهمان این هفته پژوهشگر حوزه تاریخ، روزنامه نگار و فعال سیاسی اصولگرا هستند. متولد 1333 در سبزوار اصالتا آذربایجانی، اما به خاطر تبعید پدرشان به سبزوار در زمان مبارزه با رژیم پهلوی در سبزوار به دنیا می آیند و تحصیلات شان هم همان جا طی می کنند. به مبارزه با رژیم پهلوی می پردازد و در فعالیت های ضد رژیم پهلوی حضور داشته تا سال 53 که به انگلیس می رود. بقیه فعالیت های سیاسی شان در انگلیس در قالب اتحادیه انجمن اسلامی دانشجویان اروپا ادامه می دهد تا پیروزی انقلاب اسلامی. ...
یکی از بزرگان نظام: ما در مورد بنی صدر اشتباهاتی داشتیم
معنی نداشت دانشجویی دارد درس می خواند سیاسی هم نیست گفتند اخراج می کنیم همه را. ما یک اقدامی در لندن انجام دادیم بعد ازظهر که شد، حمله کردند اول دوربین ها را شکستند دوربین صدا و سیما زدند جلوی خود ما زمین. بعد هم کتک مفصلی به ما زدند و ما را انداختند در ون های پلیس چیزی که برای من خیلی درس آموز بود و الان هم به ما انگیزه می دهد، نفرت اینها از امام بود. از سلول که بیرون می آمدیم فحش های ...