سایر منابع:
سایر خبرها
طلافروش ورشکسته سارق حرفه ای شد
نیز بتوانم ویزای آمریکا را بگیرم. باورتان می شود؟ همه دلارها را دودستی تقدیم او کردم اما رفت و دیگر برنگشت. حتی خبر ندارم که به آمریکا رفته یا کشور دیگری. فقط چند ماه قبل از طریق یکی از بستگانمان پیغام داد که بهتر است به صورت غیابی از او جدا شوم چون دیگر حاضر نیست با من زندگی کند. این حرف را که شنیدم دنیا روی سرم آوار شد. من که سال ها زحمت کشیده و خانه و مغازه خریده بودم، حالا یک ورشکسته بودم با یک ...
متهم: مست بودم
دوباره یاد حرف های نیما افتادم و تصمیم گرفتم او را تنبیه کنم برای همین به خانه شان رفتم تا نیما را گوشمالی بدهم. زنگ خانه شان را زدم و خواستم به کوچه بیاید. آن روز مشروب خورده بودم و حال خوبی نداشتم. نمی دانستم دارم چه کار بدی می کنم. وقتی نیما مقابل در ظاهر شد دست به چاقو بردم و به سینه و پایش ضربه زدم و سوار موتورم شدم و فرار کردم. بعد از آن بود که دوستانم خبر دادند نیما به علت شدت جراحت فوت شده و من ...
روایتی از زیارت شماری از جانبازان کانادین | پا به پای عشق در حریم یار
اجازه نمی داد. محدودیت هایم برای بیرون رفتن از خانه زیاد بود، اما من آرزو های خودم را داشتم. دلم می خواست کاری برای اسلام و مملکتم انجام بدهم. من هم وظیفه ای داشتم به هرحال. با خودم می گفتم کاش پسر بودم و اعزام می شدم، کاش می توانستم به جانباز ها کمکی بکنم. اصلا کاش پرستار بودم و می توانستم زخم مجروحان را پانسمان بکنم. این طور شد که وقتی محمدحسین به خواستگاری ام آمد جواب مثبت دادم، به خاطر خدا و ...
قتل مادرزن به دست داماد عصبانی/ او قصد کشتن همه خانواده همسرش را داشت + جزئیات
متوجه نبودم و دیوانه وار ضربه می زدم. وقتی آنها خون آلود روی زمین افتادند به بیرون از خانه رفتم و چند ساعتی رادر خیابان پرسه زدم. اما فکرش را نمی کردم که مادرزنم در این حادثه جانش را از دست بدهد. من که به شدت عصبانی بودم به محل کارم بازگشتم و در آنجا از صاحب کارم شنیدم که مادرزنم فوت شده و حال پدرزنم وخیم است. او با من صحبت کرد و خواست تا هرچه سریعتر خودم را به پلیس معرفی کنم. متهم به قتل ...
داماد 22 ساله شکاک، با چاقو به جان همسرش و خانواده او افتاد
. همین مسأله باعث اختلافات و درگیری های ما شده بود تا اینکه یک هفته قبل از قتل، همسرم به صورت قهر خانه را ترک کرد و به منزل پدرش رفت. با این تصور که اشتباه می کنم برای آشتی و برگرداندن همسرم به خانه پدرش رفتم، اما دوباره بحثمان شد و پدر و مادر همسرم شروع به دفاع از او کردند. همین موضوع مرا عصبانی کرد و باعث شد دست به چاقو شوم. حالا هم از اتفاقی که رخ داده ناراحتم و عذاب وجدان دارم. به دستور بازپرس شعبه یکم دادسرای امور جنایی پایتخت، متهم دراختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد. 23302 ...
پسرم بدجوری تکه تکه شده بود! + عکس
. به آبجی ت نمی خواهد بگویی. بعد آبجی ام دو سه سال که رد شد، گفت آبجی خوشا به حال پسرت، شوهر من دیده بود که بنده خدا مهدی به رحمت خدا رفته و خوب شهید شده. من نگران بودم که چرا به من نشان ندادند. بدجوری تکه تکه شده بود. دیگه آن وقت از آنجا پیکر را به خانه آبجی ام بردند و 5 دقیقه گذاشتند زمین و بلند کردند و طرف دهات زینبیه بردند.. هر دو تا شهید را بردند آن طرف در مسجد امام حسین. فکر می کنم ...
شوهرم فقط بخاطر پول با من ازدواج کرده بود
نیز به دنیا آمده بود و آن ها هر روز قد می کشیدند ولی من همچنان با رنج و سختی های روزگار درگیر بودم. بالاخره حدود 5 سال قبل بود که روزی حمید به خانه آمد و گفت: شغلی پیدا کرده است و قصد فروش کالا در این را دارد. با این بهانه از من خواست برای آخرین بار تسهیلات بانکی بگیرم من هم که خیلی خوشحال شده بودم این وام را برایش گرفتم ولی مدتی بعد متوجه شدم او با این پول به خرید و فروش مواد مخدر روی آورده است و ...
بازداشت طلافروش ورشکسته تهرانی به خاطر سرقت / زن دومم با لاتاری امریکا مرا بدبخت کرد + عکس
. اصرارهای همسرم و علاقه ای که به او داشتم، باعث شد تا درنهایت قبول کنم و خانه، طلافروشی و ماشینم را فروختم و تبدیل به دلار کردم و به همسرم دادم و او را راهی کردم و بعد از آن چند بار تماس داشتیم و بعد هم برای همیشه ارتباطش را قطع کرد. آن زمان مدام خودم را گول می زدم که حتماً مشکلی برایش پیش آمده وگرنه حتماً با من تماس می گرفت، ولی آب پاکی را زمانی روی دستم ریخت که فهمیدم او در دیار بیگانه ...
خدا را چه دیدی! شاید دوباره کار کنم
او افزود: در هر یک از نقش ها، یک بُعد از وجود انسان را پیدا کردم. به همین دلیل همه نقش هایم را دوست دارم. پیدا کردن ابعاد گوناگون انسان و ارائه آن روی صحنه، بسیار شیرین است... دوست دارم تئاتر دوباره جان بگیرد. مدت هاست از تئاتر ایران چیزی نشنیده ام. دلم می خواهد تئاتر دوباره اوج بگیرد مانند زمان ما. البته می دانم این روزها شرایط اقتصادی بسیار سخت است. وقتی پشتوانه مالی محکمی نداشته باشی، وقتی حتی کرایه رفت و آمد به سالن تئاتر را نداشته باشی، کار کردن خیلی سخت می شود. البته زمان ما هم همین بود. تئاتر نمی توانست ما را به لحاظ مالی تامین کند. ولی خود تئاتر رونق داشت. ما سی شب اجرا ...
آثار هنرمند 31 ساله هم محله ای جهانی شد
... فرستاده ام. 5 کار سفارشی از کشور قطر داشتم که برای شرکت تویوتا، هواپیمایی، آل فردان، حمد و به مناسبت روز ملی قطر خلق و برای این کشور ارسال کردم. در زمان شیوع ویروس کرونا هم نمایشگاه مجازی در کشور فرانسه برگزار کردم. شاهکارهای نقش بسته بر دیوار خانه ها نخستین تابلویم را که در نمایشگاهی در نیاوران فروختم، فقط سپاسگزار بودم؛ سپاسگزار خدا و استادی که مرا در این مسیر به درستی هدایت کرد ...
وقتی بلاگر ها الگوی نوجوانان می شوند
چشم های امام رضا (ع) خانم تر جلوه کنم. همانجا با آقا قول وقرار گذاشتم که چادر به سر کنم. از آن به بعد هر کجا که می رفتم چادرم همراهم بود. احساس می کردم آدم ضعیفی هستم! 5 سال از عهد من با امام رضا گذشت و من 15 ساله شدم. آن زمان بیشتر وقتم را در فضای مجازی می گذراندم. کارم شده بود دنبال کردن زندگی بلاگر ها. یکی از آن ها را خیلی دوست داشتم و الگوی خودم قرار داده بودم. پوشش باز و ...
واکنش علی شادمان به گرانی های اخیر
است که در این مدت تنها در 9کار تصویری و یک کار تئاتر حضور داشته ام و اینطور نبوده که مدام در فیلم های مختلف مشغول کار باشم. سخت ترین کارم در این مدت سریال سرزمین کهن بود که 2سال درگیر آن پروژه بودم و در تمام این 2سال هرروز آفیش بودم و باید می رفتم سرکار! هر روز ساعت 6 صبح باید می رفتم سر لوکیشن و تا غروب یا شب کار ادامه داشت و شب ها که به خانه برمی گشتم، معلم خصوصی می آمد تا درس ها را با ...
صیغه کردن زن جوان به مدت 5 سال
آسایش کامل باشند اما در حد توانش امکانات خوبی برای من و دیگر خواهر و برادرانم فراهم کرده بود تا دست نیاز نزد کسی دراز نکنیم. من هم که بعد از طلاق به خانه پدرم بازگشته بودم در یکی از داروخانه ها کار می کردم و روزگارم را می گذراندم تا این که 5 سال قبل وقتی برای انجام امور اداری به یکی از شعبه های تامین اجتماعی رفته بودم متوجه نگاه های مردی شدم که در فاصله چند متری مرا زیر نظر داشت ولی من به دنبال انجام ...
روزی که باعث شد به معلم بودنم افتخار کنم
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از آناج ، از شدت هیجان بعد از نماز صبح نخوابیدم، هر چند دقیقه یکبار ساعت را نگاه میکردم. دست آخر هم بی طاقت شدم و زودتر حرکت کردم. در مدت زمانی که منتظر بودم تا ماشین برسد به نقشه ی داخل تلفن نگاه می کردم. مقصد مرکز شهر بود. حسینیه امام خمینی(ره) و موضوع دیداری که قرار بود در لباس یک معلم با رهبر انقلاب داشته باشم. به فکر فرو رفتم که واقعا چند رهبر در ...
70 درصد نهاده های دامی وارداتی در بازارآزاد فروخته می شد/ باید بازار را با تولید داخل تنظیم کنیم
، هیچ موقع دنبال این نرفته ایم که بگوییم جانباز هستیم. *دست شما آسیب دیده؟ بله، چاشنی نارنجک در دستم منفجر شد، *در همان جنگ؟ بله، ولی هیچ موقع دنبال این نرفتیم که بگوییم ما جانباز هستیم، چون خدا لطف کرد، من در همه کارهایم چپ دست بودم. *رزمی هم می رفتید؟ خیلی کم، بیشتر با بچه های جهاد می رفتیم. *چه سالی ازدواج کردید؟ ...
دختر نوجوان: دوست پسرم بدجوری پا پیچم شده است
دختر 18 ساله ای است که به همراه راننده جوان تاکسی اینترنتی وارد اتاق مددکاری اجتماعی کلانتری شده بود با بیان اینکه این راننده جوان قصد کمک به مرا دارد درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: 15 ساله بودم که در مرگ ناگهانی پدرم سیاه پوش شدم او به خاطر مصرف زیاد دخانیات به سرطان ریه مبتلا شده بود بعد از این حادثه تلخ مادرم، من و خواهر بزرگ ترم را زیر بال و پر خودش گرفت تا این که یک سال ...
ترفندهای عجیب مرد هزار چهره و تبهکار برای زنان بیوه
شد که می تواند برایم کاری معتبر پیدا کند. چند روز بعد به من گفت کاری خوبی پیدا کرده اما برای این کار از من وثیقه 50 میلیون تومانی خواست و من با این تصور که واقعاً کار مناسبی برایم پیدا شده، خودروام را به مبلغ 150 میلیون تومان فروختم. بهروز به بهانه صحبت برای شرایط کاری مرا به خانه ای در غرب تهران برد. بعد به من آبمیوه داد و با خوردن آن بی هوش شدم، زمانی که به هوش آمدم با صاحب خانه مواجه شدم و ...
الهامی: من با مدیرعامل بحث کردم نه بازیکن/ می دانم چه کسی پشت ماجرای دروغگین رختکن است
؟ باید حرمت نون و نمک را نگه دارد. *خدا به خاطر مردم مازندران عزت داد. در مورد حدادیان اشتباه کردم. این صحبت ها را نمی گویم که برگردم. دیگر با او همکاری نمی کنم اما اشتباهم را می پذیرم. دوست دارم رفاقتمان بماند. مانند کسانی که با حدادیان رفیق هستند اما با او کار نمی کنند. *با دیده منت حکم قطع همکاری ام را می پذیرم. ای کاش به جای 3 روز 10 خوشحال می شدند. *گفته بودم ...
به هوای کیف مدرسه ام سر از اندیمشک درآوردم!
. فکر می کردم آخر کارم است. از قبل حدس می زدم در شب عملیات اتفاقی برایم می افتد. برای شهادت آماده بودم. بعد از مجروحیت تا مرز کما رفتم. چون احساس می کردم به زودی شهید می شوم، دست از دنیا شسته بودم. بعد از هوش رفتم. از طرفی، چون من در ماووت که داخل خاک عراق بود مجروح شده بودم و خیلی منطقه صعب العبوری بود، بچه ها به سختی مرا به خاک ایران آوردند. از آنجا من را به بیمارستان صحرایی و بیمارستان تبریز ...
ازدواج مالباخته با کلاهبردار!
بودیم ناگهان سه مرد لباس شخصی با دستبندهای پلیس وارد خانه ام شدند و فرج را با خود به کرمانشاه بردند. چند روز بعد او از زندان با من تماس گرفت و با بیان این که قصد ازدواج با مرا داشته است التماس کرد تا او را از زندان نجات بدهم. تازه فهمیدم که او با همین شیوه از افراد زیادی کلاهبرداری کرده است خلاصه از سر دلسوزی و برای آن که به پولم برسم، سراغ افراد مختلف رفتم و با قرض گرفتن مبالغ زیادی پول و سفته های ...
معاون حوزه علمیه گیلان: تخریب قبور ائمه(ع) سند مظلومیت شیعه است
دیدم و وارد شدم در حالیکه بسیار گرسنه بودم و در نظر داشتم که از مردم غذای شام را درخواست کنم. همین که امام جماعت سلام نماز را گفت دو کودک وارد مسجد شدند. امام مسجد متوجه آنها گردید و گفت: خوشا به حال شما و خوشا به آن دو نفر که نام شما از نام آنها است. من مفهوم این جمله را نفهمیدم. در نزد من جوانی نشسته بود، گفتم: این کودکان با شیخ چه نسبتی دارند؟ گفت: شیخ جد این کودکان است و در این شهر ...
دیدار با پزشک ایرانی که مدال فلورانس نایتینگل را از صلیب سرخ جهانی دریافت کرد | این پزشک 12 سال در ...
به گزارش همشهری آنلاین، حالا 12سال است که ناصر عمادی، پزشک متخصص پوست، راهی دورافتاده ترین شهرهای آفریقایی و آسیایی می شود تا مرهمی شود بر زخم های رنج کشیدگان. ناصر عمادی، پزشک داوطلبی است که خرداد سال قبل، به دلیل فعالیت های انسان دوستانه اش در مناطق محروم و فقیرنشین خاورمی
افشای راز قتل خواهر و برادر 7 و 4 ساله/ قاتل اصلی مشخص شد
خواهرش را دیده بود، مدام مرا تهدید می کرد که تو خواهرم را زیر خاک کردی! به همین دلیل عصبانی شدم و لگدی به شکمش زدم که سرش به دیوار خانه خورد و بعد از چند روز او هم جان خود را از دست داد که به ناچار جسد پسرم را نیز در کنار خواهرش با کمک علی – ر دفن کردیم. در حالی که تناقض های آشکاری مانند دو سال زندگی بدون سرپناه در مشهد و همچنین چگونگی قتل کودکان خردسال در اعترافات جابر موج می زد، قاضی ...
دعوا بر سر هزینه های آرایشگاه
ناسزا گفتن؛ خیلی شوکه شده بودم. می گفت چرا باید مرتب به آرایشگاه بروی و کلی پول بدهی. وقتی این کار را کرد، دیگر از او متنفر شدم. از آن روز به بعد دلم نمی خواهد بهرام را ببینم. او مرا تحقیر کرد. در صورتی که من برای خودم درآمد داشتم و در این مواقع نیازی به او پیدا نمی کردم. ولی خودش از من خواست کار نکنم. حالا که کار نمی کنم مرا این طور محتاج خودش کرده است و مرتب مرا تحقیر می کند. برای همین دیگر نمی ...
قیمت خودرو
ورزشکار تبدیل به سارق شد؟ همه چیز دست به دست هم داد تا من سر از دنیای سارقان درآوردم. اول دوستان ناباب، من در محله ای بزرگ شدم که همه خلافکارند. یک روز که با دوستانم دور هم جمع شده بودیم، آنها نقشه سرقت منزل کشیدند و وقتی به من هم پیشنهاد همکاری دادند، برای اینکه کم نیاورم وارد بازی آنها شدم و به این ترتیب بود که از چند سال قبل تبدیل به سارق شده ام. البته وقتی برای نخستین بار ...
کلکسیونی از جرایم سیاه در پرونده خواستگار هزار چهره
تهران بازداشت شد و دیروز در شعبه هشتم بازپرسی دادسرای جنایی تهران به جرایمش اعتراف کرد و گفت: از سال 77 تا 85 در شهرری، کهریزک، جاده حسن آباد و ... مدیر بودم. سه سال مدیر نمونه کشور شدم. در گلدکوئست سرمایه گذاری کردم اما پول هایم را ازدست دادم. همسرم با داشتن یک فرزند طلاق گرفت و مهریه 50سکه ای اش را گرفت. بابت 100میلیون تومان بدهی سه سال زندان رفتم و بعد از آزادی از محل کارم اخراج شدم. ...
لیلی؛ جلوه گاه فرهنگ و اصالت قوم لر
راه پله ای بود که به طبقه بالا می رفت، در حالی که سبد خرید دستم بود و هنوز آن را حساب نکرده بودم، پله های راه پله تاریک را یکی یکی بالا رفتم، سمت چپم صدای پچ پچ کنان مردی در روشنایی می آمد. تا خواستم سرک بکشم به زنگوله های آویزان از در خوردم، و درنگ درنگ صدا دادند، راهی نبود باید داخل میشدم، بعد از چند ثانیه کلنجار رفتن با خودم، وارد شدم و بعد از سلام به فروشنده تمام مغازه را برانداز ...
واکنش تند محمود قربانی به افشاگری گوگوش علیه مردان زندگی اش
در اواخر سال 1357 به ایالات متحده رفت؛ ولی پس از مدت کوتاهی به ایران بازگشت و تا سال 1379 در تهران ماند. در طول سال های اقامت در ایران پس از انقلاب، وی به دلیل ممنوعیت کار برای خوانندگان زن، دیگر برنامه ای اجرا نکرد. پس از ترک ایران در سال 1379، گوگوش در همان سال اول 27 کنسرت در کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی برگزار کرد. روزیاتو:شبکه من و تو چند روز قبل مصاحبه ای از گوگوش با هما سرشار ...