سایر خبرها
در 24 سالگی امام جماعت مسجد شدم، اما عده ای رفتند!
تلاش کردیم تا با برنامه های جذاب نظیر اردو بچه ها را پابند مسجد کنیم. در نتیجه مسجدی که عده معدودی در آن نماز می خواندند و اکثر مسن بودند، تبدیل شد به مسجدی که مملو از نوجوان و جوان بود. وی عنوان کرد: باید در مسجد کار مینیاتوری کرد و با تک تک افراد ارتباط برقرار کنیم. ما به این منظور بچه ها را در گروه های متعدد تقسیم بندی کردیم و در هر گروه طلاب سال اول و دوم و یا دانشجویان سال اولی را ...
مرد همسرکش جسد زنش را در باغچه خانه دفن کرد
... افشای راز جنایت *چطور بعد از شش سال راز جنایت فاش شد؟ به همه گفتم با افسانه دعوا کردم و صبح روز بعد او مدارکش را برداشته و فرار کرده است. همه شاهد بودند او تهدید کرده بود که به افغانستان می رود اما مادرش می گفت امکان ندارد افسانه بدون بچه اش جایی برود. تا این که دخترم بزرگ تر شد و یک روز به مادربزرگش گفت مدارک شناسایی مادرش را در خانه دیده است. مادر افسانه هم که همیشه به من شک داشت، از من شکایت کرد و بازداشت شدم و اعتراف کردم. ...
توهین زشت احسان علیخانی با داور خانم | داور معروف برنامه عصر جدید را ترک کرد
تهران است و ساکن خیابان هروی است ، او فارغ التحصیل رشته مدیریت بازرگانی از دانشگاه تهران است ، 2 خواهر و یک برادر دارد و خودش فرزند آخر خانواده است. مادرش پرستار بازنشسته است و به گفته خودش بهترین دوستش است. در دوران مدرسه درسخوان اما شیطون بوده و برای مهار شیطنت مدیر مدرسه او را مبصر کلاس کرد. در دوران دبیرستان 1 سال در تیم نوجوان پرسپولیس و 1 سال سایپا بازی کرد و بعلت 3 بار شکستگی پا ...
خوابیدن دختر15ساله در کنار پنج مرد جوان
فرار کردم و در خیابان با جوان 17 ساله ای به نام سپهر آشنا شدم و با یکدیگر به همان پاتوقی رفتیم که قبلا دو شب را در آن جا خوابیده بودم ولی آن خانه پلمب شده بود و کسی در آن جا نبود.سپهر به ناچار مرا با خودش به یک پاتوق دیگری برد که پنج مرد جوان آن جا بودند ولی هنگام صبح ناگهان ماموران کلانتری از راه رسیدند و همه ما را دستگیر کردند. حالا هم با مشاهده سرگذشت دختران فراری متوجه اشتباه بزرگ خودم شده ام و قصد دارم نزد خانواده ام بازگردم. ...
شمع هایی که سر چهارراه فوت شد/ کودکان کار مهمان ویژه یک جشن تولد!
همسرم گفتم برگردیم انگار قسمت نیست. در مسیر خانه بودیم. توی حال و هوای خودم بودم که همسرم توقف کرد. نگاهش کردم چرا ایستادی؟! با دست آن طرف خیابان را نشانم داد و گفت: آنجا را نگاه کن روبه روی میدان سرکی کشیدم و با نگاهم مسیری را که نشان می داد دنبال کردم. 10 یا 12 پسربچه نشسته بودند توی پیاده روی عریضی که روبه روی خیابان بود. ذوق چشمانم را که دید گفت برویم تولدت را بگیریم؟! کیک ...
شوهرم می گفت دختران دبیرستانی را به خانه بیاور
این موضوع را آشکارا با مادرم شرط کرده بود در این شرایط من به ناچار زندگی سرد و بی روحی را در کنار مادربزرگ پیرم می گذراندم و از هر نوع محبت و عاطفه ای دور بودم . با وجود این هر روز کیف مدرسه ام را برمی داشتم و راهی کلاس درس می شدم با آن که دختری افسرده و گوشه گیر بودم و توجهی به درس و مشق نداشتم اما باز هم از هوش بالایی برخوردار بودم و با مطالعه کتاب در شب امتحان نمرات بالایی می گرفتم ...
تصویری خاطره انگیز از شهره سلطانی در میان بازیگران مرد پیشکسوت / از رضا بابک تا ایرج راد
...> کنارتون قد کشیدم و بزرگ شدم و کلی ازتون یاد گرفتم ...قدر همتونو میدونم ، عاشق همتون هستم و همتون برام عزیزید ، سلامت بمونید برامون و همیشه خندان عزیزان شهره سلطانی (زادهٔ 22 دی 1348 در بجنورد)، هنرپیشه سینما و تلویزیون اهل ایران است. شهره سلطانی در سال 1348 در شهر بجنورد به دنیا آمد. وی لیسانس موسیقی از دانشگاه آزاد اسلامی می باشد. شهره سلطانی بازی در تئاتر را از سال 1366 و همچنین کار در ...
اعتراف عجیب ستاره پیشین فوتبال/ به همسر و دخترم حسادت می کردم!/ از طلاق وحشت داشتم
کتاب زندگی نامه خود به نام Reboot نوشت: در کمال تعجب، در سال 2014 متوجه شدم که در لبه پرتگاه ایستاده ام. داشتن آن نوع ذهنیت و رفتار، من را به نقطه ای رساند که مجبور بودم به دنبال کمک حرفه ای باشم. سال ها، به خاطر اخلاقیات درونی ام به شدت نسبت به لوئیز سخت می گرفتم، به خصوص در مورد رابطه نزدیک او با دخترمان جما. مایکل ادامه داد: اجازه دهید خیلی واضح بگویم که هیچ یک از اینها به هیچ وجه ...
نسخه “تتلو” و ” دنیا جهانبخت” پیچیده شد!
توانستیم پولی را که برنده می شدیم به هر مقداری که بود همان روز برداشت کنیم. یا اینکه درصد بالایی شارژ رایگان برای بازی به ما هدیه می داد. اما مدتی بعد تمام دارایی خودم و خانواده ام را در این قمار از دست دادم و در واقع مورد کلاهبرداری قرار گرفتم. با شکایت پسر جوان، تحقیقات آغاز و در ادامه کارآگاهان با شکایت های مشابه از سایت های شرط بندی و قمار روبه رو شدند. در ادامه ...
تیراندازی در ایالت تگزاس آمریکا جان پسربچه 7ساله را گرفت
به گزارش ایرنا به نقل از ای بی سی، در تیراندازی به یک خانه مسکونی در ایالت تگزاس آمریکا، پسربچه ای هفت ساله جان خود را از دست داد. ست. جیسون براون کلانتر و رئیس پلیس منطقه گفت: تیراندازی در شهر کلاورلیف در منطقه هیوستون از سوی خودرویی نقره ای رنگ صورت گرفته است. پلیس می گوید این پسر بچه در اتاق خواب خود بوده که مورد اصابت گلوله قرار می گیرد که بعد از انتقال به بیمارستان جان ...
نگاهی گذرا به زندگانی شهید شیرازی
تحویل داده اید، به گردن انقلا حق دارید . پدر شهید شیخ عباس در پاسخ به شهید بهشتی عنوان می کند: دست های من پینه بسته است. من در کودکی پدرم را از دست دادم و چون فرزند بزرگ خانواده بودم، نان بیار خانه هم شدم و سرپرستی دو برادر و دو خواهر خود را به عهده گرفتم. از هشت سالگی کار و تلاش کردم، چکش زدم، مسگری کردم، پیله وری کردم، به روستاها رفتم و کارکردم تا توانستم فرزندم را از راه کسب ...
سرقت 3 کیلو طلا از خانه پدر برای فرار از ازدواج اجباری
طلاهای پدر و مادرم را دزدیدم و شبانه از خانه فرارکردم. چند روزی به خانه مینا و چند روزی را هم به خانه زنی جوان رفتم اما روز حادثه مینا به من زنگ زد و خواست به خانه اش بروم و پیش او بمانم. درحالی که طلاها همراهم بود به خانه مینا رفتم اما داخل آسانسور مردی که ماسک به صورت داشت با چاقو به سمتم حمله کرد. او با دسته چاقو ضربه ای به سرم زد که دچار سرگیجه شدیدی شدم و بعد با تهدید کیفم را که داخل آنها ...
هر روز طعم شهادت را می چشیم
که معاون پرورشی مدرسه راهنمایی توپچی، هیئت دانش آموزی برگزار می کند. با این هدف که بچه ها هر هفته دور هم جمع شوند و علاوه بر خواندن دعای توسل با هم درباره مسائل روز صحبت کنند. اما از آنجا که هیئت، مکان ثابتی نداشته، هر هفته یکی از بچه ها میزبان دوستانش می شده است. سیدمحمد تعریف می کند: ما بچه های هیئت، همسایه و همکلاسی بودیم. همدیگر را خوب می شناختیم. بیشتر مواقع مراسم سه شنبه ها در خانه ما برگزار ...
ادعای عجیب پرستار خانگی درباره مقتولی که فلج بود
منکر هرگونه جرمی بود وقتی با شواهد مواجه شد به ناچار لب به اعتراف گشود و گفت: با همسرم از شهرستان برای کار به تهران آمدیم. از آنجایی که اعتیاد داشتم و وضعیت مالی مان هم خوب نبود، وقتی به عنوان پرستار به خانه سجاد رفتم، وسوسه شدم تا با پودر کردن 30 قرص در غذایش او را مسموم کنم و بعد یک میلیون تومان پول و اسناد و مدارکش را سرقت کردم و شب هم همان جا خوابیدم. صبح حال سجاد بد شد و بلافاصله با اورژانس ...
یک پا ایستادیم و توانستیم
همه کم سن وسال تر بودم. مادرم می گفت دوست ندارم با آن ها همبازی شوی. از زینب اصرار و از مادر انکار؛ اصرارها و عشق و علاقه زینب به والیبال، بالاخره توانست مادر را قانع کند: البته وارد شدن به یک محیط ناآشنا برای خودم هم سخت بود؛ ولی کنجکاو بودم و می خواستم خودم را محک بزنم که آیا می توانم از پس کار برآیم یا نه. درست است که شرایط جسمی خوبی نداشتم؛ اما همیشه بچه شیطون مدرسه بودم و معلم ها نمی ...
50 مهمان ناخوانده در بدن این مرد جا خوش کرده اند!
راهنمایی درس خوانده بودم و بعدها در مناطق جنگی ادامه تحصیل دادم. این رزمنده زنجانی با بیان اینکه دوران انقلاب اسلامی و فعالیت های آن روزها را دیده و درک کرده، می گوید: بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، با وجود اینکه سن کمی داشتم عضو بسیج مدرسه عصمت در منطقه دانشسرا شدم. ذوق خیلی زیادی داشتم. با چوب دستی، شب ها را تا صبح نگهبانی می دادیم، تقریبا گروه های هفت یا شش نفره می شدیم و در محلات گشت می ...
درخواست قصاص برای سارقان مسلح طلافروشی خانی آباد / 3 بچه یتیم شدند + عکس
جلسه بازجویی گفت: روز حادثه به همراه پسرعمویم با نقشه ای که از قبل طراحی کرده بودم، به سمت طلافروشی رفتیم.وقتی سرقت شروع شد، شروع به تیراندازی کردم تا کسی به ما نزدیک نشود.دو سه دقیقه بعد طلاها را جمع کرده بودیم و در حال فرار با موتور بودیم که متوجه شدم یکی از اهالی محل موتور ما را گرفته است.همدستم فریاد زد و شلیک کن.من هم اسلحه را سمت این فرد گرفتم و تیر زدم که سبب مرگ او شد. خانواده این متهم با حضور در دادسرای جنایی در حال انجام امور اداری مربوط به حصر وراثت شدند.مقتول 3 کودک خردسال دارد.خانواده مقتول تقاضای قصاص متهم پرونده را دارند. اخبار وبگردی را در اینجا بخوانید: ...
پرواز رویا از آسمان کودکان کار/ آرزوهایی که فروخته می شوند
رنگی؟ رنگ جوراب برایم فرقی نداشت، دنبال بهانه بودم تا از چند و چون کار و بارش بپرسم. اما او نگاهش را می دزدید، در آستانه نوجوانی بود و پر از غرور؛ از هر دری گفتم بی ربط و با ربط بعد به جوراب هایش چسباندم خلاصه کلامی شد و به حرف آمد. می دانست سوالم چیست بی معطلی گفت پدرم کارگر ساختمانی، منم کمک خرجش شدم؛ نه که درآمدم زیاد باشه ولی به اندازه کیف و کتاب مدرسه درمیارم. انگاری صادق نهایت یک ...
فارس من| آیا خسارت روانی کودکان در فضای مجازی جبران پذیر است؟
گروه زندگی از همان ابتدای به دنیا آمدن پسرم تصمیم نداشتم دانشگاه و کار را رها کنم ، بنابراین یک برنامه همیشگی ام درس و امتحان بود و یک برنامه دیگرم نیز سرکار رفتن و البته مشکلات خاص خودش که بعد از 9 ماه مرخصی، مجبور بودم مهد کودک و مسائل دیگر را نیز مدیریت کنم. با هر سختی که بود به همه چیز می رسیدم البته به ظاهر! پسرم که تنها فرزندم بود، در روزهای ه ...
از شیفت های طاقت فرسای دختران پرستار تا محدودیت های ورزشکاران دختر
خانواده بدانیم و دوست دارم همانطور که به خانواده می رسم، به بیماران نیز برسم. صادقی ادامه داد: زمان شیوع کرونا در ایزوله 3 کووید بودم و شش ماه تنها زندگی کردم تا بیماری را منتقل نکنم اما نشد، کرونا گرفتم و کل خانواده را درگیر کردم و بعد از اینکه همه دو دُز واکسن زده بودیم، مادرم را از دست دادم. وی با بیان اینکه مادرم را در ICU از دست دادم و بعد از فوت مادرم به این بخش رفتم ...
تباهیدردناک یک دختر توسط خانواده اش ! + نظر کارشناس
خسته و ناتوان شده ام همیشه از سمت خانواده مورد سرزنش و مقایسه قرار می گرفتم. دو برادر دارم وخودم فرزند دوم خانواده هستم. با توجه به طرز تفکر خانواده و پسر دوست بودن خانواده ام، هیچ وقت من مورد توجه قرار نگرفتم و همیشه از سمت خانواده مورد سرزنش و مقایسه قرار می گرفتم و طرد شده بودم . زمانی که وارد کلاس هشتم شدم حسی به من می گفت برای جلب توجه و اثبات خودم به خانواده ...
یهمن تیموری: روی تشک بیهوش شدم اما حریف روی من بارانداز می زد!
...، زانوی حریف به گردنم برخورد کرد و بیهوش شدم. بعد از ضربه دیگر هیچ چیزی را به یاد نمی آورم و برای چند ساعتی حافظه کوتاه مدتم را از دست داده بودم. وی ادامه داد: بعد از این اتفاق با آمبولانس به بیمارستان انتقالم دادند، یدالله محبی و چند تا از بچه ها کنارم بودند من که اصلا نفهمیدم چه شد. زمانی به خودم آمدم که در دستگاه سی تی اسکن بودم. هنوز کمی فکم درد می کند. ...
سخت ترین حریفم، آمریکایی بود که 9 بر صفر شکستش دادم/ دیدار گلیج و محمدیان برای جهانی صربستان، خیلی سخت و ...
...> برای مسابقات لیگ دسته اول که قرار است در رده سنی امیدها چند روز دیگر شروع شود، هنوز با تیمی صحبت نکرده ام و شاید بعد از مسابقات جوانان آسیا، قرارداد ببندم. سال قبل در لیگ برتر برای تیم سهند ارس کشتی گرفتم و از آقایان پهلوان علیرضا رضایی و علی آقای زندی خیلی ممنونم که از جوانان خیلی خوب حمایت کردند. در جام تختی تنکابن هم مقابل عزیزی و رمضانیان بهتر از قبل کشتی گرفتم و برنده شدم. سال قبل در ...
طلاق به خاطر یک تکه پنیر!
حقوقم از او طلاق گرفتم و به خانه پدرم بازگشتم. مدتی بعد از این ماجرا یک روز با خودرو تصادف کردم و آن را برای تعمیر به یک تعمیرگاه در حاشیه شهر بردم. روزی که قرار بود خودرو را تحویل بگیرم به همراه یکی از دوستانم به تعمیرگاه احمد رفتیم که قرار بود با همان دوستم ازدواج کند به همین دلیل هم بتول مرا برای تعمیر خودرو به تعمیرگاه او معرفی کرده بود، اما وقتی خودروام را از تعمیرگاه بیرون آوردم احساس ...
جعفریان: بیش از هزار مدال توسط ورزشکاران به موزه آستان قدس رضوی اهدا شده است
به گزارش روابط عمومی رادیو ورزش؛ آخرین قسمت از برنامه پناه پهلوانان از حرم مطهر امام رضا(ع) به روی آنتن شبکه رادیویی ورزش موج FM ردیف 92 مگاهرتز رفت. اشتری بانوی ورزشکار تنیس روی میز در خصوص انتخاب این رشته گفت: من بین دو رشته شطرنج و تنیس روی میز مانده بودم که تنیس رو آغاز کردم. اشتری ادامه داد : در آغاز شروع ورزش خیلی به تیم ملی فکر نکرده بودم و بیشتر بعنوان اوقات فراغت به ...
ادعای عجیب خانم پرستار خانگی در قتل مرد پیرمرد / او قصد آزار مرا داشت! + عکس
خودم واقعیت را به آنها گفتم . این زن ادامه داد: چون او آن روز حالش بد بود و مدام می کرد و حتی به همسایه ها هم فحش میداد قرص ها را به او دادم. وی در پاسخ به اینکه چرا تعداد زیادی قرص خواب آور همراه داشته گفت: من قبل از این ماجرا معتاد بودم و وقتی مواد را ترک کردم و در کمپ بستری شدم تعدادی قرص خواب آور مصرف میکردم. به همین خاطر همیشه چند بسته قرص همراه داشتم و آن روز هم برای آرام کردن پیرمرد قرص ها را به او خواندم .من پشیمانم و از خانواده فریبرز تقاضا دارم مرا ببخشند. در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند. اخبار وبگردی را در اینجا بخوانید: ...
شهید حسن زاده؛ از سنگر علم تا سنگر جهاد
- حرام می کرد جلوی خواهر - برادرهایش. حالا بعضی ها به سن تکلیف هم، می رسند، عین خیالشان نیست. عباسم ولی از وقتی که هفت سالش شد، یادم می آید تمام واجباتش را به جا می آورد. چهارسال درس خواند توی مدرسه امام خمینی. آخر هم جبهه رفتن از سرش نیفتاد. زمان انقلاب هم با برادرش تا نیمه های شب بیرون بودند و شعار می نوشتند به در و دیوار. بچه بود، ولی توی خانه بند نمی شد. کم کم انقلاب پیروز شد و بعد هم ...