پدر شهید: شاید مجبور شوم در پارک چادر بزنم!
سایر منابع:
سایر خبرها
یکی از پسرانم آمد پسر دیگرم رفت سوریه
برای کار آمد؛ هر دویشان برای کار آمدند. **: یعنی شما بی خبر بودید که رفتند؟ پدر شهید: بی خبر رفتند؛ الان ملاهایی از نماز جمعه افغان ها می گویند و چند دفعه هم گفته اند که اینها بدون اجازه پدر و مادر رفته اند و شهید نیستند! گفتم خدا شما را خراب کند؛ اینها برای اسلام رفتند نه برای ما؛ بعضی ها باز هم چنین حرف هایی می گویند، چند دفعه هم ما درگیر شدیم که شهید نیست و... می گویند صلاح ...
حاج قاسم می گفت شهادت احمد کمرم را شکست
. مراسم عروسی شان بسیار ساده بود و پدر با لباس سپاه در مراسم عقدش حاضر می شود. لحظه ای که هیچ گاه از خاطر مادر نمی رود. با آغاز جنگ و حضور پدر در جبهه دلتنگی و دوری همنشین مادر می شود. ایشان همیشه از آخرین وداع بابا اینگونه برایم روایت می کند؛ همگی به مشهد رفته بودیم. وقتی از زیارت امام رضا (ع) به خانه برگشتیم، بابا از تو که هفت ماه داشتی، پرسید: دخترم برای من دعا کردی؟ من رو به پدرت کردم و گفتم: این ...
ماجرایی که پدر شهید از همسرش پنهان کرد + عکس
سوریه نظر مثبت داشتیم، من و مادرش موافقت کردیم. اصلا مخالفتی نداشتیم. چرا شهید عباس انتخاب کرد که برود؟ شرایط سوریه، کُشت و کشتارها و جنایت های داعش در فضای مجازی پخش می شد و شهید عباس به این خاطر بسیار ناراحت بود و تصمیم گرفت به سوریه برود. پسر بزرگتان چگونه به رحمت خدا رفتند؟ پسر بزرگم در سن بیست و یک سالگی در سال هشتاد و سه در یک حادثه رانندگی به رحمت خدا ...
راه کنگره شهدای قم، رسم حاج قاسم سلیمانی
فرزندان خود با اغماض می گذرید، انها را در نبود پدران، مادران، همسران و فرزندان خود توجه خاص کنید. اینها دغدغه ی فرمانده سپاه قدس شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی است و من خوشحالم که امروز بنا بر رسم همیشگی، مسئولان خطه قم المقدسه راهی منازل شهدا برای تکریم و تجلیل از مقام شان شده اند. همانطور که امام جمعه قم، آیت الله سعیدی در حاشیه یکی از این دیدارها گفته بود باید از خدا بخواهیم ...
دیدار سردار فضلی با خانواده شهدای ری
، کارمند کمرگ بود و مادرش فاطمه نام داشت. چهار ساله بود که همراه با خانواده اش به تهران مهاجرت نمود و در شهر ری اقامت گزید. وی تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. کارمند وزارت بازرگانی بود. سال 1357 ازدواج کرد و صاحب پنج پسر شد. هم اینک، فرزند اول ایشان در وزارت بازرگانی و فرزند دوم در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی راه پدر را ادامه می دهند. در تظاهرات و ...
دلنوشته حاج آقایی که با سرطان دست و پنجه نرم می کند
حرف بزند. به مقتضای حالم. بسم الله. مادرم فالم را نپسندید. به نظرش تلخ آمده بود. چندبار خواست صدای پدرم را ببرد. که ادامه ندهد. نگذاشتم. گفتم پدر بخواند: گر از این منزل ویران به سوی خانه روم/ دگر آن جا که روم عاقل و فرزانه روم دوستش داشتم. مادرم نه. خودم دوست تر داشتم یک غزل قبل تر بیاید اصلا. به وقتش می آمد. بداخلاق شده بودم. و بدقلق. دست خودم نبود. اینکه مادرم در معرض این بی حوصلگی ها و نق زدن هایم بود نگرانم می کرد. می ترسیدم عاقبت به خیر نشوم. همین. ...
محمد مختاری: آقای احمدرضا درویش چرا من را بازی داد؟!
ای مربوط رفتم. *در کانون پرورش در خرمشهر چه آموخته بودید؟ -در آنجا جزو اولین نفرات بودم. زمانی که افتتاح شد من 9 ساله بودم. احتمالاً سال 1356. به صورت مستمر در تمامی کلاسهای کانون شرکت کردم. پنجشنبه ها بعدازظهر و جمعه ها از صبح تا شب در کلاسها حضور داشتم. *از همدوره های شما کسی سهمی از این خاطرات دارد؟ -من هنوز به دنبال دوستانی هستم که در کودکی در کلاسها ...
تغییر سرنوشت خانواده شهید با فرار از سربازی! + عکس
وقتی ما آمدیم، امنیت کامل برقرار بود. در ایران آشنا هم داشتید؟ در ایران هم چند تا آشنا داشتیم که مهاجر نبودند. چند خانواده بودند که قبل از کودتای کمونیسیت حدود سال 1352با پاسپورت به ایران آمده بودند و در همین ده خیر زندگی می کردند. ما هم مستقیم به همین منطقه آمدیم و تقدیر این بود که از همان زمان تا الان در همین روستا زندگی کنیم و شهید عباس هم متولد همینجاست. بعد هم تقدیر بر این ...
خیانت بزرگ پسر ابراهیم تاتلیس علیه پدرش!
...، آنهایی که از پدر یتیم شده اند، پدرانی که مانند پدر برای فرزند و برای مادر هستند مبارک باشد. جواب دندان شکن ابراهیم به پیام همسرش تاتلیسس همسر سابق و پسرش را در پیام خود مورد سرزنش قرار داده بود، در پخش زنده تلویزیونی اظهاراتی کرد که حسابی تکان دهنده بود. او گفت: من 45 سال است که طلاق گرفته ام و 45 سال است که حقوق می دهم. اگر حقوق نپردازم، شرکت را به هم می ...
گرامیداشت یاد آیت الله علی احمدی میانجی در چراغداران رادیو فرهنگ
می آمد. مادرِ آیت الله میانجی هم از سادات حسینی بود. مرحوم میانجی ابتدا در مدرسه حسن پادشاه و مدرسه حاج علی اصغر تبریز، دروس دینی را نزد استادانی همچون مرحوم آشیخ لطفعلی زنوزی فرامی گیرد، اما پس از چندی، با رضایت پدر تصمیم می گیرد که کسب علم را در قم پی بگیرد. آیت الله علی احمدی میانجی در سال های تحصیل در قم نیز نزد استادانی چون مرجع والامقام شیعه، آیت الله سیدمحمدحسین بروجردی و ...
تعرض به پسربچه در سوپر مارکت | مورد آزار قرار گرفتن پسر بچه ای در سوپرمارکت
نخستین پرونده از 22 دی ماه سال 1400 با شکایت مرد جوانی که مدعی بود پسرش مورد آزار و اذیت شیطانی قرار گرفته آغاز شد .وی که همراه پسر 13 ساله اش به نام بردیا به پلیس آگاهی رفته بود گفت: ساعت 12 ظهر بود که پسرم برای خرید سرکه از خانه بیرون رفت و وقتی به خانه برگشت حال خوبی نداشت. من چند بار در این باره از او سوال کردم اما سکوت کرد .عصر همان روز بود که پسر بزرگم ماجرای سیاهی را برایم برملا کرد و گفت ...
تعرض به دختر نوجوان با وعده خواستگاری
چند روز قبل دختر نوجوانی به همراه پدرش به پلیس رفت و گفت 8 ماه قبل در راه برگشت از مدرسه با پسری به نام سهیل آشنا شدم او شماره تلفنش را به من داد. یک هفته بعد با او تماس گرفتم و بعد از آن دوستی ما شروع شد. در این مدت رابطه خوبی با هم داشتیم تا اینکه سهیل مدتی قبل مرا به میهمانی در خانه اش دعوت کرد. او ادامه داد: پسر دایی سهیل و دوست دخترش نیزآنجا بودند بعد از ساعتی وقتی آنها آنجا را ...
ترس از پدر دختر نوجوان را گرفتار آدم ربایان کرد
یکی از شهرستان ها او را مورد آزار و اذیت قرار داده بودند. در این شرایط او همراه والدینش به شعبه هشتم دادسرای امور جنایی رفت و حادثه تلخی را که برایش اتفاق افتاده بود، شرح داد. او به بازپرس محمدامین تقویان گفت: آن روز بدون اجازه پدر و مادرم به پارک نزدیک خانه مان رفتم. در آنجا بودم که پدرم را دیدم. هرچند او من را ندید اما من از ترس فرار کردم. دختر نوجوان در ادامه گفت: کمی آن طرف تر پسر ...
اقدام خیر جانباز در احداث سالن ورزشی دانش آموزی
در عملیات والفجر مقدماتی مجروح شدم نتوانستم کنار ایشان بمانم. 18 ماه فرمانده گردان کمیل بودم و ایشان هم آن زمان فرمانده گردان زینب بود و رابطه صمیمانه و عاطفی در طول آن سال ها و حتی بعد از آن با هم داشتیم. حاج قاسم روز 6 دی1398 برای چهلم پسر و عروسم که در سانحه رانندگی به رحمت خدا رفتند به مسجد صاحب الزمان کرج آمد و متاسفانه 7روز بعد مراسم ما هم خودشان به درجه شهادت رسیدند که از شدت این غم دو هفته ...
پسرم 2 ماه قبل از پوشیدن لباس روحانیت جامه شهادت بر تن کرد
بچه عجیبی بود و با قرآن سروکار داشت. احترام زیادی به بزرگ تر ها و پدر و مادر می گذاشت. خیلی بچه صبوری بود، فکر کنم 10 سال بیشتر نداشت که بچه های محل را در خانه جمع می کرد و برایشان جلسه قرآن می گذاشت. در عزاداری های محرم پرچم تهیه می کرد و می گفت برای نذری غذا درست کنید. ارادت زیادی به ائمه و حضرت زهرا (س) داشت. من می دیدم از همان کودکی این بچه چه ایمان قوی ای دارد. تمام فامیل می گفتند این بچه چیز ...
فرش های عتبات عالیات را این مرد شست و شو و مرمت می کند | رفتم حرم امام حسین(ع) گفتم آقا بطلب که فرش های ...
.... با هر زحمتی بود از پس شرایط برآمدیم. زمان برگشت به حاج حسین گفتم تو خودت زوار را برگردان تهران، من می خواهم چند روزی بمانم تا با امام خلوت کنم. رفتم حرم. پیش از این که به ضریح آقا اباعبدا... برسم، نگاهم به فرش ها بود. وضعیت بدی داشتند و به شدت کثیف و آسیب دیده بودند. رفتم به ضریح چسبیدم و با آقا درددل کردم. گفتم آقا من همیشه آرزو داشتم خادمت باشم و کاری برای شما و زائرانت کنم، بطلب تا فرش ...
تحلیل تیپ شخصیتی حشمت فردوس در سریال ستایش بر اساس شخصیت شناسی یونگ
به گزارش تیتربرتر؛ این روش شخصیت شناسی، از مکتب ارزشمند یونگ تقدیم می گردد. در اسطوره های یونان باستان، پوزیدون خدای دریاها و احساسات و غرایز بوده است. مرد سالار، مردم دار، مهمان نواز، علاقمند به تشکیل خانواده، علاقمند به داشتن فرزند، حمایت کننده و تکیه گاه همسر، مسئولیت پذیری بالا، اهمیت حفظ قدرت در خانه، پدر سالار، کنترل گری بالا، پدر پر ابهت، جای ثابت برای نشستن در خانه دارند ...
تجربه زندگی در یک خانواده تلفیقی
ای که در آن مردی دیگر با مادرم زندگی می کرد و دو بچه هم سن و سال من داشت برای من شوک دیگری بوجود آورد. راستش از رابطه مادرم با آن آقا اذیت می شدم و دلیلش برایم گنگ بود. چون دلبستگی خاصی به پدرم هم نداشتم. در آن خانه هم اختلاف وجود داشت. بیشتر هم سر ناسازگاری ما بچه ها با هم. اصرار داشتند بگویند که شما ها دیگر با هم خواهر برادر هستید. اما من و آن ها نه مادر واحدی داشتیم و نه از یک پدر بودیم. دوران ...
کیمیایی: خانم گوگوش ! زندگی خیلی ها را از هم پاشاندی / خانم، شما خیلی رندی!
. وقتی آمدیم تهران یک قران پول نداشتیم. پدرم چهار سال نمی توانست کار بکند. نزدیک یک سال پاسپورتش را گرفته بودند. این ها چرا گفته نمی شود؟ زورتان می آید این حرف ها را بزنید؟ پسر شما کامبیز می گوید پدر من یک دوربین برداشته آورده. آن دوربین حق اش بود، چون پیش قسط ساختِ فیلم بود. آقای کامبیز پول ان دوربین که از حسابِ مادرِ شما کسر نشد. پس اگر یک قران از کنسرت های خانم گوگوش ما آورده باشیم تهران ...
روایت کودکانی که از والدین شان سرقت های میلیونی کردند
این مبلغ از حسابم کم شده است، چندین ماه به دفعات متوالی، مبالغی از حساب پس اندازمان برداشت می شد از طرفی پیامک حساب بانکی ام نیز فعال نبود پس از گذشت چند روز متوجه این برداشت ها شدم .اغلب خریدهایم حضوری است و خرید اینترنتی انجام نمی دهم. کارشناسان پلیس فتا موضوع را بررسی کردند، اول تصور می کردند کارتم کپی برداری شده اما متوجه شدند که از کارتم در خرید بازی های آنلاین مورد استفاده قرار گرفته و تراکنش ...
پدر شهیدمدافع حرم: شاید مجبور شوم در پارک چادر بزنم!
...، باید یک میلیارد ارزش داشته باشد. گفتم من اگر 700 میلیون داشته باشم، یک خانه می خرم و نیازی نیست بروم و وام بگیرم. **: الان شما کار هم می کنید؟ پدر شهید: نه، از وقتی که هادی شهید شده خیلی کم کار می کنم. نمی توانم از خانه بیرون بیایم. حال خوشی ندارم. حدود یک میلیون و ششصد هزار تومان بنیاد شهید حقوق می دهد که البته قرار است اضافه بشود. یارانه را هم که می گیریم. ...
مادر و پسر برای قتل پدر خانواده همدست شدند
ناگهانی شوهر 52 ساله اش به نام بهرام شکایت کرد. شاکی در توضیح ماجرا گفت: شوهرم امروز صبح برای خرید راهی تهران شد و قرار بود عصر به خانه برگردد، اما وقتی دیر کرد با تلفن همراهش تماس گرفتم که جواب نداد. ساعتی بعد هم تلفن همراهش خاموش شد و از آن ساعت به بعد از او خبری نداریم و الان نگرانیم برای او اتفاق بدی رخ داده باشد. کشف جسد با شکایت زن میانسال، تیمی از مأموران پلیس به دستور بازپرس ...
ربودن پسر 4 ساله کرجی در مقابل چشمان مادرش / دوست پدر بچه چه می خواست؟
بودند که با توجه به حساسیت امر، موضوع بهصورت ویژه در دستور کار کارآگاهان اداره جرایم جنایی قرار گرفت. بررسیهای اولیه حاکی از این بود که فرد گروگانگیر به پدر طفل ربوده شده بدهی داشته و در ازای دریافت پول یک برگ چک به عنوان رسید به شاکی سپرده بود که با ربودن فرزند این شخص، در ازای آزادی کودک برگه چک را درخواست کرده است. در ادامه کارآگاهان با انجام اقدامات اطلاعاتی موفق به رد زنی ...
همدستی مادر و پسر برای یک جنایت خانوادگی
پسر جوان که با همدستی مادرش، سناریوی قتل پدرش را طراحی و اجرا کرده بود پس از 2 هفته مجبور به اعتراف شد. به گزارش ایران، اوایل خرداد امسال، پسر جوانی با مراجعه به پلیس یکی از شهرستان های اطراف تهران از ناپدید شدن پدر 52 ساله اش خبر داد و گفت: پدرم برای انجام کاری روز گذشته از خانه خارج شد و دیگر برنگشت. دوستان و فامیل هم از او خبری ندارند. با شکایت پسر جوان تحقیقات پلیسی برای ...
زینت السادات بهشتی: شهید بهشتی هم در زمان حیات و هم بعد شهادت شان مظلوم بودند | ابعاد شخصیتی شهید بهشتی ...
جوان در جلسه بعدی با مطالعه بیشتر وارد جلسه شود. از طرف دیگر به جوانان منزل هم بسیار اهمیت می دادند. من دقیقا یادم هست شبی از اصفهان به تهران عازم بودم، تا اینکه وارد خانه برادرم شدم، برادرم گفتند خواهرم امشب قرار است که ما یک جایی برویم، گفتم نکند که من مزاحم برنامه های شما شدم، گفتند نه! اتفاقا ما هم دوست داشتیم شما هم شرکت کنید. آن شب را وعده کرده بودند که بازدید عید فرزندشان آقای ...
فیلم افشاگری مادران دوقلوهای تهرانی از خانم دکتر درسا کوچولو! / ادعای مرگ 4 کودک + عکس
... این مادر در ادامه گفت: تزریقاتی به خانه مان آمد و به ویهان سرم وصل کرد.بعد خانم دکتر با او تماس گرفت و گفت به کارن هم سرم بزند.من گفتم کارن مشکلی ندارد اما دکتر می گفت علت حال بد ویهان ویروس است و بالاخره به کارن هم منتقل می شود،به خاطر همین برای جلوگیری لازم است.بعد از چند دقیقه دیدم رنگ صورت فرزندانم سرخ شد.تزریقاتی با خانم دکتر تماس گرفت که او گفت بچه ها به دارو حساسیت دارند و یک آمپول ضد ...
از قاتل شدن داماد در عروسی خود تا همدستی مادر و پسر برای قتل پدر
، راهی اداره پلیس شدند و خبر از ناپدید شدن او دادند. آنها می گفتند که حجت که در اطراف تهران زندگی می کرد، آخرین بار برای انجام کاری از خانه خارج شده و قرار بوده تا شب بازگردد اما دیگر از او خبری نشده است. با این گزارش، تحقیقات مأموران برای یافتن ردی از مرد 52 ساله شروع شد اما روزها گذشت و ردی از او به دست نیامد. این درحالی بود که پدر حجت به شدت بی تابی می کرد و هر روز به اداره پلیس می ...
عاشقانه های یک عارف جوان
تعریف می کند؟ آن شب به همراه چند نفر از دوستان و به همراه آیت الله حق شناس به منزل همان شهید در ضلع شمالی مسجد رفتیم. حاج آقا وقتی وارد خانه شدند در همان ورودی منزل رو به برادر شهید کردند و با حالتی افسرده خاطره ای نقل کردند و فرمودند: به جز بنده و خادم مسجد، این شهید بزرگوار هم کلید مسجد را داشتند. بعد نَفسی تازه کردند و فرمودند: من یک نیمه شب زودتر از ساعت نماز ...
هیچ و پوچ منتشر شد/ تراژیک ترین اتفاق شاهنامه در زندگی 2 غسال
، جونم بالا میاد، دهنم گَس میشه، چشام دو دو میزنه، البت الان هم روده کوچیکه داره روده بزرگه رو می خوره. چی داریم تو این خراب شده بریزم تو این خندق بلا؟ نمایشنامه هیچ و پوچ در تیراژ 1000 نسخه توسط انتشارات جامه دران در اختیار علاقه مندان به هنرهای نمایشی قرار گرفته است. کد خبر 5524422 آروین موذن زاده ...