سایر منابع:
سایر خبرها
از گلایه های همسرم خسته شده بودم
بشود او را نجات داد، به مادر و عمویم زنگ زدم که آنها به خانه مان آمدند. خودم هم از ترس فرار کردم. امید داشتم آنها اورژانس را خبر کنند و همسرم زنده بماند اما این طور نشد و ماموران مرا در خانه یکی از دوستانم دستگیر کردند. پشیمانی؟ خیلی. او را دوست داشتم و نمی خواستم بمیرد. اما خودش با زیاده خواهی ها و غرزدن هایش باعث شد ناخواسته جانش را بگیرم. حالا او در خاک سرد دفن شده و من سال ها باید در زندان بمانم و معلوم نیست چه سرنوشتی در انتظارم است. دلم برای فرزند دوساله ام تنگ می شود و نمی دانم سرنوشت او بعد از من چه می شود. منبع: ضمیمه تپش روزنامه جام جم ...
آزادی نقره از زندان پس از 14سال؛ در این مدت شوهرم و یکی از فرزندانم فوت شدند و نتوانستم در مراسم آن ها ...
مدت پای چوبه دار هم رفتی؟ نه. اما زمان اجرای حکم هم معلوم شده و در یک قدمی قصاص بودم. از آن به بعد شب ها با کابوس چوبه دار از خواب می پریدم. نمی دانید زندگی در زندان چقدر سخت است. در این مدت بسیاری از هم بندی هایم قصاص شدند و منتظر بودم نوبت من هم برسد. چه شد که خانواده خواهرت از قصاص گذشت کردند؟ شوهر خواهرم مرا بخشید اما خواهرم قصاص می خواست. وقتی حکمم صادر شد هم ...
ازدواج دختر 13 ساله مثل بمب صدا کرد + عکس
بر هم می زند. قرار شد ما تماس تصویری را قطع کنیم تا مرد خانواده دست به کار شود و مادر و بچه ها میزبان اولین تصویر گزارش ما در حیاط خانه شوند. این روزها که بسیاری از زوج های جوان منتظرند تا همه امکانات چفت هم شود و چند سال بعد از ازدواج تازه به فکر بچه دار شدن می افتند، شنیدن ماجرای زندگی فاطمه شریف زاده ؛ جوان ترین مادر ایرانی خالی از لطف نیست. وقتی خبر خواستگاری از دختر 13 ساله ...
زنی که خواهرزاده اش را کشت بعد از 14 سال از زندان آزاد شد
آمده بود. قصدم قتل نبود. مادرش برای عروسی 2 میلیون تومان از من پول قرض گرفت. قرار بود همان شب عروسی پول من را برگرداند، اما یک سال شد و او مدام بهانه می آورد. پول برای شوهرم بود و چندین بار به خاطر همین پول از شوهرم کتک خوردم. وی گفت: روز حادثه به خانه خواهرم رفتم تا پولم را بگیرم، اما او گفت پولت را نمی دهم. پسر خواهرم خیلی مرا کتک زد، من هم سر گاز پیک نیکی را به طرف او پرتاب کردم، اما ...
خانه امید نوعروسان پایتخت اینجاست | عقدنامه بیار جهاز ببر
جنوبی تهران، اسلامشهر، پاکدشت، ورامین و... بود. حاج عبایی می گوید: کرونا که آمد مراسم تعطیل شد، ولی رسم دادن جهیزیه همچنان برقرار است و گرانی و فشارهای اقتصادی کمترین تأثیری در میزان و اجرای آن نگذاشت. همچنان همان اقلام را به تازه عروس هایمان می دهیم و با همان پشتکار آنها را به خانه بخت می فرستیم. حاجی قدردان خانواده اش است که همیشه همراهش بوده اند و هیچ گاه او را دست تنها ...
ادعای جنجالی دختر جوان: فریبم داد و سه سال به من تجاوز کرد!
قصد دارد من را به خانواده اش معرفی کند مرا به خانه شان دعوت کرد، اما وقتی به آنجا رفتم متوجه شدم او تنهاست. می خواستم از خانه اش بروم که مرا مورد تعرض قرار داد. پس از آن هم به بهانه ازدواج و اینکه مرا دوست دارد3 سال مرا اغفال کرد، اما از چند ماه پیش ناگهان شماره تلفن و خانه شان را عوض و ارتباطش را با من قطع کرد. دختر جوان در ادامه توضیح داد: برای پیدا کردن ردی از او همه جا را گشتم و هر ...
اشک شوق 5 محکوم قصاص
در ایران نداشتم و در این 17سال حتی یک نفر هم به ملاقاتم نیامد. اما خانواده من زندانیان بودند و هر روز با خدا راز و نیاز می کردم تا اینکه شنیدم تیم صلح و سازش دادسرای جنایی تهران خانواده مقتول را راضی به دریافت دیه کرده اند. باورم نمی شد که از چوبه دار فاصله گرفته ام و بعد متوجه شدم خیرین پول دیه مرا هم پرداخت کرده اند و من امروز زندگی و آزادی ام را مدیون محبت ایرانیان هستم که به من جان دوباره ...
آزادی 5 محکوم به قصاص درآستانه دهه ولایت
حسرت یک ملاقات به دلم ماند، اما وقتی فهمیدم که خیرین ایرانی برای آزادی من پول جمع می کنند، باورم نشد تا اینکه امروز فهمیدم واقعیت دارد و الان شرمنده همه ایرانی ها هستم. وی ادامه داد: تمامی اعضای خانواده ام وقتی 15 سال داشتم در جنگ با طالبان کشته شدند و من هم که دختر عمویم را نامزد کرده بودم برای کار به ایران آمدم، اما مرتکب قتل شدم. الان که آزاد شده ام می خواهم به افغانستان بروم و با دختر عمویم که ...
عکس | اعتراف های عجیب قاتل خانه اجاره ای | این جوان برای فریب دختران خودش را ایرانی جا می زد
.... به همین دلیل هرچه درآمد داشتم به حساب مونا واریز می کردم. در مدت 7ماهی که با مونا ارتباط داشتم، حدود 100میلیون تومان به وی داده بودم اما او حاضر نمی شد پولم را پس بدهد تا اینکه روز حادثه به من گفت که هیچ پولی به او نداده ام و با شنیدن این حرف عصبانی شدم. مونا اهل تهران بود؟ نه. خانواده اش در یکی از شهرستان ها زندگی می کرد. او یک سال قبل برای کار به تهران آمده و در خوابگاه ...
افشای راز قتل زوج سالخورده در باغ هشتگرد/ پیرمرد را باضربه لوله کشتیم،پیرزن را همه خفه کردیم
که 41 ساله است درباره ماجرا گفت: یکسالی بیکار بودم ،قبلاً در راهسازی کار می کردم اما از وقتی بیکار شدم با زن و سه فرزند دختر زندگی ام سخت شد. پسر دایی ام پیشنهاد سرقت داد اما وقتی پیرمرد متوجه شد و مقاومت کرد او را کشتم. من در شهریار در یک تراشکاری کار می کردم وقتی پلیس سراغم آمد پا به فرار گذاشتم که بعد از شلیک چهار گلوله دستگیر شدم. سرهنگ نادربیگی به خبرنگار ایران گفت: هنوز تحقیقات درباره ...
اتهام بی پایه ضرب و شتم به مادر دو شهید! + عکس
پشت در و نتوانستند وارد خانه بشوند. فردایش من را بردند بیمارستان. بعدش مشکوک شده بودند به حاج خانم که چرا من را زده است! (با خنده) کلکسیونی از تصاویر و وسائل حاج اصغر پاشاپور در گوشه خانه پدری مادر شهید: من خواب بودم. بیدار شدم برای نماز صبح که دیدم حاج آقا افتاده پشت در. رفتم و دیدم سرش به اندازه یک تخم مرغ باد کرده. پرسیدم چرا اینجا خوابیدی؟ فقط مسجدمان تلفن داشت. زنگ زدم به ...
رابطه پنهانی با مرد متاهل برای فرار از احساس تنهایی
اصلاً در جریان نیست. او سال هاست رهایم کرده و از من خبری ندارد. *چقدر درس خوانده ای؟ وارد دبیرستان نشدم، دوران ابتدایی را تمام کردم و بعد چون دوست نداشتم درس بخوانم مادرم هم اصرار نکرد. *هزینه زندگی را چطور تامین می کنید؟ مادرم کار می کند. او فروشنده است. ما خانه پدربزرگم زندگی می کنیم و اجاره خانه نداریم. با درآمد مادرم زندگی می کنیم. خودم هم می خواستم ...
روز قلم؛ روایت سال ها خودسانسوری!
انونی و موازین خاص خود؛ به تبع شغل و کارم و روحیه قانون مدارم؛ دوری نجستم. نوشتن را اول بار با انشای پر آوازه و خاطره انگیزی در دوران مدرسه تجربه کردم. وقتی انشای من پای تخته استوار بر زانوان لرزان بر قامت و جثه نحیف یک دختر تمام شد آوای تشویق هم کلاسی هایم و غریو بی صدای شادی در قلب کوچکم گوش جای گرفته در کالبد درونگرایم را نوازش داد. بیست شدم، نوبه بعدی زنگ انشا سرها بر می گشت که :( پ ...
مرد عاشق، متهم اصلی قتل دخترعمو
کارمند است و تنها زندگی می کند. او هر روز با من در تماس بود. دو روز است با او تماس می گیرم و جواب نمی دهد. مقابل در خانه اش رفتم، باز هم در را باز نکرد و امروز متوجه شدم سر کار هم نرفته است. با توجه به گفته های این مرد ماموران تحقیقات خود را آغاز کردند و متوجه شدند تلفن همراه زن جوان اطراف بیابان های تهران آنتن داشته است. همچنین پلیس متوجه شد آخرین کسی که با این زن تماس گرفته هوشنگ ...
جزئیاتی از قتل دختر 16ساله به دست پدرش
شی بعد هم یکی، دو ساعت نشد که دوست خواهرم عکس مربوط به آریانا را از صفحه اینستاگرامش حذف کرد و دیگر خبری نشد. انگار خانواده او نمی خواستند خبری از این اتفاق فاش شود. حرف های ضد و نقیض هم زیاد در مورد این خبر در ممسنی پیچیده بود اما خب من از طریق یکی از اقوام مان که در دادگستری کار می کند پیگیر خبر شدم و او هم به من گفت مادر این دختر هم مدتی می شد به عنوان قهر خانه را ترک کرده بود. آریانا با ...
اجرای حکم اعدام 3 متجاوز به عنف
...، گفت: ظهر در حال برگشت از مدرسه به خانه بودم که در میانه راه، مرد جوانی که کنار خیابان ایستاده بود مرا صدا زد و خواست کمکش کنم گلدان چینی را که همراه داشت روی موتورسیکلتش بگذارم. او گفت، گلدان چینی قیمتی است و متعلق به مادربزرگش است و به همین خاطر می خواهد گلدان را سالم به دست مادربزرگش برساند و از من خواست سوار موتورش شوم و گلدان را نگه دارم و بعد هم او مرا به خانه مان برساند. من هم به حرف ...
هر کسی مرا می دید می گفت می میرد!
، بلافاصله برای آموزش های سلاح های نظامی و رزمی در بسیج ثبت نام کردم و همه دوره ها را گذراندم. رادمنش با اشاره به اینکه برای رفتن به جبهه های نبرد حق علیه باطل با مخالفت خانواده ام مواجه شدم، بیان می کند: از آنجایی که شوق رفتن به جبهه را داشتم به دنبال کسب رضایت خانواده ام بودم، که در آخر پدرم به من گفت: اگر می خوای جبهه بروی من حرفی ندارم، ولی به عنوان سرباز برو که وظیفه خدمت هم انجام ...
سرنوشت دردناک یک راننده تاکسی در حیاط خانه شکارچی بی رحم !
رفتن به تهران را داشت. او را سوار خودروام کردم. در مسیر به بهانه گرما و تشنگی آب طالبی خرید که بعد از خوردن آن بی هوش شدم. دیگر متوجه چیزی نشدم، وقتی به هوش آمدم خودم را در حیاط خانه ای متروکه دیدم. در چهار روزی که نیمه هوش بودم فقط از شیر آبی که داخل حیاط بود آب می خوردم و توان اینکه از آنجا خارج شوم، نداشتم. چهار روز بعد که کمی حالم بهتر شد، موفق شدم از حیاط فرار کنم. متهم خودروام را ...
جزئیات تخریب خانه شماعی زاده + فیلم لحظه تخریب
همچنین دارای سند رسمی است. حسن شماعی زاده متولد 1 اذر 1322 در اصفهان، خواننده است، فارغ التحصیل دیپلم از دبیرستان شهدای ادب اصفهان است، بجز خوانندگی از آهنگسازان بنام با ساز تخصصی ساکسوفون است تابحال یکبار ازدواج کرده است از 13 سالگی وارد ارکستر تئاتر اصفهان شدم، از سال 1338 وقتی 16 ساله بود کارم را بصورت حرفه ای دنبال کردم ، در سال 1341 وقتی 19 ساله بودم به تهران آمدم و در ...
زندانی فلسطینی در بگرام: در جهنمی بدتر از گوانتانامو بودم
و به مدت 2 هفته مرا به همین صورت نگه داشتند. آنقدر ضعیف بودم که نمی توانستم خودم را از سرمای شدید محافظت کنم. تا امروز هنوز از آن سرمای شدید خلاص نشده ام. آنها مرا در قفسی کاملاً بسته قرار دادند. در زندان بگرام هر روز مرگ را با چشمان خود می دیدم . وی در ادامه نیز از اردن به کرانه باختری منتقل و به مدت 2 سال در آنجا مانده بود، که این بار توسط رژیم صهیونیستی بازداشت شد. سامر ...
حال و هوای روستاییان پس از زلزله مرگبار هرمزگان
کمک های هلال احمر به ما رسید و توانستیم کمی راحت تر شویم وگرنه در این گرما اگر چادر و اقلام امدادگران نبود، زنده نمی ماندیم. من سه نوه کوچک دارم که در این گرما نمی توانستند بدون چادر و آب دوام بیاورند. مهمانی تلخ این زمین لرزه خانه دیگری را خراب کرد. خانه مردی که هم خودش سرگردان شده و هم برادرش را از دست داده است. دختر و دامادش بعد از پنج سال مهمان خانه اش بودند که این زمین ...
دختران خردسال مرد معتاد از مرگ حتمی نجات یافتند!
کرده بود گفت: همسر اولم فوت شد و دوباره ازدواج کردم. امروز (روز حادثه) همسرم سر کار رفته بود و من هم مشغول مصرف مواد مخدر بودم و اجاق گاز را روشن گذاشته بودم که بعد از چند دقیقه از خانه بیرون آمدم و به خاطر وضعیتی که داشتم دستگیر شدم و بعد یادم افتاد که اجاق گاز را روشن گذاشته ام. سردار علی ابراهیمی، فرمانده انتظامی استان قزوین در این باره گفت: 2 کودکی که دچار گازگرفتگی شده بودند وضعیت شان رضایت بخش ...
سرنوشت تلخ زن 25 ساله؛ به دلیل خجالت کشیدن از گدایی، دزد شدم
زندگی من و سه برادرم را تامین می کرد. پدرم به مواد مخدر سنتی اعتیاد داشت و درآمد کارگری اش پاسخگوی نیاز ما نبود. من هم که کودکی خردسال بودم از خانه داری چیزی نمی دانستم. در همین حال پدرم با زن دیگری به نام ثریا ازدواج کرد خیلی زود ثریا به همراه دختر و پسرش وارد زندگی ما شدند. اگرچه نامادری ام زن بدی نبود و با ما به مهربانی برخورد می کرد اما روزگار سختی را می گذراندیم چرا که پدرم به خاطر فقر ...
آزاد شدن پسر جوان پس از قاتل مادر و خواهر
همسایه ها که متوجه ماجرا شده بودند، مانع از فرارش شدند و به این ترتیب او دستگیر شد. متهم در بازجویی ها به قتل مادر و خواهرش اعتراف کرد و درباره انگیزه اش گفت: در خانه ما همیشه جنگ و دعوا به راه بود. روز حادثه من خسته از پادگان به خانه برگشته بودم و می خواستم استراحت کنم اما با صدای فریادهای مادرم از خواب پریدم. او بهانه می گرفت که چرا خواهرم از مدرسه برنگشته است. به او گفتم حتما کلاسش طول کشیده است ...
شکنجه وحشیانه زندانیان توسط طالبان در 10 ماه گذشته
که او بی هوش بوده است، به آلت تناسلی اش سوزن زده اند. سرفراز گفت: "نمی دانم چرا این کار را با من کردند، اما برخی زندانیان گفتند طالبان این کار را می کنند تا کسی نتواند ادای بیهوشی دربیاورد و از شکنجه در برود." سرفراز گفت در روزهای بعد متوجه شدم که اقدامی مشابه در مورد شماری دیگر از زندانیان نیز صورت گرفته است. سرفراز پس از تحمل 45 روز شکنجه، از زندان طالبان آزاد شد و بار دیگر اواخر مه در شهر ...
ترفندهای آقای وکیل برای آزادی کودکان زندانی | جمع آوری زباله برای پرداخت دیه حبس کشیده ها
...، هم آن کودک و خانواده اش و هم جامعه. درنا یکی دیگر از موکلان دکتر عنصری فرد است.12 سالگی ازدواج کرده و چند سال بعد به جرم سرقت در حالیکه یک پسر داشته و 8 ماهه باردار بوده، راهی زندان شده است. او می گوید: 6 ساله بودم که پدرم را از دست دادم آن هم به دلیل مصرف زیاد مواد مخدر. یک شب خوابید و بیدار نشد. مادرم هم معتاد بود. روز بعد از مرگ پدرم دیگر او را ندیدیم. سال ها بعد از ...
دوران وحشت محمد معین از طیارۀ روس ها
را در نظر دارم که بین پدر و مادر کدورتی حاصل شد و کار به مشاجره کشید. من خود بر در اطاق نشسته متاسف و متاثر بودم و ازین جهت بسیار غصه و اندوه بر دلم راه یافت و از طریق دیده به صورت اشک جاری شد. دیگر روز به عیادت پدر مریضم به سرای یکی از نزدیکان که وی را بدانجا انتقال داده بودند، رفتم. روزی دیگر گویا شنیدم مادرم به رحمت ایزدی پیوست. اندکی بعد (درست پنج روز) جسد ...
این مامور فداکار پلیس سوخت تا مرد اصفهانی خودسوزی نکند + عکس و جزییات
همین دلیل قصد خودسوزی دارد. آن مرد یک چهارلیتری بنزین در دست داشت. اطلاع مامور پلیس به دادستانی وی افزود: با تلفنی حرف زدم و ماجرا را اطلاع داد. بعد به گفت وگو با آن مرد جوان پرداختم تا با عملیات روانکاوانه او را از اقدام برای خودسوزی منصرف کنم اما اوحاضر نمی شد از آنجا خارج شود. حتی با دیدن خانواده اش و التماس و زاری آنها دست بردار نبود و تصمیم خود راگرفته بود به زندگی اش پایا ...
آغاز فصل شیرین زندگی با توسل به ائمه اطهار (ع)/ وقتی امام رضا (ع) واسطه ازدواج می شود
،خانواده دوست پدرم بازنشسته و مادر پر مهرم خانه دار، برادر ارشدم مهندس برق و برادر کوچک کارشناس مدیریت بازرگانی و یگانه خواهرم مهندس AT ،خواهر و برادرهایم ازدواج کرده بودند و من با پدر و مادرم زندگی میکردم. هر وقت صحبت از ازدواج میشد من میگفتم کار رو باید به کاردانش سپرد، سال 93 به صورت کاملا غیر منتظره و باور نکردنی به کربلا مشرف شدم یادم هست وقتی وارد حرم حضرت ابالفضل شدم بعد از دعا برای ...