سایر منابع:
سایر خبرها
راز سقط جنین پنهانی عروس خانم پیش داماد مشهدی لو رفت / عروس پُررو درخواست عجیبی کرد!
... اگرچه درآمدم بد نبود اما به همراه دوستانم و به صورت تفننی شروع به مصرف مواد مخدر کردم چرا که به دلیل نقص جسمانی همواره احساس حقارت داشتم و در واقع می خواستم از این طریق ضعف خودم را جبران کنم. خلاصه در همین روزها به پیشنهاد مادرم با دختر یکی از هم روستایی های مان ازدواج کردم ولی زمانی که پسر اولم به دنیا آمد اختلافات ما به دلیل من آغاز شد. اما من دیگر آلوده مواد افیونی شده بودم و به ...
تجاوز وحشتناک به دختر دانشجو / فرد متجاوز دستگیر شد
شدم درون اتاق تنها بودم و از کوروش هم خبری نبود! اضطراب و نگرانی دیوانه ام می کرد و وضعیت روحی بدی داشتم . اشک ریزان به خانه رفتم اما از این ماجرا به کسی چیزی نگفتم! تا این که چند روز بعد هنگامی که در گروه همکلاسی های دانشگاه مشغول فعالیت بودم ناگهان تصاویر زشت و زننده ای از من در گروه کلاس بارگذاری شد. در کمال ناباوری شوکه شده بودم و دست و پایم را گم کردم و نمی دانستم چه ...
تجاوز پسر 20 ساله به 16 زن در ایران/ مجید از زنها متنفر بود!
اما به دلیل مشکلاتی که در کودکی داشتم و بدبینی خاصی که به محیط اطراف پیدا کرده بودم قادر به برقراری ارتباط درست با هم مدرسه ای هایم نبودم. سریع پرخاش می کردم و بارها به خاطر همین رفتارم از طرف هم مدرسه ای هایم فحش و سرکوفت شنیده و کتک خوردم. آنها بی پدر و مادری مرا به رخم می کشیدند و حرف هایی به من می زدند که باعث می شد در خلوت خود ساعت ها گریه کنم و از خدا بخواهم زودتر مرا بکشد. همان ...
دیدم که جانم می رود | پای صحبت های همسر دانشمند هسته ای، شهید داریوش رضایی نژاد در سالروز شهادتش
وابستگی زیادی به آرمیتا داشت. بانو تعریف می کند: یک بار برای انجام کاری به شیراز رفته بود. قرار بود چند روز آنجا بماند اما یک شب دیدم به خانه آمد گفت دلم برای آرمیتا تنگ شده بود. این همه راه آمده بود آرمیتا را ببیند. کلی با او بازی کرد. صبح هم دوباره راهی شیراز شد. تا قبل از به دنیا آمدن آرمیتا می گفت شهره تو همه زندگی من هستی. اما با تولد آرمیتا همه زندگی اش شد آرمیتا. می گفت اول آرمیتا بعد تو ...
مهمترین دغدغه سربازان؛ از دوری و دلتنگی تا تکریم و کاهش دریافتی
پا استاد شده ام. وقتی می فهمد خبرنگارم، می پرسد خانم؛ شما در مورد آتش نشانی هم اطلاعات دارید؟ با تعجب می پرسم چرا؟ و با لبخند و احساس غرور می گوید با این همه مهارت که آموختم می خواهم آتش نشان شوم؛50 روز از خدمتم باقی مانده و امروز برادرم رفته پرس و جو کند که شرایط ثبت نام برای آتش نشانی چیست. از میزان حقوقش که می پرسم می گوید: نسبت به پارسال که بهتر شده است، اما یک ...
ماجرای سیگار کشیدن نسرین مقانلو کنار ساحل! + عکس
کرد و با بازی در فیلم همسر بیشتر مورد توجه قرار گرفت. او پس از بازی در فیلم نابخشوده چند سالی را خارج از کشور گذراند. وی سپس به ایران بازگشت و بازی در سینما و تلویزیون را ادامه داد. بازی در فیلم مهمان مامان وی را به عنوان یک بازیگر توانا مطرح کرد. من به واسطه فعالیت پدرم در رشته موسیقی و مادرم در تئاتر با فضای هنر آشنایی کامل داشتم، به همین دلیل از زمان کودکی و نوجوانی فعالیتم در زمینه ...
دختر جوان: تصاویر زننده خواهرم و همسرم را در گوشی شوهرم دیدم
معتبر دعوت به همکاری می شود ولی من تصمیم گرفتم قبل از ازدواج از مشاوران زبده راهنمایی بگیرم و ... شایان ذکر است، چند روز بعد به تقاضای مشاور کلانتری، عیسی نیز در دایره مددکاری کلانتری در حالی حضور یافت که ظاهری نامرتب و موهایی ژولیده داشت. او در حالی که به صورت غیرارادی دستش را تکان می داد و لبخندهای عجیبی داشت، به کارشناس اجتماعی گفت: شش ساله بودم که فرزند طلاق نام گرفتم و در منزل ...
هر 2 شهید سرباز خوبی برای حضرت زینب (س) شدند
می خواهم با ایشان ازدواج کنم. سیدمحمد پدر نداشت و درد یتیمی کشیده بود. خواهر و برادرانش هم بسیار کوچک بودند. پدرم می گفت، نمی توانم با این شرایط به سیدمحمد اعتماد کنم. بعید می دانست که سیدمحمد من را خوشبخت کند. به همین دلیل مخالف ازدواج من با ایشان بود، اما سیدمحمد دست بردار نبود و خیلی پافشاری کرد و عمو های دیگرمان را واسطه قرار داد تا با پدرم صحبت کنند. بعد از کلی رفت و آمد، نهایتاً پدرم راضی شد ...
دیدم که جانم می رود
دانشجویی مان برمی گردد. من با برادر داریوش همکلاس بودم. علوم سیاسی دانشگاه تهران می خواندیم. داریوش هم مهندسی برق دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی. از طریق برادرش به من پیشنهاد ازدواج داد. من هم با پدرم درمیان گذاشتم. پدرم موافقت کرد چون داریوش را می شناخت؛ دانش آموزش بود. برای همین قرار شد به خواستگاری بیایند. روز خواستگاری امکانی مهیا شد تا عروس و داماد با هم صحبت کنند و از خلق و خوی هم بپرسند. در ...
رفتارهای غیرمتعارف مرد ایرانی ؛ شوهر بی غیرتم از من می خواست کنار دوستانش لباس نپوشم!
، منزلی در بهترین نقطه شهر اجاره کرد و همه اسباب و اثاثیه ام را یک جا خرید تا پدرم مجبور به تهیه جهیزیه نشود. من هم که از این ازدواج در پوست خودم نمی گنجیدم، سعی کردم زندگی عاشقانه ای را برایش فراهم کنم. خلاصه یک سال بعد از آغاز زندگی مشترکمان صاحب یک فرزند پسر شدم و تصور می کردم با تولد آراد، زندگی ما زیباتر خواهد شد اما نمی دانم چه حادثه ای رخ داد که این زندگی عاشقانه رنگ باخت و روابط من و ...
رابطه شیطانی زن و مرد متاهل لو رفت/ حکم اعدام صادر شد/ فیلم خانه مجردی پرده از این راز برداشت!
این شکایت دستور جلب دو متهم صادر و آنها در خانه ای در یوسف آباد بازداشت شدند . میثم 27 ساله مدعی بود با ساره رابطه ای نداشته و بی دلیل بازداشت شده است. اما ساره 33 ساله به ماموران گفت: من شوهر دارم و سال 92 ازدواج کرده ام و حالا پسری 4 ساله دارم . من مدتی قبل با میثم آشنا و به او علاقه شدم. من و میثم نیمه شب به خانه مجردی او در یوسف آباد رفته بودم که ساعت 8 صبح از سوی مأموران دستگیر شدیم ...
صحبت های یک راننده تاکسی اینترنتی؛ از درآمد میلیونی تا خفت شدن
پدرم و سه تا برای روح مادرم رایگان مسافر می زنم.من که کاری برای آنها نکردم حداقل ثوابی برسد برای روح شان.البته بچه بدی هم نبودم.یعنی کاری نکردم که سرشان افتاده باشد.نه دزد بودم،نه مال مردم خور،نه دزد ناموس نه چیز دیگری.روح همه رفتگان شاد. انتهای پیام
جذابیت زن، شوهر را دیوانه کرده بود/ او با مردان غریبه به سفر می رفت! غیرت بی غیرت!
آموز ممتاز مدرسه بودم همه تلاشم را برای برآورده کردن آرزوهای پدر و مادرم به کار می بردم تا این که در یکی از رشته های علوم انسانی وارد دانشگاه شدم و تحصیلاتم را تا مقطع کارشناسی ارشد ادامه دادم. وی ادامه داد: در این سال ها نه تنها به ازدواج نمی اندیشیدم بلکه با هیچ دختری هم رابطه نداشتم، در واقع از این گونه ارتباط های نامتعارف دوری می کردم تا این که در یکی از مهمانی های خانوادگی برق چشمان دختری ...
خیانت مرد جوان به همسرش/ او با دخترخاله خانمش رابطه جنسی داشت/ شوهر خائن در بدترین شرایط به دام افتاد
خصوصی زندگی مان را برای دختری جوان فاش کرد و همه این عوامل دست به دست هم دادند تا چنین وضعیت اسف باری به بار بیاید. مرد جوان افزود: همسرم که از مدتی قبل به من و دخترخاله اش شک کرده بود موضوع را به پدر و مادرم و مادر خودش اطلاع داد و در موقعیت بسیار شرم آوری دست مان رو شد.ای کاش مرده بودم و این روزها را نمی دیدم. من به همین راحتی زندگی و آبرویم را از دست دادم و حالا خانواده خودم نیز مرا طرد کرده اند و می گویند تو مایه ننگ ما هستی . ...
یک اشتباه بزرگ زندگی ام را به آتش کشید ؛ خبر بارداری ام چون پتکی بود که بر سرم فرود آمد
.... آن روزها در محیط کارم به دختری مغرور و خشک معروف بودم، به طوری که حتی همکاران مرد مرا دختری غد می دانستند. در میان مشتریان آزمایشگاه که نمونه هایی از مواد غذایی را هر هفته به آزمایشگاه می آوردند، مرد میان سالی به نام حبیب بود که توجهم را به خودش جلب کرد ، او همواره با ادب و متانت رفتار می کرد و با ابراز علاقه های عامیانه سخن نمی گفت. او در حالی سعی می کرد به من نزدیک شود ...
لباس عجیب سحر دولتشاهی همه را غافلگیر کرد | سحر دولتشاهی ممنوع الکار می شود؟
ماجرای ازدواج و طلاق سحر دولتشاهی او در 27 اسفند 87 با رامبد جوان بازیگر و کارگردان تلویزیون و سینما ازدواج کرد. آشنایی آنها از تئاتر شکل گرفت، دولتشاهی می گوید :دوستان مشترک زیادی داشتیم و دورادور همدیگر را می شناختیم تا اینکه بالاخره وقتش رسید کم کم حواسمان بیشتر به هم جلب شد تا بالاخره کار به ازدواج کشید، رامبد بعد از اینکه به من پیشنهاد ازدواج داد، آمد با پدرم صحبت کرد. بعد هم خو ...
رابطه نامشروع یک مرد با بازیگر زن ایرانی تلویزیون به رسانه ها کشید
....چندی پیش با دختری جوان که از بازیگران مطرح تلویزیون است و از مشتریانم بود، دوست شدم و ارتباطمان شکل گرفت. در دوره آشنایی مان عکس هایی با هم انداختیم و آن را به عنوان یادگاری نگه داشته بودم. او افزود: مدتی که گذشت برای ازدواج با هم به تفاهم نرسیدیم و ارتباطمان پایان گرفت. بعداز آن دیگر او را ندیدم و فراموش کردم که آن عکس ها را از گوشی تلفن همراهم حذف کنم که همین موضوع برای من و او دردسرساز ...
از کشف جسد کودک 6 ساله تا ناکام ماندن نقشه شیطانی برای زن جوان
شناسی داشتم و همیشه دلم می خواست در کارهای کاوشگری و باستان شناسی حضور داشته باشم از آشنایی با او استقبال کردم و این آغاز ارتباط ما شد اما در ادامه مدتی بعد وی به من پیشنهاد ازدواج داد و من که تصور می کردم او تمام ملاک و معیارهای من برای ازدواج را دارد، به این پیشنهاد پاسخ مثبت دادم. وی افزود: یک روز قبل با من تماس گرفت و مدعی شد که قصد دارد مرا ابتدا به اداره باستان شناسی ببرد و بعد هم در ...
انتقام سوزناک دختر عصبانی از پسر مورد علاقه اش
رسیدگی به این پرونده از 3 سال قبل با گزارش حراست یکی از بیمارستان های تهران در خصوص اسیدپاشی مشکوک به دختر و پسری دانشجو آغاز شد. بلافاصله مأموران به بیمارستان مراجعه و تحقیقات را آغاز کردند. پسر جوان به نام مهران در توضیح ماجرا گفت: من دانشجوی پزشکی هستم با دختر جوانی به نام میترا که از هم دانشکده ای هایم بود دوست بودم و قصد داشتم که با او ازدواج کنم اما پس از مدتی به این نتیجه رسیدم که اختلافات ...
ماجرای رابطه نامشروع دخترجوان در 13 سالگی با پسر همسایه
من از پدر و مادرم و خانواده پدر بزرگم خیلی گلایه دارم چون آن ها سرنوشتم را به بازی گرفتند و به این وضعیت فلاکت بار افتادم. دختر جوان در دایره اجتماعی کلانتری افزود: متأسفانه چند سال قبل پدر و مادرم به خاطر دخالت های بی جای مادربزرگ و عمه ام از همدیگر جدا شدند و قرار بود عمه ام مرا مثل بچه های خودش بزرگ کند. اما او خیلی زود خسته شد و پس از ازدواج مجدد پدرم ناچار شدم به زندگی با نامادری ...
مرد هوس باز زندگی سه دخترش را تباه کرد/ خودکش دختر جوان به خاطر همخوابی پدر با زنان خیابانی
زد و سپس به همراه آن زن خیابانی سوار خودرو شد و رفت. من که از دیدن این صحنه به شدت ناراحت شده بودم کنترلم را از دست دادم و با یک تصمیم احمقانه تعدادی قرص خوردم تا خودکشی کنم، اما مادرم و همسایگان مرا به بیمارستان رساندند و از مرگ نجات یافتم.روز بعد که از بیمارستان مرخص شدم به همراه مادر و خواهرانم به خانه مادربزرگم رفتیم و مادرم دادخواست طلاق به دادگاه داد. حالا هم من راضی به طلاق آن ها هستم چرا که ... در خور ذکر است، به دستور سرگرد محمد ولیان (رئیس کلانتری پنجتن) اظهارات این دختر مورد پیگیری های پلیسی و قضایی قرار گرفت. ...
زندگی تلخ در خانه شوهر بدریخت و بدقواره
ساعد نداشتیم اما در جلسه خواستگاری حتی یک کلمه هم با او صحبت نکردم از سوی دیگر خانواده ام اصرار داشتند که او جوانی سر به راه و با وقار است. خلاصه مخالفت های من فایده ای نداشت و مجبور به ازدواج با او شدم در شب عقدکنان فقط اشک می ریختم چرا که از همان دوران کودکی هیچ وقت محبتی از پدرم ندیده بودم و او دست نوازش بر سرم نکشیده بود. مادرم نیز به شدت از پدرم می ترسید و تنها به حرف او گوش می کرد در ...
قتل مادر و برادر به دلیل شکست خوردن در خواستگاری
عمد در زمان وقوع حادثه) به انگیزه ای باورناپذیر رسید. متهم این پرونده جنایی در اعترافات خود گفت: ماجرا به 14 سال قبل بازمی گردد که پدر و مادرم از یکدیگر جدا شدند. آن زمان پدرم تهمت هایی به مادرم می زد و من از شنیدن این حرف ها از زبان اطرافیانم بسیار آزرده خاطر می شدم و زجر می کشیدم. به طوری که همین تهمت ها درباره برادرم نیز زده شده و من به طور مستقیم یا غیرمستقیم حرف های ناشایستی را درباره ...
اقدام عجیب دختر جوان سوژه شد ؛ من عروس بی حیایی هستم!
. چند ماه بعد موسی مرا از خانواده ام خواستگاری کرد، اما وقتی با پیشنهاد من به همراه خانواده اش به منزل ما آمدند پدرم به طور جدی با این ازدواج مخالفت کرد. خانواده ام معتقد بودند هیچ سنخیتی بین ما وجود ندارد و هیچ گونه تشابه فرهنگی و اجتماعی نیز نداریم. اما من که خوشبختی ام را فقط در ازدواج با موسی می دیدم بی شرمانه به چشمان مادرم نگاه کردم و گفتم: فقط با او ازدواج می کنم. در همین روزها بود ...
بارداری دختر جوان از رابطه نامشروع با شوهر دوستش
رساند من هم از او طلاق گرفتم تا این که مدتی بعد با برادر دوست خواهرم ازدواج کردم تا تجربه های تلخ گذشته را فراموش کنم ولی هنوز یک ماه از ازدواج من در یکی از شهرهای مرزی خراسان رضوی نمی گذشت که فهمیدم همسرم قاچاقچی موادمخدر است و همه سرمایه مرا نیز صرف خرید مواد مخدر کرده است. این در حالی بود که من دخترم را باردار بودم و در صورت اعتراض زیر مشت و لگد قرار می گرفتم. چند ماه بعد وقتی دخترم ...
پسر شیطان صفت این دختر مشهدی را اغفال کرد ؛ دختر باردار به دنبال به دنیا آوردن فرزند نامشروع
دختر 25 ساله ای که برای شکایت از یک پسر جوان وارد کلانتری سپاد مشهد شده بود درحالی که ادعا می کرد یک دوستی خیابانی سرنوشتم را دگرگون کرد درباره این ماجرای تاسف بار به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: دوسال قبل برای آموختن حرفه خیاطی و همچنین ادامه تحصیل به مشهد آمدم و در منزل برادرم ساکن شدم. او ادامه داد: آن روز ها با یکی از دوستان همشهری ام که قبل از من به مشهد آمده بود رابطه ...
یک سال همراهش بودم و 6 سال منتظر بازگشتش
فرمانده پایگاه شنیده بودم. وقتی او را در روز خواستگاری دیدم، احساس کردم مورد مناسبی نیست. جثه و چهره اش خیلی به نظرم بزرگ تر از من می آمد. پیش خودم گفتم، جوابم منفی است. ضمن اینکه وقتی چایی را جلوی پدرم گرفتم، آقا مصطفی عجولانه و قبل از اینکه چای را جلویش بگیرم، یکی را برداشت و بعد موقع آوردن شیرینی هم همین کار را کرد و با عجله یک شیرینی برداشت. پدرم شغلش بنایی بود و از این طریق با آقا مصطفی که در کار ...
ماجرای باند کثیف شیطان!
تصمیم من نداشتند چرا که پدرم مردی کارگر بود و به سختی هزینه های زندگی ما را تامین می کرد. در کنار مادرم به امور خانه داری مشغول شدم و خیلی کم از خانه بیرون می رفتم تا این که در 17 سالگی پسر یکی از همسایگانمان به خواستگاری ام آمد اما من قیصر را نمی شناختم و هیچ گاه توجه مرا در محله جلب نکرده بود. با وجود این خانواده ام خیلی خوشحال بودند چرا که قیصر را پسری سر به زیر می دانستند و معتقد بودند تاکنون ...