سایر منابع:
سایر خبرها
مرد35ساله: شرط ترلان ازدواج مخفیانه بود
نگران بود و به دلداری های من نیز توجهی نمی کرد. یک روز که در خانه خواب بودم متوجه شدم که تلفنی با یکی از دوستانش درباره عوارض سقط جنین صحبت می کند. من خودم را به خواب زدم و موضوع را جدی نگرفتم تا این که حدود یک هفته قبل برای انجام کاری به سفر رفتم. دو روز بعد وقتی به خانه بازگشتم همسرم مدعی شد که جنین اش سقط شده است ولی من به او مشکوک بودم به همین دلیل به جست وجو در خانه پرداختم و داروهای سقط جنین ...
جزئیاتی از رابطه شرم آور زن جوان با شوهر خواهر همسرش ؛ رابطه عجیب لو رفت
مقابل محل کار همسرم می رفت و او را تعقیب می کرد .تا اینکه متوجه شدم همسرم با شوهر خواهرم در رابطه است و آنها چندین بار با هم به رستوران و تفریح رفته اند. من حالا از همسرم و شوهر خواهرم شکایت دارم. با این شکایت ماموران پلیس به بررسی ماجرا پرداختند و با بررسی پیامک های رد و بدل شده میان زن جوان و سعید به رابطه آن ها پی بردند .به این ترتیب مهتا 32 ساله و سعید 33ساله بازداشت شدند اما ادعا ...
غمِ این هجر نشاطِ دلِ غمگینِ من است
.... بعد هم چای داغش را سر کشید و رفت. بعد از آن سر در گریبان بُردم و با خودم گفتم: ما این زندگی را با هم شروع کردیم تا آخر هم باید با هم ادامه بدهیم؛ من با چادر سفید به خانه بخت رفتم با چادر سفید هم بر می گردم. بلند شدم و لباس مرتبی تن داوود کردم؛ وسایلم را جمع کردم و دست پدر و مادرم را بوسیدم و به خانه همسرم برگشتم. وقتی از خانه بیرون زدم مادر یک بچه بودم و وقتی برگشتم چند فرزند قد و ...
ماجرای تلخ زن خیانت کار/ پسری که با او ارتباط داشتم فیلم های زننده مان را برای شوهرم فرستاد
پوشاکی راه اندازی کرد و اوضاع مالی ما بهتر شد. اگرچه صاحب دو فرزند شده بودم اما همواره با همسرم اختلاف داشتم. او همیشه درگیر گرفتاری های کاری و بدهی و طلبکاری هایش بود و توجهی به من و فرزندانم نداشت. به همین دلیل کمبود محبت را با همه وجودم حس می کردم و بیشتر اوقات با یکدیگر مشاجره داشتیم. این کمبودهای عاطفی به جایی رسید که هر کدام از ما مشغول خودش شد و دیگری را فراموش کرد. در ...
سارقان مرا 2 روز بدون آب و غذا رها کردند
چند روز پیش بود که ماموران پلیس پایتخت در جریان سرقتی خشن از خانه ای در شمال پایتخت قرار گرفتند. مرد جوان وقتی از ماموریت کاری برگشته بود، همسرش را بیهوش داخل یکی از اتاق ها، آن هم درحالی که دست و پایش بسته بود، پیدا کرد. این مرد فورا همسرش را به بیمارستان رساند و موضوع را به پلیس گزارش کرد. او در تحقیقات به ماموران گفت: برای دو روز به یک ماموریت کاری به خارج از تهران رفته بودم. روز ...
عروس خانواده نقشه ی قتل دکتر محمود باستانی را کشید | قتل دکتر محمود باستانی توسط 3 قاتل اجیر شده
جریان شلیک شبانه قرار گرفتند به خانه مورد نظر رفتند و با پیکر خونین دکتر محمود باستانی 62ساله که مشاور عالی رئیس بیمارستان فیروزگر بود روبه رو شدند. همسر وی که هراسان بود به ماموران گفت :من و همسرم در خانه تنها بودیم که صدای زنگ در شنیده شد و مردی که لباس آبی بر تن داشت خودش را مامور سازمان آب معرفی کرد .همسرم در را برایش باز کرد اما دو مرد جوان به داخل خانه حمله ور شدند و به همسرم شوکر ...
نجات معجزه آسای زن جوان از دست دزدان بی رحم | اقدام عجیب سارقان آن ها را به دام انداخت
به گزارش همشهری آنلاین، تنها 2روز از ماموریت کاری مهندس جوان در خارج از تهران گذشته بود که او نگران همسرش شد. او و همسرش در ساختمانی اعیانی در شمال تهران زندگی می کردند اما حالا که مرد جوان راهی ماموریت شده بود، هر چه با موبایل همسرش و تلفن خانه تماس می گرفت کسی پاسخ نمی داد. آقای مهندس که نگران وضعیت همسرش شده بود به تهران برگشت اما وقتی وارد آپارتمانش شد صحنه هولناکی را دید. دست و پای همسرش با ...
ایرانِ قوی مرهون مجاهدت رضایی نژادها
و می فهمم که چه نعمتی را از دست داده ام، گفت: بعد از شهادت داریوش، دیدن خواب او برایم یک آرزو شده بود؛ شب ها قبل از خواب از خدا می خواستم که داریوش به خوابم بیاید، ولی نمی شد. پیرانی ادامه داد: روانشناسانی که با آنها در ارتباط بودم توصیه کرده بودند که باید آرامش خود را به دست بیاورم تا بتوانم او را در خواب ببینم؛ البته بعد از یک ماه دیدن خواب داریوش اتفاق افتاد و هر بار او را به همراه خودم در دشت و صحرا می دیدم. ...
نقشه شرم آور سرایدار ساختمان برای خانم مهندس جوان / در شمال تهران رخ داد
به گزارش رکنا، اوایل تیر امسال زن جوانی به شعبه چهارم بازپرسی دادسرای ویژه سرقت رفت و از سرایدار خانه اش و همسر او شکایت کرد. زن جوان گفت: در یکی از محله های شمال تهران زندگی می کنم، همسرم برای مأموریت کاری از تهران خارج شده بود و من در خانه تنها بودم. شب حادثه به خانه یکی از اقوام رفتم اما زمانی که به خانه برگشتم، پس از ورود به پارکینگ ساختمان ناگهان متوجه سرایدار و همسرش شدم. آنها ...
◄ داستانی از تهران؛ ایستگاه مترو فرودگاه مهرآباد
...، همسرم کارت پرواز را گرفت و ساعت 4:45 بامداد برای سوار شدن از گیت عبور کرد. از ترمینال خارج شدم و به طرف ایستگاه مترو که در مقابل ترمینال 2 فرودگاه قرار دارد حرکت کردم که با کرکره پایین کشیده ورودی مترو مواجه شدم. متوجه شدم که ساعت کار مترو در این روز تعطیل هنوز شروع نشده و باید مدتی منتظر بمانم. از آنجا که با برنامه حرکت و ساعت شروع کار مترو آشنا نبودم به دنبال تابلو ساعت حرکت ...
فرجام تلخ دوستی زن جوان با باستان شناس قلابی در اینستاگرام
زخمی شده تا اینکه وی پس از بهبودی به مأموران پلیس گفت که در دام یک مرد شیاد گرفتار شده و توسط او مورد ضرب و شتم قرار گرفته است. زن جوان در توضیح ماجرا گفت: یکی از علاقه مندی های من در زندگی تاریخ و باستان شناسی است، به همین دلیل درباره این موضوع در اینترنت جست وجو می کردم تا اینکه حدود 4ماه قبل به صورت اتفاقی چشمم به یک صفحه اینستاگرام افتاد که مطالبی درباره باستان شناسی داشت. پیچ را ...
سرایداران طمعکار به محل سرقت برگشتند
طرف محل کارش به مأموریت می رود و چند روزی من تنها می مانم. چند روز قبل هم مثل همیشه شوهرم به مأموریت رفت و من در خانه تنها بودم. یکی و دو شب اول خانه مادرم بودم و یک شب هم میهمان داشتم تا اینکه شب چهارم تصمیم گرفتم در خانه ام بخوابم و از خانه مادرم راهی خانه خودم شدم، وقتی وارد آپارتمان شدم، زوج سرایدار را دیدم که هراسان و گریان بودند. همسرش با گریه گفت که حالش بد بوده و همراه شوهرش بهزاد به ...
بخشش قاتل در دادگاه
مجروح و راهی بیمارستان شده است. با به دست آمدن این اطلاعات، بهرام که بعد از حادثه متواری بود تحت تعقیب قرار گرفت که از بیمارستان خبر رسید یزدان بر اثر شدت خونریزی فوت کرده است. به این ترتیب مرد جوان این بار به اتهام قتل عمد ردیابی و چند روز بعد از حادثه، بازداشت شد. او به پلیس آگاهی منتقل شد و به قتل اعتراف کرد. با اقرار های متهم، وی بعد از بازسازی صحنه جرم راهی زندان و پرونده با صدور ...
هر 2 شهید سرباز خوبی برای حضرت زینب (س) شدند
شناسنامه بچه های دیگر رفتم. روی صندلی نشسته بودم و دستم را گذاشتم روی پیشانی ام و در همان حالت خوابم برد. همانجا سیدمحمد به خوابم آمد. رو به من کرد و گفت، نسیبه جان! برگه های شناسنامه ثریا را به من بده خودم کارهایش را درست می کنم. از خواب بیدار شدم و به دخترم لطیفه که همراهم بود، گفتم امروز کار شناسنامه ثریا حل می شود و بعد خواب بابایش را برایش تعریف و خیلی گریه کردم. فردای همان روز به ...
دختر جوان: تصاویر زننده خواهرم و همسرم را در گوشی شوهرم دیدم
خشمگین و عصبانی رو به رو بودم. او هیچ توجهی به من نداشت و مخفیانه با خواهرم در ارتباط بود. زمانی که پیامک هایش را دیدم دنیا روی سرم خراب شد اما پیمان با بی شرمی ادعا کرد از مدت ها قبل عاشق خواهرم بوده و به من علاقه ای نداشته است. وقتی اشک ریزان ماجرا را برای خانواده ام بازگو کردم آن ها خواهرم را سرزنش کردند ولی او نیز خودش را دل باخته پیمان دانست و تهدید به خودکشی کرد. این گونه بود که ...
خواسته های بی شرمانه مرد جوان از همسرش/ غیرت هم خوب چیزی است!
این ها بخشی از اظهارات زن 27ساله ای است که برای چاره جویی درباره رفتارهای غیرمتعارف و بی شرمانه همسرش به دایره مددکاری اجتماعی کلانتری میرزا کوچک خان مشهد مراجعه کرده بود. این زن جوان درباره ماجرای ازدواجش با مردی بی بند و بار گفت: پدرم کارگری ساده و بی سواد بود که به سختی می توانست هزینه های زندگی خانواده 5 نفره اش را تامین کند. به همین دلیل هم هیچ کدام از خواهران و برادرانم نتوانستند ...
رابطه شیطانی زن و مرد متاهل لو رفت/ حکم اعدام صادر شد/ فیلم خانه مجردی پرده از این راز برداشت!
شکایت زن جوانی به نام مریم آغاز شد. او که به پلیس آگاهی رفته بود از شوهرش به نام میثم و زن جوانی به نام ساره که با او رابطه پنهانی داشت شکایت کرد. وی گفت: مدتی بود به رابطه همسرم و یک زن جوان مشکوک شده بودم تا اینکه مدارکی به دست آوردم که رابطه کثیف آنها برایم ثابت شد. این زن فیلم هایی را از شوهرش و زن جوان ارائه داد که حکایت از رابطه شیطانی آنها با یکدیگر داشت. با ...
خیانت کرد اما بخشیدمش!
او به زندگی برگردد. الان بچه هایم چه وضعی خواهند داشت؟ آنها اینجا غریبند و نگرانشان هستم. کاش آن روز می توانستم خشمم را کنترل کنم و با چاقو به همسرم حمله نمی کردم. البته او اول حمله کرد. دست بزن داشت و هر وقت دعوا می کردیم، مرا کتک می زد. آن روز هم او اول چاقو را برداشت. وقتی به خودم آمدم، همسر و دخترم غرق در خون روی زمین افتاده بودند. پشیمان شدم اما فایده ای نداشت و اهالی که وارد خانه شدند ...
یک اشتباه بزرگ زندگی ام را به آتش کشید ؛ خبر بارداری ام چون پتکی بود که بر سرم فرود آمد
.... آن روزها در محیط کارم به دختری مغرور و خشک معروف بودم، به طوری که حتی همکاران مرد مرا دختری غد می دانستند. در میان مشتریان آزمایشگاه که نمونه هایی از مواد غذایی را هر هفته به آزمایشگاه می آوردند، مرد میان سالی به نام حبیب بود که توجهم را به خودش جلب کرد ، او همواره با ادب و متانت رفتار می کرد و با ابراز علاقه های عامیانه سخن نمی گفت. او در حالی سعی می کرد به من نزدیک شود ...
جذابیت زن، شوهر را دیوانه کرده بود/ او با مردان غریبه به سفر می رفت! غیرت بی غیرت!
اکنون که سه دانگ از منزل پدرم برای پرداخت مهریه همسرم توقیف شده است و من در گرداب مشکلات شدید خانوادگی دست و پنجه نرم می کنم تازه می فهمم که برخی جملات ضرب المثل گونه قدیمی ها ارزش و اعتبار خود را از دست داده است و معنایی وارونه دارد. این جملات بخشی از اظهارات جوان 30 ساله ای است که با شکایت همسرش و به اتهام ترک انفاق به کلانتری احضار شده است. این جوان درحالی که بیان می کرد از نگاه ...
اغفال زن جوان توسط باستان شناس قلابی/ فکر می کردم با ضربه ای که به او زدم مرده است اما...
زن جوان گفت: پیشنهاد مسعود را پذیرفتم و روز حادثه سوار خودرواش شدم. اما به اداره باستان شناسی نرفت وقتی از او پرسیدم چرا به سازمان نمی رویم و به سمت جاده پاکدشت می روی جوابی نداد و وقتی سماجت مرا دید ناگهان چهره پلیدش را نمایان کرد و فهمیدم چه نقشه شومی در سر دارد. به همین خاطر با او درگیر شدم. درگیری مان که بالا گرفت سعی کردم راهی برای فرار از دست او پیدا کنم. اما مسعود شروع به کتک زدن من کرد و ...
اغفال زن جوان توسط باستان شناس قلابی اینستاگرامی
و به سمت جاده پاکدشت می روی جوابی نداد و وقتی سماجت مرا دید ناگهان چهره پلیدش را نمایان کرد و فهمیدم چه نقشه شومی در سر دارد. به همین خاطر با او درگیر شدم. درگیری مان که بالا گرفت سعی کردم راهی برای فرار از دست او پیدا کنم. اما مسعود شروع به کتک زدن من کرد و حتی سرم را به شیشه ماشین کوبید که گیج شدم و در نهایت زیر کتک های او بی هوش شدم. بعد از اینکه به هوش آمدم، خودم را در بیمارستان دیدم. ظاهراً ...
انتقام سوزناک دختر عصبانی از پسر مورد علاقه اش
زیادی میان من و او وجود دارد و نمی توانیم با هم زندگی خوبی داشته باشیم. وقتی این موضوع را به او گفتم و خواستم که رابطه مان را تمام کنیم او عصبانی شد و با اسید من را سوزاند. با شکایت مهران، میترا بازداشت شد اما او که خودش نیز با اسید سوختگی مختصری داشت به مأموران گفت: پس از آنکه با مهران آشنا شدم او به من ابراز علاقه کرد و گفت قصد ازدواج دارد. بعد از مدتی من را به خانه اش دعوت کرد و ...
زندگی تلخ در خانه شوهر بدریخت و بدقواره
باردار شدم و دخترم در حالی به دنیا آمد که همسرم فقط به دست پدرش نگاه می کرد تا پولی برای مخارج زندگی کف دستش بگذارد. حالا دیگر دخترم تنها بهانه من برای ادامه این زندگی نکبت بار بود تا این که پنج سال بعد پسرم نیز به دنیا آمد ولی رفتارهای همسرم تغییری نکرد و در قلب من هم جایی نداشت حالا دیگر شب و روز به طلاق می اندیشیدم و انواع قرص های اعصاب و روان را مصرف می کردم چرا که مجبور بودم در مزارع ...
دلم می خواست فکر کنم بابا جایی در این دنیا، هر چقدر هم دور، نفس می کشد
: ببخشید آقا٫ همسرم در قید حیات نیستن! غمی که با شنیدن این جمله من پنج ساله را فرا گرفت توصیف نشدنی ست.با خودم میگفتم ای کاش جای آن مرد بودم و نمی دانستم که دیگر نیست. مثل خیلی های دیگر دلم را خوش میکردم که هنوز جایی در این دنیا٫ هر چقدر هم دور٫ دارد نفس می کشد٫ میخورد٫ می خوابد٫ ممکن است زنگ بزند و بار دیگر میشا صدایم کند. بعضی وقت ها رفتنش را انکار میکنم.می نشینم به انتظار صدای کلید که توی در بچرخد و من بپرم و بغلش کنم. با خودم فکر میکنم شاید... شاید همه این ها یک رویای طولانی باشد. ...
رابطه نامشروع نوعروس بی شرم در دوران نامزدی با یک مرد | اعتراف عجیب : در منجلاب فساد گرفتارم و نمی توانم ...
بیشتر اوقاتم را در شبکه های اجتماعی تلفن همراه سپری می کردم که بالاخره سیاه بختی های من نیز از همین شبکه های اجتماعی شروع شد. یک روز که غرق در تلفن همراهم بودم با پسر جوانی به نام احد آشنا شدم. او اهل تبریز بود و با جملات زیبای عاشقانه مرا وابسته خودش کرد. از آن روز به بعد رابطه من و احد به صورت پیامکی و تلفنی ادامه یافت به گونه ای که دیگر تقریبا قادر را فراموش کرده بودم و همه زندگی ام ...
یک سال همراهش بودم و 6 سال منتظر بازگشتش
فرمانده پایگاه شنیده بودم. وقتی او را در روز خواستگاری دیدم، احساس کردم مورد مناسبی نیست. جثه و چهره اش خیلی به نظرم بزرگ تر از من می آمد. پیش خودم گفتم، جوابم منفی است. ضمن اینکه وقتی چایی را جلوی پدرم گرفتم، آقا مصطفی عجولانه و قبل از اینکه چای را جلویش بگیرم، یکی را برداشت و بعد موقع آوردن شیرینی هم همین کار را کرد و با عجله یک شیرینی برداشت. پدرم شغلش بنایی بود و از این طریق با آقا مصطفی که در کار ...
رابطه نامشروع یک مرد با بازیگر زن ایرانی تلویزیون به رسانه ها کشید
....چندی پیش با دختری جوان که از بازیگران مطرح تلویزیون است و از مشتریانم بود، دوست شدم و ارتباطمان شکل گرفت. در دوره آشنایی مان عکس هایی با هم انداختیم و آن را به عنوان یادگاری نگه داشته بودم. او افزود: مدتی که گذشت برای ازدواج با هم به تفاهم نرسیدیم و ارتباطمان پایان گرفت. بعداز آن دیگر او را ندیدم و فراموش کردم که آن عکس ها را از گوشی تلفن همراهم حذف کنم که همین موضوع برای من و او دردسرساز ...